به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 89
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1393-2-16
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    307
    سطح
    6
    Points: 307, Level: 6
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 112 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط she نمایش پست ها
    سلام خانوم. خوشحالم که احساس بهتری دارین.

    فقط یه خواهش داشتم :

    لطفن به خاطر شوهرتون تحمل نکنین! هر کاری انجام میدین برای بهبود رابطه و برای خودتون باشه. چون وقتی فکر می کنین به خاطر شوهرمه که دارم کوتاه میام، غر نمیزنم و محبت می کنم، اینجوری ناخودآگاه بعد از یه مدت کوتاه، طلبکارش میشین و اونوقت اوضاع بدتر میشه!!

    تحمل بعد از یه مدت به توقع از طرف مقابل تبدیل میشه.

    مواظب باشین! راه شما ممکنه کمی زمانبر باشه. برای خودتون زمان بذارین. مثلاً یکسال تلاش.

    توقع نتایج آنی نداشته باشین. گرچه به احتمال از همین اول نتایج خودش رو نشون میده.

    خیلی کارها هست که میتونی انجام بدی... خیلی چیزها هست ...

    ---------------------------

    فقط محبت کافی نیست. بهش شخصیت بده. بهش اعتماد به نفس بده. تحسینش کن.

    لازم نیست خیلی بهش خدمت کنی. از زبون ات کمک بگیر! از دلت کمک بگیر!

    هرگز اشتباهات گذشته اش رو بهش یادآوری نکن. بهش بگو تو مرد خوبی هستی! از نظر من تو بهترینی! خیلی خوشحالم که بچمون پدری مثل تو قراره داشته باشه!

    الکی هم پاچه خواری نکن! واقعن خوبی های شوهرت رو هم به خودت و هم به اون یادآوری کن! حتی خوبی های جزیی.

    هرگز در این تحسین کردن ها، خودت رو دست کم نگیر و خودت رو کوچیک نکن. ولی زنونه رفتار کن. زنش باش.

    حتمن رابطه ات رو با مادرش خوب کن! حتمن! تا دیر نشده!

    she نازنینم

    برای khaleghezey هم نوشتم نمیتونم تصویر روزهای گذشته رو از ذهنم پاک کنم تصویر وقتی رو که دم در خونه مامانم اینا ساعت یک و نیم نصفه شب فحش میداد ... مثلا اومده بود دست زنش بگیره و برداره ببره ...
    با خودم میگم نکنه الان طلاق نگیرم دوسه سال بعد مجبور بشم با یک بچه ازش جدا بشم. دردش اینه من از خانواده ام و فامیلم ببرم. من که این همه وابسته پدر و مادرم بودم نفسم به نفس شون بند بود . خیلی روز ها و شب ها یواشکی گریه میکنم. اگر مجرد مونده بودم یک هزارم مشکلات فعلی ام رو نداشتم.
    عجله کردم در انتخاب همسر و حالا دارم تاوان اشتباه و تصمیم عجولانه ام رو به سخت ترین شکل ممکن پس میدم.
    وقتی میرم خونه مادرم احساس میکنم فضاش برام غریب و سنگینه. حس میکنم به زور نفس میکشم. دو تا برادر دارم مثل دسته گل که شوهرم از روز اول فکر میکنه این برادرهای من دشمنان جانی اش هستن. وقتی روابط خوب بود هربار میرفتیم خونه مادرم ، میگفت داداشت این حرفو زد منظورش من بودم ... داداشت بی احترامی کرد .... داداشت .... داداشت ....
    وقتی قهر کردم و رفتم خونه بابام بدترین ضربه ها رو به داداشهام زد . جلوی صمیمی ترین دوست هاشون بی آبرو و بی اعتبارشون کرد. الانم که بعد یک ماه برگشتم خونه خودم و تنهایی میرم خونه بابام اگه عصبانی نباشه در لفافه میگه " تمام جوون ها لات شدن ... از بچه هیئتی ها متنفرم ( داداشم مومن و هیئتیه ) "
    اگه عصبانی هم باشه علنا توهین میکنه و فحش میده " لیاقت تو ، یکی مثل همون داداش های لاتته "

    نمیدونم کی قراره کاسه صبرم لبریز بشه ... اگر هنوز کاری دست خودم ندادم و نفس میکشم بخاطر پدر مهربون و مادر دلشکسته امه ...

