به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,813
    سطح
    25
    Points: 1,813, Level: 25
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 46 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Unhappy کنترل عصبانیت خودم و همسرم

    سلام بچه ها..میخاستم کمکم کنید که بدونم در برخورد با عصبانیت شوهرم باید چیکار کنم وقتی خودمم خیلی عصبانیم...شوهرم در مواقع عصبانیت هیچ حرفی نمیزنه و هیچی هیچی نمیگه...ولی من وقتی دعوامونم تموم شدو عصبانیم باید یکی بام حرف بزنه ولی اون هیچی نمیگه..این عصبیم میکنه و در خیلی از مواقع باعث میشه که واس اینکه به حرفش بیارم بگم دیگه این زندگی بسه و تو واسم ارزش نداری و کلی حرف دیگه که پشیمون میشم...خیلی سعی کردم خودمو کنترل کنم و مثه شوهرم هیچی نگم با اوضاع اروم شه ولی نمیتونم منفجر میشم...اگه حرفم نزنم اینقد گریه میکنم که کلافه میشه و میره...دوسدارم خودمو درست کنم...چیکار کنم؟ چرا شوهرم هیچی نمیگه؟چندبارم بش گفتم چرا زود ارومم نمیکنی که بدتر نشه..میشه من وقتی عصبانیم نمیتونم تو رو اروم کنمو باید خودم خودمو اروم کنم..ولی من خیلی زجر میکشم..اگه فقط بیادو هیچی نگه و بغلمم کنه من خوب میشم....خودمو میشناسم...ولی اون ششبیه هیچی بام رفتار میکنه...

  2. کاربر روبرو از پست مفید ماهک1 تشکرکرده است .

    آرام دل (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    عزیزم خداروشکرکن که شوهرت هیچی نمیگه این رفتارش هم میتونه به اروم شدن تو کمک کنه
    شوهرمن بددهنی میکنه وسیله پرت میکنه میشکونه ومن بیشترمواقع سعی میکنم اوضاع رو اروم کنم واین خیلی بده چون وقتی که حق بامنه ومن عصبانی هستم هم باید مراعاتشو کنم
    سعی کن هرچه زودتر رفتارتو اصلاح کنی چون هر ادمی صبرو تحملی داره اگه صبر شوهرت لبریز بشه ممکنه بعدازیه مدتی دست ازسکوت برداره ودهن به دهنت بذاره اخه تاکی میخوادساکت باشه؟شوهرخاله من یه مردبی نهایت اروم وبی سرو زبون بود طوری که اوایل ازدواجشون حتی از خاله من کتک میخورد الان 18 سال ازازدواجشون میگذره واونی که کتک میخوره خاله منه چندسال اول شوهرش سکوت میکرد اما خاله ام اونقدربه رفتاربدش ادامه داد که شوهرشم عین خودش کرد حالا همون ادم بی سرو زبون چه حرفهاکه نمیزنه وچه کتک هایی که نمیزنه
    چرا ازسکوت شوهرت عصبانی میشی؟چرابه جنبه مثبت این کارش نگاه نمیکنی؟
    خوب بود پابه پای خودت حرف میزد بی احترامی میکردبعد عین خودت پشیمون میشد؟اونم وقتی که حرمت ها ازبین رفته بود؟
    شوهرمن اوایل تودعواهامون میذاشت ازخونه میرفت من خیلی بدم میومد جلوشومیگرفتم فکرمیکنی بهتر میشد؟نه یامنو کتک میزد یا وسیله میشکوند بامشاورکه حرف زدم گفت فضارو ترک میکنه که دست روت بلندنکنه عصبی ترنشه کاربه جاهای باریک نکشه الان دیگه جلوشو نمیگیرم میذارم بره مثلا امسال عید شب 13 بدر بحثمون شد ازخونه رفت بیرون شب نیومد من تو تنهایی خیلی فکرکردم اشتباهات خودمو دیدم صبح 13 بدربهش زنگ زدم گفتم بیابریم بیرون اومد هردومون اروم شده بودیم ازهم معذرت خواستیم
    توام فکرنکن شوهرت برای اینکه لج تورو دربیاره سکوت میکنه خوش به حالت کاش شوهرمنم این اخلاقو داشت وقتی عصبانی شدی بجای حرف زدن کاغذ بردار بنویس خیلی ارومت میکنه بعدازچندساعت یا 1-2 روز اگه دیدی هنوزم چیزایی که نوشتی برات مهمه که به شوهرت بگی باهاش حرف بزن اماچون ادم عصبی ای هستی تو اون لحظه نگو بذار اروم بشی بعد ا عنوانش کن

