-
سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
ساده می گویم ، مپرس از کدام دهاتم ، که خود نیز نمی دانم
هوای اینجا سنگین شده
بوی خفگی میاید
نفسم بالا نمی اید
کلیدها که در قفل ها می چرخند و
پنچره ها که بسته می شوند
ووه که چه صدای دلخراشی
صدای پایش می اید
وقتی سایه صورتی رنگش روی سرم میفتد
چه لحظه لحظه های نفس گیری . . .
...............
با توام !، با تو !
با تو که هیچوقت نفهمیدی مرا
(دروغ نگویم ، کم فهمیدی مرا )
...............
خط کشت رو بالا مبر
می دانم نمیزنی
ولی می ترسم
باور میکنی ؟!
از واژه هایت
از تایید هایت از تحقیرهایت
از بودنت از نبودنت
از باورت
می ترسم
..................
خدا را هزار بار شکر که تو خدا نشدی !
چقدر راحت
چقدر محکم
چقدر مطمئن سخن می گویی
بیا پایین
بیا پایین تر ، کنار من بنشین
هوای اینجا گرفته
هوای اینجا سرد است
ولی منظره جالبی دارد
بیا و یک پرسپکتیو انسانی را تجربه کن
ان بالا نه من را
که هیچکس را نمی فهمی
..................
نشسته ای و چای می نوشی و فقط می گویی
می گویی و می گویی و می گویی
..................
می گویی پست هایم چت گونه اند
وای که من از چت روم و رومیانش فرار کردم
شاید بد عادت شده ام
ترک عادت موجب مرض است
...............
می گویی پست هایم با اهداف تالار" هم خوانی ندارد "
می خواهم بگویم اصلا خوانایی ندارد !
..............
می گویی پست هایم فضای تخصصی اینجا را زیر سوال برده
این یکی را دگر نگو
مرا نخندان
خنده ام نمی گیرد
.................
می گویی مرثیه نخوانم برایت
می گویی مرثیه هایم پر از احساس است و
باز هم ، "هم خوانی ندارد" !
نمی شود نمی توانم
غمباد میگیرم اگر نگویم
بغض می شود و سرد می شود و منجمد میشود در راه گلویم
گو با که بگویم
از درد مگویم
دوستانی دارم سرشار از ریا
یک ز یک بدتر
یکی از این طرف بام افتاده و دیگری از ان طرف
و من در میان بام
تنها صدایشان را می شنوم
که با دست و پایی شکسته
ناله می کنند و لعنم می کنند
یکی می گوید خدانشناسم و
دیگری می گوید مغزم نم کشیده
و من مانده ام
خدابنده بی مغز بهتر است یا مغز بی خدا
................
چه می گویم ؟!
اصلا مگر برای تو فرقی می کند
احساس که هیچ
منطق هم نداری
که منطقت ، نطقی ندارد
بل بی احساسی محض است
...............
دلم خواست گفتم
دلت خواست بگو
نخواستی حواله ام کن به ازاد انجمنی
که اگر نبود نمیدانم دگر به چه بهانه ای پنچره ها را میبستی!
دروغ نگو
پشت دریاها شهری نیست
شهر اینجاست و
همه اینجایند
انجا که می گویی انجمن مردگان است !
...............
ساده گفتم و شاید صادقانه
مپرس از کدام دهاتم ، که خود نیز نمی دانم
خواستم بروم و چیزی نگویم ، امدم و گفتم و می مانم
تا بدانی دوستت می دارم عزیز
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
اوووش خارپشت
تیتر مطلب را که دیدم قالب تهی کردم نازنین و خط آخر نوشته ات خیالم را راحت کرد .
اما بالاخره چی شد ؟!
ضمن اینکه قشنگ نوشتی به هر حال حرف دلت را زدی و به آن احترام می گذارم و درست و غلطش هم نمی کنم
اما به نظر من
عدالت و داوری در هر جایی مثل چاقوی دو لبه می ماند . گاهی باید به نظرم در پذیرش هم باشیم و گاهی لازم است شاید لباس صورتی تنمان کنیم تا خیلی از مسائل را بهتر و از نگاهی دیگر ببینیم . چرا که این رنگ در این تالار به معنای مسئولیت و دقت و..بیشتر است .
و اما نتیجه
من باید یک چند تا چوب به تو بزنم ببینم برای من چی می نویسی ! من که صورتی قشنگ نیستم . اما از صبح خط کش به دست شدم :311:
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
خارپشت عزیزپیداست دل پری داشتی! البته کمی حق بود وکمی ناحق!
می خواستم بگویم من هم دلم گرفته!
ازاینکه اینجا هم ریا حاکمه،اینجاهم پارتی بازی حرف اول وآخر رو می زنه!
حرف که می زنی ازت می رنجند،نمیزنی هم طاقت نمیاوری،چون برات مهمند،چون دوستشون داری وشاید بخشی از زندگیت شده اند.
منم دلم گرفته، ازاینهمه غرور...
ازاینکه حس مدیریت،حس افزایش درجه حتی تو محیط مجازی هم آدمها رو ازهمدیگه دور می کنه!
ازاینکه حتی اینجاهم نمیخوان یکدل باشندویکپارچه،ازاینکه اختلاف طبقاتی اینجاهم ول کن آدمانیست...
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
انگار چوب "ناهمخوانی با اهداف" به شما هم اصابت کرده :311:
شاید باید یک روز آقای مدیر را بنشانیم تا دقیقا برایمان تعریف کند این "اهداف" که از آن چماقی درست شده حقیقتا چیست و مصداق هایش را ریز به ریز برایمان بگوید.
من هم با چت گونه ها مشکل دارم.
من هم با راهنمایی های برآمده از پیشینه زندگی شخصی آدم ها، مشکل دارم.
من هم حرص می خورم وقتی وارد تاپیکی می شوم و می بینم گفتگوی افراد رسیده به احوالپرسی دختر خاله پسر عموی بابا بزرگشان!...
اما نه این گونه که تیغ از رو بسته اند و سلیقه ای می تازند.
حالا به نظرم می رسد شاید بهتر بود همان وقت که تاپیک های بعضی شوت می شد به قسمت اخراجی ها ( بخوانید گفتگوی آزاد) می بایست به زبان می آمدیم که قسم حضرت عباس درست است یا تاپیک هایی که هیچ پیام مشاوره ای ندارند، اما از روز های اول تالار همچنان بالا هستند و هیچ کس بهشان خرده نمی گیرد. مثال زیاد است. خواستید می آوریم. شاید اگر همان موقع سنگ هایمان را وا می کندیم امروز چنین تاپیکی لازم نبود.
بی شک تالار همدردی، یک تالار مشاوره حرفه ایست که چندین سر و گردن از همقطارانش سر تر است. (هر چند اینجا این نقد را وارد می بینم که: مگر تالار چند مشاور حرفه ای دارد؟!)
هم چنان با همه این بالا پایین ها، همدردی را دوست دارم و با این اتفاقات نمی روم.
اما من هم می خواهم این روندی که اخیرا در پیش گرفته شده باز بینی شود :72:
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
اول از همه خیلی خیلی خیلی عذر می خوام که به عنوان یه فرد تازه وارد خودم رو دخالت می دم و اینجا نظر می دم
چون من تازه واردم و به چندو چون سایت هم زیاد وارد نیستم و شاید نظرم هم از نظرتون کاملا غلط باشه...