    یک جورایی انگار دارم تو خلسه زندگی میکنم. مثل اینکه همه چی مثل خوابه ... یک خواب سنگین. فقط وقتی به این فکر میافتم که بیماره مثل یک بیمار دیابتی یا ... کمی دلم آروم میشه


    - - - Updated - - -

    زن امیدوار عزیزم

    از اینکه وقت گذاشتید و برام نوشتید بی نهایت ممنونم. به خصوص اینکه دوبار زحمت کشیدید

    خوندن احساس شما دریچه هایی از زندگی رو برام باز کرد که واقعا قابل تامل هستند. در واقع وابستگی بیش از حد من به خانواده و احساس محبت، عشق و افتخار به اون ها باعث شده نوعی نفرت در همسرم ایجاد بشه . منظورتون رو درست برداشت کردم ؟ از اینکه احساس های خودتون رو نوشتید کمک بزرگی برام کردید. حرف زدن از خانواده ام برای من خوشاینده در حالیکه موجب شعله ورتر شدن نفرت همسرم میشه چون فکر میکنه خانواده ام جای ایشونو برام پر کردن !!! میدونستم نسبت به خانواده ام حساس شده ولی نمی دونستم دلیلش رفتار و گفتار خودمه . خیلی خیلی ممنون از تلنگرتون


    در مورد اینکه فرموده بودید یکی از دلایل مشکلات اخلاق تند همسرم مربوط به محل کارش کاملا صحیح فرمودید. متاسفانه از محل کارش و نوع کارش متنفره . همیشه معترضه و مدام میگه حق من این نبود . بهش حق میدم ولی من نباید تاوان انتخاب اشتباهش رو پس بدم. با اینحال مدام دلداریش میدم و سعی میکنم بیشتر رو نکات مثبت کارش تمرکز کنم . مثلا میگم درسته محیطش خوب نیست ولی در عوض حقوق و مزایات بیشتره و ... از این حرفهای الکی

    الان که هم مخفیانه دارو بهش میدم هم به توصیه های بسیار مفید شما و سایر دوستان عمل میکنم رفتارش بهتره. فقط ناراحتی من از اینه که متوجه مقصر بودنش و اشتباهاتش نیست. تازه وقتی میخوام به طور ضمنی اشاره کنم بهش برمیخوره و یه جورایی اصلا قبول نداره مقصره. ناراحتی دومم بخاطر خانواده امه، از اینکه باهم نمیتونیم به خونه شون بریم .

    اگر پیشنهادی برای بهبود اوضاع دارید و اینکه دوباره مثل سابق به خونه مون بیاد، با خانواده ام بریم مسافرت و ... خواهش میکنم دریغ نکند.

    راستی اگر قابل باشم برای بهبود اوضاع زندگی تون دعا میکنم

    - - - Updated - - -

    khaleghezey گرامی

    اول از همه از بذل توجهتون واقعا ممنونم . راستش این حرف شما چون از زبان یک آقا بود کمی باعث دلگرمیم شد. گاهی مرثیه سرایی احساسی به شدت ازارم میده و همش میگم اگه موقع خواستگاری جواب منفی میدادم ... اگه اینقدر در تصمیم گیری عجول نبودم ... اگه ... اگه ...

    یعنی روزی میرسه منم فرزندی داشته باشم و همراه همسرم برم خونه مادرم بدون هیچ غصه و نگرانی ...

    از اینکه بهم امید میدید خیلی ممنونم

    چشم سعی میکنم همچنان صبور باشم

  2. 3 کاربر از پست مفید maral1392 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), she (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), زن امیدوار (دوشنبه 29 اردیبهشت 93)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    سلام. درک می کنم چه احساسی داری. زمانی من هم مثل شما بودم. نمی تونستم شوهرم و خانواده اش رو ببخشم. اینقدر اینکار رو ادامه دادم تا شوهرم هم نسبت به خانواده ام گارد گرفت....

