به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1391-3-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    4,205
    سطح
    41
    Points: 4,205, Level: 41
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    در راه جدایی

    سلام به همه دوستان و کارشناسان عزیز من در سال پیش یک پستبا عنوان بر سر دوراهی ادامه زندگی و طلاق گذاشته بودم که در آن شرح مشکلاتازدواجم را گفته بودم اما متاسفانه بعد از آن با وجود تلاشهای من به تنهایی هیچبهبودی در زندگیمان ایجاد نشد به دلیل اینکه همسرم حاضر به مراجعه به روانشناس ویا مشاور نبود متاسفانه در طی چند ماه بعد مشگلات زندگی ما روز به روز بیشتر شد بهطوریکه با وجود قولی که همسرم بعد از پاره کردن پرده گوشم داده بود دوباره مرا زدو اینبار دستم آسیب دید که به پزشکی قانونی رفتم ولی به علت اینکه عذر خواهی کرد وانکه به شدت از به هم خوردن زندگیم میترسیدم هیچ اقدام قانونی نکردم و صبر کردمشاید اوضاع بهتر شود که بدتر شد و بر سر هر موضوعی دهعاها و قهرها و بی محلی هاادامه داشت در روزهای عادی بعد از کارش فقط تلوزیون میدید ویا پشت کامپیوترش بود وروزهای تعطیل هم از صبح تا شب به خانه مادرش میرفت و هر التماس و خواهشی برای اینکهتنها یک روز جمعه را با هم باشیم تنها جوابش خشونت و بد دهنی بود تا اینکه دراسفند ماه گذشته در پی یک دعوا که سر مواد خوراکی بود که من برای خودم با حقوقم خریدهبودم و او هم مرا تهدید کرد به این دلیل با زن دیگری ارتباط خواهد داشت تحمل امبرای تحقیر ها و توهین هایش تمام شد و به خانه پدر و مادرم رفتم آنها هم چون ازوقتی مشکلات ما را فهمیده بودند (موقعی که پرده گوشم را پاره کرد) اصرار به جداییداشتند ، پدرم وکیل گرفت و او هم شکایتهای متعددی را مطرح کرد از جمله ضرب و جرحهایی که پزشکی قانونی داشتم در دادگاه تمکین که همسرم مطرح کرده بود قاضی حکم داد که دنبالمبیاید و یک ماه آزمایشی با هم زندگی کنیم که با داییش و نه پدر و مادرش به خانه پدرم آمدند و من برگشتم در این یک ماه رفتارش کاملا متفاوت شده بود بطوریکه من بهزندگی امیدار شده بودم و حتی با هم به مشاوره رفتیم که آن دکتر پیشنهاد داد کهبرای قدم اول من مهریه ام را ببخشم و آن مقداری را که به عنوان رهن خانه است بگیرمو از تمام شکایتها رضایت بدهم در مقابل حقطلاق را به من بدهد که این کار را انجام دادیم و تنها 30 سکه از مهریه من باقیماند اما بعد از محضر و انجام این کارها دوباره رفتار او بر خلاف وعده ها و قولهایشبدتر شد و دوباره قهرها و بد رفتاری و بی محلی هایش را شدیدتر شروع کرد و یک هفتهنشده بود که مادرش به خانه ما آمد و وسایل او را برد گفت که نمی گذارد پسرش با زنی که او را بهدادگاه کشانده زندگی کند . در این یک هفته او چندین بار تماس گرفت و گریه میکند وحتی با هم بیرون رفته ایم میگوید مرا دوست دارد اما دیگر نمی توانیم با هم زندگیکنیم پدرم همانروز که وسایلش را میبرد به او گفت که حالا که نمی خواهد به زندگیمشترک ادامه بدهد برود و مرا طلاق بدهد اما میگ.ید به خاطر اینکه نمیتواند 30 سکهرا یکجا بدهد اینکار را نمیکند. و من دیروز فهمیدم که رفته ادعا کرده که زیر زمینخانه مادرش را اجاره کرده و تقاضای عدم تمکین داده (چیزی که مادرش بارها من را با آن تهدید کردهبود) الان واقعا نمیدانم باید چکار کنمایا من باید از حق طلاقم استفاده بکنم یا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گاهی اوقات از اینکهاینفدر بی اختیار و دهن بین است از او متنفر میشوم اما گاهی احساس میکنم هنوز او وزندگی مشترکمان را دوست دارم و بعضی مواقع فکر میکنم اگر گمی صبورتر بودم یا آنروز نمیرفتم این اتفاقات نمی افتاد و شاید منمقصر بوده ام. از طرفی از طلاق خیلی میترسم و همیشه از این کلمه متنفر بوده ام .خدایا نمیدانم چه کار کنم خواهش میکنم اگر کمک و راهنمایی ممکن باشد دریغ نکنیدچون بسیار به آن محتاجم

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    113
    Array
    http://www.hamdardi.net/thread-22817.html

    سلام عزیزم . من لینک تاپیک قبلیت رو گذاشتم برای دوستانی که نیاز داشته باشن .