ولی زمانیکه تو تالار شما پستی می زارم هیچ وقت با راحتی و ارامش و اسودگی خیال این کار رو نمی کنم
این هم باید بگم من کاملا با فضای چت گونه مخالفم. من کاربر حرفه ای یه سایت مشاوره ای بودم و نزدیک به سه سال اونجا فعالیت داشتم
انقدر فعال بودم که الان صمیمی ترین دوستان من همان کاربران مجازی همان سایت هستن که حداقل هفته ای یک بار تلفنی باهاشون ارتباط دارم و ماهی یک بار هم حضورا اون ها رو می بینم ...ولی دلیل اینکه نتونستم به فعالیتم تو اون سایت ادامه بدم دقیقا این بود که می دیدم محیط سایت داره تبدیل میشه به یک فضای کاملا چت گونه
و دلیل دیگه اینکه دیگه با همه افراد سایت صمیمی شده بودم و اون ها خود واقعیم رو دیده بودند تو اون سایت احساس راحتی نداشتم،خسته شده بودم از بس خودم رو بدون مشکل قوی و عاقل نشون داده بودم ...
دلم می خواست منم بتونم مثل بقیه مشکلاتم رو بیان کنم ولی به دلیل مشخص بودن شخصیتم نمی تونستم و از اینکه سطح مشاوره پایین اومده بود نمی تونستم وضعیت رو تحمل کنم و به کل از اون سایت خداحافظی کردم .
و وقتی اینجا رو پیدا کردم تا بتونم مشکلاتم رو بیان کردم خیلی خوشحال شدم . از جو این سایت واقعا خوشم اومد ازاینکه انقدر قانون منده و هرکی هرکی نیست و واقعا مشاوره است و چت گونه نیست ولی بعد از یه مدت کوتاه حس کردم این سایت همدردی هم از این ور افتاده
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
آشنا هست تو را بغض و مرا بغضی شد
دل رنجو مرا باز دگر دردی شد
آشنا هست صدایت، سخنت، این نفست
در دلم گرچه نهان بود بشد در سخنت
منم از جنس زمینم، زغمت دلگیرم
با غم هر نفری صد هزار می میرم
زخمی رنج زمانم، اشک غمهای توام
فرصت اشک ندارم که نظر گاه توام
من و همدردی و یاران اگرم سخت گیریم
چاره ای نیست که محبوس زمینیم و اسیریم
در جهان گذرا شکوه و ناله بکنیم
بر در انجمنی قفل که زاری نکنیم
کودکی اشک روان و تن تب دار ، نه سکوت
دکتری، دست گذارد به بینی که سکوت
انتظار تن رنجور، نوازش باشد
لیک پای نحیفش به سوزن باشد
جور ما از ره مهریست که به دوستان داریم
وین کجا و نظر لطف که به یاران داریم
خار بر پشتی و ما خار جگر می داریم
آتشی بر دل و دندان به جگر می داریم
تهمت بی حسی و بی منطقی و صدر نشینی
باشد نمکی بر تن و جانم که شبیهش نبینی
الغرض ای دوستان ما خسته ایم
چون کبوتر سالها در این فضا پر بسته ایم
همرهی باید ای دوستان با همدمان
ورنه رنجها بگسلد پیوندمان
ساده باید گفت این نقد و شنود
ورنه این مرثیه ها چون گربه ای دنبه ربود
راه ما راه دلی غمدیده است
نی به غم، بلکه رهی بگزیده است
حس ها عاقبت مر تو را ویران کند
چاره ات عقل است که او زندان کند.
من ندارم فرصت گفت و شنود مستمر
من شدم شرمنده ، پنهان می شوم همچو قمر
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
موضوعات جامعه شناسی و مباحثه ای،یاعث کدورت می شه و انرژی اعضا به جای صرف شدن در تاپیک های مشاوره
در این گونه تاپیک صرف می شه و در حق کسانی که برای مشاوره اینجا میان اجحاف می شه.
تو بیمارستان در مورد فلان بیماری،درمانش پیشگیری،راه علاجش بحث نمی کنن.این مواردو می ذارن برای کنفرانس ها.
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lord.hamed
.
.
مدیر تالار ، مدیر تالار ، که میگن شمایید ؟ ؟ ؟
جنسیت: مذکر
نام : ابوالفضل
شهرت : مدیرهمدردی
تاریخ تولد: April 23
محل زندگی: ایــــران؛ قـم
تحصیلات:
کارشناسی روانشناسی بالینی از دانشگاه آزاد قم
کارشناسی ارشد مشاوره خانواده از دانشگاه علامه طباطبایی
عنوان کاربر : مدیرهمدردی
تاریخ ثبت نام يك شنبه ۲۵ شهریور ماه ۱۳۸۶
آخه به شما میگن مدیر ؟؟؟؟
بابا ما مدیر دیدیم 3 متر ، 4 متر ، 5 متر ، تا 8 یا 10 متر قد دارند !!! شما با این قد و قامتت چه طور مدیر شدی ؟؟؟
حالا با این چیزا کاری ندارم ...
.
شما که مدیر تالار هستی ، یک کاری میگم میتونی برام انجام بدی ؟؟؟؟
.
می خوام تعداد پست های منو به عدد 2009 برسونی ... آخه کلاس داره ...... میکنی دیگه نه ؟؟؟
/
چــــی ؟؟ نمی تونی ؟؟؟
تو پس چه مدیری هستی اصلا به اعضا احترام نمی گذارید ....
.
اصلا من میرم خداحافظ .
.
دیگه هم به تالار نمی آیم ...
آقای مدیر ...
آقای مدیر ...
آقای مدیر ...
من یه وام ازدواج می خوام
/
من یه کیلو سبزی برای آش پشت پای ننه بزرگه پدر عموم میخوام ؟
/
من یه زن می خوام
/
آقای مدیر من از دختر بغال سر کوچمون خوشم میاد چی کار کنم ؟
/
آقای مدیر کفش زنم پاره شده پول ندارم براش کفش بخرم چی کار کنم ؟
/
آقای مدیر فردا باید 4 صبح از خواب پاشم ساعتم باطری نداره میشه زنگ بزنید منو بیدار کنید
/
آقای مدیر میشه منو مدیر تالار کنید
/
آقای مدیر میشه همه اعضا شام بیایم خونه شما
/
آقای مدیر شما نمی تونید 24 ساعته پای کامپیوتر باشید جواب سوال مارو بدبد ؟
/
آقای مدیر شما چه جوری مدیر شدید منم میتونم یشم ؟
/
آقای مدیر الان من نمیدونم چی کار کنم ! به نظر شما چی کار کنم ...؟؟؟
/
آقای مدیر شما چرا به زندگی شخصی خودتون توجه دارید پس ما چی ؟؟
/
آقای مدیر مگه اینجا رو برای ما درست نکردید پس میشه پول اجارشو بدید ؟؟
/
آقای مدیر چرا پولاتونو میبرید خونه بیارید خونه ما بذارید !!!
/
آقای مدیر کارت سوخت ماشین بابام گم شده آلان چی کار کنیم ؟؟
//
به نقل از مدیر تالار ، مدیر تالار ، که میگن شمایید ؟
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
سخنی نه از ره کین ، با خارپشت عزیز تالار همدردی:72:
سلام
قلم قشنگت را دوست داشتم ولی با محتوایش کمی موافقم و کمی نه.
