به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 40
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مجبور شدم به جدایی فکر کنم

    سلام، قبلا تایپیکی باز کرده بودم که نیمه کاره رهاش کردم.. الان مشکل دیگه ای دارم. مشکلی که خیلی وقته دارم و باعث شده دیگه همه چی برام تلخ بشه..

    سی ساله هستم، حدود 5 ساله ازدواج کردم و 10 ساله که شوهرم رو می شناسم. شوهرم آدم خیلی تند و عصبی هست، هر چند که خصوصیات خوب خیلی زیاد داره، اما این عصبی بودنش همه رو می بره زیر سوال.
    اونقدر که توی ماه عسلمون!! روم دست بلند کرد اونم واقعا بی دلیل بود و خودش هم بعدش گفت که نمی دونه چرا بی هیچ دلیلی این کار رو کرده.. و دوران عقدمون هم یک بار این کار رو کرده بود..
    ولی من از بس دوستش داشتم همه چیو تحمل کردم، به این امید که درست میشه. با هم ازدواج کردیم.. کم کم با حساسیتهای زیاد همسرم و به این خاطر که سریع ناراحت و عصبی می شد، علاقه ی من تبدیل شد به ترس.. ترسی که نمی ذاشت باهاش راحت حرف بزنم..
    و از اون طرف سفرهای کاری زیادی که می رفت، تنها شدنهام، بی قراری هایی که می کردم و دعواهای شدیدی که به خاطر دلتنگی من ایجاد می شد.. باعث شد دیگه دلتنگیم رو بروز ندم، اونقدر که عادت کردم به نبودنش..
    همه ی اینها گذشت.. اما خوب نگذشت، اکثر دعواهامون به کتک کشیده می شد مگه اینکه من بهش التماس می کردم و اون کوتاه می اومد..
    حالا بعد از 5 سال، خیلی براش عادی شده که سر من هوار بکشه، هر چی از دهنش در بیاد بهم بگه، فقط به این خاطر که خلاف میلش عمل کردم..
    باز هم گفتم می تونم تحمل کنم.. اما تا وقتی که خودم در جریان هستم.. اما وقتی جلوی پدر و مادرم سرم داد می کشه، وقتی سکوت پدرم رو می بینم و اشکای مادرمو.. اون وقت دیگه نمی تونم تحمل کنم..
    بهش می گم وقتایی که دعوامون میشه بهتره خونه ی کسی نریم اما توجه نمی کنه، نمونه اش دیشب بود، که برای خرید رفته بودیم بیرون، بعد توی راه با هم بحثمون شد و من چون حوصله ی کش اومدن بحث رو نداشتم از همون اول ازش معذرت خواهی کردم، ولی اون توی ماشین توی خیابون چنان سرم داد می کشید که همه متوجه شدن.. قرار بود بریم خونه ی مادرم، بهش گفتم توی این شرایط نریم بهتره، گفت تو ناراحت شدن همه برات مهم هست به جز من، هر چی بهش گفتم ببخشید ول کن این قضیه رو گوش نکرد، منو با چشم گریون برد خونه ی مامانم که کلی مهمون اونجا بود و من کلی سعی کردم خودمو خوشحال و نرمال نشون بدم که باز جلوی جمع داد زد سرم.. به این بهونه که هنوز عصبانیه، که هنوز از دست من ناراحته... و می گفت می برمت خونه مامانت اینا که اونجا خوردت کنم و کوچیکت کنم..
    و امروز پدرم زنگ زد، بهم گفت که میخواد باهاش حرف بزنه و من ازش خواستم این کار رو نکنه، از بس این قضیه پیش خانواده ام تکرار شده دیگه پدرم بهم می گفت که ازش جدا بشم، می گفت دیشب تا صبح نخوابیده، که هر بار ما می ریم اونجا باعث اذیتشون میشه و ...

    من خودم خسته شدم، از اینکه انقدر راحت بهم بی احترامی می کنه، که هر چی دوست داره بهم می گه.. فقط چون عصبانیه...
    فقط از جدایی می ترسم، وگرنه خیلی وقت پیش این کار رو می کردم.. چی کار کنم؟؟