    اما چیزی که هست اینه که اگه هنوز فکر می کنی می تونی زندگیتو بسازی تلاشت رو بکن . با دو دلی طلاق نگیر .

    چون اون طور که من خوندم در تاپیک قبلیت هم فرشته مهربان گفتن که زندگی شما پتانسیل بالایی برای بهبود داره .

    اما متاسفانه تاپیکت رو ادامه ندادی.
    ویرایش توسط asemani : سه شنبه 08 مرداد 92 در ساعت 18:56

  3. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    mahshid61 (سه شنبه 08 مرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1391-3-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    4,205
    سطح
    41
    Points: 4,205, Level: 41
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array
    سلام مهشید جان

    من نتونستم تاپیک قبلیت رو مطالعه کنم.پس صحبتهام رو میذارم بر اساس تاپیک فعیلت.

    بابت شرایط به وجود امده خیلی ناراحت شدم.برای در دست گرفتن اوضاع لازمه که خودت ارامش داشته باشی.چرا که از طرز نوشتن و نوع نگارشت مشخصه که ذهن بهم ریخته ای داری.

    این رو بدون که مردی که روی زنش دست بلند میکنه، انداختن این موضوع از سرش زمان بر خواهد بود. پس این رو در نظر بگیر براب بهبود زندگیت باید تمام توانت رو به کار بگیری و صد البته صبور باشی.البته منظورم از صبور بودن کتک خودن نیست.

    لطفا کمی بیشتر در باره اخرین دعواتون توضیح بده.چه اتفاقی افتاد و چه مباحثی رد و بدل شد که ایشون شما رو تهدید به رابطه با زن دیگه ای کرد؟
    چون من متوجه نمیشم که چرا دعوا بر سر مواد خوراکی و غذایی کار رو میکشونه به جایی که ایشون همچین تهدیدی میکنه؟

    یکی ازاشتباهات شما این بوده که بدون حضور پدر و مادرش برگشتید و این خیلی واضح نشون میده که پدر و مادر همسر شما راضی به برگشت شما نبودن و همین خودش شده زمینه یکی از مشکلات شما.

    من واقعا درک نمیکنم اون چه مشاوری بوده که همچین پیشنهادی به شما و همسرت داده؟!

    اصلا مطرح کردن این مباحث و حساسیت روی این موضوعات مشکل سازه.

    دوست خوبم مهشید جان
    انقدر تکانشی و بدون فکر عمل نکن.

    بیرون رفتن الان شما با همسرت اصلا کمکی بهت نمیکنه.فعلا دست نگه دار.

    اوضاع رو شلوغ تر نکن

    .به هیچ عنوان فعلا کاری به کار همسرت نداشته باش

    نه زنگ..نه اس ام اس...نه ایمیل و نه پیغام و و ....

    اجازه بده مدتی با خودش خلوت کنه.شما هم همینطور.

    الان برای تصمیم گیری خیلی زوده.به خودت و همسرت ارامش بده.

    مدتی فکر کنید اصلا همدیگر رو نمیشناسید.

    ایا نامه دادگاه مبنی بر ادعای عدم تمکین شما رسیده دستت؟
    موضوع اجاره زیر زمین خانه پدریش رو چطور متوجه شدی؟

    دوست خوبم

    تنها کسی که میتونه در مورد طلاق و جدایی شما نظر بده فقط شما خودتی.حتی پدر و مادرت هم نباید در این موضوع دخالت کنن.پس (الان نه.وقتی که اروم تر شدی) بشین و به دور از احساس و عواطف تصمیم بگیر.

    کاملا منطقی .و حتما هم کنارش از توصیه های یک مشاور حاذق استفاده کن تا بتونی به یک جمع بندی کلی برسی.

    برای ما در مورد همون خصوصیاتی که فکر میکنی هنوز دوستشون داری بگو.چه چیزهایی هست که دلت رو به این زندگی گرم میکنه؟

    فعلا کاملا دور طلاق رو خط قرمز بکش.فکرت رو از این موضوع منحرف کن تا بتونی درست تصمیم بگیری.همیشه برای طلاق وقت هست.