می دانی که من یکی از اعضای عادی تالارم حتی عادی تر از شما .
خارپشت عزیز از صورتی های تالار برای خودت چه ساخته ای ؟ چه چیز این سایه صورتی قشنگ تو را می ترساند؟ گفتی از بی احساسی و سختگیری و بی تفاوتی کلید داران همدردی نسبت به ما و احساسمان.
مگه این کلیدداران صورتی از کجا آمده اند؟ از جای دیگری برای حکمرانی به ما منصوب شده اند؟ یا خودشان هم یکی هستند از ما شاید کمی دقیق تر و مسئول تر و با تجربه تر؟
می دانم دل خوشی از انجمن آزاد نداری من هم ندارم ولی نگو که نمی شناسی صورتی هایی را که پست های خودشان هم گاهی سر از آنجا در آورده و نگو که نمی دانی چه خواهد شد اگر فرصت بحث آزاد در فضای مجازی بدون راه حلی برای جلوگیری از تنش و ... ایجاد شود.
بیا و یک روز در ذهنت صورتی باش بعید می دانم مسئولیت اداره و نظم تالاری مجازی با این تعداد عضو و با این همه تنوع در افکار و عقاید و گاهی بی توجهی برخی فرصتی باقی گذارد برای نشستن و چای نوشیدن و از سر سیری سخن گفتن.
صورتی ها هم آدمند مثل ما نه معصومند و نه ادعایش را دارند. حتما در قضاوتشان درعملکردشان حتی در قوانینشان نقص و خطا و اشتباه هم هست درست مثل هر کس دیگر با هر رنگی.
قبول بیا نقدشان کن. ولی باور کن این صورتی های خط کش بدست هم مثل ما و با ما همدردند فکر کنم انصاف نباشد اگر به جرم تفاوت رنگ اگر به خاطرقبول مسئولیت اگر به علت وضع قوانینی شاید تلخ ولی لازم, بی احساس و بی منطق و بی درد بخوانیمشان.
باز هم می گویم قلمت قشنگ بود و احساست قابل احترام و نوشته ات به دلم نشست فقط بین سطر های نوشته ات یکجایی یک چیزیش کم بود شاید کمی انصافش.
من هم دلیل برخی قوانین تالار را نمی دانم و کاش فرصتی ایجاد شود برای رفع برخی ابهامات .
البته همدردی را با تمام خوبی و بدی و نقاط مبهم و قوانین سختگیرانه و همه رنگهای آبی و سبز و صورتی و... و موجودات خاردار و... دوست دارم:72:
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
سلام
خارپشت هر چی گفتی و نگفتی رو بیخیال،پسر اینکه اینطوری نوشتی خیلی برام جالب بود.:72:
هیچ وقت نخواستم و نمیخوام از اعضاء خودم رو دور کنم، و فقط با تاج بالای سرم، نگاه کنم، و باور کن همیشه هر چی که بوده فقط به نفع اعضاء بوده و بس.
راستی تا به حال فکر کردید که چرا همدردی این همه مراجع داره؟
فکر کردید که چرا فضا و شرایط طوری فراهم شده که همه بیان و کمک بگیرن؟
من به همه شما حق میدم،حق میدم که دلیل بخواید ،و میدونم از سانسور و اتوبان یک طرفه متنفر هستید،اما چراغ راهنمایی هم اگر نباشه ....!
یاد گلایه کنجکاو افتادم
http://www.hamdardi.net/thread-2697-post-164515.html#pid164515
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
البته این موضوع فقط مخصوص صورتی ها نیست.به قول مطلب بالا میشه یه کاری کنین چند تا ستاره بیشتر دورم قل بخوره یا خودم از خودم هی تشکر کنم؟:310:
ولی واقعا بد نیست گه گداری همون صورتی ها قدم رنجه کرده و تاپیکهایمان را با قدومشان منور کنند و با ارائه نظری تاپیکهامون رو به سرانجام برسونند.
هر چند سبز و صورتی و ابی و... فرقی نداره.کاش واقعا تاپیکها به یه سرانجامی میرسیدن
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
آخ که چقدر این تاپیک هایی که مربوط به مکالمات ذهنی ما با افراد تالار است را دوست دارم .
چقدر ما را به هم نزدیک می کنه و باعث میشه سوتفاهمات مرتفع بشه و یک حس خوبی به من میده . حس نزدیکی . دوست داشتن . دوست داشته شدن . توجه . اهمیت و احترام و ارزش و مسئولیت و ......................
خلاصه دوستتان دارم از خودم گرفته که صورتی قشنگ نیستم با بقیه افرادی که جزو گروه صورتی قشنگها قرار نمی گیرند تا صورتی قشنگها و آقا سبز قبا تا آنهایی که من را یاد شوکولات خوشمزه می اندازند :311:
مرسی خارپشت که باعث خیر شدی و به من تلنگر شکرانه زدی . مرسی از همه ی شما به خاطر حضورتان
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
سلام
من هم با خارپشت تا حدودی موافقم...تا یک تاپیک باز می کنی که نه تنها مخالف قوانین تالار
نیست بلکه کاملا بر پایه نظریات علمی است و قرار هم نیست به کسی امید واهی داده شود
محترمانه مشایعت می شوی به انجمنی بی نام و نشان در حالیکه نوشته هایت نه منافاتی با علم
دارند و نه منافاتی با اخلاق و عرفان اسلامی...کاش کمی از زود قضاوت کردن دست بکشیم و
کمی به افرادی که می خواهند یک شمع کوچک در این همه سیاهی روشن کنند خرده نگیریم و
نا امیدشان نکنیم چرا که کم ندیدم تاپیک هایی را که پشتوانه علمی نداشته اند ولی از آنها این
پشتوانه خواسته نشد...گاهی برخی کم لطفی ها دلسردت می کنند اما با همه وجود از مدیران
زحمت کش به خصوص آقای مدیر همدردی که دائم لطف می کنند و نوشته های بنده را نقد
می کنند تشکر می کنم و همگیتان را خالصانه دوست دارم و به عنوان یک مدیر می دانم ایجاد
نظم آن هم در یک جامعه مجازی کاری بس دشوار است.
دوستتان دارم.
خدا قوت
ارادتمند شما ، بهار
:72:
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
بهار جان این تالار پر از مطالب قابل استفاده است و خود فرد واقعا باید بخواهد تا به نتیجه برسد . کمی همت لازم است و تلاش .
به تجربه دیدم که مثلا من - بی دل - ستاره . طاهره . فرشته - بالهای صداقت - بی بی - آقای سنگ تراشان و ...........در تاپیکی شرکت کرده ایم کلی هم انرژی گذاشته ایم اما طرف بعد از دو سال هنوز داره حرف خودش رو می زنه و در به همان پاشنه می چرخد که دو سه سال پیش می چرخید
اره قربونت برم ما که نمی تونیم معجزه کنیم اما حرفهای ما سر جاش هست . در همین تاپیکها که بعضا داره خاک می خوره و کسی سراغی هم ازشون نمی گیره .
اما تاپیکها قابل خواندن است کافی است که مراجع مخصوصا افرادی که یک مدتی در تالا ر حضور دارند به خودشان زحمت شخم زدن بدهند .