    الان باورم نمیشه که اینقدر قلبم رو از کینه شون پاک کردم. شما هم میتونی. اما راستش زیاد وقت نداری! عمر خیلی کوتاهه. روابط بین آدم ها یه میزان طاقتی داره، هر طنابی یه مقدار کشش داره وگرنه می بره.

    گوش کن خانومی. حتی اگر هم طلاق بگیری، باید زمانی باشه که دیگه کاری از دستت بر نمیاد. اما اگر جدا بشی در حالیکه خودت هم مقصر ماجرا بودی، هیچ وقت خودت رو نمی بخشی و عذاب وجدان دست از سرت برنمیداره.

    -----------------------------------------------------------------

    یکبار برای همیشه موضوع جدایی و طلاق رو بذار کنار.

    یکبار برای همیشه گذشته رو بذار کنار و آدم ها رو با اشتباهاتشون ببخش. هر آدمی حق داره اشتباه کنه. اول از همه خودت رو ببخش. بعد همسرت و خانواده اش رو ببخش.

    برای باره چندم خواهش می کنم قواعد جراتمندی رو از روی تاپیک ها بخون و توی یه دفتر برای خودت یادداشت کن. اصلن نکته برداری کن و توی یه تاپیک جدید بنویس.

    تو همسرت و زندگیت رو دوست داری. پس برای اصلاحش قدم بردار.

    ذهن سطحی تو خیلی شلوغه و نمیذاره تمرکز و آرامش داشته باشی.

    اگر همسرت یکبار یه کار بدی رو انجام داده، تو داری هزاران بار اون رو برای خودت تکرار می کنی! پس تو ظالم تری نسبت به خودت!!!

    ------------------------------------------
    اگر واقعن قصد داری کاری کنی، بسم اله!!

    اگر نه برو غصه ات رو بخور! اینجا کمکی بهت نمی کنه!

    - - - Updated - - -

    در مورد صحبت های همسرت در باره ی خانواده و برادرهای عزیزت : تکنیک های همدلی با هسرت رو بخون و اجرا کن! یه کم سخته ولی نتیجه اش فوق العاده است!

    موفق باشی خانومی.

    - - - Updated - - -

    ارتباطت رو با خانواده همسرت خصوصا مادرش صمیمی کن! این حرفم رو جدی بگیر و اجرا کن! نتیجه اش رو در زندگیت می بینی!

    - - - Updated - - -

    به جای اینکه فکر کنی همسرم یه بیمار روانیه، فکر کن که من چه کار مثبتی می تونم انجام بدم تا اشتباهاتم رو تکرار نکنم!!

  4. 4 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), khaleghezey (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), maral1392 (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), زن امیدوار (دوشنبه 29 اردیبهشت 93)

  5. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    منم مشکل شما را دارم
    منم همه دلخوری ام از شوهر و خانوادش اینه که یه چرت و پرتهایی در مورد من و خانوادم میگن که اصلا حقیقت نداره

    طرفم متوجه نیست که چقدر داره اشتباه میکنه اصلا متوجه نیست که چه راحت و اسان زندگی مشترک را برا من و خودش و بچه هامون زهر مار میکنه
    متوجه نمیشه که چقدر به من و بچه هاش ضزبه زده و میزنه

    لطفا اگه کسی راکاری داره بگه منم استفاده می کنم
    نقل قول نوشته اصلی توسط maral1392 نمایش پست ها


    فقط ناراحتی من از اینه که متوجه مقصر بودنش و اشتباهاتش نیست. تازه وقتی میخوام به طور ضمنی اشاره کنم بهش برمیخوره و یه جورایی اصلا قبول نداره مقصره. ناراحتی دومم بخاطر خانواده امه، از اینکه باهم نمیتونیم به خونه شون بریم .

