همسرم به حجاب خیلییییی حساسه

با سلام. بچه ها احتیاج به کمک همتون دارم
من 24 سالمه شوهرم 27. دو سالو نیم عقد بودیم 9ماه هم هست که رفتیم خونه خودمون. چند تا مشکل داریم. اولین اینکه خیلی زود دعوامون میشه سر مشکلات کوچیک و بچه بازی. 50درصدش تقصیر منه چون زود عصبانی میشم و زود رنجم. دومین مشکلم اینه که من دوران مجردیم یه دختر چادری بودم که تو محیط کارم چادر نمی ذاشتم خیلی هم واسم مهم نبود که موهام کمی از مغنعه بیرون بیاد یانه. اما با همسرم که آشنا شدم (همکارم بود) گفت تو محیط کار می خواد که حتی پشت میزم چادر بپوشم و حجابمم کامل رعایت کنم حتی یک تار موم نیاد بیرون. منم قبول کردم.
الان که فکر می کنم تو این مدت بعد از هر مهمونی یا با هم بیرون رفتن دعوا داریم سر حجاب من. من کاملا موهامو تو میذارم و لباس مناسب می پوشم اما اون خیلییی حساسه حتی وقتی نیم سانت از ریشه موم معلوم میشه همش تذکر میده. توی یه مهمونی همه خانوما فقط یه شال انداختن با یه لباس بدن نما اما من با اینکه خیلی رعایت می کنم اما اون فقط کل مهمونی حواسش به حجاب منه.
خیلی دارم اذیت میشم بعضی وقتا احساس خفگی می کنم.

نقل قول:

---

گفت تو محیط کار می خواد که حتی پشت میزم چادر بپوشم و حجابمم کامل رعایت کنم حتی یک تار موم نیاد بیرون. منم قبول کردم.

---

خب خودت قبول کردی دیگه

درود بانو

شوهری که به فکر حجاب همسرش هست بنظرم نشانه علاقه و دوست داشتنشه و اینکه همسرش براش باارزشه و مهمه این قابل تقدیره:72:
خود من همان اول به همسرم هم گفتم خانوادم چادر یو محجبه هستند و شما هم دوست دارم اینجوری باشی خدا رو شکری خانومم مجردیشم محجبه بود الان هم همینجوریه و واقعا هم ازش راضی ام و باعث شده میزان علاقم و اعتمادی که بهش دارم خیلی بیشتر بشه:43:

مطمئنا مردی که روی حجاب همسرش دقیقه و هواسش بهش هست نسبت به حجاب خودش هم دقت میکنه که به زن نامحرم نگاه نکنه و به همسرش وفادار باشه.شما توی دوران مجردی چادری بودی و محجبه شوهر شما اینگونه شما را دیده و پسندیده و پس حق داره تا حدودی که از شما چنین توقعی داشته باشه بهش ایرادی نیست.
در مورد نوشته شما یه شال پوشیدن با لباس بدن نما خوب ایرادی نداره فرض کنیم شما هم همینکار را انجام دادید یا همانطور که دوست داشتید حجاب گرفتید آیا قبول میکنید که شوهر شما هم جوری که تمایل داره مثل بعضی از آقایون که حجابشان را رعایت نمیکنن و چشمشان دنبال دختر و ناموس مردمه و پیامک میدن و توی لاین وایبر رابطه دارن و بیرون میرن باشه؟

این نمیهش ما همیشه خواسته های خودمان را مد نظرمان قرار بدیم اگر شما دوست دارید اینجوری آزاد باشید شوهر شما هم خیلی راحت مثل شما رفتار میکنه چرا بخودش سختی بده

نقل قول:

---

چه همسری مناسب کدام شخصیت >>>

کارگاه خانواده موفق - مرد مقتدر / زن لطیف

کارگاه آموزشی - آداب گفتگو را با هم یاد بگیریم


این مقاله را حتما بخوان نکات کاربردی در زندگی متاهلی

(:) نکته های کاربردی عمومی >>>

لینک های مهارت های ارتباطی و رفتار جراتمندانه


مهارتهای ارتباطی

چگونه منفعل نباشیم؟

اینا هم تاپیک های she هستش.

مشاوره تخصصی با جناب sci

کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

---

در مورد مشکلی که مطرح کردید تنها به شما مربوط نمیشه در اوایل زندگی مشترک قرار دارید انشاالله با کسب مهارت های لازم بخصوص در مورد مهارت های ارتباطی زندگی بهتر و عاشقانه تری را تجربه میکنید:72:

بله قبول کردم و دارم انجام میدم با کمال میل. من از حساسیت بیش از حدش خسته شدم. از اینکه سایز مانتوی من 38 اما واسه مانتو فرم که همینطوریشم گشاده و محفوظ مجبورم کرد که سایز 40 بگیرم با اینکه روش چادر دارم. باورتون نمیشه اما اگه می شد عکسای مهمونیای مارو میدیدید می فهمیدید که به خدا من حجاب دارم اما اون می خواد من مثل مادربزرگا روسری سر کنم . یا حتی دوست داره من تو مهمونیا چادر رنگی بپوشم اما من واقعا این تیپی نیستم.

- - - Updated - - -

برادر خاله قزی شما درست فهیدید خیلییی دوستم داره منم همینطور. خودش خیلی رعایت می کنه از منم میخواد رعایت کنم منم گوش میدم حرفشو. ما هر دو مهندس کامپیوتر هستیم اما توی فیس بوک و لاین و این مزخرفا نیستیم. اول به خواسته همسرم بعد به خواسته من. خداروشکر
مشکل من این نیست که مثه اون دخترا بخوام لباس بدن نما بپوشم به خدا من خودمم حجابو دوست دارم. اما شرایط منم ببینید شوهرم پسر خوشگلیه(البته من ازش بهترماااا!!!!!) منم چندتا خواهر شوهر و جاریه هم سن خودم دارم. از طرفی مردای فامیلمون خیلی خوب و چش پاکن. من میخوام در عین رعایت حجاب خوش تیپ باشم. که چیزی کم نیارم. بابا من جوونم دلم می خواد از هم سنام کم نیارم فقط همین. به خدا قصد خودنمایی ندارم

- - - Updated - - -

برادر خاله قزی شما درست فهیدید خیلییی دوستم داره منم همینطور. خودش خیلی رعایت می کنه از منم میخواد رعایت کنم منم گوش میدم حرفشو. ما هر دو مهندس کامپیوتر هستیم اما توی فیس بوک و لاین و این مزخرفا نیستیم. اول به خواسته همسرم بعد به خواسته من. خداروشکر
مشکل من این نیست که مثه اون دخترا بخوام لباس بدن نما بپوشم به خدا من خودمم حجابو دوست دارم. اما شرایط منم ببینید شوهرم پسر خوشگلیه(البته من ازش بهترماااا!!!!!) منم چندتا خواهر شوهر و جاریه هم سن خودم دارم. از طرفی مردای فامیلمون خیلی خوب و چش پاکن. من میخوام در عین رعایت حجاب خوش تیپ باشم. که چیزی کم نیارم. بابا من جوونم دلم می خواد از هم سنام کم نیارم فقط همین. به خدا قصد خودنمایی ندارم

- - - Updated - - -

آقایون خانوما من منتظرما:47:

سلام عزیزم. همون طور که خودت گفتی همسرت چیزی که الان ازت خواسته رو صادقانه از همون روز اول باهات در میون گذاشته و شما هم قبول کردی. الان درست نیست که بخوای زیر حرفت بزنی. شوهرت توی هر مهمونی به تو تذکر میده؟ یعنی توی همه ی مهمونی ها موهات بیرونه؟ این نشونه ی اینه که خودت حواست به حجابت نیست و شوهرت با توجه به حساسیتی که داره و از همون اول حساسیتش رو با تو در میون گذاشته( به درست و غلط بودنش فعلا کاری نداریم) فکر میکنه باید حواسش بهت باشه. من خودم محجبه ام. پیش اومده یه وقتی موهام معلوم بشه توی مهمونی اما این اتفاق شاید هر شش ماه یکبار اتفاق بیفته چون خودم همیشه حواسم به شال و روسریم هست. در مورد مانتو خب دختر خوب کسی که میخواد حجاب داشته باشه قاعدتا باید یه سایز گشادتر بپوشه دیگه. سایز خودت بپوشی که تنگ میشه. البته من خودم هیچوقت مانتو خیلی گشاد و بیریخت نمیپوشم. یعنی بارها شده رفتم مانتو بخرم مثلا سایز 1 برام یکم تنگ بوده و سایز دو گشاد بوده و حد وسطی نداشته کلا قید اون مانتو رو زدم. حجاب کردن و آراسته بودن کمی دردسر داره... شوهرت در کل آدم مهربونیه؟ به چیزهای دیگه هم گیر میده یا فقط به پوشش؟ به نظر من اگه حساسیتش فقط روی همین مساله هست و خودت هم مقید هستی می تونید با هم کنار بیاید... من خودم محجبه ام. خواهر شوهرم و جاری هام بی حجاب هستن... اما همیشه در عین پوشش کامل جوری لباس میپوشم که حتی از اونا هم سرتر باشم. و شنیدم که پشت سرم گفتن که نیکیا خیلی با کلاسه... کفش و کیف و شالت رو خیلی زیبا انتخاب کن... اما مانتو رو یکم کوتاه بیا و گشاد تر بپوش. حالا با یه سایز گشادتر پوشیدن تیپت به هم نمیریزه. با شوهرت حرف بزن. بهش بگو خودت هم اعتقاد داری به حجاب. اما دوست داری آراسته و مرتب باشی. تجربه ی شخصی من میگه اگه ببینه خودت حدود رو رعایت میکنی گیر دادنهاش کمتر و کمتر میشه... موفق باشی

سلام خانم مهندس.