آره گلم
زندگی همچین هلو برو تو گلو نیست که خواهر من :311::46:
بعد هم ماشالله به زادو ولد این تالار .
چرا شماها فکر می کنید تاپیکتان به یک جا ی غیر قابل دسترس منتقل شده ؟!
عزیزم رفته انجمن آزاد شارژ آنجا را بدهید بروید آنجا با هم بحث کنید . کسی که مانع نیست . مگر منعی برای شارژ انجمن آزاد وجود دارد ؟!
بی بی - sci - فائزه - محسن نیازی همه برو بچ آنجا منتظر شما هستند .
بروید اگر تعدادتان زیاد شد من هم میام .چیزی که راه حل داره که دلخوری نداره ؟!
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
ani عزیزم من هم می دانم که نظرات کارشناسی در همین تالار کم نیست و دوستان واقعا زحمت
می کشند و همین که تاپیک ها را می خوانند جای بسی تشکر رو داره چون واقعا راهنمایی ها
خالصانس و علمی...من بحثم سر این هست که به بقیه هم اجازه بدهیم اگر تجربیات یا مطالعاتی
تازه دارند هم بیان کنند :D به قول شما هر که بخواهد استفاده می کند و هرکه نخواهد آخر کار
خودش را می کند...من بحثم سر ایجاد کارگاه های جدید و مقالات علمی خوب است که واقعا
کار شده و به تو اجازه نشرش را اگر ستاره دار نباشی نمی دهند :) خوب همین می شه که
آدم میره هی حرص می خوره و شکلات می خوره و چاق می شه دیگه :)
ضمنا من فکر می کنم کم نیستند در این تالار آدمهایی که دنبال خود واقعیشان هستند و یا بی انگیزه اند
و اگر بخواهی کمکشان کنی باید در انجمن های عمومی کمکشان کنی چون همه که عضو
انجمن آزاد نمی شوند و خوبی و لطفش به این است که قابل دسترس همه باشد. بهر حال :
سر ارادت و ما و آستان همدردی .................. که هرچه بر سر ما می رود ارادت است به تالار همدری :)
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
اجازه هست منم انتقاد کنم؟
چرا اینجا اینجوریه؟
یه جورایی معلوم نیست برنامه اینجا چیه؟من که تازه عضو شدم اما از فلسفه تاپیکها سر در نمیارم .گونی گونی تاپیک به درد بخور خاک میخوره اما یه تاپیک 1000صفحه ای که همش حرفای خاله خامباجیه همیشه هستش.تاپیکهای خودم به کنار.تو این وانفسا کی حوصله داره خواهرم تپل شده یا من اعتماد میکنم یا نه.اما کلی تاپیک به درد بخور که معلوم نیست چی شدن.همش برام سواله بلاخره اون مراجع مشکلش حل شد؟نشد؟با اون نظرات من دراوردی که داشتیم (به خصوص خودم) بلاخره زندگیش به کجا کشید؟
جناب مدیر همدردی چرا اصلا به تاپیکها سر نمیزنید؟بابا شاید ما با اون نظرات غیر کارشناسیمون داریم زندگی اون بیچاره رو کون فیکون میکنیم.یکی باید بیاد بگه جناب تو که راهنمایی بلد نیستی دست نگهدار.
تالارتون هم خیلی غم انگیزه.تاپیکهای خوشگلتون فقط مال متاهلاس.مگه ما مجردا قتل کردیم که هی باید نگاه کنیم که متاهلا چه عشقولانه ای داشتن.تاپیکهای جالب و تفریحی هم که کلا بیلیطیه.اونم که طرفدار نداره مثه تاپیک جوک.
اما کافیه من تاپیک بزنم 6سال عروسی کردم.خیلی شوهرمو دوست دارم بهم خیانت کرده .من به عنوان زن فداکار چیکار کنم یا مثلا میخوام نوک خواهر شوهرمو بچینم.راهش چیه؟همه میان واسه کمک.این خوبه ها اما هر چی به جاش.
تازه ازوقتی اومدم اینجا خیلی عصا قورت داده شدم.نمیدونم چرا؟
بازم غر دارم بزنم اما فعلا بسه.
جناب خارپشت بابت این پست که مثل پیام بازرگانی اومد وسط تاپیکت ببخشید.
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
:311::311::311::311:
جون شما خیلی حال کردم با این نوشته هاتون:82:
خدا خیرتون بده خیلی هاش حرف دل منم بود ولی خوب دیگه ننوشتم تا تکراری نشه
دم خارپشت جون گرم که با این نوشته حالی به این تالار داد:72:
راستش خواب دیدم که ورود اعضا به این انجمن ازاد شده اومدم تالار هرکاری کردم که بشه نشد که نشد . گفتم هاله جون بی خیالش همینطوریم بهت محل نمی دن و قابل نمی دوننت تو هم مثل خودشون باش و نمی خواد بری جایی به اسم انجمن ازاد که برای ورودش هفت خان رستمه. فکر کنم اونجام مثل همینجاست فقط اسمش ازاده و مطمئنا اونجام بعضی تاپیکهارو قفل یا حذفش می کنن. اگه از اینجا به اونجا منتقل می شه از اونجا به ناکجا اباد منتقل میشه.
حالا شاید یه روزی یه جایی یه سالی منم اومدم اونجا ولی حالا اینجا هستم تا ببینم چی میشه:163:
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
سلام به خارپشت عزیز و همه دوستان،
به جز مواقعی که در تالار به خاطر مسائل انضباطی پست می زنم، در بقیه موارد دوست داشتم که می تونستم "لباس صورتی" رو از تنم در بیارم و با همون حامد65 آبی رنگ پست بزنم.
نمی خوام از طرف صورتی رنگها حرفی بزنم و اگر هم قرار است حرفی زده بشه، حق تقدم با مدیران با تجربه تر است.
پس شما این پست من رو از زبان hamed65 آبی رنگ بشنوید!
و الآن هم می خوام حرفهایی رو بگم که از زمان آبی بودم بهشون اعتقاد داشتم.
از هر چه چت روم و تالار اینترنتی بود، بدم میومد. جو همه جا خراب بود. می رفتی شعر می نوشتی، زیر پستت میومدند و حرف سیاسی می زدند و بی احترامی می کردند.
اعضا همه یک عده بیکار و بی سواد بودند.
در نوجوانی زیاد وقتم رو پای چت گذاشتم. ولی سالها بود که از این جور جمع ها دور شده بودم.
تا اینکه اتفاقی اینجا رو پیدا کردم و به جرات میگم که جو اینجا با جاهای دیگر فرق می کند و خیلی سالم است.
فهمیدم که این تالار اعضایی دارد که اهل تفکر و مطالعه هستند، و مدیرش برای تالار قوانینی گذاشته که نظم اینجا رو حفظ کرده و تالاری مرتب و منظم دارد. اعضا برای سرگرمی پست نمی زنند، بلکه روی هر پستشون کلی وقت می گذارند و فکر می کنند.
مطمئنم اکثر شما هم به همین خاطر در این تالار ماندگار شدید.
