سلام آقا سجاد :72:
خیلی خوشحالم که الان احساستون با منطق و عقیدتون هم راستا شده.
درمورد صحبت هاتون:
مورد اینکه چرا دوستی ندارم هزارتا دلیل داره.نه که نتونم.چرا توی روز اول دانشگاه با 4 یا 5 تا پسری که تو کلاسمون بودن اشنا شدم ولی با کاراشون یه کاری کردن که خودم دیگه باهاشون نباشم.اتفاقا خیلیا بهم میگم خودمونی هستی و زود با کسی جور میشی ولی وقتی چیزی ببینم خودمو میکشم کنار.
گاهی لازم نیست که با طرف دوست آنچنانی بشیم. همین که آدم با اطرافیان ارتباط داشته باشه خوبه. مثلا گاهی دوستی فقط در سطح هم کلاسی بودن هست. یا در سطح هم کار بودن. یعنی داشتن یه هدف سطحی و دوستی سطحی این ها باعث میشه آدم کمتر احساس تنهایی بکنه.
درباره چیزی که درباره پدر و مادر گفتید.درسته حرفتون ولی باورتون میشه تا حالا نشده اینجوری.نه از طرف پدر مادرم نه من.من که اصلا هیچی بخوامم نمیتونم اینجوری باشم نمیدونم چرا ولی نمیتونم.
ببینید این نگرش ماست. گاهی خجالت می کشیم مثلا به مادرمون بگیم دوستت دارم. یا دستش را ببوسیم. ولی خجالت نمی کشیم پامون را جلو مادرمون دراز بکنیم یا خدای نکرده صدامون را بلند بکنیم. گاهی می بینم مثلا مادر غذا را دیر آورده.بچه صداش را با لحن بی ادبانه بلند می کنه! این واقعا خجالت آور نیست!!!
اگه واقعا نگاهمون را درست کنیم می بینیم ما در مقابل حقی که پدر و مادر بر گردنمون دارن هیچی نیستیم و هیچ کاری نکردیم و راجع به تمام رفتارهامون باید خجالت بکشیم.
پدر و مادر هر جور که باشن ،خداوند قانون این دنیا را جوری خلق کرده که احترام و محبت به آنها حتی اگر به خدا اعتقادی نداشته باشیم باعث وفور نعمت و موفقیت های دنیایی میشه. و برعکس بی احترامی و خدای نکرده شکستن دل آنها باعث عقاب دنیایی میشه.و لازم هم نیست صبر کنیم تا قیامت بشه.نتیجه همین عمل تو دنیا مشاهده میشه.
شما می دونید که خاک قبر امام حسین چقدر ارزشمنده؟ خاک پای مادر و پدر هم ارزش خاک قبر امام حسینه!!!
یعنی ما چقدر دلمون می خواد دستمون به ضریح امام حسین برسه و ضریح را ببوسیم!اون وقت مادرمون کنارمونه و دستش را نبوسیم؟!!!
اون وقت خجالت نکشیم این همه عمرمون گذشته در حد یه جمله محبت آمیز به مادرمون نگفتیم.
البته من می دونم شما حتما احترام پدر و مادرتون را دارید.ولی می گم حیفه آدم چنین گوهرهایی را داشته باشه و بیشتر از این بهره مند نشه. حیفه که رابطه عاطفی خوبی با مادر و پدرتون نداشته باشین. حیفه دل مادرتون را آنچنان به دست نیارید که دعایی که در حق شما می کنه از عمق وجودش بیرون نیاد! که این دعاست که مستجابه!
وگرنه همه مادران مهربونن و بچشون را دعا می کنند. ولی چرا یه دعا می گیره و یه دعا نه. دعایی که از قلب پدر و مادری که قلبا از بچشون راضی هستند واقعا فرق داره.یه جمله از ته دل مادر میرزه به هزار تا خوندن دعا و شب قدر و نماز شب و...
من می گم کسی که به پدر و مادر خودش محبت کنه بعدا به همسرش که پدر و مادر بچش میشه هم محبت می کنه و احترام همسرش را هم حفظ می کنه. این ها همش تمرینه.
چقدر خوشم میاد وقتی آقایی میاد خواستگاری موقع بیرون رفتن دستش را با حالت پشتیبانی و مهربون پشت مادرش می گیره و راهنماییش می کنه و مواظبه از مادرش یه وقت جلو نیفته!
شما نگرشتون را عمیق کنید ببنید چقدر راحت می تونید به پدر و مادرتون محبت کنید.اون وقت نه تنها براتون سخت نیست!بلکه بسیار شیرین و گواراست!
وقتی پدرتون دعواتون می کنه و با اینکه حق با شماست ولی برای رضای خدا و محبت به پدر هیچ چیز نمی گید و سرتون را پایین می اندازید تا بعدا با کمال ادب و خضوع باهاشون صحبت کنید چنان لذتی در وجودتون شکل می گیره که اگر اون لحظه جواب پدرتون را داده بودین این لذت را هیچ وقت نمی چشیدین!