  4. 5 کاربر از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 26 مرداد 93), khaleghezey (چهارشنبه 29 مرداد 93), mohammad6599 (جمعه 24 مرداد 93), آرام دل (چهارشنبه 29 مرداد 93), سرگشته دوست (جمعه 24 مرداد 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,813
    سطح
    25
    Points: 1,813, Level: 25
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 46 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی شاپرک جونم...خیلی دارم سعی میکنم..واسم دعا کنین

  6. 3 کاربر از پست مفید ماهک1 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 29 مرداد 93), آرام دل (چهارشنبه 29 مرداد 93), شاپرک 114 (یکشنبه 26 مرداد 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,813
    سطح
    25
    Points: 1,813, Level: 25
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 46 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از این همه گیر دادن ها ، ازین همه حرف خوردن،ازین بی پولی و ساختن ها، از این همه حساسیت بیش از اندازه، ازین دوری لعنتی، ازین دلتنگی لعنتی، ازین شهر ازین همه بی کسی از ادمای غریبه این شهر حالم بهم میخوره...من چی بودم کی بودم و الان چی شدم...دلم تنگه. دلم گرفته واس خودم..چقدر پر از اعتماد بنفس بودم چقدر خودمو دوست داشتم...الان خیلی خستم...هیچ کیو ندارم........ هر چی میپوشم هر مانتویی که میپوشم بم گیر میده...خستم..خستم...... بخاطر این پسر از همه چیم از چیزی که بودمو دوست داشتم گذشتم.الان هیچی ندارم..خستم........از گیراش حالم بهم میخوره..از محجبه بودن الکیشون حالم بد میشه..من اینجا چیکار میکنم...های میخام درست کنم این زندگیو..ولی من خیلی ضعیفم

  8. کاربر روبرو از پست مفید ماهک1 تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    ماهک جان سلام
    قرارنبودبه این زودی جابزنی دخترخوب...
    به تلاشت ادامه بده..باورکن یه روزمیادکه میبینی همه اینهاخودبه خودحل شده!!!!
    ببین منم شوهرم به لباس پوشیدن هم ایرادمیگرفت.بارهاشده بوحاضرمیشدیم بریم بیرون امادم دربه خاطرهمین موضوع دعوامون میشدونمیرفتیم وکلی اعصابهامون بهم میریخت...اماچندمدت پیش بهش فکرکردم دیدم دیگه یک سالی میشه که درمورداین موضوع باهم دعوانکردیم...خب هم من اخلاقش اومده دستم که چی بپوشم یاچی بگم...هم دیگه اون بهم اعتمادداره وگذاشته به عهده خودم..
    ببین این چیزهامشکلات کوچیکین که توی همه زندگی هاهست...وقتی مسله اصلی حل بشه اینهاهم خودبه خودکنارش حل میشه
    نگران نباش..خودت روقوی کن.رفتارجراتمندانه رویادبگیر.
    توی همین تالارتاپیک خانمshe روبخون.مشاورش باجنابsci.درموردرفتارجراتمن دانه ست.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  10. کاربر روبرو از پست مفید paiize تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  11. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    تبریک بخاطر ازدواجتون
    یکی از روش های بسیار موثر در زمان دعوا بین زن و شوهر ترک ان محل توسط یکی از دو طرف هستش یا سکوت کردن و ادامه ندان چون موقع عصبانیت خون به مغز نمیرسه و باعث میشه از روی عصبانیت و بدون فکر به اینکه در آینده چه اتفاقی امکان داره بیوفته بخاطر حرفایی که زده میشه برای همینه که میگن حرفهای توی دعوا و موقع عصبانیت را جدی نگیرید و حالا عصبانی شد و یک چیزی گفت.