    یک چیز رو هم هرگز فراموش نکن.زندگی مشترک یک جاده دو سویه است.اگر یک طرف ماجرا بخواد این زندگی رو تنهایی بکشه مطمئن باش وسطای راه کم میاره و همه چیز رو رها میکنه.
    بنابراین اگر فکر میکنی هنوز هم چیزهایی در این زندگی هست که دوستش داری باید بدونی ایا همسرت هم همچین حسی داره و یا صرفا به خاطر همون 30 عدد سکه هست که تن به طلاق نمیده و باید بفهمی برای ازار و اذیت شماست که رفته زیر زمین خانه مادرش رو اجاره کرده یا نه.

    بازم بهت سر میزنم.

    نگران نباش.توکل به خدا کن و بدون هرچی که خدا بخواد همون میشه
    موفق باشی.

    - - - Updated - - -
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  6. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    mahshid61 (سه شنبه 08 مرداد 92), سان آی (چهارشنبه 09 مرداد 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1391-3-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    4,205
    سطح
    41
    Points: 4,205, Level: 41
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از شما واقعا ممنونم مریم عزیزم در این شرایط خیلی نیاز به کمک و راهنمایی هایتان دارم بله احضاریه دادگاه بدستم رسیده با او تماس گرفتم و دلیل اینکارش را پرسیدم که میگوید به خاطر ندادن نفقه این کاررا کرده و میگوید که اصلا این زندگی را نمیخواهد و فقط چون 30 سکه را یکجا ندارد بدهد تفاضای طلاق نکرده و میگوید تو باید بروی تقاضای طلاق کنی ! من هم امیدی برای ادامه این زندگی ندارم اما از فکر طلاق هم قلبم یخ میکند و تمام بدنم میلرزد .

  8. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array
    بازم سلام مهشید جان

    همونطور که بهت گفتم فعلا راههای ارتباطیت با همسرت رو حداقل از سمت خودت کاملا مسدود کن.

    چیزی که الان هم شما و همسرت نیاز دارید ارامشه و همچینین مدتی از هم دور بودن تا بفهمید که چه چیزی میخواهید.

    الان هر دوی شما دوران بدی رو دارید طی میکنید و قطعا در این زمان نه جدایی و نه ادامه رو فکر نمیکنم کسی به شما توصیه کنه.

    الان شما بشین برای خودت دلایلت رو بیار روی کاغذ.

    مثلا بگو چرا هنوز دوست داری این زندگی ادامه پیدا کنه.
    اگر ادامه پیدا کنه بر فرض اینکه شرایط همینپطور باقی بمونه، میتونی ادامه بدی؟
    همسرت چه خصوصیات خوب و بدی داره؟
    ایا میتونی ایشون رو قانع کنی که بیاد پیش مشاور ؟

    اگر این بار با تو تماس گرفت (دقت کن شما هیچ ارتباطی نباید برقرار کنی) خیلی محکم و قاطع بگو من در خونه پدریم راحت هستم و مشکلی ندارم.فعلا هم عجله ای برای طلاق و جدایی ندارم.بنابراین تحت هیچ شرایطی برای طلاق اقدام نمیکنم.

    کسی که خواستار طلاقه خودش هم باید بره دنبالش.

    نه باهاش دعوا و داد و بی داد کن و نه گریه و زاری و .....هیچی.یک لحن جدی و محکم.

    اجازه بده قاطعیت شما رو بدونه و درک کنه.و بدونه که شما در مسیر طلاق یاریش نخواهی کرد.شاید اون موقع تلنگری بهش بخوره و بشینه فکری برای زندگیش بکنه.

    شما الان فقط و فقط به فکر بالا بردن روحیه خودت باش.
    میدونم شرایط سختی داری.میدونم که با هر زنگ گوشیت از جا میپری تا ببینی همسرته یا نه.میدونم هر نامه ای از دادگاه دستت میرسه چطور ضربان قلبت میره بالا.

    میدونم و همه رو درک میکنم.اما الان باید خودت رو با شرایط پیش امده وفق بدی.

    مطمئن باش همه چیز دست خداست.و هرچی بخواد همون میشه.پس فکرت رو بیش از حد مشغول نکن و همه چیز رو به خودش بسپر.
    نمیدونم شاغلی یا نه.
    ولی حتما اگه شده نیمه وقت برو جایی و کار کن.ورزش کن.
    تا سرت گرم بشه و اجازه بدی همسرت هم فکر کنه.

    مطمئن باش با گذشت زمان شما هم مدتی بعد میفهمی که واقعا این زندگی به صلاحته یا نه.