خیلی خوش امدی به همدردی

نقل قول:

---

من میخوام در عین رعایت حجاب خوش تیپ باشم. که چیزی کم نیارم. بابا من جوونم دلم می خواد از هم سنام کم نیارم فقط همین. به خدا قصد خودنمایی ندارم

---

میل به زیبایی و زیبا دوستی تو همه ی انسان ها هست. همسر شما هم حتما زیبادوست بوده که شما رو انتخاب کرده:43: فقط قضیه اینه که می خواد این زیبایی فقط مال خودش باشه. از طرف دیگه شما هم گویا مخالفتی با خواسته ایشون نداری ولی انگار ادبیاتی که برای بیان خواسته تون بکار می برین با هم متفاوته. شما می خوای از هم سنات کم نیاری و به چشم شوهرت بهترین باشی. همسرت هم می خواد شما شان خودت رو پایین نداری و فقط برای ایشون بهترین باشی. درسته؟

حالا راه حل این ناهماهنگی چیه؟ چی کار میشه کرد که هماهنگ شد؟
فقط راه حلش اینه که تو انتخاب لباس دقت به خرج بدی. اگه همسرت میگه لباس گشاد بپوش مجبور نیستی دو سایز بزرگتر برداری. از اول برو سراغ لباسی که مدلش گشاده، مثلا اینقدر پانچوهای خوشکل یا لباش های طرح سنتی هست که هم مناسب سن شماست و هم پوشیده و شیک هست. یا اینقدر کلاه و هد و مدل های مختلف واسه شال سر کردن و روسری سر کردن هست، با گیره ها و سنجاق های خوشکل، که حتی اگر شما هم حواستون نباشه یه نخ موهاتون هم معلوم نمیشه. اینجوری هم شما خوش تیپ و متفاوتی و هم همرتون راضی. زندگی هم به همین آسونی شیرین میشه.:72:

سلام
به نطر من یک بار آیات قرآن درباره حجاب را با همسرتان مرور کنید و از همسرتان بخواهید که در این قضییه طبق توصیه های دینی حد اعتدال را رعایت کنند .

خداوند فقط شرایط پوشش را بیان کرده و انتخاب نوع آن را به عهده مومنان گذاشته ، چادر یا مانتو فکر نمی کنم اهمیتی داشته باشه .

1* ای کسانی که ایمان آورده اید! در هیچ کاری بر حکم خدا و پیامبر او پیشی نگیرید و از خداوند پروا کنید، که خداوند شنوا و دانا است. ( حجرات آیه 1 )

- - - Updated - - -

سلام
به نطر من یک بار آیات قرآن درباره حجاب را با همسرتان مرور کنید و از همسرتان بخواهید که در این قضییه طبق توصیه های دینی حد اعتدال را رعایت کنند .

خداوند فقط شرایط پوشش را بیان کرده و انتخاب نوع آن را به عهده مومنان گذاشته ، چادر یا مانتو فکر نمی کنم اهمیتی داشته باشه .

1* ای کسانی که ایمان آورده اید! در هیچ کاری بر حکم خدا و پیامبر او پیشی نگیرید و از خداوند پروا کنید، که خداوند شنوا و دانا است. ( حجرات آیه 1 )

دوستام مرسی که بهم جواب میدید.
نیکیا تو چرا فکر میکنی من تو هر مهمونی موهام معلوم میشه که دعوامون میشه.
ببینید همسر من یه پسر مهربونه(حد اقل از من خیلی مهربون تره) خیلی ام دوستم داره- خیلی ام روم غیرت داره. اهل نماز و روزه هست اما این گیر دادناش به خاطر دین نیست به خاطر غیرت خودشه. منم به غیرتش احترام میذارم چون خودمم روش غیرت دارم. اون زمانی که منو دید من چادر تو محیط کار نمی پوشیدم موهامو نه اینکه درست کنم بذارم بیرون اما مغنعه ام گشاد بود و موهام بیرون بود حد اقل 3-4 سانت. اون گفت میخوام موهات بیرون نباشه چادرتم پشت میزت بپوشی با اینکه سختم بود اما قبول کردم اصلا هم پشیمون نیستم. اوایل عقدمون خیلی اذیتم کرد میگفت باید تو مهمونی جلو پسرعموهای خودم و خودت چادر رنگی بپوشی . ساق دست بپوشی هد بزنی . نمی ذاشت با فامیلامون عکس بندازیم. من اجازه نداشتم برادر شوهرامو که عییییین داداشم هستن با اسم صدا کنم. یا هر مهمونی توی مهمونی کوفتم می کرد اشکمو در میاورد. اما الان بعد از گذشت 3سال خداییش توی مسافرتا اجازه میده چادر نپوشم. دیگه حساسیتش به برادرشوهرم از 100 شده 50. گیر به ساق دست نمیده. تو مهمونی هم جلو مردا سارافون تا رو زانو می پوشم البته تنگ نباشه. توی مهمونی هم اشکمو در نمیاره بعدش درمیاره!!
بابا به خدا من موهامو با کش از پشت محکم می بندم بعدش شال یا روسری می پوشم. شاید توی یه مهمونی 4-5 ساعته یکی 2بار شال من بره 1سانت عقب. به خدا همش دستم به روسریمه. باور کنید وسواس فکری داره. کاش میشد عکسامو میدیدید تا باورتون میشد.
من دنبال یه راهیم یه ذره وسواس فکریش کم شه خودشم داره اذیت میشه بچم.

انصافا اینو خوب اومدی:311::58:

نقل قول:

---

شوهرم پسر خوشگلیه(البته من ازش بهترماااا!!!!!)

---

تایپیک تخصصی شد ما بریم کنار:311:
ولی درکل خودتم متوجه شدی از روی علاقه هستش که اینکارو انجام میده و بجز اعتقاداتش یکمم فکر کنم حسوده:58: خانوم خودمم توی وضعیت شماست البته همه فامیلشون محجبه با چادر.خودم باهاش میرم خرید شما هم همینکار را انجام بدید دوتایی باهم برید خرید بزار بیاد خودش متوجه میشه چقدر شوربختانه مانتو برای باحجاب ها کمه مدل ها اکثر یا کوتاه هستند یا سرآستینشان کوتاه یا مدلش خیلی زیبا نیست اینجوری فکر کنم یکم انعطاف پذیرتر میشه البته شما هم بهتره وقتی میبینی شوهرت اینقدر خوب و آقاست بیشتر به حجابت اهمیت بدی.

خود من بشخصه در مورد ازدواج و زندگی مشترک اعتقادم اینه که دوست داشتن عشق قدرت خیلی عظیمی داره مقدسه اینکه شوهری دارید که به شما اهمیت میده احترام میزاره و شما را دوست داره و در عمل هم نشان میده بنظرم ارزش داره که به خواسته شوهرت اهمیت بدی.زندگی معادله ریاضی نیست که پیش خودمان بگیم هرچقدر بهم داده پس منم همانقدر بهش میدم یا اینکه بخوایم مثل دنیای سیاست بفکر منافع خودمان باشیم!بنظرم من ارزش داره یکم با اینکه بهت سخت میگذره ولی به احترام شوهرت و علاقه و عشقی که بینتون هست بخودت مقداری سختی بدی.

حالا تجربه خودم بشخصه توی این دوسال متاهلی یاد گرفتم من شغلم ازاده از صبح تا شب توی اینترنت هستم در مغازه خانه هم میرم از لاین استفاده میکنم ولی خداروشکری تا الان به همسرم وفادار بودم و دنبال اینجور مسائل هم نیستم یکی از علت های بزرگش حجاب و شخصیت همسرمه وقتی بخوام پامو خطا بزارم عذاب وجدان میگیرم.یه مسئله دیگه هم تاثیر گرفتن زن و شوهر از همدیگست مسلما حجاب کامل شما روی شوهرت تاثیر زیادی داره و همچنین حجاب ایشون که دنبال نامحرم نیست روی شما و آرامش زندگیتان تاثیر داره.

