به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 بهمن 92 [ 16:06]
    تاریخ عضویت
    1392-11-10
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    63
    سطح
    1
    Points: 63, Level: 1
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Sad مامان بابام دارن به هم خیانت میکنن :( من باید چیکاکنم ؟ ؟ ؟ :((( دارم خل میشم

    مامان بابام دارن به هم خیانت میکنن :( من باید چیکاکنم ؟ ؟ ؟ :((( دارم خل میشم

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    سلام عزیزم . به همدردی خوش اومدی.

    شما چند سالته؟
    ازدواج کردید یا متاهلید؟
    ارتباط و صمیمیتت با خانواده در چه حدی است؟ با پدر و مادر در چه حدی است؟
    شما چطور متوجه خیانت اونها شدید؟
    چند خواهر و برادر دارید؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  3. 3 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    Naashena (جمعه 11 بهمن 92), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 10 بهمن 92), شیدا. (جمعه 11 بهمن 92)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام عزیزم
    این تاپیک مشابه موضوع شماست نظر کارشناسان و میتونی توشون بخونی بازم اگه سوال داشنی تو تاپیک خودت بیا مطرحش کن انشالله زودتر مشکلت حل شه
    اما اینجا فینگلیش نوشتن خلاف قوانینه:)

    خانوادمون داره از هم میپاشه، با این رفتار مامانم چه برخوردی باید داشته باشم؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 15 بهمن 92)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 بهمن 92 [ 16:06]
    تاریخ عضویت
    1392-11-10
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    63
    سطح
    1
    Points: 63, Level: 1
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    این تاپیک مشابه موضوع شماست نظر کارشناسان و میتونی توشون بخونی بازم اگه سوال داشنی تو تاپیک خودت بیا مطرحش کن انشالله زودتر مشکلت حل شه
    اما اینجا فینگلیش نوشتن خلاف قوانینه:)

    خانوادمون داره از هم میپاشه، با این رفتار مامانم چه برخوردی باید داشته باشم؟

    مرسی خوندم اما جوابی نگرفتم :( شرمنده نمیدونسم :((

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ghazaaal نمایش پست ها
    مرسی خوندم اما جوابی نگرفتم :( شرمنده نمیدونسم :((
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها


    سلام ملیکای عزیز

    درکتون می کنم . احساساتتون جریحه دار شده ، به غرورتون لطمه خورده ، نگران آبروی خانواده و مادرتون هستید و ... همه اینها بجا هست . اما روش برخورد شما با مادرتون درست نیست ...
    به مادرتون محبت کنید ، به او نزدیک شوید و به گونه ای باشدی که شما را راز دار خود ببیند . طرد کردن مادر و قهر با او او را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد .

    شما باید از 2 زوایه به این مسئله نگاه کنید :

    1 - نیازهای انکار ناپذیر مادر شما از جمله عاطفی و جنسی

    2 - آفت بودن این آقا و شرایط و رویه اش برای مادرتون و خلاء ها واحساسات مدیریت نشده اش .

    از زوایه اول : لازم هست با مادرتون هم حسی داشته باشید و بفهمانید که درکش می کنید ، بفهمانید که حق دارد به یک همدم و همسر فکر کند و حتی بخواهید که خود را نادیده نگیرد و نیازهایش را سرکوب نکند و به فکر ازدواج باشد ، حتی امید دهید که به او هرکمکی از دستتون بر بیاد انجام می دهید در جهت یافتن همسری مناسب ، وعده دهید که پایه هستید .

    از زوایه دوم : شأن مادرتون را بالا ببرید به او حس ارزشمندی بدهید ، کمک کنید عزت نفسش تقویت شود . رویه اون آقا و هوس باز بودنش را یادآوری کنید و عواقب رابطه با او حتی در حد اس ام اس را که آبروی خودش و خانواده را خواهد برد و نتیجه دلخواه هم نخواهد داشت را نشانش دهید . بهش بفهمانید او برای شخصیت و خودت ارزشی قائل نیست و فقط با دید هوس و جنسیتی بهت نگاه می کند در همین حد نزد او ارزش داری و هرجا هم خودش در خطر باشد از قربانی کردنت ابایی نداره . بهش بگویید که شأنش یک ازدواج خوب هست با مردی شایسته و نیاز هست صبور باشد و یاری بخواهد تا چنین شود .