    - - - Updated - - -

    باز لازم دیدم که تأکید کنم، الان مشکل اصلی من اینه که انقدر راحت جلوی پدر و مادرم بهم بی احترامی می کنه، یا توی خیابون هر جا که باشیم و عصبانی بشه سرم داد می کشه.. من میدونم که بحث توی هر خانواده ای هست، اما همه می تونن طوری زندگی کنن که بحثا بین خودشون بمونه، اما اون براش این چیزا مهم نیست، مثلا جمع دیشب همه شاد و خندان بودن که با برخوردی که اون باهام داشت یه دفعه جو جمع عوض شد.. چون منم دختر آخر خانواده هستم همه منو یه طور دیگه دوست دارن و از ناراحت شدنم خیلی ناراحت میشن.. ولی اون انگار از قصد این کارا رو می کنه.
    انگار که فقط فکر و ذکرش شده پول، پول در آوردن و توی شغلش موفق شدن، که انصافا هم موفقه.. ولی زندگیش چی؟ رابطه مون چی؟؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام، من که متوجه نمیشم تو تایپیک قبلیتون که گفتین همسرم مرد خوبیه فقط مشکلش کارشه که ازش دورم ! الان که قضیه یه چیز دیگه شد

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    توی اون تایپیک فقط می خواستم در مورد اون مشکل صحبت بشه.. هنوزم میگم مرد خوبیه.. پشتکارش خیلی زیاده، از لحاظ مالی چیزی کم نمیزاره، وقتایی که خوش اخلاقه خیلی ابراز علاقه می کنه و می گه دوستم داره، ولی خوش اخلاقیش خیلی زود تبدیل میشه به بد اخلاقی ...

    - - - Updated - - -

    اگه کسی نیست که کمک کنه، لطفا شماره ی یه مشاور توی تهران رو بهم بدین ..

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی واقعا کسی نیست که یه راهنمایی بکنه؟

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی من کلا باید از این سایت نا امید بشم؟؟ چرا هیچ کس جوابمو نمیده؟ ؟؟؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید یک دختر تشکرکرده است .

    capitan (شنبه 12 بهمن 92)

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام. ببخشید من دیروز میخواستم جواب بدم یادم رفت. تایپیک قبلیتون که من نظر دادم با نفرت از شما بود که چرا میگفتید شوهرم مرد خوبیه ولی من احساسی نسبت به بقیه دارم ولی الان نفرتم نسبت به شوهرتون شده!! نمیدونم جای این سوال اینجاست اول مرغ بوجود اومد یا تخم مرغ؟! شما بخاطر رفتار شوهرتون اون احساس درونتون بوجود اومده بود. این مشکلات نمیتونه جدای از هم باشه. بهتره کارشناسان بیان نظر بدن اما نظر من اینه که خود شما مقصر هستید که از همون اول این اجازه رو به شوهرتون دادید که اینجوری رفتار کنن ،الان هم میتونید با مدیریت خوب شوهرتونو متوجه اشتباهشون کنید تا بدونن حتی ممکنه شما رو از دست بدن. اما طلاق رو بذارید آخرین راه فکر میکنم شما باید بیشتر برای خودتون ارزش قائل باشید این ارزش با دوست داشتن منافاتی نداره یعنی شما هم میتونید یکیو دوست داشته باشید هم اشتباهاتشو بهش گوشزد کنید.