    شوهر شما از روی تجربه یا کسب دانش به این نتیجه رسیده که بهترین روشی که جواب میده در اینجور مواقع سکوت کردنه و احتمالا تا حالا از اینکارش راضی بوده که این مسیر را داره ادامه میده.
    یادمه وقتی رفتیم مشاور با همسرم توی دوران عقد 2تا نکته بسیار زیبا بیان کرد که کاملا یادم مونده شما هم بدانید بد نیست بدردتان میخوره.

    1.حتی 50% تفاهم بین زوجین برای نگهداشتن یه زندگی هم خیلی خوبه
    2. مدت 5 سال طول میکشه تا زن و شوهر به همدیگه عادت کنن و نسبت به هم شناخت پیدا کنن

    لطفا صبور باشید بانو چقدر عجول هستید شما .مشکلات مالی برای همه هست خود من بخاطر همین خرید خانه و تعمیراتش واقعا اذیت شدم.در مورد گیر دادانهای ایشون خوب هر مردی به یه چیزی وسواس داره و بقول معروف روش کلید میکنه.
    مثلا بعضی مردها روی غذایی که میخورن
    بعضی ها روی حجاب همسراشون
    بعضی ها روی خرج کردن همسراشون
    بعضی ها مثل من روی غر زدن(آخ اخ اخ من یکی حاضرم همسرم هر بلایی دوست داره سرم بیا فقط غر نزنه) اصلا آلرژی دارم نسبت به این موضوع
    بعضی ها روی دوستای همسراشون
    و............

    خوب شوهر شما هم به طرز لباس پوشیدن شما گیر میده بجای اینکه با هم بشینید بحث کنید و ناراحت بشید راه حل خیلی ساده ای داره بهتر نیست از نقطه ضعف ما آقایون استفاده کنید و از راه احساسی و عاطفی و عشوه های زنانه و ناز دادن و مظلوم نمایی و بزرگ کردن خصوصیات مثب همسر(همون خالی بندی توی تعریف ازش)که قدرتی بسی مهیب که توسط خداوند در وجود زن نهفته استفاده کنید؟
    خود من همسرم بشینه باهام منطقی حرف بزنه یه کاری را انجام بدم شاید یک یا دوروز طول بکشه ولی اگه از طریق احساس و یکم تعریف خالی بندی و مظلوم نمایی استفاده کنه سریع خامش میشم هرکاری بخواد انجام میدم براش به همین راحتی چند بار تمرین کنی قشنگ دستت میاد ما مردها تک بعدی هستیم فقط کافیه قلقش دستت بیاد چطوری نرم میشه همون فرمان را بگیر و برو جلو.

    مثلا شوهرت برای لباس یا وضعیت ظاهریت گیر میده خوب بهش بگو:
    اول خودتو بزن به ناراحتی یکم و مظلوم نمایی بعدشم با اینکه احساس خوبی ندارم ولی هرچی همسر خوب و مهربونو.....(چنتا تعریف ازش کن لوسش کن )بگه آخرشم یه چشم کشدار بگو حل میشه میره پی کارش دفعه بعدی هم بهش بگو باهم بریم انتخاب کنیم مانتو و توی انتخاب لباس بهم کمک کن وقتی هم دوست نداشتی مثلا اون لباس را بپوشی بهونه بیار تکراریه اینجوری با زبان نرمش کن.

    http://www.hamdardi.net/thread33259-4.html#post330546

    http://www.hamdardi.net/thread-33023.html

    2تا لینک بالا را حتما مطالعه کن تا بهتر متوجه منظورم بشی

    در مورد دوری که اتفاق افتاده بین شما و احیانا خانواده و دوستات خوب در دوران مجردی شما به چه کارهایی علاقه داشتی و توی چه ضمینه هایی مهارت داشتی خوب الان وقتش رسیده که از این وقتی که داری استفاده کنی
    کلاس هنری
    آشپزی
    کلاس ورزشی
    کلاس های زبان
    خرید
    یافتن دوستهای جدید و آشنا شدن و بیرون رفتن باهاشون

    - - - Updated - - -

    اینو اول بخوان

    کارگاه خانواده موفق - مرد مقتدر / زن لطیف

    کارگاه آموزشی - آداب گفتگو را با هم یاد بگیریم

    لینک های مهارت های ارتباطی و رفتار جراتمندانه

    چگونه منفعل نباشیم؟

    اینا هم تاپیک های she هستش.