من متحجر نیستم خانومم مثل خودمه ولی این قضیه که فامیلامون مردهاشون چشم پاک هستند ببخشید ولی من موافق این حرف نیستم.با تمام احترامی که برای شما قائل هستم ولی در این مورد موافق شما نیستم:72:

صبا جونم من چرا باید مانتوی گشاد بپوشم؟ وقتی چادر می پوشم. بابا داریم واقعیت و می بینیم تو خیابون و محلکار و در و همسایه و فامیل و این ور و اون ور 90درصد خانوما تیپشون شده ساپورتی با موهای بلوند و لاک و حتی پوست بدنشونم مشخصه . من نمیگم میخوام اونطوری باشم چون خودم نمی پسندم اما منه چادری و با حجاب حالا کی میاد توی چادر منو نگاه کنه که "وای این خانم چادریه مانتوی سایز 38 پوشیده. چه خوشگل و زیبا دلمون رفت" . دوستم من تیپم اسپورته اصلااااااا اهل سنجاقای تزیینی نیستم اهل پانچو نیستم. فکر کنم یه ذره واسه سن من هنوز زوده. به خدا هینطوریشم همه بهم میگن بیشتر از سنت بهت می خوره. به خدا تا حالا یه عالمه آدم منو با گشت ارشاد اشتباه گرفتن. خوب دلم میگیره وقتی یه نفر با خواهرای گشت ارشاد اشتباهم میگیره و ازم میترسه. خوب دلم میگیره وقتی میرم خرید همه حاج خانوم صدام میکنن. اونوقت شوهرمو آقا پسر صدا می کنن. بابا من متولد 69 ام این ظلمه. ای بابا ولش کن شما هم حق و میدید به اون.
بریم سر مشکل دوم من خیلی زود عصبانی میشم و از کوره در میرم و زود رنجم. چکار کنم این داره اذیتم میکنه

سلام دوست خوبم . اینکه همسرتون به حجاب شما اهیت میده نشونه اینه که ایشون خیلی فرد معتقدیه و به شما هم علاقه داره . ولی در مورد چیزهایی که شما گفتید خود منم مشکل دارم . انسان ذاتا زیبا پسنده و خوب زیبایی رو همه دوست دارند . من خودم یک خانم مذهبیم و حجاب برام مهمه و رعایتش میکنم . ولی زیبایی رو هم دوست دارم . منم یه زنم و وقتی این همه زن زیبا و شیک تو خیابون میبینم باور کن بعضی وقتها دلم میگیره . اخه نمیشه هم محجبه بود و هم زیبا بود . ایندو رو یکجا نمیشه جمع کرد . چون حجاب یعنی مخفی کردن زیبایی . دیگه اگه زیبایی نمایان باشه که دیگه حجاب نیست . ولی در مهمانیهای زنانه یا در داخل خونه سعی میکنم جبران کنم .

سلام عزیزم
گفتی شوهرت بعد هر مهمونی بهت گیر میده من این فکر رو کردم که شاید خودت حواست نیست... ببخشید
منم اصلا با پانچو وسنجاق های تزیینی موافق نیستم. بدم میاد. چند ماه با خواهرم حرف زدم و بهش گیر دادم و بهش گفتم که این سنجاقا مال مادربزرگها هست تا اینکه کنار گذاشت سنجاق رو( نگید به تو چه ربطی داره. زندگی و لباس پوشیدن من و خواهرم کاملا به هم ربط داره:305:)
ببین ما دو جور زیبایی داریم زیبایی اندام و زیبایی پوشش. به نظر من نشون دادن زیبایی اندام از نظر شرعی مشکل داره اما زیبایی پوشش گناه نیست.
این فلسفه ی من برای انتخاب پوشش هست. من محجبه ام ولی شده دو روز برم توی مغازه های بالای شهر بگردم تا یه شال خیلی شیک و زیبا انتخاب کنم. جوری که دخترخاله هام که بیحجاب هستن از من آدرس جاهایی که خرید میکنم رو می پرسن.( اینجوری هم نیستم صبح تا شب به فکر خرید و لباس باشم اما وقتی تصمیم میگیرم چیزی بخرم سعی میکنم زیبا و شیک باشه) البته من و شوهرم توی این زمینه هم نظر هستیم. یعنی شوهرم با بیحجابی و بدحجابی مشکل داره اما با زیبایی پوشش مشکلی نداره.
شما هم اگر به اصل حجاب اعتقاد دارید باید یکم سلیقه به خرج بدید و وقت بیشتری برای خرید کردن بذارید. دختری که کمی از موهاشو بیرون میذاره ممکنه بیشتر روسری ها و شالها بهش بیاد اما دختری که موهاشو کامل میپوشونه باید توی انتخاب شال و روسری دقت بیشتری بکنه که سنشو بیشتر نشون نده یا پوستش تیره تر نشه و...
و اما محکم کردن شال و... من وقتی یه شال میخرم حداقل یک ساعت باهاش ور میرم و قسمت های مختلفش رو روی سرم امتحان میکنم تا ببینم کدوم قسمتش جلوی سرم قرار بگیره بهم بیشتر میاد و همیشه دقیقا همون قسمت رو جلوی سرم قرار میدم( یه بار رفته بودم آرایشگاه وقتی کارم تموم شد و اومدم با همین دقت میلی متری شالم رو تا کنم و سرم کنم آرایشگره با تعجب نگام کرد و وقتی براش توضیح دادم دلیلم رو خندید و گفت من فکر کردم شالت سوراخ شده و داری میگردی سوراخ رو پیدا کنی و رد کنی که معلوم نشه آبروت بره:311:) بگذریم... وقتی یه شال خوشکل خریدم و تصمیم گرفتم کجاش باید جلوی پیشونیم قرار بگیره( از این به بعد توضیحش خیلی سخته باید تصویرسازیت خیلی خوب باشه) شالم رو سرم میکنم و پایینش رو با یه گیره ی کوچیک اما محکم نه از روی شال که معلوم بشه و شبیه مادربزرگا بشم که از زیر شال میبندم. متوجه نشدی چی گفتم؟ حق داری :58:ببین شالت رو سرت کن و اون قسمتی که معمولا با گیره میبندن رو با دستت نگه دار. حالا به دو حالت میتونی گیره بزنی یا از زیر چونه ات که گیره روی شال قرار میگیره و معلوم میشه و قشنگ نیست یا دستت رو ببر پشت شال و با یه گیره کوچک شالت رو ببند و بعد بسته به سلیقه ات دو طرف شالت رو بنداز روی شونه هات. یک طرفش رو جوری از کنار گلوت عبور بده که حتی اون حالت کیپی شال که ناشی از بستن با اون گیره هست معلوم نشه.( خودم نفهمیدم چی گفتم امیدوارم تو متوجه شده باشی:43:) اگه شالت رو اینجوری ببندی هم شیک می مونه. هم بالا نمیره که موهات معلوم بشه و اذیتت کنه و هم اصلا کسی نمیفهمه که تو با گیره بستیش.
موفق باشی:72:

سلام.

میشه بگی مثلا چه جوری بهت گیر میده؟ مثلا چی میگه؟

در کل با حرفای آقای خاله قزی موافقم. گرچه به نظرم غیرت مرد نباید یک زندان برای زن ایجاد کنه.

گفتی نمیخوای از جاری ها و خواهر شوهرات کم بیاری... یه سوال... مگه چشم شوهرت دنبال اونهاست؟
فکر نمیکنم باشه. پس دلیلی هم برای اینکه بخوای با اونا رقابت کنی نیست.

از طرفی میگی شوهرت خیلی از حساسیتهای قبلش رو کنار گذاشته. خب پس تا حد معقول و منطقیش حساسیتهای بی جاشو حذف کرده و سعی کرده خیلی بهت سخت نگیره. پس تو هم سخت نگیر.

اونجوری باش که شوهرت میخواد. به نظر من وقتی شوهرت دوستت داره خیلی کیف داره اونی باشی که اون میخواد.:43:
اونوقت بعد از مهمونی ها به جای اینکه دعواتون بشه توی چشمش یه محبت و قدردانی و عشق و رضایت قشنگ میبینی که مطمئن باش از تمام عمر آدم بیشتر می ارزه.