اینجا یک جو دلنشینی دارد که ما رو وابسته می کنه. فقط شاید گاهی خسته می شیم از بس تاپیک های مشاوره فردی می خونیم، دوست داریم یک بحثی هم بکنیم! ولی یادمون میره که اینجا جاش نیست! یادمون میره که جو تالار خراب میشه.
من در زمان آبی بودنم (این آبی بودن با استقلالی بودن اشتباه نشه، هر چند که این صورتی هم واسه ما پرسپولیس نمیشه :)) با شرکت در بحث هایی در انتقال چند تاپیک به انجمن آزاد مستقیم و غیر مستقیم سهیم بودم.
یادم هست که یکبار یک پستی نوشتم که واقعاً 2 ساعت وقت برد! از ساعت 12 شب شروع کردم، وقتی تموم شد، دیدم ساعت 2 شده!
صبح که بیدار شدم دیدم تاپیک نیست! رفته انجمن آزاد!
حال آدم خیلی گرفته میشه.
یادم هست چند ماه پیش یکی از اعضا به من پیغام داد. گفت که چرا تا دختر میاد میگه با دوست پسرم مشکل دارم، فوری بهش گفته میشه قطع رابطه؟ چرا اجازه نمیدن بحث کنیم، شاید اون با دوست پسرش بمونه و بعداً ازدواج کنن؟
گفتم به نظرم وقتی کسی اینجا میاد، به چشم تالار تخصصی میاد. می خواد نظر مدیر همدردی رو بدونه. اون نمی خواد بحث من و تو رو بخونه. و در مواردی که دیدی پست زده شده و تاپیک قفل شده، مطمئن باش نظر مدیر اون بوده. مثل وقتی که شما حضوراً میری مشاور، می خواهی که مشاور نظر خودش رو بگه. نه اینکه 10 نفر غیر متخصص بشینن با هم بحث کنن که چه کاری درسته!
یک مسئله ای خیلی مهم هست، و اون اینکه اینجا "سایت تخصصی مشاوره ازدواج و مشاوره خانواده" است. از این عنوان 2 برداشت دارم:
1- اینجا سایتی هست که متخصصین به جوابهای کاربران پاسخ کارشناسی می دهند
2- اینجا سایتی است که فقط در زمینه مشاوره ازدواج و خانواده فعالیت می کند.
در رابطه با نکته اول فکر می کنم درست است که در اینجا فقط مدیر همدردی در این رشته تحصیلات دارد، ولی کارشناس هایی هم دارد که مطالعاتشون در این زمینه کم نبوده، و در ضمن مورد تایید مدیر همدردی هستند. پست هایی که زده می شود، در چهارچوبی است که مدیر تعیین کرده.
در رابطه با نکته دوم من فکر می کنم مدیر همدردی نخواسته تالارش مثل بقیه تالارها به هم ریخته و بی نظم بشود. او می خواهد از تخصص خودش در زمینه مشاوره ازدواج و خانواده در این سایت برای کمک به هم نوعانش بهره بگیرد. هدف مدیر این نبوده که یک سایتی بزند که اعضای زیادی بیایند و پست های زیادی بزنند و برای مثال از راه تبلیغات پولی در بیاورد!
دقت کنید که این به خصوص در سایت های ایرانی یک مورد کمیاب است! یک سایتی که نه به جایی وابسته است، و نه هدفش درآمدزایی است! هدف کار خیر است. هدف کمک کردن و یاری رسانی در زمینه ای است که مدیر در آن تخصص دارد.
اگر هدف این باشد، لازمه اش این است که هر تاپیکی اینجا باز می شود، تاپیک مشاوره ی فردی باشد. دیگر جایی برای بحث های سیاسی و اجتماعی و اعتقادی نمی ماند.
وگرنه اگر همه ما بخواهیم اینجا بحث راه بیاندازیم، دیگر هدف اصلی گم می شود! و به نتیجه ای هم نمی رسیم.
نقل قول:
صدای پایش می اید
وقتی سایه صورتی رنگش روی سرم میفتد
چه لحظه لحظه های نفس گیری . . .
...
بیا پایین تر ، کنار من بنشین
هوای اینجا گرفته
هوای اینجا سرد است
ولی منظره جالبی دارد
بیا و یک پرسپکتیو انسانی را تجربه کن
ان بالا نه من را
که هیچکس را نمی فهمی
می خواهم کمی با رنگ صورتی آشناترت کنم، ولی باز هم از زبان hamed65.
صورتی یعنی مسئولیت.
صورتی یعنی روزی 1-2 ساعت بشینی 20-30 تا تاپیک های جدید که هر کدوم کلی پست جدید دارند رو بخونی.
صورتی یعنی خودت کلی کار داری، خسته ای می خوای بخوابی، ولی میگی نکنه کسی به کسی توهینی کرده باشه. برم یکبار دیگه ببینم پست جدید نیومده؟
صورتی یعنی 10 بار یک پست مورد دار رو بخونی، و با کلی وسواس با خودت فکر کنی که این رو حذف کنم؟ ویرایش کنم؟ تذکر بدم؟ اخطار بدم؟ و حواست باشه که اگر اشتباهی بکنی، حقی رو ناحق کرده ای.
صورتی یعنی احساس کنی بهت به چشم یک مبصر مزاحم و یک هیولا نگاه می کنن :)
صورتی یعنی ببینی یک تاپیک به صفحه 15 رسیده، یک ساعت وقت بگذاری، بشینی همه حرفها رو بخونی، پست های خلاف قوانین رو حذف یا ویرایش کنی، بعد آخرش پست بگذاری که "تاپیک شما به صفحه 15 رسیده، ولی با توجه به روند اشتباه تاپیک به نتیجه ای نرسیدید. این تاپیک قفل می شود. در صورت نیاز یک تاپیک جدید باز کنید." و امید داشته باشی که کاربر روی پست های قبلی بیشتر فکر کند و تاپیک بعدی رو بهتر پیش ببرد تا به نتیجه برسد. بعد فردایش ببینی که بعضی از اعضا توی تاپیک های مختلف بحث می کنند که "فلان تاپیک قفل شده. کاش مدیران بیشتر مهربون باشن".
صورتی یعنی دوست داری تو یک تاپیکی پست بزنی و نظر شخصیت رو بگی. ولی میگی نکنه من الآن پست بزنم، بعضی از اعضا (به خصوص جدیدترها) فکر کنن این نظر مدیریت تالاره و باعث سردرگمی بشم؟ پس مجبوری ساکت بشینی.
و البته در کنار اینها...
صورتی یعنی بگی خدایا شکرت، عنوان فلان تاپیک رو درست کردم، حالا اعضا راحت تر می توانند به صاحبش کمک کنند.
صورتی یعنی بگی خدایا شکرت، به موقع رسیدم، نگذاشتم فلان بحث انحرافی توی اون تاپیک ادامه پیدا کنه. بنده خدا صاحبش منتظر جوابه...
صورتی یعنی خدایا شکرت که من هم می تونم به نوعی به هم نوعانم خدمت کنم.
خدا رو شکر می کنم که بودن در جمع عزیزان و مهربانانی مثل شما رو تجربه کردم.
شاید همدردی مثل یک مدرسه باشه...
درسته که میشه بیایی تاپیک بزنی، و یک جوابی هم بگیری. حالا شاید کارشناس وقت کنه جواب بده، شاید هم وقت نکنه.
ولی اگه یک مدت در اینجا بمونی، چیزهای زیادی یاد خواهی گرفت.
