با سلام خدمت دوستان همدردم
دختری هستم 20 ساله
تا یک سال قبل به خودم اجازه نمیدادم که با پسری رابطه دوستی برقرار کنم چون نیازی به بودن فردی کنارم نداشتم
ولی 9 ماه قبل با شخصی آشنا شدم که احساس کردم میتونه دوست خوبی باشه
زیاد نمیدیدمش ولی تلفنی باهاش صحبت میکردم این شد ک به هم وابسته شدیم تصمیم گرفتیم هیچ وقت از هم جدا نشیم با هم ازدواج کنیم
ولی من به خاطر شرایط خونوادگی که داشتم نمیتونستم زیاد باهاش باشم مجبور میشدم ساعت ها منتظرش بزارم کاری که به شدت ازش متنفره ولی اوایل صبر میکرد منتظر میموند حتی از خواب و درس و خونوادش واسه من میزد منم همین طور ...
ولی از 3ماه قبل دیگه نتونست زیاد منتظر بمونه این شد که همش منو مقصر میدونست و محکومم میکرد به بی توجهی ...
همیشه سعی کردم در برابرش کوتاه بیام ولی توی این 3ماه همه ی اعتماد به نفسی ک داشتم از دست دادم درسته بیشتر وقتها حرفاش درسته و اگه حرفی میزنه از روی عقل و منطقه ولی ب خودش اجازه میده که منو تحقیر کنه
من نمیخام از دستش بدم به این خاطر همیشه با معذرت خواهی ازش خواستم منو ببخشه اونم بخشیده...
چند بار خیلی زیاد منتظرش گذاشتم این بهونه ای شد ک همه ی رفتارایی ک من دارم و از نظرش خوشایند نیست به رخم کشید بیشتر از همیشه تحقیرم کرد میخواست ازم جدا بشه با خواهش نذاشتم این کارو بکنه...
تا این که دوباره منتظر موند دیگه تحمل نداشت چند روزه که همش داریم جرو بحث میکنیم میخواد بره ...
ترکم کنه نمیدونم چجوری میتونم ازش بخوام ک ترکم نکنه میگه باید ثابت کنی ک نباید برم نمیدونم باید چیکار کنم هر کاری کردم که رابطه مون خوب بشه نشد...
از طرفی خودشم تلاشی برای خوب شدن این رابطه نمیکنه ولی از من میخواد این شرایط رو درست کنم...
علاقه مندی ها (Bookmarks)