نیکیا جونم مرسی که واسم وقت میذاری. احساس نزدیکیه زیادی باهات دارم. احساس میکنم دنیامون شبیه همه:43:
مدلی که گفتی رو کاملا فهمیدم چون کلا شالم و اینجوری می بندم و از زیر سنجاق قفلی می زنم. ولی به جون خودم شماها هنوز باور نکردید که من با حجابم. من وقتی شالمو اونجوری سنجاق میزنم و بعد چادر می پوشم بعد که یه کم راه می رم چادر سنگینی میکنه و شالم یه کم میره عقب در حد 1سانت فقط ریشه ی جلوی موهام معلوم میشه. الان ما سر اون دعوا داریم.
pooh جان آره تو راست میگی آدم لذت میبره از اینکه چیزیه که عشقش دوست داره اما تا یه حدی از یه حدی بیشتر آدم خسته میشه. شوهرم بعضی وقتا طوری به من انتقاد میکنه که حس میکنم واقعا بی حجابم.

ندلیت جان ارتباط دوستانه از آفات مشاوره هست. ارتباط تخصصی خودت رو با منِ مشاور حفظ کن تا نیومدن به ما گیر ندادن:311: فکر کن من مشاور باشم:58:
سنجاق گزینه ی خوبی نیست. باید از این گیره هایی که باهاش پوشه میبندن بگیری... شالت رو محکم نگه میداره...:43:
در ضمن لازم نیست شوهر یک خانم به خواهرش یا جاری چشم داشته باشه که اون خانم نخواد از خواهرشوهر و جاریش کم بیاره
خانم ها کلا با همدیگه رقابت زیبایی دارند. اگرچه اگر بخوایم فکر کنیم میبینیم که این رقابت اساسادرست نیست چون وقت و انرژی ما رو تحلیل میبره و اگه به سمت بیحجابی و پوشش های زننده کشیده بشه اونوقت دیگه متاسفانه برنده ی واقعی این رقابت مردها میشن خصوصا مردهای چشم چران...

آآآآآآآآآآآآآآآآآآی نفس کش بریییییییییییید کنار که من اوووووومدم :97:

یعنی اگه خانومم اینجوری بوووداا اول خوب با کمربند سرخ و کبودش میکردم خوب که سیاه میشد بعدش یه آژانس میگرفتم میفرستادمش خونه باباش بشینه ور دل مامان جووونش سبزی پاک کنه :311::58:

یک سانت موهات میزنه بیرون(خالی نبند دیگه بیشتر میزنه):58: انصافا خونت حلاله من جای شوهرت بودم مهریتو نقدا پرداخت میکردم خلاص خودمو راحت میکردم.البته ناگفته نمانه منم دارم پولامو جمع میکنم مهریه همسرمو بدم خودمو آزاد کنم ولی مشکل اینه یه حساب سرانگشتی کردم ماهی یه سکه هم بتونم بخرم چیزی حدود 50 سال طول میکشه:58:

بخوام جدی صحبت کنم واقعا منم اینجوری باشه حساسم دقیقا مثل شوهرت ولی خدای یخانومم با اینکه محجبه و چادری هستش ولی بیشتر مراعات میکنه دیگه خلاصه هرکسی روی یه موردی حساسه بعضی از ما مردها هم روی مسئله حجاب حساسیت داریم یکی روی مادرش حساسه یکی روی کارش حساسه یکی روی دوستاش و تفریحش یکی روی باشگاه رفتن و علاقش یکی روی تناسب اندام و زیبایی همسرش و..... خلاصه اینجوریاست دیگه.

ای بابا شماهام کمر بستید به تخریب منا.
آقای خاله قزی ببخشیدا شما به خاطر 1 سانت ریشه مو میخواید با کمربند بزنیدش. به خدا گذشت تو زندگی چیز خوبیه. شاید همسر منم کارایی بکنه که من خوشم نیاد اما به خاطر اینکه دوستش دارم به روش نمیارم اما اون هر لحظه رو کوفتم میکنه به اسم غیرت.
من از شما دوستای عزیز نصیحت نخواستم خواستم یه راهی جلو پام بذارید یه جری باهاش حرف بزنم وسواس فکریش کم شه . چون شماها که نمی خواید قبول کنید اما هرکی مارو دیده میدونه همسرم گیر بیخود میده.
نیکیا خانوم قصد من دوستی نبود فقط یه لحظه احساس کردم فکرامون شبیه همه.

عزیز دلم من که معلوم بود دارم شوخی میکنم. من اصلا خودم رو مشاور نمیدونم که بگم رابطه باید چجوری باشه. من دوستتم عزیزم. تخریب نمیکنیم که... فقط داریم شوخی میکنیم.
میگی حجابت خوبه ما هم قبول کردیم دیگه.. دیدم یکی ازت پرسید که مگه شوهرت به اونا چشم داره که میخوای ازشون کم نیاری در جواب ایشون گفتم که خانم ها با هم دیگه رقابت زیبایی دارن و... در دفاع از شما گفتم:43::72::72:

- - - Updated - - -

در مورد وسواس فکریش هم من واقعا تخصصی در این زمینه ندارم و جایی که تخصص ندارم ترجیح میدم سکوت کنم تا اینکه راهنمایی غلط بدم. یکم صبر کن اگه جواب نگرفتی عضو انجمن آزاد شو و از مدیریت مشاوره بگیر. موفق باشی عزیزم:72:

سلام دوست عزیز
اینکه میگی حجابت رو کامل رعایت میکنی و هنوز همسرت چشم از حجاب شما بر نمیداره،به نظرم به خاطر اینه که اطمینان نداره.یعنی فکر میکنه که شما به خاطر اون حجابت رو انقدر کامل رعایت میکنی وبرای همین چهار چشمی حواسش هست.اگه به این اطمینان رسیده بود که چه اون بگه چه نگه خودتون بیشتر ازون حواستون هست خوب شاید انقدر سخت گیری نمیکرد.این فقط نظریه بودااااا که اگه این نظریه هم رد بشه میشه وسواس فکری!

بابا چقدر شما حساس شدید به این موضوع درجه حساسیتت زده بالاها.
انگار برای ماشین دزد گیر بزاری از یک متریشم رد بشه کسی صداش در بیاد اینجوری شده
معنای واقعی زندگی مشترک را خودت در یک جمله نوشتی:104:

نقل قول:

---

شاید همسر منم کارایی بکنه که من خوشم نیاد اما به خاطر اینکه دوستش دارم به روش نمیارم

---

کل زندگی مشترک یعنی همین احترام به همدیگه احترام به خواسته ها و علایق طرف مقابل به شخصیتش و باورها و اعتقاداتش به عادت هاش احترام بزاری درعین حال اینکه به شخصیت خودت هم احترام میزاری

من یکی خیلی دوست دارم و واقعا هم از صمیم قلبم خوشحال میشم زوج هاییی را میبینم که توی خیابان کنار هم چسبیده به هم دست به دست هم میرن لبخند میزنن و شاد هستند آقایونی میبینم که به همسرشان احترام میزارن و بانوانی که با عشق به شوهرشان نگاه میکنند اینا چیزیا کمی نیست توی وجود بعضی از زوج های جوان هست شما هم یکیشون هستید از جمله ای که نوشتی از اینکه با احترام از شوهرت یاد میکنی و اینکه حتی وقتی هم نیست بخودت اجازه نمیدی بهش کوچیکترین بی احترامی بکنی و احترام و جایگاه مردانش نگه میداری اینا چیزای کمی نیست قدرشو بدونید بانو:72:

اولین کار اینه از حساسیتت نسبت به این موضوع کم کنی
سعی کن بیشتر مراعات کنی
و در عین حال بنظرم بهتره با همفکری شوهرت لباس مناسب انتخاب کنید یه اشکالی که به ما آقایون هست در مورد لباس های زنانه تخصصی نداریم ولی نظر میدیم از پیش خودمان یاد نوشته یکی از دوستان افتادم دقیقا همین کار را انجام میداد شوهرش پیشنهاد داد یکبار گوش داد توی مهمانی بعضی ها به تیپ خانومش ایراد گرفتن وقتی برگشتن خانه تازه شوهرش متوجه اشتباهش شد و به همسرش گفت دیگه اینو نپوش.
البته بعضی از مردها هم واقعا خوشسلیقه هستند

پ.ن:ماشالله شما اینقدر نسبت به این موضوع حساس شدید که نوشته طنز و شوخی بنده را با نوشته جدی اشتباه گرفتید!!!بیتشر طنز نوشتم چون واقعا تعجب میکنم از این آدمیزارد دوپا که همچین زندگی میکنه و وقت های گرانبهای زندگیشو که میتواند به خوشی و شادی و کنار خانواده بودن و عاشقانه سپری کردن را صرف افکار و کارهای بیمعنی و پوچ میکنه که انگار مطمئنه میخواد 100 سال عمر کنه در صورتی که اصلا معلوم نیست حتی بتواند امروز را به شب برساند
شاد باش و بخند و عاشقانه زندگی کن :227::72:


ویرایش : فرشته مهربان

بخشی از این پست که مربوط به دست در دست هم راه رفتن و رفتارهای خصوصی زن و شوهری رابه ملاء عام کشوندن که جناب خاله قزی به عنوان یک رفتار پسندیده مطرح کردند با نگاه کارشناسی و استراتژی همدردی همخوانی ندارد لذا مورد تأیید نیست