    اینکه شما در هردوی این زوایا درست ایفای نقش کنید بسیار در نجات مادرتون و خانواده کمک کننده هست و لازم است برای ایفای این تقش حتی رابطه را با او بهینه تر و عاطفی تر از زمانی که پدر زنده بوده کنید . هم شما و هم بردارتان

    شأن و شخصیت مادرت را اگر بخواهی بالا برده و بها دهی ، هرگز ماجرا را با برادرت و هیچ کس دیگر مطرح نخواهی کرد و فقط به برادرت بفهمان که مادر بیشتر به توجه ما نیاز داره و سختی های گذشته و خلاء وجود پدر بخصوص بعد از اینکه مدتی رابطه خیلی خوبی با هم پیدا کرده بودند او را شکننده و آسیب پذیر ساخته و ما باید حمایتش کنیم و بفهمانیم که تنها نخواهد بود .

    در ادامه این رویه و روند
    با مادر نزد یک مشاور بطور حضوری بروید تا به مادر کمک شود که خود را بتواند در این شرایط مدیریت کند و نسبت به نیازهایش هم خویشتنداری هم راه صحیح پاسخ دهی را در پیش بگیرد و آسیب پذیریهای خود را بشناسد و راه های مراقبت را بیاموزد

    موفق باشی
    یعتی جوابهای مدیر همدردی و فرشته مهربان هم خوندین؟
    البته این تاپیک تفاوت هایی با شما داره
    اما شما نمیتونین کار زیادی بکنین مگه اینکه مادرتون و پدرتون خودشون ییخواین.
    شما نمیتونین تو مسایل خصوصی پدر و مادر دخالت مستقیمی داشته باشین.

    البته این امکان هم هست شما اشتباه متوجه شده باشین.
    واقعا بنظر مم یکی که هیچ فکری نمیرسه که شما بتونی انجام بدی. فقط تنها کمکم همین تاپیکی بود که براتون ارسال کردم چون یادمه فرشته مهربون و مدیر همدردی هم پاسخ هایی به اون کاربر داده بودن . گفتم شاید بهتون بتونه کمکی بکنه.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    ملیکا 69 گرامی
    بنده متوجه موقعیت پر تنش و پرفشار شما شدم. به نظر آگاهی شما از مسائل خصوصی مادرتون ، موجب شده شما به شدت در تنگنا و بحران قرار بگیرید.
    خواهش می کنم به دقت مطالبی را که می گویم هم مطالعه کن و هم به کار بگیر. شاید در اینجا اعضاء نظرات متفاوتی به شما داده باشند، اما صرفا جوابهایی که همراستا با نظر کارشناسان و مدیران تالار هست مورد تایید ما هست. و انجام هر گونه کار دیگری که مغایر با بندهای ذیل باشد، مسئولیتش متوجه شخص شماست .


    یکم: لطفاصبور باشید. تا بتوانید با بررسی همه جوانب صحیح عمل کنید.
    گاهی ممکن است به خاطر عجله اشتباهی در روابط انسانی انجام شود که حل آن انرژی بر یا غیر ممکن باشد.




    دوم: ابتدا روی خودتون سرمایه گذاری کنید و قوی باشید.
    نحوه نگارش شما نشان می دهد که شما فردی حساس و بسیار بسیار برای حل مشکلات به این مهمی ضعیف هستید. ادبیاتی که در مورد آن آقا استفاده می کنید مثل : عوضی، آشغال و .. نشان می دهد رویکرد شما به حل مشکلتون احساسی هست. نحوه عجله در پیگیری این تاپیک نشان می دهد که هیجانات شما بالا بوده و آسیب زیادی دیده اید. لذا باید فعلا از کمک به مادرتان به کلی اجتناب کنید.
    مثل اینست که شما با مادرتان در یک ماشین بوده اید و تصادف کرده اید، مادرت دستش شکسته است و شما ستون فقراتت. لذا اگر شما زیاد احساسی بشوید و فعالیت زیادی بکنید، مادرت خیلی وضعش متفاوت نمی شود، اما شما ممکن است تا آخر عمر فلج شوید.
    الان همین وضعیت است. شما به خاطر احساساتی که داشتید و عملکردهایی که در این قضیه دارید روز به روز حالتون بحرانی تر می شود و به سوی فلج روانی در حرکت هستید، لیکن مادرتون آسیبش در همان حد قبلی هست.

    برای اینکه بتوانید از این رویکرد احساسی خارج شوید و روش منطقی پیش بگیرید، ابتدا نیاز هست آگاهی خود را بالا ببرید و بعدتمرین کنید. خواندن مقالات تالار ( مثلا مقاله در مورد کنترل احساس ونتایج مخرب احساسات انفجاری )، در این زمینه می تواند به شما کمک کند. تا آن هنگام که بتوانید کاملا آرام باشید، باید صبور باشید.