  8. 3 کاربر از پست مفید capitan تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 12 بهمن 92), کاغذ بی خط (سه شنبه 15 بهمن 92), یک دختر (شنبه 12 بهمن 92)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط capitan نمایش پست ها
    سلام. ببخشید من دیروز میخواستم جواب بدم یادم رفت. تایپیک قبلیتون که من نظر دادم با نفرت از شما بود که چرا میگفتید شوهرم مرد خوبیه ولی من احساسی نسبت به بقیه دارم ولی الان نفرتم نسبت به شوهرتون شده!! نمیدونم جای این سوال اینجاست اول مرغ بوجود اومد یا تخم مرغ؟! شما بخاطر رفتار شوهرتون اون احساس درونتون بوجود اومده بود. این مشکلات نمیتونه جدای از هم باشه. بهتره کارشناسان بیان نظر بدن اما نظر من اینه که خود شما مقصر هستید که از همون اول این اجازه رو به شوهرتون دادید که اینجوری رفتار کنن ،الان هم میتونید با مدیریت خوب شوهرتونو متوجه اشتباهشون کنید تا بدونن حتی ممکنه شما رو از دست بدن. اما طلاق رو بذارید آخرین راه فکر میکنم شما باید بیشتر برای خودتون ارزش قائل باشید این ارزش با دوست داشتن منافاتی نداره یعنی شما هم میتونید یکیو دوست داشته باشید هم اشتباهاتشو بهش گوشزد کنید.
    ممنونم از جوابتون و ممنون که با صداقت حرفاتون رو نوشتین.. دقیقا می دونم که خودم مقصر بودم، از همون اول روی خیلی از چیزا چشم پوشی کردم، حتی جاهایی که اون مقصر بود من معذرت خواهی کردم.. چون نقطه ضعفم اینه که نمی تونم با کسی قهر باشم و همسر من شدیدا اهل قهر کردن هست.. و همین باعث می شد که بیشتر مواقع من کوتاه بیام و همیشه هم طوری قضیه پیش می رفت که واسه هر موضوعی من مقصر شناخته می شدم.. تاحدی که خودمم باورم میشد..
    همسر من از لحاظ شغلی موقعیت خیلی خیلی خوبی داره و مخصوصا این چند وقته هم خیلی وضعیت مالیمون خوب شده، احساس می کنم این قضیه روی زندگی ما تأثیر منفی گذاشته.. حالا دیگه همسرم هیچ کسی رو به جز خودش قبول نداره، برای همین خیلی راحت جلوی بزرگتر از خودش مثلا پدر خودش و پدر من صداشو بالا می بره و باهاشون تند صحبت می کنه..
    دقیقا حس می کنم که توی دلش فکر می کنه خیلی از من سرتره .. من قبول دارم که یک صدم اون هم موفق نیستم ولی منم توی رشته ی خودم کارشناسی ارشد دارم و تازه چند وقته که به خاطر مشکلاتی که گفتم سر کار نمی رم.. چند روز پیش به کنایه بهم گفت که دلم خوشه زنم تحصیل کرده اس!!
    یه چیز دیگه که باید بگم اینه که قبلا براش مهم نبود که کجا زندگی می کنه، یا چه ماشینی و چه گوشی داره، اما تازگی اسباب کشی کردیم و اومدیم یه جایی که خیلی بالاتر از محله ی قبلیمون هست، ماشینمون رو عوض کرده و حالا میخواد گوشی اپل بخره..
    راستش یکی از دلایلی که باعث می شد همیشه بهش افتخار کنم این بود که ظاهر چیزا براش مهم نبودن، دنبال مارک و برند و پز دادن نبود.. اما حالا با این تغییراش هم داره عذابم میده.. و من واقعا مستأصل شدم..
    امروز میخوام باهاش حرف بزنم، ولی نمی دونم مثل همیشه عصبی میشه و اشکمو در میاره یا منطقی گوش می کنه.. چی بهش بگم؟ چطوری باهاش حرف بزنم که دوباره کارمون به دعوا نکشه؟

    - - - Updated - - -

    لطفا راهنمایی کنید بهش چی بگم؟؟ اصلا باهاش حرف بزنم یا نه؟؟
    ویرایش توسط یک دختر : شنبه 12 بهمن 92 در ساعت 16:30

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 اردیبهشت 93 [ 15:23]
    تاریخ عضویت
    1389-6-08
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    2,981
    سطح
    33
    Points: 2,981, Level: 33
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    227

    تشکرشده 409 در 163 پست

    Rep Power
    38
    Array
    من تصور نمیکنم شما به تنهایی بتونین مشکلاتتون رو حل کنین. با مشاور خانواده صحبت کنین

  11. کاربر روبرو از پست مفید samanis تشکرکرده است .

    یک دختر (شنبه 12 بهمن 92)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 92 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    234
    سطح
    4
    Points: 234, Level: 4
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 27 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط samanis نمایش پست ها
    من تصور نمیکنم شما به تنهایی بتونین مشکلاتتون رو حل کنین. با مشاور خانواده صحبت کنین
    میشه یه مشاور خوب بهم معرفی کنید؟

  13. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    251
    Array
    تاپیک خانوم sheخوندین؟
    یا سری به مقالات این سایت زدین؟ مثله مقاله *چگونه منفعل نباشم*

    بعضی تاپیکها نیازمند مشاوره تخصصی تریه همه کاربران نمیتونن کمک زیادی بکنن یا نظری داشته باشن.
    اما من فکر میکنم تاپیک خانوم sheبتونه بهتون کمک کنه.

    - - - Updated - - -

    بهتره قبل از حرف زدن باهاشون همین مقالات سایت و بخونین مهارت بیشتری کسب کنین تا نتیجه بهتری بگیرین

    حتما روش های قبلیتون جواب خوبی نداده که به این سایت مراجعه کردین پس بهتره یه تغییری تو نحوه بیان خواسته هاتون و رفتارتون بدین.
    قبلشم لازمه خوب مطالعه داشته باشین.
    تاپیک خانوم sheحتما مطاله کنین خصوصا سخنان اقای sci.
    موفق باشین

    مشاوره تخصصی sheبا آقای sci...

    مشاوره تخصصی sheبا اقای sci قسمت اول
    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 12 بهمن 92 در ساعت 19:21

  14. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 12 بهمن 92), فرشته مهربان (دوشنبه 14 بهمن 92), کاغذ بی خط (سه شنبه 15 بهمن 92), یک دختر (شنبه 12 بهمن 92)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.