اقای خاله قزی من با این حرفتون مشکل دارم .
من یکی خیلی دوست دارم و واقعا هم از صمیم قلبم خوشحال میشم زوج هاییی را میبینم که توی خیابان کنار هم چسبیده به هم دست به دست هم میرن لبخند میزنن و شاد هستند چرا فکر مجردها رو نمیکنید . زوجهای خوشبخت توی خونه شون هم میتونند دل بدن و قلوه بگیرن . جلو یه ادم گرسنه میتونی بشینی یه پرس چلو کباب بزنی ؟

سلام

ازدواج یک توافقه باید بپذیرید که شما هم در انتخاب ایشون محو اخلاق و ظاهرش شدید و خواسته های خودتو یادت رفت...یادت رفت که دلت می خواد گاهی راحت باشی و چادرنپوشی یا

اینکه ترجیح میدی توی هوای بارونی یه کاپشن یا پالتوی گشاد بپوشی روی مانتوت و چادر خیس رو کیلومترها حمل نکنی تاهم بیشتر سردت نشه و هم راحت باشی و هم بتونی چتر رو

کیفتو همزمان بدون دغدغه ی افتادن چادر نگه داری دستت.

اینکه وقتی عجله داری یا داری توی دانشگاه کنفرانس میدی موهات به صورت فکل ازجلو نزنه بیرون اون هم بدون هیچ قصد و منظوری تهش هم آقایون بگن موهاش پیداست وااااییی.

آقایونی که خیلی راحت از چادر حرف می زنن باید بگم یکی از سخت ترین کارای دنیا چادرنگه داشتنه و من تقدیر میکنم از شما و همه ی خانوم های محجبه ی چادری که این همه سختی رو به خاطر اهداف پاکشون و حفظ نجابت و حیاشون تحمل می کنند....:104:

ولی یادمون باشه انسان تحت فشار نمی تونه به تعالی برسه.... انسان در عین آزادی است که پله های بالای رشد و تعالی رو طی میکنه .

ویادمون باشه انسان در بینهایت به ذات خودش میل میکنه به همون چیزهایی که عمیقا باورش کرده نه اینکه فقط قبولش داره :18: همسرشما حتما ازین قضیه می ترسه که شما مثل اول

اشناییتون چادرتون رو کنار نگذارید و به اشتباه تحت فشار گذاشتن رو انتخاب کرده. وهمانطور که خودت اشاره کردی روز به روز از حساسیتش کم میشه.

همسرشما بخشی از واقعیت شما رو دیده ((که مشکلی با چادر نگذاشتن ندارید)) برای همین از روزی که دوباره با این واقعیت مواجه بشه در ترسه...و هر نشان کوچکی( چنتا خال موی شما که اتفاقی بیرون بیاد)،ایشون رو یاد این ترسشون میندازه.پس باید ترس اصلی همسرت رو پیدا کنی.

مرحله ی بعد اینه که به همسرت اطمینان بدی که عاشق چادر هستی یعنی ترسش رو بریزی... باهاش نجنگی که به خدا یه خال مو ارزش دعوا نداره(چون موضوع همسرت یه خال مونیست گذشته ی توه ) بعد مهمونیا بهش بگی ممنون عزیزم که یادآوری کردی دفعه ی بعد بیشتر مواظبم...و دفعه ی بعد هم تمام تلاشتو کن که محجبه باشی...
بعد ریختن ترس همسرت می تونین دوتایی بالغانه در مورد انتخاب نوع پوشش با هم صحبت کنید.

امیدوارم درکنار همسر مهربانت روز به روز خوشبختی رو بیشتر احساس کنی:72::72::72:

eram من متوجه نشدم شما خانمی یا آقا اما خیلیییییییییی خوب منظور منو فهمیدی.
فهمیدی که قصد من قطری بازی و خودنمایی نیست. فهمیدی که من دارم اذیت میشم. فهمیدی که دارم تحقیر میشم. کاش بتونم به این همه کاربری که به فکرم بودن و همسرم اینو بفهمونم. واسم دعا کن...

سلام دوباره

من یه دخترم . برای همین شرایط شمارو خوب می فهمم...

راستش شما حق داری نتونی ولی این شرط رو خودت پذیرفتی پس بامدیریت و سیاست ادامش بده...

مگراینکه دوتایی برید مشاوره که اینجوری باری که روی دوش توه بین دوتاتون تقسیم میشه یعنی اون هم باید قدم برداره واسه بهبود این وضعیت .

یاخودت تنها بری مشاوره حضوری یا به صورت خودکار(خودت مطالعه کنی و تکنیک هارو اجراکنی) و همچنین با کسب مهارت جرئت ورزی بتونیبه هدفت که همان رضایت هردوی شماست برسی.

یک نکته ای که وجود داره مهارت ارتباطی بین دونفره یعنی گاهی وقتا ما از روی ناراحتی جوابی میدیم که منظور مارو منعکس نمیکنه...
مثلا:
دیالوگ مخرب:
مرد(بسیار ناراحت):تو امروز چندبار روسریت رفت عقب.حواست بود؟
زن(عصبانی):نه نبود...همش بعد مهمونی مراسم بازجویی داریم؟؟؟
مرد: بازجویی کدومه؟ من از همون اول گفتم که زنم باید حجابش کامل باشه.تو هم پذیرفتی دیگه چرا می زنی زیرش؟؟؟
زن: من کی زدم زیرش؟مگه حجاب من کامل نیست؟؟؟؟؟؟؟به خاطر تو این همه سختی تحمل می کنم تهش اینجوری جواب خوبی های منو میدی؟؟؟بشکنه این دست که نکم نداره
و....

دیالوگ سازنده

مرد(بسیار ناراحت):تو امروز چندبار روسریت رفت عقب.حواست بود؟
زن(آرام و بالبخند): نه حواسم نبود...کی؟
مرد:(کمی آرام تر): وقتی داشتی با دخترعموت حرف می زدی و یهو دوتایی باصدای بلند خندیدین...
(تاموقعیت و زمان دقیق رو متوجه بشید ادامه بدید به پرسش از زمان و مکان؟)
زن(همچنان آرام):آها نه متاسفانه حواسم نبود... .
مرد:من خیلی دوست دارم ازین به بعد بیشتر مراقب حجابت باشی؟خصوصا توی مهمونی ها.
زن:منظورت اینه که تاحالا مراقب نبودم؟
مرد:چرا بودی وازت ممنونم..ولی دوست دارم بیشتر مراقب باشی.
زن: عزیزم من حجاب رو واقعا دوست دارم.همونطور که درکنار تو بودن رو دوست دارم.(لبخند و مکث) . نظرت درمورد یک چای تازه دم چیه؟

یادت باشه همسرت قصد عذاب دادنت رو نداره که هی این موضوع رو مطرح میکنه بلکه واقعا خواسته ی قلبیشه که اون رو صراحتا اول زندگی هم بیان کرده شاید درگفتنش مهارت کافی به خرج نده ولی قصد بدی هم از گفتنش نداره.

دردیالوگ آخرکه نوشتم زن اعتقادات خودش رو بیان میکنه و به مرد هم فرصت میده حرف دلش رو بزنه و آروم بشه. .وهیچ سوئ تفاهم یا برداشت اشتباهی از هم بوجود نمیاد ضمن اینکه زن هم بادعوت مرد به آرامش و باتکرار این روند در موارد بعدی میتونه اطمینان مرد رو جلب کنه و مرد هم در موقعیتی قرار می گیره که میشه به تدریج باهاش درمورد نوع پوشش بحث و گفتگو کرد.وقتی حساسیت همسرت کنار رفت میتونی باهاش درمورد پوششت و سختی هاش حرف بزنی بدون اینکه انتظار داشته باشی همون لحظه بهت پاسخ بده.خودت متوجه میشی که کم کم حساسیت ها جای خودش رو به اعتماد میده.

و بالاخره اینکه صبور باش و باانگیزه....:72::72::72::72::18:

این هم دعا از طرف من برای خوشبختی روزافزون شما دو کبوتر عاشق :203:

وای دوستم تو چقدر پخته و فهمیده حرف میزنی. چند سالته؟
چند تا مشکل دیگه هم دارم اگه بگم وقت و حوصلشو داری جواب بدی؟!!:323::323:

نودلیت عزیز سلام

از مشکل حجاب که با شوهرت داشتی بگو.راهکارهای دوستان رو امتحان کردی؟نتیجه چی بود؟

تنها مشکلی که با شوهرت داری همین مساله حجابه؟شوهرت روی مساله دیگه ای حساس نیست؟

بگو چه مشکلات دیگه ای داری.