چیزی که فکر می کنم همه مون تجربه کردیم.
خارپشت عزیز،
فکر می کنم این تاپیک به نزدیک تر شدن صورتی ها و آبی ها کمک می کنه. و همینطور باعث رشد هر دو میشه.
(و همونطور که می دونی، اگه سرخابی قوی باشن، یک تیم ملی خوب هم خواهیم داشت :)
یعنی همدردی قوی تر میشه.)
باید بیشتر همدیگر رو درک کنیم.
ازت متشکرم.
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
:104::104::104::104::104::104::104::104::::104:104 :
برای جناب حامد ابی
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
این کف مرتب برای آقای hamed65 عزیز به خاطر این متن غرا و عالی
:104: :104: :104: :104:
یک لحظه یاد خودم افتادم که گاهی برخی از کارمندان به قوانین آموزشگاه اعتراض می کنند و
کاملا حق رو به ایشون میدم چون مسئول هستند و اگر قوانین نباشه همه چیز بهم می ریزه..
آقاحامد تسلیم!...من که پذیرفتم و تا حدود 99% قانع شدم اما 1% هم به حرف ها و نظرات و
پیشنهاد های تازه هم مدیران ارجمند توجه بیشتری نشان بدهند بهتر است...همین :)
من واقعا می دانم مسئولیت یعنی چه ،
ولی انتقاد یعنی ما همدردی و یارانش رو خیلی دوست داریم و می خواهیم این رابطه محکم تر
بشه و این مهم میسر نمیشه مگر با نظر سنجی از یاران همدردی و شنیدن انتقادات و
پیشنهاداتشان...بد نیست که جایی هم باشد برای اینگونه حرف ها!
بهرحال من خودم همیشه از شما به خصوص آقا حامد عزیز و فرشته مهربان و آقا کیوان و مدیر
عزیز همدردی صمیمانه سپاسگزارم و بابت زحماتشان یک خدا قوت می گویم! قبول باشه این
زحمات بی منتتان و خالصانه تان عزیزان مهربان!
:72::72::72::72::72:
این گلها هم تقدیم شما
ما هم همه تلاشمان را برای هرچه بهتر کردن محیط این جو عالی خواهیم کرد
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
با سلام
حاشیه ای به فرمایشات hamed65 اضافه می کنم.
مدیران صورتی لقب گرفته همدردی شاید از محجوب ترین ، مسئول ترین و گمنام ترین اعضاء تالار هستند که از دو سو پاسخگو هستند.
معمولاً فشاری که روی مدیران همدردی از سوی مدیر همدردی هست صدها برابر بیشتر و دقیق تر از روی دیگر اعضاء هست.
گاهی یکی از این مدیران برای باقی گذاشتن پستی چه تلاشهایی می کند. و باسخت گیری مدیر همدردی در نهایت پست حذف میشود و چوبش را مدیر صورتی می خورد.
یعنی از یک طرف زحمتی برای عضوی کشیده است و ازطرفی مدیر همدردی به اجبار از او خواسته است در جهت اهداف تالار کوتاه نیاید.
گاهی بعضی اعضاء سخت کوش و پیشکسوت تالار همدردی را آنقدر نیاز داریم و دوستشان داریم که برای نگهداری از آنها جرات نمی کنیم به کسوت مدیریت دعوتشان کنیم. چرا که می دانیم در اینجا پستهای آنها بیشتر ویرایش یا حذف می شود و بیشتر زیر ذره بین مدیر هستند و ممکن است دلسرد شوند و از تالار بروند.
شاید برای بعضی ها سئوال پیش آمده است که چرا بعضی افراد موثر تالار در راهنمایی مراجعان را مدیر نمی کنیم. به خاطر اینست که می خواهیم آسوده از دغدغه های تالار گردانی و کارهای شکلی مدیریت، آزادانه به غنای تالار کمک کنند که اگر آنها هم در این حیطه وارد شوند، ضمن فشار زیاد به آنها ، انتظارات گسترده اعضاء و مدیر نسبت به آنها مانع از آزادی عمل برای فعالیت می شود.
از طرفی به خاطر مشغله هایی که هست معمولا مدیران صورتی تالار بازخورد مثبت کمی دریافت می کنند. در قبال این همه وقت و دقتی که روی پستها می گذارند نه تشویقی نه حقوقی و نه .... به آنها تعلق نمی گیرد. و به عکس اگر کوچکترین خطایی کنند سریعا به رویشان آورده شده و تذکر داده می شود و اغماض نمی شود.
همه اینها را گفتم که بگویم بسیاری از انتقادها را می توان مستقیما متوجه شخص مدیر همدردی دانست، و بسیار شده است انتقاد یا پیامهای گلایه آمیز برایم نسبت به مدیری آمده است. که مدیر مربوطه بی تقصیر بوده است و به خود من برگشته است.
به هر حال این تاپیک از این نظر مفید هست که ما بتوانیم انتقادها را بشنویم تا خطاهایمان را اصلاح کنیم و در این تاپیک تجمیع کنیم.
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
یه خسته نباشید بزرگ و خدا قوت به همه دوستان عزیزم,چه سبز چه ابی چه صورتی چه...همه ی همه
:72::104::82:
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
اقای حامد باور کن خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.اشکم داشت در میومد.:302:
جدا خدا قوت:104:
به خصوص اونجاش که گفتین می خواین بخوابین ولی باز میاین پستها رو چک میکنین.
اقای مدیر یه حقوقی دلگرمی چیزی بدین به این بندگان خدا:310:
ولی جدا خدا قوت.میدونم بخاطر کمک به دیگران کار میکنید.خیلی خوبه که انقد دلسوزانه مسولیتتون رو انجام میدین.
بله حق باشماست.این تالار خوبیای زیادی داره که ما توش موندگار شدیم.اصلیترین دلیلش واسه من این بود که حرفای بد و شر و ور...اینجا رد و بدل نمیشه و با اینکه ذاتا علاقه زیادی به نسخه پیچیدن تو هر زمینه ای ازشوهر دادن دختر همسایه و درمون رماتیسم شوهر خاله و نحوه پخت اش کشک و دکتر واسه عمل دماغ نازی جون و...داریم.اما حرفا ازسر دلسوزیه.به قول شما حرف از روی فکره.این خیلی خوبه.به همون دلایل که گفتین منم از چت بیزارم و واسه همین از این سایت خوشم اومده اما نقص هم داره که گفتیمشون
این پست رو گذاشتم که بدونین تلاشتون برامون قابل احترامه
توی پرانتز(مدیران محترم ممنون که تشکر گذاشتین ولی لطفا عمل هم کنید)
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
سلام و خسته نباشيد به همه اعضا و مديران گرامي!
خيلي وقته كه عضو اينجام و متاسفانه عضو خوبي نبودم :316:گاهي اون اوايل خيلي وقتمو ميگذاشتم و با اينكه بي تجربه بودم تو مواردي كه ميتونستم و لمسش ميكردم و مي فهميدم تا جائي كه مي تونستم نظرمو ميگفتمو هميشه يادمه برا ي پيش كسوتاي خوبمون كه الان خيلياشون نيستند(ان شاالله كه تو جاهاي ديگري مشغول كمك به خلق هستند و زندگي خوبي دارن)ارزش زيادي قائل بودم و هستم چون واقعا از دل و جون مايه ميگذاشتن و به قول كارشناس و مدير خوب و عزيز جديدي كه من افتخار آشنائي زيادي باهاشون ندارم طوري مطالب و جوابا بارگذاري ميشد كه هنوز هم به جرات اين سايت يكي از مفيدترين و سالمترين مكانهاي مجازي به حساب مياد!:323:
بعدها وقتمو براي مشكلات خودم ميگذاشتم و متاسفانه گاهي كه فشار زندگي و مشكلات شخصيم زياد ميشد مجبور به كناره گيري يا سكوت ميشدم كه منو از خيلي از دوستاي قديم و جديد دور انداخت!:302:گاهي با تذكرات به جاي مدير محترم همدردي و غيره كه واقعا تخصصي و به جا حتي به من اجازه آسيب رساني عاطفي بيشتر به خودمو نميدادن مجبور به سكوت ميشدم و حالا واقعا ميبينم براي گفتن بعضي چيزها نياز به فرياد يا حتي بيانشون نيست!اوني كه گوشي براي شنيدن و قلبي براي دريافت داشته باشه دركش ميكنه!:163:
پس بازم سكوت:163: و خوشحالم كه نبودن و بودن عضوي در همدردي باعث از بين رفتن روندكلي پاسخگوئي تخصصي و معقولانه سايرين به اين تالار نميشه و هر روز اعضاي دوست داشتني تر بهتري رو به جمع اين جامعه مجاز هوشمند اضافه شده ميبينم و اين كه دانشگاه همدردي هر روز ورودي ها فعالتر و خروجي ها ي(اميدوارم موقت چون اينجا هر روز نو ميشه و تمومي نداره:104:)موفق تر و پخته تري داره هنوز پويائي و قوانين اجرائي و چهار چوب هدفمند و تخصصي خودشو حفظ كرده و مدير همدردي به جرات ميتونم بگم يكي از شايسته ترين و تخصصي ترين مشاورين و مديرهائيه كه شاهد فعالتشون بوده و هستم و مديران به حق لايق انتخاب ميكنن!:82:
صحبتهاي حميد عزيز و گرامي و مدير همدردي منو به فعاليت وادر كرد تا از اين فرصت كوتاه بدست اومده براي يك تشكر و قدرداني و دست مريزاد اساسي استفاده بكنم و بگم اگه كسي تو اين تالار پستي رو اضافه كم و يا ويرايش ميكنه هرگز به نيت غرض ورزي شخصي يا منافع شخص خاصي اين كارو نكرده اينو از يه عضو گمنام قديمي بپذيريد كه بعضي مواقع اين اشخاص به قدري مشغله در زندگي واقعي دارن كه فرصتي براي اينكار باقي نميمونه و بودنشون حتي اندك در كنارمون مايه لطفه!:300:
براي همگيتون آرزوي موفقيت و سلامتي ميكنم و براي همه اعضا چه مديري كه خودش هم روزي با يه درد وارد اين تالار شده و حالا شده مدير وهمدرد هم براي اعضا محترم كه با وجود مشكلاتي كه داريد بازم از دادن نظري به باقي اعضا دريغ نميكنيد توفيق مشكل گشائي از جانب خدا دارم!:323:
ممنون و خسته نباشيد !
-
Re: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
سلام به همه دوستان
چقدر من از این نوع نقادی لذت می برم . چقدر این همدلیها و همراهیها ولو در لباس انتقاد سازنده است .
نکات خیلی زیبایی که در نقدهای دوستان دیدم :
ادب
احترام
پذیرش
دوری از بغض و نقد از روی حب
در عین نقد درک مسئولیت مدیران
و انتقال درک مثبت خود از سوی بعضی از دوستان
در اختیار گذاشتن تجربه خود در سایتهای دیگران
لحن صمیمی
و ......
واقعاً لذت بردم
چقدر خوبه همه جا نقدهای روشنگرانه ، همراه با پیشنهادهای سازنده ، از روی صفا و همدلی و خیرخواهی حاکم باشه و .....
با این تاپیک دوستان نشان دادند که می شود چنین باشد و در همدردی از این بابت یک الگوی عینی ارائه دادند .
من واقعاً بر خودم می بالم که در چنین فضایی مشغول فعالیتم اگر چه در کسوت سخت مدیریت و در معرض نقد و گله و ... اما سازنده و بالنده است .
نکته ای که در اغلب نقدها شاهد بودم بحث حذف و ویرایشهاست ، حامد عزیز گفتنی ها را گفت و بنده اینجا فقط نکته ای را باب یادآوری اشاره می کنم و به بعضی دوستان هم پاسخی به نقدی که در رابطه با خود آنهاست .
نکته مورد یادآوری این است که :
بارها از دوستان خواسته ایم که خود مدیری قوی برای تاپیکهایشان باشند و از به انحراف افتادن آنها و سطحی شدن آنها جلوگیری کنند ، تا هم تاپیک طولانی ( خارج از استاندارد ) نشود و بدور از طویل شدن به یک نتیجه قابل قبول و تخصصی برسد ( و اینگونه بدون نتیجه به قفل شدن نیانجامد ) هم به خوبی و با نظرات کارگشا هدایت شود . که خود همین نه تنها همدردی را در مسیر تخصصی اش پیش می برد بلکه باعث رشد اعضاء در راهنمائی هایشان و تمرین در سخن گفتن می شود که قطعاً به نفع آنهاست . لذا در این روند مدیریتی که لازمه اش پای بندی خود استارتر تاپیک بر اصول است و بهره گیری از کمک مدیران برای حذف پستهای سطحی و چت گونه می باشد همه اعضاء خود یک مدیر در محدوده فعالیت خود هستند و همگرایی مثال زدنی پیش خواهد آمد . از طرفی هم با مواجه شدن با اختلالات درک متقابلی بین مدیران صورتی پوش و این مدیران محدود به تاپیک خود پیش خواهد آمد که این همنوایی نتیجه اش یک رضایت جمعی و رشد تالار در مسیر اهدافش است .
برای این منظور اولین و مهمترین اصلی که خود استارترهای تاپیکها لازم است رعایت کنند پاسخ ندادن به پستهای چت گونه و احوالپرسی و جزئی طلبی و ... است و علاوه بر آن نظارت قوی بر پستها و تلاش برای دریافت پستهای لازم و اثر بخش و جمع بندی مفید از راهنمائیهای داده شده می باشد .
ان شاء الله بتوانیم در این زمینه با این یادآوری یک همنوایی جدی را شاهد باشیم .
آویژه جان
عزیز دلم انجمن آزاد را اینروزها فعال ندیدی مگر ، نازنینم اینکه کسی دست به جیب نمیشه تا برای آنچه دوست داره اما جاش توی سه انجمن رایگان همدردی نیست هزینه کنه که دیگه مشکل مدیران نیست قربونت برم . پس این نقد بر اونهایی که دوست دارند به موضوعاتی بپردازند که جاش انجمن آزاده اما حاضر نیستند برای علائقشون هزینه کنند بر میگرده .
بعضی تاپیکها هم بنا به عنوان و محتوا مربوط به دیگر انجمنهاست که به آنجا منتقل شده . این مواقع اگر عنوان تاپیک را سرچ کنید می بینید که به قول شما جزء اخراجی ها نیست:311: البته اگر وارد کنترل پنل استارتر هم بشوید و لیست موضوعاتش را ببینی هم می توانید پیدایش کنید .