    مشاوره تخصصی با جناب sci

    کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

    برای اولین بار جراتمندانه حرف زدم و کارم به طلاق کشیده
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  12. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    paiize (چهارشنبه 29 مرداد 93), مهربونی... (چهارشنبه 29 مرداد 93), ماهک1 (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,813
    سطح
    25
    Points: 1,813, Level: 25
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 46 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پاییزه عزیزم من خیلی ضعیفم ..از همون اول ضعیف ببودمو خونه بابامم بودم سره هر چیز کوچیکی گریه میکردم...الان خیلی بهتر شدم ولی خیلی خیلی باید رو خودم کار کنم
    خاله قزی عزیز ممنونم بابت راهنماییتون...من همش میگم چشم چشم...ولی میگه بس گفتی چشم حالم بهم میخوره...سره هیچی نباید نظر بدم/..بابا منم ادمم..دوسدارم خودمم یکم دخیل باشم در شیوه زندگی کردنم..ن اینکه همش به من میگه اینکارو کن.اینجا برو اونجا نرو.اینو بپوش...چون از اول من روسری نمیزاشتمو یه پوشش نرمال داشتمو بعد ازدواج ببا این اقا روسری گذاشتمو همش لباسای بلند پوشیدم..فکر میکنه من بلد نیستم پوشیده باشم...از همون اول بم میگفت تا اخر عمرم فکر میکنه فقط این بلده .......بهر حال ممنون..خیلی سعی میکنم قوی تر و مصمم تر شم

  14. کاربر روبرو از پست مفید ماهک1 تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  15. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صبور باش بانو
    لینک هایی که گذاشتم حتما مطالعه کنید حرفتو بزن کامل هم بگو احساسی که نسبت به این موضوع داری ولی از راه و روش درستش.
    مقالات بالا را حتما مطالعه کنید خیلی بهت کمک میکنه توی بهبود این وضعیتی که داری و برقراری رابطه صحیح تر و بهتر با شوهرت.

    راستی همزمان با مطالعه مقالات اتفاقاتی که میوفته در حد مثال بزن تا با کمک دوستان راهنمایی بدیم و راهکار برای هرچه بهتر شدن زنگیت.
    رفتار جراتمندانه و منفعلانه را حتما مطالعه کن
    همدلی کردن
    برقراری رابطه احساسی و عاطفی بدور از بحث های منطقی

    اینا مهارت ها را باید آموزش ببینید بانو زمانبر هست ولی نتیجه اش عالیه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  16. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    paiize (چهارشنبه 29 مرداد 93), ماهک1 (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,813
    سطح
    25
    Points: 1,813, Level: 25
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 46 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان... خاستم بگم که خلاصه پنجشنبه رفتیم خونه مامانم ایناو همین الانم رسیدیم شهرمون... خاستم موفقیت نصفه و نیمه مو بتون بگمو بازم کمک بخام.... سه شنبه داداشم ز زد گفت من میخام بیام پیشت..داداشم اومد... من میخاستم این هفته برم که شوهرم گفت منم حوصلم سر رفته شاید بیام...(البته خیلی ازین حرفا میزنه ولی سره عمل همش بهونه میاره) خلاصه 5شنبه شدو من گفتم بریم با هم که داداشمم با ما بیاد...بعد کلی اخم و تنگ و نمیدونمو دو دلمو ماشین خرابه و ... رفتیم.همش 5شنبه شبا که میرفتیم شنبه صبح زود میومدیم..ولی از وقتی که عروسی کردیم جمعه ظهر میگه بریم...که همشم حرف اقا میشدو تو راه دعوا و قهر داشتیم.. ولی این سری سیاستو عوض کردم.
    5شنبه شب که رسیدیم گفتم ممنون که تو این همه گرفتاری نو اوردی و کلی نازش کردم...میدونستم که جمعه میگه بریم.سره صبونه گفتم یه چی میخام بگم استرس دارم چون تو همیشه زود عصبانی میشی..گفت نه بگو..گفتم میدونم کار داری و گرفتاری ولی من بعد سه هفته اومدم اینجاو دوس دارم حداقل یه روز کامل پیش مامان اینا باشم.تازه هوا گرمه ظهرو اذیت میشیم..ولی باز تصمیم با توا اگه بگی بریم میریم..دیگه نمیخام بخاطر اومدنو رفتن دعوا کنیم...هیچی نگفت..ساعت 2 شد گفتم چیکار میکنی میریم یانه گفت نمیدونم کار دارم اخه...گفتم اخه گرمه و اینا گفت خا حالا بخابم بعد...که خداروشکر تا 6 خابیدو من کلی با مامانمو خاهرمو داداشم حرف زدیمو خندیدیمو یکم کمبودم برطرف شد