    سوم: برای کمک به دیگران نخست باید زیر پای خودمان محکم باشد.
    کسی که خودش دست و پا می زند تا غرق نشود، چگونه می خواهد غریق نجات شود و کس دیگری را نجات دهد. در واقع فرد باید ابتدا بر خودش مسلط باشد، آسیب نبیند، تا بتواند در مرحله بعد سنجیده عمل کند.





    چهارم: برای اینکه خودتون قوی باشید و به مادرتون کمک کنید، باید حریم خودتون و مادرتون را کاملا از هم جدا کنید و مرزهایتان را پر رنگ کنید.
    نقش شما صرفا فرزندی هست.
    باید در همین نقش باقی بمانید.
    شما نقش پلیس ندارید
    شما نقش کارآگاه ندارید
    شما نقش والد ندارید
    شما نقش زندانبان ندارید
    شما نقش قاضی ندارید
    شما نقش تصمیم گیرنده برای مادرتون ندارید.
    شما نقش بزرگتری ندارید.

    شما باید فقط در حوزه استحفاظی خودتون با همه قوا باشید، تا بتوانید اثربخشی خوبی داشته باشید.
    یک فرزند اجازه ندارد هیچ کدام از این کارها که شما کردید را انجام دهد. و اگر انجام دهد صرفا خود را به هم می ریزد و در بحران قرار می دهد، بدون آنکه بتواند به کسی کمک کند یا او را نجات دهد.

    این بند به لحاظ عملی یعنی اینکه: اجازه بده او مادر بماند. حتی اگر اشتباه می کند. و شما هم فرزند. وقتی شما نقش والد و پلیس و قاضی و .... می گیرید، این همه فشار شما را از پا در می اورد. انرژی شما را به صفر می رساند. شما را عصبی می کند. مگر یک دختر چقدر می تواند نقش به خودش بگیرد. !!!!!






    پنجم: پای خودت را از حریم خصوصی ایشون بیرون بکش. گوشی موبایل را به او بده.
    مشکل از گوشی و ارتباط او نیست که بخواهی بگیری
    شما نمی توانید او را زندانی کنید.
    حتی والدین که قدرت دارند و در برابر فرزندان وظیفه دارند، با چنین روشهایی نمی توانند به فرزندشان کمک کنند. شما که اساسا وظیفه دخالت در حوزه خصوصی مادرتان ندارید و همین دخالتها مشکل برای شما ایجاد کرده است.





    ششم: شما در قبال مادرتان ، نقش تعاملی و هم پا دارید. مانند نقش امر به معروف و نهی از منکر که مسلمانان نسبت به همدیگر دارند. به علاوه نقش فرزندی.

    نقش فرزندی نقش سپاسگزاری نسبت به والدین هست. حتی اگر اشتباهاتی داشته باشند.
    نقش فرزندی نقش محبت هست، حتی اگر لغزش داشته باشند.
    نقش فرزندی اطاعت از فرمانهای آنهاست ، به جز موردی که از شما بخواهد شما به خطا بروید. اما اگر خودش به خطا می رود شما صرفا می توانید دلسوزانه محبت کنید ، موعظه کنید و غیر مستقیم کمک کنید.






    هفتم: روش کنونی شما ناکارآمد هست. چون به اشتباه فکر می کنید مشکل مادرتون به خاطر تنها و صرفا همین آقای خطاکار هست که مادرتون لغزش پیدا کرده است.
    اما اگر آن آقا نباشد، آیا هیچ آقایی در دنیا نیست که در سر راه مادرتون قرار بگیرد.
    پس اگر بخواهید اینگونه مسائل حل شود، راهش ابتدا غنی کردن مادرتون هست.
    دو فرض هست.
    1 - مادر شما به کلی آدم فاسد و با اختلالات باشد و هرزه باشد. و به هیچ وجه قابل اصلاح و تغییر نباشد و دنبال مردها باشد.
    اگر این فرض صحیح باشد، پس اساسا هر کاری شما بکنید چیزی عوض نمیشه.

    2 - مادر شما دچار لغزش شده، به خاطر تنهایی، یا به خاطر فشارها، یا به خاطر احساساتی شدن یا ....
    در این صورت اگر شما بخواهید کمک کنید با این بزن و ببند و پلیس بازی و درگیری و تجسس کار خراب می شود و مادرتان از این فرض خارج می شود و خدایی نکرده به فرض اول می افتدو برای اینکه به شما بفهماند دخالتهایش جواب نمی دهد ممکن است لج کند.