عزیزم این مشکل منم هست
شاید بعضی وقتها مشکل من حادتر هم میشه
اما من یه روزی یه کلمه ای به ذهنم رسید که تاثیر گذاشت
نه اینکه فکر کنی همسرم رو آسونگیر تر کرد اما توی سختگیری های بعد مهمونی اش تاثیر گذاشت

بهش گفتم شما اصلا ندیدی که من به خاطر حساسیت های روی حجاب که از دیدگاه تو مطرح میشه یه سری موارد رو رعایت کردم. فقط کمبودها رو میبینی
یادته گفتی فلان مانتوتو نپوش. یادته گفتی رژ پر رنگ نزن. یادته ......
ببین من به این ها گوش کردم
ولی شما همش مسائل دیگه رو میبینی. منم میبینم که این رعایت کردنها ارزشی نداره پس سرد میشم

اینو که گفتم خیلی بهتر شد.

من فکر میکنم خانواده ی شوهرت یا خواهراش یا .... حجابشون ایده آلشه اونم از شما همین توقع رو داره

در هر حال باهات همدردی میکنم. مهمونی های زیادی بوده که رفتیم و بعدش همش اوقات تلخی و نق نق و ........

آدم می ره مهمونی تجدید روحیه کنه،اگر قرار باشه بعد از هر مهمونی اعصاب خوردی

باشه،نرفتن بهتر نیست؟

نودلیت عزیزم همسر منم اوایل درباره حجاب و اینکه حجاب رو دوست داره صحبت میکرد . ولی بعد ها دیگه هیچ حساسیتی نشون نمیداد شاید به این خاطر که حساسیت خود من بیشتر از اونه . در مهمونیهای زنانه یا عروسی که هیچ محدودیتی ندارم و لباس مورد دلخواهم رو میپوشم . ولی در جایی که قراره مهمونی مختلط باشه . لباسی که میخوام بپوشم رو قبل از رفتن خودم امتحان میکنم که نکنه زیادی کوتاه نباشه تنگ و بدن نما نباشه . یا روسری نازک نباشه و از این جور چیزها . حتی در مهمانیهایی که با فامیلهای نزدیک ولی نامحرم برگزار میشه . کلا موقع خرید لباس مد نظرم هست که این لباس یا حتی مانتو رو میشه در مهمانی مختلط پوشید یا نه مخصوص مهمانی زنانه و خونه ست . شاید به خاطر همین حساسیتهای خودم هست که همسرم حساسیتی نداره .

سلام نودلیت عزیز

نظر لطفته .:72::72::72:

هرسوالی داشتی بپرس دخترخوب. من تاپیکتو دنبال میکنم :18:

بچه ها واقعا مرسی از این همه لطفتون به من. ما از اون روز تا حالا هنوز مهمونی نرفتیم که بخوام در مقابل همسرم رفتارمو تغییر بدم اما با حرفای شما شاید خودم یه کم تغییر کردم و یه کم آرومتر شدم. دعا کنید برام خودمم سعی میکنم حلش کنم.
اما مشکل دوم
من یه کم عصبانی و پرخاشگرم. شاید به خاطر گذشته ی خیلییییی سختی باشه که داشتم. اما بازم به خودم حق نمیدم. ما نهل جواب پس دادن نیستم یعنی اگه کسی متلکی چیزی بهم بگه نمیتونم جوابشو بدم و فقط خود خوری میکنم. اما توی موقعیت هایی که دورو برم شلوغ پلوغه یهو (معذرت میخوام) پاچه میگیرم!! بعدشم پشیمون میشم . اکثرشم سر چیزای الکی. در کل زود از کوره در میرم. زود رنجم. وقتی هم ناراحتم قیافه میگیرم.
دست خودم نیست چه کار کنم؟

شما سعیتو کن ما هم دعا میکنیم دست از تلاش برندار لطفا

ما در زندگی با چالش های زیادی مواجه میشیم میتوانیم از انها فرار کنیم یا با پرخاشگری و تندخویی برخورد کنیم و یا نه سعی کنیم با روش درست مدیریت کنیم روش سوم واقعا سخته ولی مطمئن باشید بعد از کسب مهارت و مدیریت آن موضوع شما انسان پخته تر و کاملتر و قویتری میشید که این موضوع باعث میشه در ادامه زندگی وقتی با اینگونه مسائل مواجه میشوید راحتتر برخورد و مدیریت کنید:72:

این جمله منفی را بکار نبرید حتی پیش خودت هم تکرار نکن:81:

دست خودم نیست چه کار کنم؟

بکار بردن جملات منفی فقط جلوی سرعت رشد را میگیره و هیچ فایده ای برای انسان نداره

نقل قول:

---

آشنایی با روان‌شناسی تحقیر

ما ایرانی‌ها البته هزاران خصوصیت خوب و نیکو داریم اما در کنار این خصوصیات خوب گاهی نیز به ویژگی‌هایی برمی‌خوریم که چندان خوشایند نیستند. واقعیت این است که برخی از ما در خانه، محیط کار و یا مدرسه عادت می‌کنیم که دیگران را تحقیر کنیم، به‌طور مثال برای دیگران اسم بگذاریم یا با طعنه و کنایه به آنها نیش و زخم‌زبان بزنیم. این موضوع را با دکتر ابراهیمی‌مقدم، روان‌شناس مطرح کردم و ایشان از زاویه‌‌ای دیگر به این موضوع نگاه کردند. شما هم همراه ما باشید. به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از salamat.com ، یکی از شایع‌ترین انواع تحقیر، اسم گذاشتن روی این و آن است. شاید جالب نباشد بگویم اما خیلی اوقات می‌بینیم که والدین برای تنبیه یا تربیت فرزندشان ازکلمات احمق، تنبل و امثال آن استفاده می‌کنند. به نظر شما چنین رفتاری چه تبعاتی به همراه خواهد داشت؟ به نکته مهمی اشاره کردید. اگر کودکان را با اسم گذاشتن تحقیرکنیم آنها باور می‌کنند که دارای این صفات و خصوصیات هستند. در نتیجه به علت آسیبی که به کار بردن این نام‌های منفی به شخصیت بچه‌ها وارد می‌کند عزت نفس آنها از دست می‌رود و گاهی ممکن است از حضور در جمع و ارتباط با دیگران و معاشرت دوری کنند. تحقیر کردن در کودکی دردسرسازتر است یا بزرگسالی؟ تحقیر کردن در هر سنی مشکل‌ساز است اما در کودکان می‌تواند تاثیرگذارتر باشد زیرا قدرت تاثیر کلمات در زندگی کودکان بیشتر است. هر واژه و جمله‌ای که به کودکان گفته شود به همراه خود پیام مهمی درباره کودک و رابطه او با دنیای خویش دارد. این پیام‌ها تبدیل به یک باور می‌شوند و در تجربیات آینده و بزرگسالی برای او دردسرساز می‌شوند.متاسفانه کودکان به آن حد از توانایی نرسیده‌اند تا مطالبی را که به ذهن‌شان وارد می‌شود، جداسازی کنند و مانع بعضی از آنها شوند. دیدگاه یک فرزند خردسال نسبت به پدر و مادر این است که آنها عقل کل هستند و همه چیز را می‌دانند و سخنانشان مثل یک قانون است. بهداشت روانی در کودک و بزرگسال بر چند اصل استوار است و نخستین اصل آن احترام به شخصیت خود و دیگران است. افرادی که خود یا دیگران را با الفاظ و کلمات و یا صفات ناخوشایند خطاب می‌کنند به تدریج از سلامت روان فاصله می‌گیرند. تکرار این کار از سوی والدین موجب مخدوش شدن عزت‌نفس کودک می‌شود. که نتیجه‌اش چه می‌شود؟ خب، اگر عزت‌نفس داشته باشیم برای برخورد با مشکلاتی که در زندگی خصوصی و در کار و شغل‌مان بروز می‌کند آمادگی بیشتری داریم. به تعبیری می‌توانیم در پی هر شکست و سقوط روی پایمان بایستیم و نیروی بیشتری برای از نو شروع کردن خواهیم داشت. در مقابل هر چه عزت‌نفس ما کمتر باشد میل و امید و آرزویمان دچار نقصان می‌شود و احتمال موفقیت‌مان کاهش می‌یابد.هر چه عزت‌نفس ما بیشتر باشد، با اشخاص روابط سالم‌تری برقرار می‌کنیم. دلیل آن هم این مطلب است که همانند‌ها یکدیگر را جذب می‌کنند و سالم‌ها به هم می‌رسند لذا اگر دوستی دارید که مدام درپی تحقیر دیگران یا خود شماست. می‌توانید هم به عزت‌نفس خودتان شک کنید و هم به انتخاب‌تان! افراد با عزت‌نفس بالا و پایین چه‌طور دوستانشان را انتخاب می‌کنند؟ ما اصولا مایل به برقراری ارتباط با کسانی هستیم که عزت‌نفس بیشتری دارند و برای خود ارزش قایل هستند و به همین ترتیب اگر برای خودمان ارزش قایل شویم و اجازه ندهیم که دیگران ارزش و اعتبار ما را خدشه‌دار سازند بیشتر احتمال دارد که افراد باعزت نفس بالا را به دور خود جمع کنیم و برعکس اگر برای خودمان ارزشی قایل نباشیم و اجازه دهیم که به راحتی مورد تحقیر و سرزنش دیگران قرار بگیریم و یا خدای ناکرده الفاظ و کلمات و صفات نازیبا در مورد ما به کار برده شود به تدریج شاهد خواهیم بود که اطرافیان و دوستان ما نیز از زمره کسانی هستند که در تحقیر خود و دیگران مهارت دارند! و به‌عنوان حرف آخر، لطفا درباره عزت‌نفس و رابطه آن با احترام به دیگران هم بفرمایید. هرچه عزت‌نفس ما سالم‌تر باشد به دیگران احترام بیشتری می‌گذاریم و با آنها برخورد بهتر و منصفانه‌تری می‌کنیم زیرا آنها را تهدیدی علیه خود در نظر نمی‌گیریم. از این گذشته احترام گذاشتن به خود مقدمه و شرط لازم احترام گذاشتن به دیگران است. در نظر داشته باشید که با داشتن عزت‌نفس خوب و سالم بدخواه دیگران نمی‌شویم، از بی‌اعتنایی دیگران نمی‌ترسیم و نگران تحقیر و خیانت نمی‌شویم. کوتاه سخن اینکه اشخاصی که به احساس خود ارزشمندی رسیده‌اند بامهربانی، سخاوت و تعاون اجتماعی بیشتری با دیگران برخورد می‌کنند. البته داشتن احساس خوب از خویشتن شرط لازم برای رسیدن به حال خوب است اما شرط کافی نیست. عزت‌نفس جایگزین دانش و مهارتی که شخص برای عمل کردن در دنیا برای رسیدن به موفقیت به آن نیاز دارد نیست اما احتمالا می‌تواند به یاد گرفتن این دانش و مهارت کمک کند.