    - - - Updated - - -

    باز صبحکه خاستم بیدارش کنم با اینکه خودم 2 ساعتم نخابیدمو این بعدظهرم خابید کلی غر زد که از دست کارای تو خابم ندارمو نمیزاری بخابمو این حرفا...ولی با زبا اینکه خیلی عصبی بودمو خسته هیچی نگفتمو تا اینجا نازش کردم..های گفتم صبح خنک بود چقدرو ترافیکم نداشتیم...چمیدونم ..بنظرتون خوب بود؟ ولی دلم واس خودم اینقدر سوختش که...چون همین که رسیدیم تا خود 1 شب دیشب داشتم کار میکردمو غذا پختم کلی ظرف شستم و کلی کار داشتم چون مامانم اینا بیشتر روزو سره کار بودن...کلی م استرس داشتم که نکنه یه صبح نگهم داره و بگه بریم...همش نگران بودم و کلی فکر و خیال داشتم..چمیدونم...خلاصه دیدمشون و عطر مامانمو یکم ذخیره کردمو شارژ شدم
    باز بگید چیکار کنم...های اونجام بود میگفت به بابام ز نزدمو از بابا پول گرفتمو همش این کارو برامون میکنه و اونکارو میکنه و اوووووووووووووف

  18. کاربر روبرو از پست مفید ماهک1 تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 02 شهریور 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,813
    سطح
    25
    Points: 1,813, Level: 25
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 46 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوس دارم این پسررو خفه کنم...اخه ادم چقد میتونه بی درک باشه...خودش دیده تا پامون رسید اونجا چون خونوادم فصل کارشونه من یسره داشتم کار خونه میکردو دیشب فقط 2 ساعت خابیدمو شب قبلشم 7 پاشدم عرقمون خشک نشده رفتم کمکش محل کارش که غر نزنه بخاطر تو کارامو نرسیدم..11 گفتم من میرم خونه ناهار درست کنم و خستم..میگه ز بزنم بریم خونه مامانم اینا..منم عصبی شدم گفتم کی حوصله داره بره اونجا..میگه حوصله داشتی 4 صبح حرکت کنی ولی ....خا خا نمیخاد بریم...هر چی زحمت میکشم اجازه نمیده که...انگار 1 هفتست ندیدتشون دلتنگی داره تا اومدیم همون روز باید بریم اونجا...من بیچاره 3 هفته 3 هفته یروز میرم اونجا میگه چه خبر هست........اووووف اخرشم های تیکه انداخت اره اره میدونم...منم هیچی نگفتم بش اومدم...اخه نه میزاره برسم خونه لباس درارم...حموم کنم.....هیچی...اه اه...یعنی منم مرد میشدم با خونوادم اینقدر زنمو زجر میدادم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. افسردگی و عصبانیت بیش از حد من
    توسط tommy در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 اردیبهشت 95, 09:26
  2. باعصبانیت وخود زنیه همسرم چه کنم
    توسط پرواز ابدی در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 شهریور 94, 00:48
  3. ترمز عصبانیت را بكشید.....
    توسط ویدا@ در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 05 مرداد 92, 10:54
  4. در برابر عصبانیت شوهر چه باید کرد ؟
    توسط lord.hamed در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 آبان 90, 09:37
  5. عصبانیت
    توسط مینا 22 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 تیر 87, 10:11

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.