    پس وقتی می گوییم که رفتارتون باید با محبت باشد، با راز داری باشد، با حسن نیت باشد، با کنترل احساس باشد، با عدم دخالت و تجسس باشد، با قدر شناسی نسبت به نیکی های مادر باشد، با سپاسگزاری از همه زحمات مادر باشد، غیر مستقیم باشد، بدون مچ گیری باشد، بدون دام گذاشتن باشد، بدون سیاست بازی و دو دوزه بازی باشد، بدون حرف توهین آمیز باشد، بدون عجله باشد و .... ، همه برای اینست که مادرتان در فرض اول باقی بماند( یعنی لغزشی محدود که بتوان غیر مستقیم در بستر زمان کنترل کرد) و اگر بخواهید به روش خود احساسی و پرفشار بمانید به خاطر استرسهای شما و فشارهایی که وارد می کنید خدایی نکرده مادرتان به فرض دوم می افتد.






    هشتم: بابت تجسستون از مادرتون معذرت خواهی بکنید، روی او را ببوسید. از اهانتهایی که احتمالا به او کرده اید معذرت خواهی کنید. و با ادبیاتی ، شبیه ادبیات ذیل با او سخن بگویید.
    << مادرم منو حلال کن، از اینکه در کار شما تجسس کردم معذرت می خواهم. شما برایم خیلی ارزشمند هستید، همه وجودم از شماست. اما به خاطر این همه دوست داشتن ، زیاده روی کردم، برای اینکه قصد کمک به شما داشتم از روشهای اشتباه استفاده کردم. مادر شما اجازه دارید هر تصمیمی که صحیح ، عاقلانه و شرعی باشد بگیرید. و می دانم هر تصمیمی بگیرید خود شما مسئولش هستید. خواهش می کنم به من و برادرم اعتماد کنید. و اگر مواردی هست را با ما در میان بگذارید. و اگر فکر می کنید ما صلاحیت مشورت را نداریم، خواهش می کنم به یک مشاور خانواده مراجعه کنید. و تصمیم صحیحی بگیرید. مادر عزیزم اگر قول بدهی منو حلال کنی و از اشتباهاتم در گذری، من هم قول می دهم دیگر از روشهای ناصحیح مثل تجسس و فشار ، بدخلقی و ... استفاده نکنم. مادرم، الان که پدرم در کنار ما نیست. به تو بیشتر احساس نیاز می کنیم. شاید همین امر منجر به زیاده روی ما شده است. من مثل فردی هستم که در بیابان تشنه هست. با عجله هر کاری می کند که قمقمه آب خودش را حفظ کند. مادر من به تو نیاز دارم. خیلی خیلی زیاد. تصور نکن بزرگ شده ام و رهایت کردم و به تو نیاز ندارم. هرگز، هرگز، شما باید همیشه بر ما نظارت داشته باشید. ازطرفی می دانم مادر تو هم یک انسانی، اختیار داری، حق انتخاب داری. می توانی ازدواج بکنی یا نکنی، می توانی هر کسی که خود انتخاب کردی ازدواج کنی، ما هم در کنارت هستیم. حتی می توانیم کمکت کنیم. آنچه تا کنون پیش آمده است ، به خاطر نگرانی افراطی بنده بوده است که تصور لغزشت را داشته ام. خواهش می کنم با حرفهایت به من ایمنی بده، اگر ممکنه برایم شفاف سازی کن تا من هم درست درکت کنم و دچار سوء تفاهم نشوم. خواهش می کنم این دختر خاطی خودت را ببخش و به حال خودم رهایم نکن. >>





    نکته بسیار بسیار مهم:
    خواهش می کنم زیرک باش و این پست من را چندین بار بخوان. تا برایت سوء تفاهم نشود.
    خلاصه: تو باید ابتدا مورد اعتماد مادرت قرار بگیری. مثل مادر و دخترهای دیگر برای هم از رازهایتان بگویید و از هم مشورت بگیرید.
    تو نباید یواشکی و به زور به حوزه شخصی او وارد شوی. بلکه باید با حرفهایت و از آن مهمتر با رفتارت آنقدر او را دلبسته خود کنی، که او در را به روی تو باز کند و به درون خودش دعوتت کند.
    در آن صورت، هم در جریان همه چیز قرار می گیری. و هم به لحاظ محبت و ا حترامی که به او کردی می توانی روی او تاثیر بگذاری. با بهتر بگویم او از شما تاثیر را می پذیرد.