گفتگو با دکتر حسین‌ ابراهیمی‌مقدم، روان‌شناس

---

مقاله بالا مقدمه ایست برای آشنایی با افرادی که دیگران را تحقیر میکنند.
برای مهارت حل این مشکل و افرادی که اینچنین برخورد میکنند به آدرس های زیر بروید و مقاله بسیار زیبا و کار آمد و مفید ان را مطالعه کنید با دقت

http://www.hamdardi.net/thread-3160.html

http://www.hamdardi.net/thread-14963.html

سلام نودلیت جون

بهت توصیه می کنم درمورد رفتار جرئتمندانه،و منفعلانه و پرخاشگرانه مطالعه کنی. توی همین همدردی خودمون توی مقالات خیلی زیبا بهش پرداخته شده.

طبق گفته های خودت خودخوری،قیافه گرفتن،زود رنج بودن نشان از رفتار منفعلانه داره . و پرخاشگری،پریدن به دیگران و عصبانی شدن از نتایج رفتار منفعلانه هست...(رفتار پرخاشگرانه

میتونه از نتایج رفتار منفعلانه باشه).

یعنی وقتی انقدر مسائل رو توی خودت می ریزی بالاخره خسته میشی و جایی دیگه اون خشم رو بروز میدی شاید هم اصلا اون عصبانیت خیلی بیشتر از اتفاقی باشه که افتاده و دیگران

تعجب کنند و خودت هم خودتو سرزنش کنی که وای من چقدر پرخاشگرم!!!

درحالی که اگر رفتار جرئت مندانه رو یاد بگیری و مهارت ارتباطی که در همین راستا هست به راحتی حرفتو به دیگران می زنی و نمی ذاری ناراحتی انبار میشه. تازه دیگران هم بیشتر برای

راضی کردنت تلاش می کنند چون تا حد زیادی می دونند تو چی می خوای!!(من امتحان کردم عالیههه) .

برو ببینیم چه میکنی:72::72::72:


موفق باشی:72:

ارم جونم یعنی تو میگی چکار کنم؟ وقتی یه نفر مثل مادر شوهر یا خواهر شوهرم بهم متلک میگه جوابشو بدم و تو خودم نریزم و قیافه نگیرم؟ یا مثلا وقتی یه موردی رو صد دفعه به همسرم تذکر دادم اما اون بازم از سر بی اهمیتی کار خودشو انجام میده منم همون کارو باهاش بکنم تا دیگه نکنه؟ راستش اکثرا میگن آستانه تحمل من تو شوخی پایینه. خوب بابا من با جاریم شوخی دارم اما نه در حد حرفای رکیک . وقتی بهم یه حرف بد میزنه ازش متنفر میشم و تا چند وقت تحویلش نمیگیرم. یا مثلا مدیر شرکتمون خودش به شوخی راه میره هی بهم میگه عصبی هستی ولی من هر بار می خندم اما یه بار بهش گفتم شما هم لوس و نازک نارنجی هستی کلی بهش بر خورد. یا دقیقا همسرم شوخی میکنه بعد که من باهاش شوخی میکنم ناراحت میشه.
یا واقعا من از ریشه و اساس مشکل دارم یا واقعا دورو وریام نمی دونم...
تورو خدا یه راه کاری به من بدید

سلام دوباره خدمت نودلیت عزیز

ببین نودلیت تو مشکلی نداری فقط رفتارت جرئتمندانه نیست. و انفعالی هست. در رفتار جرئتمندانه اصلا هدف بی احترامی به کسی که بهت متلک میندازه نیست چون اینجوری خودتم میشی

مثل اونا .بلکه هدف از جرئتمندی بیان درست خواسته ها ،ناراحتی ها،خوشحالی ها وحتی تعریف و تمجیدیا انتقاد از دیگران به شکلی موثر و سازنده است. همینطور که در جهت افزایش

مهارت در خودت پیش میری به تدریج شاهد تغییر رفتار دیگران در مورد خودت میشی تا وقتی که کم کم بسته به میزان همتی که می ذاری خودبه خود در اکثر موارد جرئت مندانه رفتار می

کنی بدون اینکه فکر کنی چی بگی یا چکار کنی.

به نظر من در قدم اول مطالعاتت رو کامل کن تاجایی که بتونی اشتباهاتت رو در رفتارت تشخیص بدی . چون مرحله اول تشخیص درسته.

مرحله دوم نوشتنه یعنی دیالوگ های خودت و دیگران رو می نویسی و اصلاحش می کنی روی کاغذ .یعنی دوس داشتی چه می گفتی؟ این کارو هر روز برای حداقل 3 مورد انجام بده.

حالا درمورد نوشته ی خودت:

وقتی یه نفر مثل مادر شوهر یا خواهر شوهرم بهم متلک میگه جوابشو بدم و تو خودم نریزم و قیافه نگیرم؟

اینکه توی خودت بریزی باعث حساس تر شدنت میشه نسبت به اونا و حتی حرف های بی منظور اونارو به متلک تعبیر میکنی ولی واقعا راه هایی وجود داره که با این جور موقعیت ها برخورد

کرد . مثل لینکی که اقای خاله قزی زحمتش رو کشیدند. وقتی جرئتمندانه رفتار کنی دیگران برای حریمت ارزش بیشتری قائل میشن و حتی علاقه و احترامشون هم بیشتر میشه.

ضمن اینکه اعتماد به نفس و جرئت ورزی در کنار هم عالیه.

یا مثلا وقتی یه موردی رو صد دفعه به همسرم تذکر دادم اما اون بازم از سر بی اهمیتی کار خودشو انجام میده منم همون کارو باهاش بکنم تا دیگه نکنه؟

راه تذکر دادن خیلی مهمه چون زیاد گفتن موجب تاکید نیست بلکه درخواست کردن و تاکید راه و رسم خودش رو داره . قهر کردن و سرسنگین بودن هم موجب تاکید نیست فقط باعث میشه به مرور زمان طرف از سر ترس که مبادا قهرکنی کارا رو انجام میده نه با عشق. یه نمونه درخواست درست و نادرست برات می ذارم(از کتاب مردان مریخی زنان ونوسی)
روش درخواست نادرست(قرمز) درخواست درست(سبز)
-امروز آشپزخونه خیلی شلوغ و کثیفه جایی هم ندارم آشغالارو خالی کنم چون سطل آشغال پرشده . آیا میتونی آشغالارو بذاری دم در؟
جمله ی بالا طولانی است و از آیا می توانی استفاده شده(معلوم است که می تواند!!! ) .واکنش طبیعی مرد بی تفاوتی یا انجام با اکراه است.چون حق انتخابی ندارد.

