نامزدم از من زده شده و دوسم نداره

سلام دوستان
من تقریبا 8 ماهه که عقد کردم.رابطه من و همسرم خیلی سرد شده دیگه علاقه ای به من نداره و دیگه براش مهم نیستم.تو این مدت هردومون از هم دور شدیم و نتونستیم وظایفمونو درست انجام بدیم اما من بیش تر وقتا کوتا اومدم و سعی کردم رابطمونو بهتر کنم اما همسرم روحیه برای تلاش کردن نداره و من به شدت احساس تنهایی می کنم راستش زیاد مطمئن نیستم که این ازدواج درست باشه اما طاقت جدایی ام ندارم.من و نامزدم نمی تونیم همو بفهمیم و فکرامون شبیه هم نیست با این که تو ایم مدت خیلی با هم حرف زدیم اما به نتیجه ی خاصی نرسیدیم....ممنون می شم اگه راهنماییم کنید

چند سالتون هست ؟
چطور آشنا شدین ؟
اختلافتون سر چه مسائلی هست ؟

من 22 سالمه نامزدم 26.فامیل دور بودیم.مشکل اصلیمون اینه که همدیگرو درک نمی کن

سلام flower222 عزیز. به سایت همدردی خوش آمدی.
شما باید اطلاعات و شرح کاملی از شرایط خودتون بدی تا دوستان بتونن کمکت کنند.
اینکه از چه نظر سرد شده و دیگه علاقه ای به شما نداره؟ابراز محبت؟روابط جنسی؟شما چطور؟
کدام وظایف رو در حق هم انجام نمیدید؟
اینکه شما بیشتر وقتا کوتاه اومدید نمیتونه یک معضل محسوب بشه. اگر هم طوری شده که فکر میکنید کوتاه اومدن وظیفه همیشگی شما شده باز هم با مثال توضیح بدید.
در چه زمینه هایی با هم صحبت کردید؟
از نظرم اینها خیلی مبهم بود.
خیلی خوشبینانه به شما نگاه میکنم دوست عزیز.
چون بعد از مدتی گشت و گذار در این سایت چیزهای خیلی زیادی یاد میگیرید.
لطفا بگید در چه زمینه هایی مثل هم فکر نمیکنید؟ (اغلب زن و شوهرها مثل هم فکر نمیکنن عزیزم ولی سعی میکنن این مسأله رو هدایت کنن)
لطفا مطالب بالا رو کاملا توضیح بدید تا دوستان همدردی بتونن درست راهنماییتون کنن.
پیروز باشی:72:

من و نامزدم همیشه ناخواسته با رفتارامون همو ازار دادیم.نامزدم همیشه از چیزایی ناراحت می شه که من اصلا نمی تونم پیش بینی کنم.این اتفاق ان قد افتاده که حالا تا حدی از هم نا امید شدیم با این وجود من دوست دارم رابطمونو بهتر کنم اما نامزدم می گه فعلا بی خیال شیم تا وقتی که بریم سرخونه زندگیمون اون وقت ببینیم می تونیم با هم بسازیم یا نه.
حالا چند تا مثال می زنم تا دوستان بیش تر متوجه شن
مثلا من یه اشتبا کردم چند روز قبل از روز زن با خنده بهش گفتم چند روز دیگه روز زنه نه این که فکر کنید انتظار کادوی ان چنانی داشتم نه ولی ی دفعه از دهنم پرید و گفتم اما بعدا بهم گفت که این حرفت دلمو شکسته چرا باید بهم یادآوری می کردی.....روز زنم فقط بهم تبریک گفت نه کادویی نه این که اومد پیشم.....منم خواستم از دلش در بیارم واسه روز مرد رفتم ی ادکلن و گل واسش خریدم.....چند روز بعد تلفنی که باهم حرف می زدیم گفت اون ادکلنو از لب خیابون خریدی؟ ادم واسه عشقش این جوری خرید می کنه؟(گویا ادکلن تقلبی بوده).نامزدم فکر می کنه محبت من فقط به حرفه .خلاصه هر کار ی که واسه هم می کنیم تهش ی دلخوری میمونه.چون هنوز همو باور نداریم.
یا مثلا چند روزی خودمو زدم به بی خیالی و تا می تونستم بهش محبت کردم و قربون صدقش رفتم و هرچی ام بهم گفت نشنیده گرفتم اوضاع داشت خوب پیش می رفت ان قد که از شهرشون ب خواسته خودش اومد خونمون همه چی خوب بود که بازم ی مسئله پیش اومد که خیلی پیش پا افتاده بود...البته جفتمون بی تقصیر بودیم.....بازم همه چی شد مثل اول....روز از نو و روزی از نو.....تا چند روز هر وقت بهش زنگ می زدم یا جواب نمی داد یا خیلی سرد جوابمو می داد و می گفت حوصلمو نداره.....من خوب می تونم حس اونو درک کنم چون واسه خودم بارها پیش اومده با این که همیشه هردومون مقصر بودیم اما بیش تر وقتا اون منو مقصر می دونه ......چون ما تو ی شهر نیستیم بیش تر ارتباطمون تلفنی و اس ام اسی هست اما همیشه منم که زنگ می زدم...بعضی وقتا فک می کنم باید کمی ازش فاصله بگیرم تا ی کم جای خالیمو حس کنه اما شایدم بیش تر از این از هم دور شیم و منم مثل اون بی خیال شم و تلاشی نکنم ....ممنون می شم اگه دوستان نظر بدن

مثالی که زدید فقط یک رفتار ناپخته است.
شما بهتر بود بیشتر غرورتون را حفظ می کردید و برای اولین روز زن، صبر می کردید ببینید برخورد ایشون چطوره.
ایشون هم اصلا برخورد درستی با کادوی شما نکرده.

سلام عزیزم
نمونه هایی که مثال زدین کاملا برام آشناست همسر منم کمی حساسه و به قول شما هرکاری که اوایل انجام میدادم دلخوری به بار میاورد این در حالی بود که خودم متوجه نبودم که مسبب ناراحتی ش شدم و اون کار رو ما بد نمی دونستیم... برای مثال میگم:همسرم از اینکه مادرم در روز عقد بنده توی محضر چادر سیاه سرکرده بودند کلی شاکی شد و این خودش عامل درگیری بین ما شد این در حالیه که چادر مشکی لباس رسمی یه زن چادری هست و به فرض مادرم نمیتونست توی خیابان چادر گلدار سفید سرش کنه ولی ایشون و خانوادش این حرکت رو بد میدونستن
عزیز دلم... بجای فکر کردن به جدایی فکر کن و یاد بگیر که همسرت از چی خوشش میاد و به چه چیزهایی واکنش بد نشون میده و باصبر براش توضیح بده مثلا اینکه "من متوجه نشدم که یه ادکلن تقلبی برای شما کادو خریدم و فقط میخاستم حسن نیتم رو ثابت کنم... حتما از این به بعد بیشتر دقت میکنم تا سرم کلاه نذارن" بعد یه مدت ایشون هم متوجه نیت هایی شما میشه و سوء نظری که نسبت به شما داره کم کم کاهش پیدا میکنه
موفق باشی:72:

میشه بگید دیگه سر چه چیزایی با هم مشکل دارین ؟
منو نامزدم هم به همین صورت همو درک نمیکردیم(سردی .. جواب ندادناش ... راه دور..) با اینکه خیلی بهش علاقمند شده بودم و از خود گذشتگی میکردم اما اون اصلا حاضر نبود کوتاه بیاد چون عقد نکرده بودیم نتونستیم تحمل کنیم و از هم جدا شدیم .
ولی شما شرایطت فرق داره اینه که عقد کردین . بیشتر از خصوصیات خودت و اون بگو

این مشکلات و بحثای اول زندگی برای همه پیش میاد به جدایی فکرنکن.
باید به هم دیگه وقت بدید.
مردا لازم دارن بعضی موقع ها برن تو لاک خودشون کسیم کارشون نداشته باشه تا خوب فکر کنن.
اگه میدونی دوست داره و عاشقته این وقتو بهش بده.
اونم نه به حالت قهر بلکه بهش بگو که دوستش داری و همیشه در کنارشی بعد بزار بره تولاک خودش. مطمئن باش با عشق برمیگرده.
باهاش بحث نکن. هر وقت عصبانیه فقط گوش بده. بزار فکر کنه عصبانیتشو میفهمی و بعد که خوب آروم شد اگه آمادگی شنیدن داشت یه کم توضیح بده نه بصورت حق به جانب.
ازش کمک بخواه که چطور رفتار کنی .کمک بخواه. عاجزانه نه با عصبانیت.
اینا همه رو که گفتم من بهشون میگم تمنای عشق. اگه میتونی بی غرور بگو یا علی.

سلام فلاور خانوم
یه اصل کلی رو شما به کل فراموش کردی
ما مردا تا بهمون نگن چی ازمون می خوان نمی فهمیم باید چی کار کنیم
یعنی اگه من نامزدم بهم نگه الآن بهم احتیاج داره تا سه روز سرم تو موبایله و اصلن انگار نه انگار که یکی اون جا داره بال بال می زنه
شمام باید خواسته هاتو نظراتتو و چیز های دیگرو مستقیما رک و راست بی شیله پیله عین یه لقمه جویده بزاری دهن همسرت
این رو هم نگو مزش از بین میره که هر چی آتیشه از گور همین مزه بلند میشه
شما شاید با گفتن خاستت به همسرت یه پله بری عقب
اما با برآورده شدن خواستت دو پله می ری بالاتر پس به طور کلی پیشرفت حساب میشه
یاعلی
دوستان برای تاپیک من هم نظر بدید
:72:http://www.hamdardi.net/thread-33610.html

flower222 عزیز سلام.
ناراحت نشو ولی دوستان حق دارن این مسائل خیلی ساده تر از اونه که بخوای به خاطرش به طلاق فکر کنی.
به نظرم این عدم شناخت میتونه به خاطر کمتر دیدن همدیگه و دوری و ارتباط تلفنی و پیامکی هم باشه. البته این نظر منه.
این سایت مطالب خیلی خوبی داره. سعی کن مطالعه کنی و مهارت هاتو بالا ببری.
لینک های زیر رو برات گذاشتم. اگه دوس داشتی ازشون استفاده کن. خیلی مفیدن.
http://www.hamdardi.net/thread-16432.html
http://www.hamdardi.net/thread-19908.html
http://www.hamdardi.net/thread-32823.html
http://www.hamdardi.net/thread-3525.html
http://www.hamdardi.net/thread-16079.html
http://www.hamdardi.net/thread-7531.html
http://www.hamdardi.net/thread-6528.html
http://www.hamdardi.net/thread-716.html
http://www.hamdardi.net/thread-4098.html
http://www.hamdardi.net/thread-27384.html
http://www.hamdardi.net/thread-26393.html

درود بانو

شما نیاز دارید کسب مهارت کنید.و برای اینکار از مقالات سایت استفاده کنید:72:
حتما برید پیش مشاور متخصص و باتجربه حتما اینکار را انجام بدهید.
فاصله ای که از هم دارید باعث میشه به رابطه تان ضربه وارد بشه چون از همدیگه فاصله دارید و این موضوع باعث میشه برای خودتان ذهن خوانی کنید و داستان ثرایی کنید.

http://www.hamdardi.net/thread-154.html

شخصیت افراد اینو مطالعه کنید:

http://www.hamdardi.net/thread-22741.html

خوب گوش دادن

مهارت گوش دادن و مهارتهای ارتباطی(به همراه لینک مقالات برگزیده)

این مقاله را حتما بخوان نکات کاربردی در زندگی متاهلی

(:) نکته های کاربردی عمومی >>>

لینک های مهارت های ارتباطی و رفتار جراتمندانه


مهارتهای ارتباطی

چگونه منفعل نباشیم؟

اینا هم تاپیک های she هستش.

مشاوره تخصصی با جناب sci

کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

و مقاله زیر

حل بحران در زندگی زناشویی

حداقل روزی نیم ساعت تا یکساعت وقت بزار و بخوان.

کسب مهارت + تمرین +تلاش +صبوری + نداشتن انتظار از طرف مقابل :72:

حتما پیش مشاور برید

سلام دوستان بابت راهنمایی های خوبتون بی نهایت ممنوووونم
دیروز با نامزدم ساعت ها تلفنی صحبت کردیم و من متوجه خیلی از اشتباهاتم شدم ........و خودمو تا حد زیادی مقصر می دونم .....من دوست دارم نامزدمو جذب خودم کنم و رابطمونو بهتر کنم اما چون نامزدم تا الان خیلی ذهنیت خوبی از من نداره این کار ی کم سخته . ب عنوان مثال من دوست دارم کاری کنم که خودش بیاد طرفم نه این که همش من برم سمت اون.....
نامزدم خیلی حساسه و رفتارای من حساس ترش کرده چطوری اینو برطرف کنم......
چی کار کنم که باورم کنه؟
از راه دور چطوری می شه رابطتمونو بهتر کنم؟
اشتباهات گذشته رو چطوری جبران کنم؟
اشتباهات اونو چطوری بهش گوشزد کنم؟
اینا سوالاییه که تو ذهنمه......مممنووووون می شم اگه در این خصوص راهنماییم کنید......

شما قبلا چه اشتباهاتی کردین که باورتون نداره ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط flower222

من و نامزدم همیشه ناخواسته با رفتارامون همو ازار دادیم.نامزدم همیشه از چیزایی ناراحت می شه که من اصلا نمی تونم پیش بینی کنم.این اتفاق ان قد افتاده که حالا تا حدی از هم نا امید شدیم با این وجود من دوست دارم رابطمونو بهتر کنم اما نامزدم می گه فعلا بی خیال شیم تا وقتی که بریم سرخونه زندگیمون اون وقت ببینیم می تونیم با هم بسازیم یا نه.
حالا چند تا مثال می زنم تا دوستان بیش تر متوجه شن
مثلا من یه اشتبا کردم چند روز قبل از روز زن با خنده بهش گفتم چند روز دیگه روز زنه نه این که فکر کنید انتظار کادوی ان چنانی داشتم نه ولی ی دفعه از دهنم پرید و گفتم اما بعدا بهم گفت که این حرفت دلمو شکسته چرا باید بهم یادآوری می کردی.....روز زنم فقط بهم تبریک گفت نه کادویی نه این که اومد پیشم.....منم خواستم از دلش در بیارم واسه روز مرد رفتم ی ادکلن و گل واسش خریدم.....چند روز بعد تلفنی که باهم حرف می زدیم گفت اون ادکلنو از لب خیابون خریدی؟ ادم واسه عشقش این جوری خرید می کنه؟(گویا ادکلن تقلبی بوده).نامزدم فکر می کنه محبت من فقط به حرفه .خلاصه هر کار ی که واسه هم می کنیم تهش ی دلخوری میمونه.چون هنوز همو باور نداریم.
یا مثلا چند روزی خودمو زدم به بی خیالی و تا می تونستم بهش محبت کردم و قربون صدقش رفتم و هرچی ام بهم گفت نشنیده گرفتم اوضاع داشت خوب پیش می رفت ان قد که از شهرشون ب خواسته خودش اومد خونمون همه چی خوب بود که بازم ی مسئله پیش اومد که خیلی پیش پا افتاده بود...البته جفتمون بی تقصیر بودیم.....بازم همه چی شد مثل اول....روز از نو و روزی از نو.....تا چند روز هر وقت بهش زنگ می زدم یا جواب نمی داد یا خیلی سرد جوابمو می داد و می گفت حوصلمو نداره.....من خوب می تونم حس اونو درک کنم چون واسه خودم بارها پیش اومده با این که همیشه هردومون مقصر بودیم اما بیش تر وقتا اون منو مقصر می دونه ......چون ما تو ی شهر نیستیم بیش تر ارتباطمون تلفنی و اس ام اسی هست اما همیشه منم که زنگ می زدم...بعضی وقتا فک می کنم باید کمی ازش فاصله بگیرم تا ی کم جای خالیمو حس کنه اما شایدم بیش تر از این از هم دور شیم و منم مثل اون بی خیال شم و تلاشی نکنم ....ممنون می شم اگه دوستان نظر بدن

---

---------------------------------------
سلام. زندگی شما به شدت شبیه منه با این فرق که من پسرم و خانمم دقیقا یهو اینطوری شده ینی چند بار این مساله پیش اومد ولی الان خیلی سرد شده به شدت.. سر هرچیز کوچیکی یه بحثی میشد چند روزه ازش دور شدم ولی زیاد فایده نداشت.
شوخی نگیرین این سرد شدن ها رو.... محبت بی دریغ هم حدی داره..

سللاااااااام

از ی طرف زیادی رفتم طرفش و ابراز علا قه کردم و از ی طرف با رفتارم مرتب ناراحتش کردم و کارایی رو انجام دادم که دوست نداشته البته از قصد نبوده ......حالا نامزدم خیلی بی توجه شده به من و اصلا تمایلی ب اس دادن و حرف زدن با من نداره...حالا من نمی دونم چطور باید اونو جذب خودم کنم اخه من خیلی احساساتی ام و بی توجهی اون ازارم می ده.....کسی هست که بتونه راهنماییم کنه؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط flower222

سللاااااااام

از ی طرف زیادی رفتم طرفش و ابراز علا قه کردم و از ی طرف با رفتارم مرتب ناراحتش کردم و کارایی رو انجام دادم که دوست نداشته البته از قصد نبوده ......حالا نامزدم خیلی بی توجه شده به من و اصلا تمایلی ب اس دادن و حرف زدن با من نداره...حالا من نمی دونم چطور باید اونو جذب خودم کنم اخه من خیلی احساساتی ام و بی توجهی اون ازارم می ده.....کسی هست که بتونه راهنماییم کنه؟

---

به نظرم یه مدت بهش کاری نداشته باشید تا آروم شه. چون زیاد گیر دادن و پیچیدن به پای طرف باعث عصبانیتش میشه. و ازتون زده میشه.

سلااام.از راهنماییهاتون استفاده کردم و از همگی ممنونم.......اما مسئله اصلی من همچنان باقیه و دارم باهاش دست و پنجه نرم می کنم.همون طور که گفتم نامزدم داره روز ب روز از من زده می شه.جدیدا اصلا روحیه نداره و می گه احساس بدبختی می کنم حوصله منو نداره و رغبتی برای حرف زدن با من نداره........من باید چی کار کنم؟به نظرتون بهتره ی مدت بیخیال باشم و نرم طرفش؟چطوری روحیشو عوض کنم؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط flower222

-من تقریبا 8 ماهه که عقد کردم.رابطه من و همسرم خیلی سرد شده دیگه علاقه ای به من نداره و دیگه براش مهم نیستم.
-همسرم روحیه برای تلاش کردن نداره و من به شدت احساس تنهایی می کنم
-حالا نامزدم خیلی بی توجه شده به من و اصلا تمایلی ب اس دادن و حرف زدن با من نداره
-نامزدم داره روز ب روز از من زده می شه.جدیدا اصلا روحیه نداره و می گه احساس بدبختی می کنم حوصله منو نداره و رغبتی برای حرف زدن با من نداره

---

سلام به شما و بقیه دوستان

با توجه به اینکه بعضی کامنت های شما از جنس مشکلات خودمه و خیلی به نظرم آشنا اومد لازم دونستم طبق تجربه خودم کمی راهنمایی تون کنم.


البته شما تا الان در مورد نحوه آشنایی، مدت نامزدی، تحصیلات، اعتقادات، سطح خانواده ها، قیافه و طرز برخورد طرفین هیچ اطلاعاتی ندادید. اما با همین اطلاعات کم عرض می کنم:


احتمالا همسرتون از یک یا چند ویژگی شما ناراضی هست. این ویژگی ها می تونه نحوه صحبت کردن و برخورد و اجتماعی بودن، میزان پختگی، زرنگی، پوشش، قیافه، میزان جذابیت و دلایل دیگه باشه که احتمالا دوران کوتاه آشنایی و عدم تجربه باعث شده همسرتون قبلا متوجه این مسائل نبوده باشه. البته دوری و مسافت هم تا حدودی می تونه باعث دلسردی بشه.


به عنوان اولین توصیه بهتون میگم که صبر داشته باشید و زیاد عجله نکیند. گذشت زمان خیلی از مشکلا رو حل میکنه.

دوم اینکه غرور زنانه خودتون رو حفظ کنید و محبتتون به ایشون کمی حساب شده باشه تا ایشون هم کمی به خودش بیاد. چون وقتی ایشون علیرغم وجود همه مشکلات، خیالش از بابت عشق و محبت شما راحت باشه برای حل مسائل تلاشی نمیکنه.

با ایشون خیلی راحت صحبت کنید و بهش بگید آیا رفتار، برخورد، پوشش و حتی قیافتون براش جذاب هست؟ اون وقت شاید بعضی حرفا که تا حالا نزده رو بهتون بگه. شما هم به جای ناراحتی باید برای بهتر شدن رابطه تون تلاش کنید.


تو پستهای بعدی اطلاعات کامل تری بدید تا از طرف دوستان بهتر راهنمایی بشید.
امیدوارم خوشبخت باشید.:72:

من لیسانسم اما نامزدم تحصیلات نداره.نوه ی خاله بابامه .....قبل از نامزدی خانوادشو دیده بودم اما خودشو نه.خودش منو پیشنهاد کرده بود و از خانوادش خواسته بود بیان خواستگاری.من خیلی احساساتی و زودرنجم و اینو از قبل بهش گفته بودم.اونم خیلی حساس و ریزبینه.من دوسش دارم اما بعضی رفتاراش واقعا ازارم می ده.اما احساس می کنم اون علاقه ای ب من نداره اینو با رفتارش بهم نشون داده.....خیلی به هم ریختست.........منم حال و روزم بهتر از اون نیست اما نمی تونم بی خیال باشم و کاری ب کارش نداشته باشم.اما اون دقیقا همین کارو داره می کنه........خیلی مغروره و قبول نمی کنه که اونم بی تقصیر نبوده........دوستان خیلی خیلی به کمکتون احتیاج دارم

سلام دختر خوب
یه صفحه نوشتم پرید ولی خلاصه میگم
فکر میکنمداگه بری مدتی پیشش باشی خیلی بهتره
چون رابطه نزدیک بیشتر به دل میشه تماس جسمانی هم موثره نگاه موثره تا احساسش بهت برگرده


از ش بخاه برین یجای خوب از ناراحتی هاتون بگین گله کنین
این باعث صاف شدن دل میشه

بگو دوس داری انتظاراتتون رو متقابلا بهم بگین

بهش بگو که باید مهارتهای ارتباطی رو یاد بگیریم باید بهم کمک کنیم

یکی از دوستای من همه اخر هفته هارو میره پیش نامزدش وبراش،دلبری میکنه.
یه زن میتونهذمعجزه کنه مرد رو بدست بگیره به خودش دلبسته منه
مردها ساده ان ونقش زنها خیلی حیاتیه .

ولی باهمه اینها خودت رو در موضع عجز و ضعف نبین نترس شادرو با اعتماد به نفس برو پیشش
چون اگه خیلی جذبش بشی دفعت میکنه.

- - - Updated - - -

فکر کردن به طلاق انفعاله یجور فراره و بخاطر تنبلیه
با مساله ات روبرو شو قوی باش انقدر انگیزه به خودت بده که نامزدت هم شورو شوق بگیره

البته یه مقدار اختلاف اوایل باهم بودن طبیعیه ولی اگه کنترل نشه گاها به جدایی میکشه
میتونی یه سفر بری خونشون؟

- - - Updated - - -

با نرمی و لطافت باهاش حرف بزن اما نه ملتمسانه با اعتماد با علاقه .
اینم لازمه بدونیم زنها خیلی نباید دردسترس باشن حتی بعد از ازدواج یجورایی باید بهشون زحمت داد واسون در دسترسش نبود.!!
همین که فکرکنن دختری بهشون وابسته است و بدون اون نمیتوته زندگی کنه انگار ابی رو اتش احساسشون پاشیده میشه.چون میدونن همیشه هست .البته مساله شما چیز دیگه است بی مهارتی!

سلام

چند تا توصیه:


1- همونطور که قبلاً گفتم باهاش صحبت کنید ببینید از چه ویژگی شما خوشش نمیاد. معمولاً مردها اگه از زیبایی، تیپ و پوشش، طرز برخورد، و میزان باهوشی زن ناراضی باشند بهونه گیر میشند.

2- بهش محبت کنید اما حساب شده. که فکر نکنه محبت و عشق شما همیشه در دسترس هست. بعضی وقتها هم لازمه محدودش کنید.

3- همانطور که فرشته اردیبهشت هم گفتند رابطه تون رو باهاش نزدیک تر کنید. از راه دور زیاد نمیشه محبت کرد و محبت دید.

4- تماس جنسی هم (نه در حد کامل) مرد رو به همسرش وابسته میکنه.


اینها رو انجام بدید اگه نتیجه نداشت مشاوره رو بذارید برای آخر سر.

ممممنوووووووون دوستان
ان شا الله بعد از ماه رمضون قراره برم پیشش
ی عادت بدی که همسرم داره اینه که وقتی ی مسئله ای پیش می اد حتی ممکنه خیلی پیش پا افتاده باشه اما می ره تو خودش و از همه چی نا امید می شه و سرد رفتار می کنه و این رفتارش بعضی وقتا هفته ها طول می کشه و عادت بد منم اینه که این جور وقتا بهش پیله می کنم و هر چی اون از من دور می شه من بیش تر می رم طرفش و منم روحیمو از دست می دم و کنترلم رو احساساتم کم می شه و این کارم باعث می شه اونم تلاشی برای از بین بردن این عادتش نکنه .......
وقتی این مسئله پیش می اد من واقعا نمی دونم باید چی کار کنم.....

سلام خانم فلور جان
خب همون رفتارت اشتباهش رو تقویت میکنه سعی نکن دنبالش بیفتی ولی اشتباهاتش رو بهش بگو

فکر نمیکنی یک ماه دیره.فکر میکنم زن وشوهر بیش ازین باید وابسته هم باشن که یک ماه دوری براشون سخت باشه.

سلام به نظر منم زودتر برو و کنارش باش ... ویه چیز دیگه که میخواستم بگم اینکه وقتی ما خانوما ناراحتیم دلمون میخواد در موردش حرف بزنیم و خودمون رو تخلیه کنیم در صورتیکه (تا اونجایی که مردارو شناختم) مردا دوس دارن تو خودشون باشن و برای مشکلشون راه حلی پیدا کنن ... وقتی میبینی مشکلی داره یا ناراحته بهش اصرار نکن که برات تعریف کنه چون این برخلاف روحیاته آقایونه ، اگه خودش بخوادحتما بهت میگه و با تو که همسرشی مشورت میکنه ، از اونجایی که آقایون دلشون میخواد همه کارارو خودشون راست وریس کنن پس بزار تو همین حال و هوا باشه و وقتی خودش خواست بیاد بگه مشکلش چیه ...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط flower222

ی عادت بدی که همسرم داره اینه که وقتی ی مسئله ای پیش می اد حتی ممکنه خیلی پیش پا افتاده باشه اما می ره تو خودش و از همه چی نا امید می شه و سرد رفتار می کنه و این رفتارش بعضی وقتا هفته ها طول می کشه و عادت بد منم اینه که این جور وقتا بهش پیله می کنم و هر چی اون از من دور می شه من بیش تر می رم طرفش و منم روحیمو از دست می دم و کنترلم رو احساساتم کم می شه و این کارم باعث می شه اونم تلاشی برای از بین بردن این عادتش نکنه .......
وقتی این مسئله پیش می اد من واقعا نمی دونم باید چی کار کنم.....

---

سلام

شما که باز حرف خودتون رو میزنید. اینقدر تو رفتار خودتون به دنبال دلیل نباشید. یه مقدار باید کلی تر نگاه کنید.

طبق شناختی که من از مردا دارم دلیل بهونه گیر شدن و قهر کردن نامزدتون، همون مورد اولیه که تو پست قبلی گفتم.

مطمئن باشید این نوع رفتار ایشون به خاطر اشتباهات موردی شما نیست.

همین که میگید میره تو فکر یعنی اینکه یه جورایی از انتخابش که شما باشید ناراضیه. البته ببخشید رک گفتم ولی اینو گفتم که شما هی نرید دنبال اینکه برای رفتارهای نامزدتون هزار و یک دلیل بتراشید که خدایا کجای رفتارم اشتباه بود؟ مگه من چی بهش گفتم؟ و ....

خلاصه بگم نامزدتون دلش از چیز دیگه ای گرفته و در حالت کلی ناامید هست و با این کاراش میخواد که شما اینو بفهمید.

امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشید.

البته نامید نباشید همه اینا راه حل داره