وقتی مامانتون از دست شما غر می زنه. میگه چرا این کارو کردی چرا فلان و بهمان.و شما به جای اینکه بگید اه مامان چقدر گیر می دی! می گید الهی من فداتون شم .راست می گی.آخه چرا خدا یه پسر مثل منو به این مامان مهربون داده.اون وقت این وسط این قدر مادرتون آروم می شن و این قدر یه جو خوبی ایجاد میشه که اگر جواب مادرتون را جور دیگه می دادین فقط کدورت و دلخوری پیش میومد!
این ها تمرین صبره، تمرین گذشته. کسی که در برابر مادرش که تمام وجودش را از او داره نتونه صبر کنه و نتونه گذشت کنه می تونه در برابر همسرش صبور و با گذشت باشه؟
خیلی قرار نیست کار سختی بکنید.از کارهای ساده و جملات ساده تر شروع کنید.وبه عمق عواطف نگاه کنید.
همین که نگاه محبت آمیزی به مادر بکنید. همین که به جای گذروندن وقتتون پای کامپیوتر کنار پدر و مادرتون باشید و چایی بخورید.و خوش و بش کنید. همین که بعد غذا از مادرتون تشکر کنید و بگید دست پخت مادر من یه دونه است! همین که تو خیابون حواستون هست از پدر و مادر جلو نیفتین.و در ماشین را براشون باز می کنید.
همین که وقتی مامان تو آشپز خونه داره برای شماها زحمت می کشه یه دستت درد نکنه ساده و صمیمی. یه توجه ساده. مامان گرمته؟ برم پنکه را بیارم.
همین که اجازه ندین مامانتون چیز سنگینی بلند کنه. همه این ها و دقت تو این ها خودش چقدر حس خوب و شیرینی در شما ایجاد می کنه؟
چقدر انرژی مثبت به همین سادگی و دلنشینی دریافت می کنید؟
انرژی که دوست دختر به آدم هرگز نمی تونه بده!
این ها ساده ترین چیزاییه که می تونیم رعایت کنیم. دیگه اگه به مرور پا را فراتر بذارید که چه بهتر.
اگر دست مادرتون را ببوسید که نور علی نور! اگه وقتی مامان داره نماز می خونه شما برید بغلشون کنید و بگید براتون دعا کنه که فبها.
اگه وقتی پدر سر سفره هفت سین بهتون عیدی می ده یا وقتی روز پدر هست دستش را ببوسید. اگر این قدر تواضع در برابر پدر داشته باشین خداوند به شما چند برابر تو همین دنیا بهتون عزت و مقام می ده.
اگر برای سحری یا نماز صبح وقتی می خواهید مادرتون را بیدار کنید صورتتون را با آرامش کف پای مادر بذارید و دعا کنید که دعا اینجا مستجابه!و با آرامش مادرتون را بیدار کنید نه با تندی.نه با صدای بلند. که خوشبختیتون تضمینه.
این کارها نه تنها خجالت نداره.بلکه کسی که این کارها را می کنه واقعا قابل تحسینه و البته وظیفش جز این هم نیست.و کار عجیبی هم نباید محسوب بشه.
- - - Updated - - -
توی خاستگاری اول چرا پدر دختر نباید باشه؟ برا داداشم رفتیم بود ولی خونه داییم بود خواستگاری یعنی از دختر داییم و داییمم مثل شمر نشسته بود اونجا :)
خب هرکس رسمی داره. بعضی ها می گن بهتره جلسه اول دختر و پسر از نظر حداقل ها همو بپسندن بعد اگه حداقل های ظاهری و... جور بود پدرها بیان. تا زیاد هم سخت نباشه.خب پدر ارزش داره. زیاد هم خوب نیست هی خواستگار مختلف بیاد و هی جلسه اول نشه سر چیزای ساده! پدر ها از مادرها صبر و حوصله کمتری هم دارن.
ولی بعضی ها هم وقتی پسر بیاد پدر جلسه اول دوست داره یه خوش و بش ساده و چند دقیقه ای و نه مفصل با پسر داشته باشه و یکم دلش راحت بشه و بعد اجازه بده دخترش صحبت های بعدی را داشته باشه. من می گم این خوبه.
توی اون تاپیک خوندم درباره موسیقی پرسیدن ولی من متنفرم از اهنگ هر چی که میخواد باشه فرقی نداره.یعنی از خیلی چیزا بدم میاد یعنی تنها چیزی که الان یادم میاد که دوست دارم کامپیوتره چون کارم با کامپیوتره.
خب این موضوع موسیقی یه چیز سلیقه ای و بعضا برای بعضی ها از سلیقه فراتر می ره.که همین مطلب را صادقانه در جلسه خواستگاری حتما بیان می کنید.
ولی نکته دیگه اینکه شما علاقه مندی هاتون کم هست. اینکه فقط کامپیوتر تو ذهنتون میاد برای علاقه خوب نیست. یه جوون نباید تک بعدی باشه.و تو زندگیش باید یه اصل تنوع برا خودش داشته باشه. این جوری زندگیتون یکنواخت و کسل کننده میشه و تنهایی بیشتر اذیتتون می کنه.و ضمیر ناخوداگاهتون دوست داره برای ایجاد تنوع در ذهنتون هم شده به چیزای دیگه فکر کنه.مثل همین دوست دختر!!!