  6. 2 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), maral1392 (دوشنبه 29 اردیبهشت 93)

  7. #34
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سپاس از بانو she گرامی از تجربیات ایشون استفاده کن حداقل چنتا پله از شما بالاتر هستند ایشون.

    یه مطلبی خوندم از جناب همدردی در تایپیک زیر

    نوشته های مدیر همدردی عزیز

    وابستگی همسرم به خانواده اش

    این جملش کوچیک بود وسط بقیه جمله ها گم شد ولی برام خیلی جالب بود:
    که مرد شما از روی رفتار شماست که نتیجه گیری میکنه نه از روی حرفای شما دیرو نوشته باربارا دی آنجلس را میخواندم در مورد رازهایی در مورد ما مردان اینه که از بچگی به ما آموزش دادن مرد باید قوی باشه محکم باشه از نشان دادن علاقه و احساسش خودداری کنه چون نقطه ضعفش محسوب میشه و دیگران بهش میگن بچه ننه.این همسره که همانند یه مربی سختکوش و پرتلاش بهتره به شوهرش یاد بده چجوری احساسشو بیان کن که با بحث کردن و منطقی برخورد کردن نمیشه از احساست استفاده کن بیشتر سعی کن خودت اول عمل کنی ازش انتظار نداشته باش پابه پات حرکت کنه صبور باشه و پرامید و پرتلاش.

    تجربه شخصی بعنوان یه مرد:البته یه اعتراف محسوب میشه بیشتر وقتی دقت کردم دیدم این موضوع توی همه آقایون هستش و جزو اشتباهات آقایون حساب میشه این لینک را مطالعه کن ببین تقریبا توی همه ما مردا هستش

    http://www.hamdardi.net/thread-33173.html

    مخصوصا این قسمتش

    - شوخی در مورد اعضای خانواده : مثلا خانمی به همسرش می گوید :" اگر مشکلی پیش اومد بابای من هست که کمکمون کنه" شما هم قصدی ندارید و به شوخی می گویید :" بابای تو هنوز قسط جهیزیه ات رو داده که بخواد کاری کنه حالا !"
    این شامل شوخی با اعضای خانواده مخصوصا بزرگترها و پدر و مادر هم می شود ، یعنی فرضا با پدر همسرتان یا مادر همسرتان شوخی ای کنید که دور از شان آنها باشد و یا بی ادبی محسوب شود.

    و حالا اون راز بزرگ: اینه که ما مردا همیشه دوست داریم به همسرانمان تسلط داشته باشیم بقول معروف پادشاه منزل باشیم و همسرمان زیردستمان باشه.برای ما سخته ببینیم همسرمون داره بال و پر میگیره و میخواد پرواز کنهب رای همین زود بال و پرشو با قیچی میزنیم حالا به روش های مختلف.همسر من خودش
    فوق لیسانس فیزیک+حق التدریس دبیرستان و آموزشگاه + یه شخصیت محکم و مستقل
    اینا امتیازهای خیلی بزرگیه ولی چی تا وقتی که به رخ مردش نکشه تا وقتی خودشو بالاتر از شوهرش نشان نده
    مثلا همین رفتار شما که به داداشای شما اینو میگه یا به خانوادت مثلا مسخره میکنه یه مرد همگانیه توی اکثر مردا به جرات میتوانم بگم وجود داره بخاطر چی:فرار رو به جلو این شیوه ما مردا هستش همانطور که شیوه شما بانوان استفاده از احساسات ما مردا هستش که درش ضعف داریم و زود گول میخوریم نقطه قوت ما مردا هم بحث کردن و گفتگو کردنه تا بگیم ما درست میگیم و حق ماست حالا رسیدن به این حق از راههای مختلف هستش از بحث معمولی تا صدا کفت کردن و داد زدن تا توهین و تحقیر تهشم که میرسه دعوا و تهدید که طلاقت میدم

    این راز بزگ ما مرداست بخاطر اینکه نشان بدیم بالاتر از همسرانمان و خانوادش هستیم.ولی در واقع داریم چیکار میکنیم؟!!!

    ضعف هایی که داریم و خلاء های موجود در رفتار و شخصت خودمان و خانوادمان را پنهان میکنیم.

    حالا دوتا کار میتوانید انجام بدید

    1.بحث کردن منطقی با ما مردای بی منطق که ذاتا افراد منطقی هستیم و ساخته شدیم برای بحث های طولانی
    2.استفاده از ظرافت های زنانه و خلاء های احساسی ما آقایون ما مردا عاشق اینیم بهمون محبت کنن بهمون اعتماد بنفس بدن مثل بادکنک بادمون کنن سعی کن جلوش خیلی از خانوادت تعریف نکنی همیشه جوری رفتار کن که فکر کنه اولویت اول زندگی شماست و تکیه گاه اصلی شما

    خودمانی بگم (گولش بزن)

    پ.ن:خداوکیلی خودم کیف کردم از این تحلیل جامعی که رائه دادم یعنی لایک و تشکر نکنین خیلی ظلمه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. 12 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    alikocholo (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), asal2013 (چهارشنبه 12 شهریور 93), del (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), maral1392 (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), she (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), فرشته مهربان (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), پژمان1348 (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), نازنین2010 (جمعه 16 خرداد 93), آرنیکا (سه شنبه 23 دی 93), زن امیدوار (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), شهراز (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), صبوری (دوشنبه 29 اردیبهشت 93)

  9. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 07:28]
    تاریخ عضویت
    1392-12-15
    محل سکونت
    حوالی کوچه امید
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    615
    سطح
    12
    Points: 615, Level: 12
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 124 در 44 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    خوشحالم که تجربم واست مفید بوده.
    بله کاملا درست برداشت کردی عزیزم. توجه شما به خونوادت و اینکه قلبا دوستشون داری باعث میشه ایشون احساس کنه واست مهم نیست و اگر یک روز بخوای انتخاب کنی قطعا خونوادت رو به اون ترجیح میدی.
    فکر میکنم سخت گیریهاش هم واسه همین باشه. حالا که نتونسته با محبتش شما رو بکشه طرف خودش به زور سعی میکنه انتخاب شما باشه!!! یعنی میخواد بهت بفهمونه که از خونوادت مهم تره!
    پس اگر یه مدت ( ممکنه طولانی باشه) شما بهش بها بدی و سعی کنی کمتر روی خونوادت تمرکز کنی میفهمه که انتخاب اول و اولویت شماست و دست از این رفتارش برمیداره اما تو این مدت:
    1- بهش اصرار نکن که همراهت بیاد خونه پدرت.
    2- اگه گفت جایی نرو به حرفش گوش بده
    3- با رفتارت و با حرفات طوری مجذوبش کن که از دلخوری تو ناراحت بشه و حساب عاشق تر بشه. ( مثلا به خودت برس. مستقل باش. پیشرفت کن. وقتی خسته میرسه خونه به استقبالش برو. با چیزهای کوچک غافلگیرش کن: یه دسر خوشمزه ، تزیین میوه ، یه نوشیدنی خنک مثل شربت گلاب و زعفران، یه پیامک ناگهانی عاشقانه . رابطه جنسی خیلی میتونه تاثیر داشته باشه تو نت سرچ کن و گاهی رابطه رو متنوع کن.)
    4- با خونوادش خوب باش. گاهی بی مقدمه بگو بریم بهشون سر بزنیم.
    5- انتظار و توقع نداشته باش ازش. http://www.hamdardi.net/thread-22541.html
    6- همونطور که خاله قزی گفت تغییرات در بستر زمان به دست میاد پس صبور باش.
    در مورد شغلش حق داری اما مردن دیگه. همه چیزو سر زنشون خالی میکنن. شوهرم یه بار تو جمع بی دلیل با من خیلی بد حرف زد. بعد از یک هفته که راجبش حرف زدیم گفت آخه اونروز خواهرزاده هام مسخرم کردن!!! اینم یه جور بدبختیه که من دارم