    ببین خودت را با آن آقا مقایسه کن:
    او با شیفتگی به مادرت ابراز محبت می کند و تنهایی را به صورت مثبت پر می کند.
    اما شما با خشونت ، اشتباه مادر را به سرش می زنی، گوشی اش را مثل یک بچه می گیری و در نظرت او مثل یک زن هرزه می ماند.

    خودت مقایسه کن. مادرت باید به طرف کدامیک از شما برود.
    او که محبت و توجه نشان می دهد.
    یا آنکسی که او را حبس می کند ، تجسس می کند و تحت فشارش قرار داده است.

    کلا روشهای تهاجمی و سخت افزاری برای مدت بسیار کوتاه ممکن است نتیجه بدهد. اما در صورت ادامه برای همیشه مادرتان از دست می رود
    این هم پاسخ مدیر همدردی به این کاربر بود.
    ویرایش توسط دختر بیخیال : سه شنبه 15 بهمن 92 در ساعت 20:35

  8. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (چهارشنبه 16 بهمن 92), کامران (چهارشنبه 16 بهمن 92), شیدا. (چهارشنبه 16 بهمن 92)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    سلام خواهر خوبم شما نمیتونید مستقیما دخالت کنید.ولی میتونید با بعضی کارا اونا رو متوجه همدیگه کنید مثلا روز تولد مادرتون به کمک پدرتون جشن کوچولویی ترتیب بدید. یا عکس های دوران ازدواجشون رو بیارید ببینید و از هر دوشون سوالهایی از اون زمان بپرسید تا خاطراتشون یادشون بیاد . چرا عشقشون تو فامیل زبانزده مگه چکار کردن ؟ فکر میکنم اونا به دلایلی از هم دور شدن و عشقشون رو فراموش کردن . اونا از اول ازدواجشون تا حالا رابطه شون چطوری بوده. ایا اخیرا مشکلی دعوایی با همدیگه داشتن؟به طور غیر مستقیم باید بهشون بفهمونید که اونا دو ستون خانه هستن و اگه از هم دور بشن شما (بچه ها) اسیب جدی میبینید . این احتمال هم هست که شما اشتباه کرده باشید و خیانتی در کار نباشه. واینا یه صحبت معمولی باشه.

  10. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    کامران (چهارشنبه 16 بهمن 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 بهمن 92 [ 16:06]
    تاریخ عضویت
    1392-11-10
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    63
    سطح
    1
    Points: 63, Level: 1
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    سلام خواهر خوبم شما نمیتونید مستقیما دخالت کنید.ولی میتونید با بعضی کارا اونا رو متوجه همدیگه کنید مثلا روز تولد مادرتون به کمک پدرتون جشن کوچولویی ترتیب بدید. یا عکس های دوران ازدواجشون رو بیارید ببینید و از هر دوشون سوالهایی از اون زمان بپرسید تا خاطراتشون یادشون بیاد . چرا عشقشون تو فامیل زبانزده مگه چکار کردن ؟ فکر میکنم اونا به دلایلی از هم دور شدن و عشقشون رو فراموش کردن . اونا از اول ازدواجشون تا حالا رابطه شون چطوری بوده. ایا اخیرا مشکلی دعوایی با همدیگه داشتن؟به طور غیر مستقیم باید بهشون بفهمونید که اونا دو ستون خانه هستن و اگه از هم دور بشن شما (بچه ها) اسیب جدی میبینید . این احتمال هم هست که شما اشتباه کرده باشید و خیانتی در کار نباشه. واینا یه صحبت معمولی باشه.
    درمورد مادرم مطمئنم :( از این جهت که همیشه عاشق بودن،چند وقتیه واسه مریضی مامانم مشکل داشتن باهم.یعنی درست نی بفهمونم بهشون که فهمیدم ؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    یعتی جوابهای مدیر همدردی و فرشته مهربان هم خوندین؟
    البته این تاپیک تفاوت هایی با شما داره
    اما شما نمیتونین کار زیادی بکنین مگه اینکه مادرتون و پدرتون خودشون ییخواین.
    شما نمیتونین تو مسایل خصوصی پدر و مادر دخالت مستقیمی داشته باشین.

    البته این امکان هم هست شما اشتباه متوجه شده باشین.
    واقعا بنظر مم یکی که هیچ فکری نمیرسه که شما بتونی انجام بدی. فقط تنها کمکم همین تاپیکی بود که براتون ارسال کردم چون یادمه فرشته مهربون و مدیر همدردی هم پاسخ هایی به اون کاربر داده بودن . گفتم شاید بهتون بتونه کمکی بکنه.

    - - - Updated - - -



    این هم پاسخ مدیر همدردی به این کاربر بود.
    ممنونم واقعا :((((


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.