یکم تو علاقه مندیهاتون تنوع ایجاد کنید. وقتتون را سر چیزای مختلف بگذرونید. ورزش برید.تو کلاس های ورزش می تونید دوستان خوب و پایه برای تفریحاتی مثل کوه و استخر و... پیدا کنید.
شادابی و نشاط را تو زندگیتون بیارید.جوان سرزنده باشید. یه دختر وقتی از شما تو خواستگاری بپرسه اوقات فراغت خودتون را چه طور می گذرونید و بگید فقط کامپیوتر می دونید چقدر بده؟
یه دختر شاید دوست داشته باشه همسرش برای خانواده وقت بذاره. خانومش را ببره گردش.مسافرت! با هم خوشحال باشن و ...
شما جوانید ها! جوانیتون را پای کامپیوتر هدر ندین.اینجوری تنهایی بیشتر اذیتتون می کنه و خلا های عاطفی را بهتر حس می کنید.
درباره پست شماره 11هم اگه میشه نظرتون رو بگید.
چون پستم خیلی بیش از حد طولانی میشه اگه بشه ان شاالله بعدا در این مورد نظرم را می گم. البته نظر خاصی ندارم.تقریبا نظرم شبیه همون پستی هست که بهتون معرفی کردم.
موفق و شاد باشید :72:
- - - Updated - - -
توی خاستگاری اول چرا پدر دختر نباید باشه؟ برا داداشم رفتیم بود ولی خونه داییم بود خواستگاری یعنی از دختر داییم و داییمم مثل شمر نشسته بود اونجا :)
خب هرکس رسمی داره. بعضی ها می گن بهتره جلسه اول دختر و پسر از نظر حداقل ها همو بپسندن بعد اگه حداقل های ظاهری و... جور بود پدرها بیان. تا زیاد هم سخت نباشه.خب پدر ارزش داره. زیاد هم خوب نیست هی خواستگار مختلف بیاد و هی جلسه اول نشه سر چیزای ساده! پدر ها از مادرها صبر و حوصله کمتری هم دارن.
ولی بعضی ها هم وقتی پسر بیاد پدر جلسه اول دوست داره یه خوش و بش ساده و چند دقیقه ای و نه مفصل با پسر داشته باشه و یکم دلش راحت بشه و بعد اجازه بده دخترش صحبت های بعدی را داشته باشه. من می گم این خوبه.
توی اون تاپیک خوندم درباره موسیقی پرسیدن ولی من متنفرم از اهنگ هر چی که میخواد باشه فرقی نداره.یعنی از خیلی چیزا بدم میاد یعنی تنها چیزی که الان یادم میاد که دوست دارم کامپیوتره چون کارم با کامپیوتره.
خب این موضوع موسیقی یه چیز سلیقه ای و بعضا برای بعضی ها از سلیقه فراتر می ره.که همین مطلب را صادقانه در جلسه خواستگاری حتما بیان می کنید.
ولی نکته دیگه اینکه شما علاقه مندی هاتون کم هست. اینکه فقط کامپیوتر تو ذهنتون میاد برای علاقه خوب نیست. یه جوون نباید تک بعدی باشه.و تو زندگیش باید یه اصل تنوع برا خودش داشته باشه. این جوری زندگیتون یکنواخت و کسل کننده میشه و تنهایی بیشتر اذیتتون می کنه.و ضمیر ناخوداگاهتون دوست داره برای ایجاد تنوع در ذهنتون هم شده به چیزای دیگه فکر کنه.مثل همین دوست دختر!!!
یکم تو علاقه مندیهاتون تنوع ایجاد کنید. وقتتون را سر چیزای مختلف بگذرونید. ورزش برید.تو کلاس های ورزش می تونید دوستان خوب و پایه برای تفریحاتی مثل کوه و استخر و... پیدا کنید.
شادابی و نشاط را تو زندگیتون بیارید.جوان سرزنده باشید. یه دختر وقتی از شما تو خواستگاری بپرسه اوقات فراغت خودتون را چه طور می گذرونید و بگید فقط کامپیوتر می دونید چقدر بده؟
یه دختر شاید دوست داشته باشه همسرش برای خانواده وقت بذاره. خانومش را ببره گردش.مسافرت! با هم خوشحال باشن و ...
شما جوانید ها! جوانیتون را پای کامپیوتر هدر ندین.اینجوری تنهایی بیشتر اذیتتون می کنه و خلا های عاطفی را بهتر حس می کنید.
درباره پست شماره 11هم اگه میشه نظرتون رو بگید.
چون پستم خیلی بیش از حد طولانی میشه اگه بشه ان شاالله بعدا در این مورد نظرم را می گم. البته نظر خاصی ندارم.تقریبا نظرم شبیه همون پستی هست که بهتون معرفی کردم.
موفق و شاد باشید :72: