به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: منه پرخاشگر

  1. #1
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1394-11-24
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,510
    سطح
    30
    Points: 2,510, Level: 30
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    منه پرخاشگر

    تاپیک قبلیم هنوز فعاله و دوستان دارن کمک میکنن. اون تاپیکم داره به نتیجه میرسه و من از این بابت خیلی خوشحالم...انرژی لازم رو برای پرداختن به مشکلات دیگمو هم پیدا کردم.
    مشکل من پرخاشگری عجیبم با دختره ۱۲ سالمه...مثل اینکه دیونه باشم. سر هر موضوع پیش پا افتاده ایی ازش ایراد میگیرم و میخوام درستش کنم...همش دارم کنترلش میکنم...از تمام حرکاتش و حرفاش و افکارش ایراد میگیرم.‌‌..تازه ایراد که میگیرم با خشونت اینکار رو میکنم...دعواش میکنم ...بهش توهین میکنم...حتی گاهی جلوی خواهر برادر کوچکترش میزنمش....همون موقه که دارم دعواش میکنم همزمان دارن خودمو هم دعوا میکنم که اینکار رو نکن....هی به خودم میگم حق نداری باش اینطوری حرف بزنی...هی به خودم میگم کاری که خودت میکنی بدتره ول کن...هی میگم این موضوع ارزش نداره...هی میگم خب با یه لحن خوب بش بگو....فایده نداره که نداره...حس میکنم دیوونم....اصلا دوس ندارم به حرفاش گوش بدم....ولی این کار رو از روی مسئولیت انجام میدم و سعی میکنم شنونده باشم...اما باز از حرفاش ایراد میگیرم و همش میخوام یه چیزی رو بش آموزش بدم....خودمم خسته شدم..حالم از خودم بهم میخوره....بدتر اینکه دوست ندارم ببوسمش....دوس ندارم بغلش کنم....اما خواهر برادر کوچکترشو خیلی بغل میکنم و میبوسم و ازشون لذت میبرم‌‌...واقعا خودمم توی حیرت موندم از کارام....چه برسه به شما خواننده ها....خودش که میاد بغلم میکنه از روی مسئولیت بغلش میکنم و به یه بهونه ای میرم کنار...مثلا میگم عزیزم بزار غذا رو هم بزنم و این جور بهانه ها...اما برعکس خیلی واسش لباس و این چیزا میگیرم....از نظر مادی بیشتر از خواهر برادرش بش رسیدم....نمیدونم شاید چون احساس گناه میکنم...مثلا رنگ تخت و کمدایی که زدیم تو اتاقشون رو میزارم خودش انتخاب کنه.. یا اینکه کدوم کمد مال اون باشه ....یا رنگ اتاق مشترکشون رو میزارم خودش انتخاب کنه....اصلا خیلی تو رفتارم تناقض هست ...خودم گیج شدم چه برسه به اون...غذای مورد علاقشو حتما براش میپزم ....کاری ازم بخواد حتما براش میکنم...اما ارتباط کلامی و عاطفی خیلی خصوصی باش ندارم....انگار دورش میکنم....طردش میکنم ...اما شدیدا نگرانشم....شدیدا دلم واسش میسوزه شدید.....حالم خیلی ناآشناست...یه چیزی رو تجربه میکنم که خیلی واسم غریبه....حالا اون بطور وحشتناکی پرخاشگر و منزویه....سرش تو فیلم گوشیش گرمه که نمیدونم دقیقا چیه....فیلم کارتونیه اما شخصیت هاش بزرگسالن و ساخت کشور کره....با خواهر. برادرش خیلی خیلی بده....اما خیلی مسئولیت پذیر و منظمه....اصلا طوریه که میتونم یه روز کامل بچه ها و خونه رو بهش بسپرم...الان که اینا رو مینویسم دارم واسش گریه میکنم....من دارم یه فرشته رو داغون میکنم....من لیاقتشو ندارم....من یه بیشعور عوضیم....اون الان اخلاقش طوریه که هرکی ببینه میگه دخترت چشه؟؟؟ چرا اینقدر عصبیه؟؟؟ تو درس شاگرد اوله...هوش ریاضی فوق العاده ایی داره.....اما تو روابط با دوستاش همیشه مشکل داره....خلاصه از کمالات چیزی کم نداره...مشکل پرخاشگریش به خودم برمیگرده ...من مشکل عجیبی دارم...تو رو خدا کمکم کنید دوستان.....

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 خرداد 04 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    798
    امتیاز
    25,302
    سطح
    95
    Points: 25,302, Level: 95
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First ClassOverdriveSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    2,336

    تشکرشده 1,642 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    توانا جان انقدر تاپیک های متعدد باز نکن و در عوض متمرکز روی همون تاپیک اول باش تا به نتیجه برسه. این دوتاپیک در یک راستا هست. رابطه شما با همسرت که درموردش تاپیک زدی رو دست کم نگیر چون با بهبود این رابطه بسیاری از روابط دیگه ات هم توی زندگی بهبود پیدا میکنه. اصل توانایی ارتباط مؤثر با اطرافیان و خودت هست و بقیه مسائل زیرشاخه هستند.
    جای اینکه عجولانه اطلاعات زیادی بخوای جمع کنی اطلاعات اندک اما عمیقی که یاد میگیری رو در عمل و مکررا به کار بگیر.

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array
    سلام توانای عزیز،

    چند تا از پست هاتون برای من مفید بودند، متشکرم.

    این تاپیک به من کمک کرد، فکر می کنم برای شما هم سودمند باشه:

    http://www.hamdardi.net/thread-26620.html

  4. #4
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1394-11-24
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,510
    سطح
    30
    Points: 2,510, Level: 30
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنون ازتون دوستان که راهنمایی میکنید. میشل جان مشغول مطالعه ی لینکی که فرستادید بودم...واقعا مفید بود...میخ استم بگم که صرف نوشتن مشکلم اینجا خودش آرامش زیادی بهم میده ... و بعد از همین آرامش راه حل ها یکی بعده یکی میاد به ذهنم ..و راهنمایی دوستان مثل نوریه تو جاده ی تاریک....حس میکنم دارم بهتر میشم...اما الان تو یه دوره ی آرامشم...رفتارم با همسرم و حتی با دخترم خوبه...نمیدونم چی باعث این آرامشه.‌.اگه میدونستم حتما کاری میکردم دوام داشته باشه....
    دوستان ممنون که تاپیک هام رو میخونید....پاسخ هاتونو دوست دارم...میفهمم که توی این تالا هنوز افرادی هستن که دغدغه های منو میشنون...اگه چیزی برای کمکم به ذهنتون رسید واقعا ممنون میشم به استراک بزارید

  5. #5
    ترنم عشق
    مهمان
    سلام

    توانا جان در رابطه با عصبانیت ، اگر یه کلاسی ثبت نام کنی و خودتو مشغول کنی مثلا قلاب بافی یا هر چیز دیگه ای که دوست داری
    وقتی ناراحت و عصبانی هستی شروع کن به بافتن کلا آروم آروم میشی! در کنارش ذکر هم بگو . قرآن هم زیاد بخون

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 مرداد 00 [ 08:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    7,616
    سطح
    58
    Points: 7,616, Level: 58
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    94

    تشکرشده 160 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من چند تا سوال برام پیش اومده خانم توانا:
    دختر شما به شخص خاصی توی خانواده تون شباهت داره؟ اگر بله احساس شما نسبت به اون شخص چیه؟
    بارداری شما خود خواسته بوده؟
    وقتی دخترتون به دنیا اومد، توی سالهای اولیه زندگیش شما آیا مشکل مالی داشتید؟ با شوهرتون مشکل داشتید؟
    وقتی بچه بودید رفتار مادرتون با شما چطور بود؟ یک کم توی ذهنتون مرور کنید
    ببینید من فکر می کنم دختر شما برای شما تداعی کننده شخص یا دوران خاصی توی زندگیتون هست که تحت فشار قرار داشتید و اون مساله هرچی بوده چندسال بعدش رفع شده چون شما میگید مشابه اون رفتار رو با بچه های دیگه تون ندارید. دختر اول شما چیزی رو توی ناخودگاه شما آزار میده که شما سعی در انکارش دارید شما به هیچ وجه از بچه تون متنفر نیستید و مقصر هم نیستید خودتون رو سرزنش نکنید اون چیزی که در درون شما آزارتون میده رو پیدا کنید و حلش کنید:
    این رنجش میتونه به کودکی شما برگرده وقتی که سن زیادی نداشتید. ممکنه مادر شما مشابه همین رفتار رو با شما می داشته و شما الان همون رفتار رو با فرزندتون می کنید. خیلی طبیعیه ما هر چقدر هم مدعی باشیم که امروزی هستیم در واقعیت رفتار پدر و مادرمون رو روی فرزندانمون پیاده می کنیم.
    ممکنه پدر و مادر خیلی عالی ای هم داشته باشیم اما در دوران بارداری یک بارداری تنش زا داشته باشیم ممکنه ناخواسته باردار بشیم و با مشکلات مالی دست و پنجه نرم کنیم و یا با همسرمون به مشکل بربخوریم دوران بارداری دوران حساسیه ممکنه زایمان سختی داشته باشیم افسردگی زایمان پیدا کنیم و یا از فرزندمون بدمون بیاد . بعد یک مدت ظاهرا مساله حل بشه ولی توی ضمیر ناخودآگاه ما اون بچه مسبب همه دردها و ناراحتی های ماست.
    ممکنه ما از فرد خاصی توی خانواده متنفر باشیم که علنا برزبون نیاریم مثلا مادرشوهر یا خواهرشوهر و یا حتی از خانواده خودمون . اون فرد باعث درد و رنج ما شده باشه و فرزند ما اون فرد رو توی ذهن ما بیاره .
    این باعث میشه توی ذهن ما فرزند ما توی تیم اونا باشه و ما با هر رفتار فرزند دنبال شباهت ها بگردیم هر دفعه که شباهت ها رو می بینیم عصبانی بشیم و شروع کنیم به خشونت به خرج دادن و
    ...


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.