    برای آرامشت هم وقتی نسبت ناروایی به خونوادت میده طوری رفتار کن انگار نشنیدی. پیش خودت بگو مارو نمیگه. حالا بر فرضم که گفت . چیزی از خونواده من کم نمیشه.
    باید صبر و تحمل کنیم. چون ماییم که داریم تلاش میکنیم. ماییم که میفهمیم مشکلی هست که باید حل بشه.
    امیدوارم این نکته ها به دردت بخوره عزیزم

  10. 4 کاربر از پست مفید زن امیدوار تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), khaleghezey (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), maral1392 (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), نازنین2010 (جمعه 16 خرداد 93)

  11. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1393-2-16
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    307
    سطح
    6
    Points: 307, Level: 6
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 112 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط she نمایش پست ها

    یکبار برای همیشه موضوع جدایی و طلاق رو بذار کنار.

    یکبار برای همیشه گذشته رو بذار کنار و آدم ها رو با اشتباهاتشون ببخش. هر آدمی حق داره اشتباه کنه. اول از همه خودت رو ببخش. بعد همسرت و خانواده اش رو ببخش.

    برای باره چندم خواهش می کنم قواعد جراتمندی رو از روی تاپیک ها بخون و توی یه دفتر برای خودت یادداشت کن. اصلن نکته برداری کن و توی یه تاپیک جدید بنویس.

    تو همسرت و زندگیت رو دوست داری. پس برای اصلاحش قدم بردار.

    ذهن سطحی تو خیلی شلوغه و نمیذاره تمرکز و آرامش داشته باشی.

    اگر همسرت یکبار یه کار بدی رو انجام داده، تو داری هزاران بار اون رو برای خودت تکرار می کنی! پس تو ظالم تری نسبت به خودت!!!


    - - - Updated - - -

    در مورد صحبت های همسرت در باره ی خانواده و برادرهای عزیزت : تکنیک های همدلی با هسرت رو بخون و اجرا کن! یه کم سخته ولی نتیجه اش فوق العاده است!



    - - - Updated - - -

    ارتباطت رو با خانواده همسرت خصوصا مادرش صمیمی کن! این حرفم رو جدی بگیر و اجرا کن! نتیجه اش رو در زندگیت می بینی!

    - - - Updated - - -

    به جای اینکه فکر کنی همسرم یه بیمار روانیه، فکر کن که من چه کار مثبتی می تونم انجام بدم تا اشتباهاتم رو تکرار نکنم!!

    خانم she عزیز و مهربون

    نکاتی که در مستطیل بالا آوردم واقعا نیروی دوباره ایی رو به من بخشید . به قول khaleghezey شما چندین مرحله از من جلوتر هستید و صد در صد با گوش کردن به حرف ها و تجارب شما من هم موفق خواهم شد.

    از حرف هاتون انرژی + میگیرم. با اجازه شما و دست اندرکاران سایت یک تاپیک جدید ایجاد میکنم و تکنیک های همدردی و قواعد جراتمندی رو نکته برداری و کم کم اجرا میکنم.

    راستش تا امروز که اصلا نتونستم با همسرم همدردی کنم چون افکارش رو قبول ندارم. فقط به فکر فرافکنیه ، دوست داره همه رو مقصر جلوه بده ولی بزرگترین اشتباهات خودشو نبینه.

    پس حتما باید یاد بگیرم چطوری باهاش همدردی کنم تا اولا پررو نشه در ثانی وضعیت زندگیم بهتر بشه ، مخصوصا نکته آخرتون خیلی مهم بود . یک تلنگر بود بجای اینکه بشینم و مدام به این فکر کنم که همسرم بیماره روانیه و هی مرثیه سرایی که شانس منه و چرا باید زن یک بیمار روانی میشدم، بهتره به این فکر کنم با چه رفتاری آرامش بیشتری به همسرم میدم تا دیگه این اتفاقات تلخ تکرار نشه ... خیلی ممنون


    الان می فهمم تعاریف کاربران سایت از صبر و علاقه شما بی دلیل نبوده ، باید ازتون خیلی چیزها یاد بگیرم

  12. 4 کاربر از پست مفید maral1392 تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), khaleghezey (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), she (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), زن امیدوار (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  13. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    سلام عزیزم، من چندبار برای شما نوشتم که همه ی نوشته هام پرید!