-آیا لطفا آشغال ها رو میگذاری دم در؟
احساس نیاز زن را به کمک منعکس می کند و همچنین مرد با اینکه حق انتخاب دارد،اغلب جواب مثبت می دهد. و با جواب مثبت دادن به آن حس خوشایندی در او پدید می آید.

راستش اکثرا میگن آستانه تحمل من تو شوخی پایینه. خوب بابا من با جاریم شوخی دارم اما نه در حد حرفای رکیک . وقتی بهم یه حرف بد میزنه ازش متنفر میشم و تا چند وقت تحویلش نمیگیرم.

علتش اینه که ناراحتیتو سانسور می کنی یا خوب بهشون نشون نمیدی تاجایی که دیگه نمی تونی. برای همه غیرعادی به نظر می آد چون ناراحتی های اندکت رو ازشون پنهان کردی یهو شوکه میشن.درحالیکه تمرین کنی استانه ی تحملت هم بالا میره . شاید خانمی که توی یک روز به 5تامشکل برخورده با حرف شوهرش که میگه چرادیر کردی بزنه زیر گریه وشوهره بگه چقد نازک نارنجی هستی!!! چون خبر از ناراحتی های انبار شده درونش نداره.

یا مثلا مدیر شرکتمون خودش به شوخی راه میره هی بهم میگه عصبی هستی ولی من هر بار می خندم

چرا می خندی؟مگه ناراحت نمیشی؟ نخند و با سربالا به روبرو نگاه کن انگار حرفشو نشنیدی . اگرتکرار کرد مثلا میتونی بهش خیلی جدی بگی این برداشت شماست! و اونجارو ترک کنی.
از قضاوت او ودیگران هم نترس. اینجوری دفعه ی بعد بیشتر حواسشو جمع میکنه.

اما یه بار بهش گفتم شما هم لوس و نازک نارنجی هستی کلی بهش بر خورد.
شما هم رفتار اشتباه اونو تکرار کردین . درواقع وزیر از دست دادی برای یک کیش ساده؟؟؟؟

موفق باشی و پیرووووووز

:72::72::72::72::72:

نودلیت عزیز

همونطور که دوستان گفتند،در مورد مشکل اخیری که مطرح کردی،راه کار یادگیری رفتار جرات مندانه است.شما چون منفعل برخورد می کنی،این مشکلات برات پبش میاد.در ضمن چون میگی زود عصبانی میشی ،لازمه مهارتهای کنترل خشم رو هم یاد بگیری و تمربن کنی.مهارتهای کنترل خشم رو در اینترنت سرچ کن.

تاپیکهای زیر رو با دقت مطالعه کن و سعی کن به کار بگیری.

مهارتهای ارتباطی

چگونه منفعل نباشیم؟

کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

رفتار جراتمندانه رو یاد بگیر و تمرین کن.

مهم دونستن راه حل نیست.مهم انجام دادنشه.

از مشکل اولت هم بگو.دیگه مهمونی نرفنین؟کلا تنها مشکلی که با شوهرت داری همبن حساسیتش روی حجابته؟

نودليت عزيز لطفا در مورد اينكه گفتى به شوهرت خيلى تذكر ميدى و توجه نمى كنه،مثال بزن.بگو درخواستت چى بوده و عكس العمل شوهرت بعدش چى؟گفته انجام ميدم و انجام نداده؟يا همون موقع ميگه نه؟
نسبت به بقيه چطوره؟مثلا به درخواست هاى خانوادش توجه مى كنه و انجام ميده؟

از نظر مذهبى خانواده شما و همسرتون در چه حدى هستند؟خواهر شوهرها و جارى هاى شما از نظر پوشش جلوى نامحرم چه طورن؟چقدر رعايت مى كنن؟

نودلیت هر تاپیک برای یک مشکل باز می شه.دو مشکل در یک تاپیک نمی گنجه.

نظم تالار بهم می خوره.

روشنا جونم مرسی که بهم اهمیت میدیوالا مهمونی خاصی که نرفتیم ببینم چی میشه اما چند بار تو خیابون خیلی آروم گفت موهات بیرونه منم سریع دست زدم به مغنعه ام. راستش اون که تغییری نکرده من انگار یه کم بی خیال شدم یه جورایی احساس ضعف میکنم انگار کم کم دارم خسته میشم. نمیدونم این خسته شدنه خوبه یا بد. خانوادش یه مدلی ان. خیلی مذهبی نیستن اما تو خانوادشون چیزی به اسم پسر عمو یا پسر خاله جا نیفتاده یعنی رفت و آمد خاصی ندارن. کلا یه ذره ارتباطات اجتماعیشون پایینه. 3تا خواهر شوهر دارم یکیشون بچه داره که خیلییی حجابش کامله حتی جلو داداشاش. اما اون 2تا دیگه مجردن مانتویی و موها بیرون. جاری هم 2 تا دارم مانتویی و موها بیرون. البته بی حجاب نیستنا . البته خوب من نمی خوام مثل هیچ کدوم اونا بشم اما وقتی به این فکر میکنم که وقتی مسافرت جمعی میریم برادرشوهر و جاریم خوش میگذرونن و تو ماشین میرقصن (البته تو تاریکی که بیرون نبیننشون) اما همسر من به خاطر 2تا تار مو به من اخم میکنه. اعصابم میریزه بهم. آقای فرهنگ مشکلاتم به هم مربوطه. هر بار که از رفتارش ناراحت میشم میریزم تو خودم (منفعلانه)و خواسته اونو انجام میدم دیگه بعد چندین بار خسته میشم و میگم بس کن دیگه(پرخاش گرانه). اما شده وقتایی که جرات مندانه بهش گفتم من حق دارم که مهمونی بهم خوش بگذره من حق دارم که تیپم خوب باشه تو حق نداری انقدر گیر بدی اما دعوای بدی به پا شده که نه کار من گیر نیست و ... گاهی هم گفتم آره تو خوبی تو حق داری اذیت شی ولی تورو خدا یه ذره کمتر گیر بده گفته نه تو رعایت کن . کلا عقیدش اینه که حرفش کاملا منطقیه و منم باید بگم چشم یک کلام و بس.یه حدسی هم میزنم چون سنش کمه تو خونشون تقریبا کوچیکس. از 2تا داداشش غیرتی تره. اما خیلی بهش اهمیت نمیدن تو هیچ موردی. یعنی زیاد حسابش نمی کنن اما من خیلی پر و بال بهش میدم چون عقیدم اینه که اگه مردی و خونش قدرت نداشته باشه هیچی نمیشه. همه جوره بالا می برمش. بهترین لباسارو واسش می خرم همه میگن بعد از ازدواجش خیلی خوشگل و خوش تیپ شده. روابط عمومیش هم زیاد خوب نبود الان بهتر شده. مثلا خونوادش هیچوت واسش تولد نگرفتن اما من واسش جشن و کادوی خوب گرفتم که تو جمع بالا بره. این کارارو میکنم که قوی باشه بذاره منم بیام بالا اما همش میخواد من کمرنگ باشم. من رفتارم تو خانوادمون شیطون و پر سر و صداست همش به من میگه ساکت بشین. تو مسافرت انتظار داره تو ماشین فقط صاف بشینیم . بابا یه ذره شیطونی سر و صدا اذیت کردن ورجه وورجه کردن... هیچی . ازم میخواد تو جمع تا میتونم کم حرف بزنم با این که من شخصیتا پر حرف نیستم اما تو جمع ساکتم نیستم. آقا کلا میخواد من مثل خواهرش که تا حالا کسی صداشو نشنیده تا حالا بدون ساق دست نبوده نصف صورتش زیر روسریه . اصلا با هیچ نا محرمی حتی سلام علیک نمیکنه تو تاکسی کنار هیچ آقایی نمیشینه اصلا شیطونی نمی کنه خیلی آروم و متینه و ... باشم اما من نه می تو نم .آهای هواااااار نمی تونم. نمی تونم نمیتونم یکی اینو بهش بفهمونه

ببین عزیزم تو از اول باید میدونستی با چنین خانواده ای داری ازدواج میکنی. ازاول میگفتی میخوای مثل مجردیت باشی. کسی که سختشه نشون میده که این وضعیت رو دوست نداره. شوهر شما همین هست کاریش نمیشه کرد سع کن اعتمادشو جلب کنی ممکنه بعدا خیالش از بابت تو راحت شد دیگه اینقد بهت گیر نده
شما که چادر میزاری کسی که زیر چادرتو نمیبینه مانتو گشاد بپوش اشکل نداره مگه اینکه میخوای جلو خانما مانتو رو نشون بدی.
حق میدم شوهر شما زیادی حساسه اما دوستان این نظراتو میدن که رابطه شما بهم نخوره و حفظ شه. چون همدیگرو دوست دارید.