    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  9. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 29 مرداد 92), mahshid61 (چهارشنبه 09 مرداد 92)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1391-3-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    4,205
    سطح
    41
    Points: 4,205, Level: 41
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خیلی ازت ممنونم مریم جان الان دو روز که دیگه با من تماس نمیگیره من خیلی نگرانش شدم و زنگ زدم راستش خیلی دلم براش تنگ شده بود طوریکه با شنیدن صداش بغض کردم اون همم میگه که دلش برام تنگ شده اما وقتی بهش گفتم اگه دلت تنگه برکرد به خنه و یا لا اقل بیا تا همدیگرو ببینیم قبول نمیکنه میگه امکان نداره برگرده و این کار فقط طلاق نا را سخت تر میکند انا وقتی می از روزهای خوبمان حرف زدم میگ.ید دل مرا بیشتر از این نسوزان . میگوید تضمیم اش را گرفته و طلاق میخواهد اما من اصلا دلم نمی خواهد جدا شوم چن با تمام این پیشامدها هنوز احساس میکنم که زندگی ام را د.ست دارم و فکر اینکه نکند من مقصر بوده باشم شب و روز آزارم میدهد و اینکه اگر ضبوری میکردم و پدرم شکایت نمیکرد شاید بهتر بود

  11. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array
    سلام مهشید جان

    مثل اینکه تجربه های ما و راهنمایی های ما خیلی به کارت نمیاد و شما اول و اخر کار خودت رو میکنی.

    این راهارو من قبلا رفتم و اگر چیزی رو بهت میگم از روی حدس و گمان نمیگم.

    ممطئن باش با این رفتارت فقط شرایط رو بدتر میکنی.

    انشالله که تصمیم درست رو برای زندگیت بگیری.
    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1391-3-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    4,205
    سطح
    41
    Points: 4,205, Level: 41
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام باور کنید خودم هم میدانم که تماس گرفتن والتماس کار درستی نیست اما دست خودم نبود چون وقتی به طلاق فکر تمیکنم انگار قلبمفشردهمیشود
    گاهی وقتییاد کتکها و بی محلی ها و خساست هایش میافتم با خودم فکر میکنم طلاق بهترینراه چاره است اما از تنهایی بعد از طلاق و نگاه و حرف مردم ویا حتیدلسوزی های فامیل خیلی میترسم


    - - - Updated - - -

    راستش خیلی الان گیجم از یک طرف میدانم که ادامه این زندگی به نفعم نیست او هم دیکر مرا نمیخواهد و مادرش اجازه نخواهد داد که ما به این زندکی ادامه دهیم و رفتارش را حتی کمی اصلاح کند و پیش روانشناس یا مشاور بیاید (وقتی میگفتم باید به مشاور برویم میگفت پسر من دیگر پولش را پای این چیزها نمیدهد و وقتی میگفتم نباید مرا بزند میگفت این چیزها که زدن نیست با اینکه من پزشکی قانونی داشتم و حتی پرده گوشم پاره شده بود بیا ببین همسایه ما چجوری زنش را میزند و او چیزی نمیگوید و تو چقدر پررو هستی که پزشکی قانونی رفته ای و با این حرفها پسرش را تشویق به زدن من میکرد ) نمیدانم چکار باید بکنم ار یک طرف از طلاق خیلی میترسم از طرف دیگر دایما خورم را سرزنش میکنم که اگر با سیاست تر رفتار میکردم و او را مجبور به آمدن پیش روانشناس میکردم به جای دعوا شاید الان وضع اینطوری نبود و ما هم میتوانستیم زندگی آزام و خوبی داشته باشیم

  13. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    65
    Array
    مهشید خانم عزیز، هرچند من مطالب قبلی شما را نخوانده ام ولی با توجه یه صحبتهایی که داشتی به نظر من چیز مبهمی باقی نمی مونه- این البته نظر منه-

    اول اینکه به هیچ عنوان خودت رو سرزنش نکن که اگر فلان کار را میکردم وضع بهتر میشد و اینجور چیزها. وقتی مردی نخواهد ادامه دهد ادامه نمی دهد.

    دوم اینکه هیچ وقت بخشش مهریه مردی را به زندگیش پایبند تر نمیکنه. که حالا شما به هردلیلی اینکارو انجام دادی

    سوم و مهمتر اینکه به هیچ عنوان از حق خودت کوتاه نیا. همسر شما به ادامه زندگی علاقه ای نداره و با کمال نامردی میخواد از زیر پرداخت حق شما فرار کنه.

    اگر میخواد بری زیرزمین برو باهاش زندگی کن. برای من خیلی عجیبه که حتی با وجود اینکه داره زندگیت رو به هم میریزه حاضر نیست 30 سکه هم بپردازه.(البته اگه برداشت من درست باشه. توی این مواقع مشکلات روانی و ... به نظر من بهانه است. اصل موضوع نخواستن به ادامه زندگی یه وگرنه برای یک مرد اگه عشق و علاقه در زندگی باشه خودش میشه دارو و درمان امراض روانیش اگه قبلا داشته)

  14. کاربر روبرو از پست مفید toojih تشکرکرده است .

    mahshid61 (پنجشنبه 17 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.