    ممنونم از لطف زیادی که به من داشتی. من فقط یه خورده زودتر از شما به تالار اومدم و یه چیزایی یاد گرفتم. همین.

    خیلی خوشحال می شم از اینکه می بینم میخوای جدی پیگیری کنی. مطمئنم که موفق میشی. مطمئنم. البته اگر دنبال ایده آل نباشی و واقع بین باشی.

    چندباری که نوشته هام پرید، برات نوشته بودم که منظورم همدردی با شوهرت نبوده، بلکه منظورم همدلی بوده.

    همدردی به معنای حق دادن و پذیرفتن درد و مساله هست.

    همدلی به معنای آروم کردن شخص در مواقع ناراحتی و عصبانیت از راه درک کردن و هم جسی است. یعنی بگی می فهممت! درکت می کنم! اوه عزیزم، چه موقعیت سختی بوده! چقدر اذیت شدی! چه احساس بدی داشتی! بیا این چای رو بخور! من هم سر کار قبلا یه وقتی همچین حسی رو تجربه کردم .....

    همدلی فقط تا مرحله ای اعتبار داره که شخص آروم میشه و به شما اعتماد می کنه. بعدش می تونی نظر واقعیت رو با تکنیک های جراتمندانه بهش بگی. و اون هم چون آروم شده و به شما اعتماد کرده بهتر می پذیره.

    حالا خودت میری می خونی می بینی چطوریه.

    تا دوباره کامپیوترم منهدم نشده اینو ارسال می کنم! منتظر تاپیک جدیدت هستیم! با یه عنوان مثبت!

    یه خواهش هم داشتم : لفطن برام دعا کنین. من به انرژی های مثبت اعتقاد دارم.
    ویرایش توسط she : دوشنبه 29 اردیبهشت 93 در ساعت 16:52

  14. 4 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), khaleghezey (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), paiize (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), زن امیدوار (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  15. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 آبان 93 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1393-1-08
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    356
    سطح
    7
    Points: 356, Level: 7
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مارال عزیز به نظرم به توصیه های دوستان توجه کنید مشکلتون حل می شه به زودی. فقط باید حوصله کنید و صبور باشید
    دوستان به تاپیک من هم سر بزنید. she عزیز من تاپیک های شما رو دارم می خونم . خوشحال می شم بهم سر بزنی و بهم راهنمایی بدی.

    - - - Updated - - -

    مارال عزیز به نظرم به توصیه های دوستان توجه کنید مشکلتون حل می شه به زودی. فقط باید حوصله کنید و صبور باشید
    دوستان به تاپیک من هم سر بزنید. she عزیز من تاپیک های شما رو دارم می خونم . خوشحال می شم بهم سر بزنی و بهم راهنمایی بدی.

  16. کاربر روبرو از پست مفید tanhai2 تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  17. #39
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,973 در 7,399 پست

    Rep Power
    1091
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    2.استفاده از ظرافت های زنانه و خلاء های احساسی ما آقایون ما مردا عاشق اینیم بهمون محبت کنن بهمون اعتماد بنفس بدن مثل بادکنک بادمون کنن سعی کن جلوش خیلی از خانوادت تعریف نکنی همیشه جوری رفتار کن که فکر کنه اولویت اول زندگی شماست و تکیه گاه اصلی شما






  18. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), khaleghezey (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), she (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93)

  19. #40
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1393-2-16
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    307
    سطح
    6
    Points: 307, Level: 6
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 112 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و درود به همه دوستان خوبم

    خیلی خوشحالم کردید بهم سر زدید

    متاسفانه دیروز من هم در پاسخ به محبت khaleghezey و زن امیدوار عزیز نوشتم که پرید و من عصبانی شدم

    khaleghezey گرامی : حرف های شما تاثیر خیلی زیادی روم گذاشته ، دیروز عصر و دیشب رو به رازهایی که در مورد مردان گفته بودید فکر میکردم. بخصوص این جمله تون این راز بزگ ما مرداست بخاطر اینکه نشان بدیم بالاتر از همسرانمان و خانوادش هستیم.ولی در واقع داریم چیکار میکنیم؟!!!
    با دونستن این واقعیات ، تحمل زشتی های رفتار همسرم برام راحت تر میشه ، در ضمن یک حرف تون هم بسیار منقلبم کرد با این مضمون که ویژگی های اخلاقی شوهر من در اغلب مردهای دیگه هم هست . راستش وقتی خانومی این حرفها رو بهم بگه من نمیتونم باور کنم ولی وقتی مرد مومن و شریفی چون شما ، این حرف ها رو میزنه دلم آروم میگیره.

    باید به همسر شما تبریک گفت ، امیدوارم لحظه لحظه زندگی تون پر از شادی باشه

    زن امیدوار عزیز : تک تک جمله هاتون برای من درسه، راستش نکاتی رو که گفته بودید دارم امتحان میکنم و واقعا نتیجه میگیرم. مثلا با یک غذای جدید و دسر غافلگیرش کردم بهم محبت کرد. در مورد موقعی که عصبانیه و بد وبیراه میگه مدام به خودم تلقین میکنم که مثل کسی که حالش بهم میخوره و بالا میاره دست خودش نیست. فعلا هم در مورد رفتن به جایی یا مراسمی وقتی می بینم دلش نمیخواد برم ، پیشقدم میشم و قبل از اینکه حرفی بزنه میگم امروز حالشو ندارم برم .

    در ضمن وقتی روزه هستم و یا بعد نماز حال دعا دست میده از صمیم قلب برای دوستانی که می شناسم دعا میکنم ، شما هم یکی از همون دوستان عزیزم هستی

    فرشته مهربون و تنهایی عزیز
    خیلی ممنون که به تاپیک من سر زدید باعث افتخاره

    بانو she عزیزم تک تک توصیه هاتون رو به کار بستم. ممنونم که وقت میذارید نظرات مفیدتون رو برام می نویسید . واقعا نتیجه داشته نکته هاتون رو به کار می بندم. در سطر های پایین نتیجه عمل کردن به توصیه های دوستان رو می نویسم

    دیروز ظهر رسید خونه و گفت شب کلی مهمون داریم البته برای شب نشینی ، میخواستم شروع کنم به غر زدن که " من خسته هستم، نمیشد دو روز قبلش بگی و ... " جلوی خودمو گرفتم با همسرم مشغول تمیز کردن خونه شدیم. شب مهمون هاش اومدن و رفتن ، در حال جمع و جور کردن خونه بودیم که گفت " خسته نباشی دستت درد نکنه که از مهمون هام پذیرایی کردی " این جمله رو برای اولین بار بود در مهمانی ازش میشنیدم !!!
    نتیجه دوم وقتی بود که میخواستم بخوابم گفت "هرکسی رو دوست داری دعوت کن بیا خونه مون ، خودم تمام کارها رو میکنم که خسته نشی " این در حالی بود که درست 20 روز قبل گفته بود هرکسی از خانواده یا فامیلت از 100 متری خونه مون رد بشن قلم پاشونو میشکنم !!!

    من هم از فرصت استفاده کردم و از نکته آقای KHALEGHEZEY استفاده کردم و با پرهیز از بحث منطقی و البته جر و بحث، و به کار بردن روش های احساسی بهش گفتم بعد از این یکی دو روز قبل از اینکه کسی رو دعوت کنی بهم خبر بده که آمادگیشو داشته باشم. نتیجه اش خیلی خوب بود .

    دوستان خیلی خیلی از همه تون سپاسگذارم که راهنماییم کردید و الان بخاطر انجام راهکارهای شماست که زندگیم رو به بهبوده .

  20. 5 کاربر از پست مفید maral1392 تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), khaleghezey (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), she (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), پژمان1348 (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), زن امیدوار (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)


 
صفحه 4 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 17 خرداد 93, 01:49
  3. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 فروردین 90, 07:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.