.
بهار66 گلم
باور کنید همین مشغله های مدیریتی خودش کلی وقت ما را می گیرد ، والا بنده بنا به علاقه خود بیشتر دوست دارم در تاپیکها وارد شوم و اگر حرفی برای گفتن بود تقدیم کنم . که با توجه به کمبود وقت فقط جاهایی که ضرورت می بینم وارد می شوم ، چون دوستان عزیز دیگر را می بینم که خیلی غنی و خوب راهنمایی می دهند .
bahar.ghamgin نازنین
نمونه مقاله ای که شما گذاشتید و در موردش مدیر محترم یک پست روشنگر ارسال کردند به جای خودش یعنی سایر موضوعات مورد علاقه منتقل شده ( که مدیر هم در پست اشاره داشتند ) لذا به جوابی که به آویژه عزیز دادم دقت کنید .
هاله جان
شما که روی چشم ما جا داری:46: پیشکسوت عزیز ناپیدای تازگیها ره گم کرده همدردی را دوباره پیدا کرده .
بگو کی محل بهت نداده که با خودم طرفه :305:.
عزیز دل خواهر بیا انجمن آزد تا ببینی که ................. ( بقیش رو هر وقت اومدی اونجا بهت میگم :303:.... باشه ؟ )
-
انتقادددددددددددددددددد پیشنهاددددددددددددد
ببخشید چرا جز قوانین موقع ثبت نام یا توی راهنمای استفاده از تالار نمی نویسین
که
1. لطفا در هنگام پاسخ گویی به تاریخ آخرین پست توجه کنید و به تاپیک هایی که بیش از دو هفته از آخرین ارسال اونها گذشته جوابی ندید.....
که یه نفر که نموده و تازه عضو شده جواب نده به اونها یا یه ساعت وقت بزاره جواب بده وبعد ببینه تخطی کرده و نباید میداده
2. لطفا تو همون قوانین بنویسید که تاپیکی که طولانی شه قفل میشه
بنویسید مثلا بالای 8 صفحه تاپیک بشه قفل میشه
که اونی که نمی دونه هی ننویسه تا تاپیکش قفل نشه
باشه؟بنویسید؟
لطفا
چون خیلی ادم ناراحت میشه تاپیکش قفل میشه :302:
-
Re: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
فرشته مهربان ممنون که جواب دادید....
بازم بنویسید اونجا خیلی بهتره آخه
همه که نمی ان اطلاعیه مهم رو بخونن ولی قوانین رو می خونن همه
یا تو قوانین بنویسید حتما اطاعیه مهم رو بخونید و لینک اطلاعیه مهم رو بزارید
منظورتون از ادبیات کوچه بازاری همین محاوره ای هستش؟
یعنی من ادبیاتم چت گونه محسوب میشه؟یا مشکلی نداره ؟
ببخشید اینجا پرسیدم
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
ببخشید یه چیز دیگه هم بگم
در مورد طولانی شدن تاپیک
همیشه هم این طور نیست که تاپیکی که طولانی شده حرفای کوچه بازاری چت گونه داخلش بوده ...
همیشه این طور نیست که تاپیک طولانی از حرفای روزمره و پرداختن به جزئیات پر شده ....
مهم نیست که اشخاص دیگه حوصله می کنن این همه صفحه رو بخونند یا خیر مهم اینکه خود فردی که مشکل داره این صفحات رو می خونه و کمک می گیره
چون اصولا این تاپیک برای رفع مشکل اون زده شده نه رفع مشکل دیگرانی که حوصلشون نمی کشه .
وقتی پست ها زیاد می شود و مراجع تغییری احساس نمی کندحرف شما درسته احساس می کنه مشکلش یا لن حل بوده
ولی وقتی داره به نتیجه می رسه یا به نتیجه رسیده چی ؟
گفتین با این کار عملا رفتارهای احساسی و هیجانی فرد رو کنترل می کنید در مورد من شخصا قفل شدن باعث میشه غصه عالم بریزه تو دلم :47::47::47:
من قوانین شما رو قبول دارم و می دونم بالاخره شما از زاویه عملی تر و تخصصی تری دارید نگاه می کنید و ممکنه تمام نظرات من اشتباه باشه
ولی می خوام بگم انقدر تک بعدی به قوانین نگاه نکنید بهتره و یه وقت هایی هم استثنا قائل شید اگر مقدور هست
البته تمام این مشکلات رو اگر اول شخص بدون اصلا از قفل شدن تاپیکش گله مند نمیشه
همین تاپیک اطلاعیه مهم 3 صفحه است که ادم شاید اصلا نخونه یا یادش نمونه ولی اگر
خوب اون مطالب رو به صورت تیتروار و خلاصه تو یه صفحه جمع بندی کنید و یه جایی بزارید همه بخونند
یعنی حتی می تونید به صورت خود کار کاری کنید که با ثبت نام فرد یه پیام خصوصی از طرف مدیریت براش ارسال شه که این نکات رو توش گفته باشه ....
:72:
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
سلام خانم نازنین،
ببینید، برای یک مسائلی نمی شود قانون خاصی گذاشت که بشود در قوانین هم نوشت.
مثلاً صحیح نیست در قوانین بنویسیم هر تاپیکی بعد از 10 صفحه قفل می شود!
زمان قفل شدن تاپیک به مسائل مختلفی بستگی دارد که باید تشخیص داده بشود.
برای مثال یادم هست که تاپیک اول شما به صفحه 12 رسیده بود. 18 پست از اون تاپیک رو حذف کردم، به این خاطر که فقط مسائلی مثل احوال پرسی و سوالهای غیر مشاوره ای بودند و هیچ ربطی به تاپیک نداشتند. برای مثال چند پست راجع به مسائل فنی تالار بودند.
و مسئله ی دیگر اینکه اگر درست یادم باشد از صفحه 3-4 تاپیک، دو تفکر متضاد بر تاپیک حاکم شده بود. بین اعضایی که می خواستند مشاوره بدهند، دو دستگی پیش آمده بود و این حرفها تا صفحه 12 ادامه پیدا کرده بود. شما هم سردرگم شده بودی. یعنی حداقل از پست هایتون این مشخص بود.
من با تایید فرشته مهربان تاپیک شما رو قفل کردم و توضیحاتی هم به شما دادم.
اولش ناراحت شده بودی. ولی بعدش به خودت فرصت دادی که روی حرفهای زده شده فکر کنی. همینطور به مشاوره حضوری مراجعه کردی. و بعد تاپیک بعدی رو باز کردی و یک توضیحی دادی که چه اتفاقاتی افتاده اند. و این خیلی خوب بود. در تاپیک دوم دیگر اون بحث ها ادامه پیدا نکرد. و شما هم مشکلاتت رو بهتر مطرح کردی.
تاپیک دوم شما رو من متاسفانه تا آخر نخواندم، ولی می دانم که قفل شدنش روی حساب بوده.
هدف این نیست که شما یک تاپیکی داشته باشی که در اون گزارش روزانه بنویسی و درد دل کنی و اینطوری به اینجا وابسته بشوی. بلکه هدف این است که مشکلی رو شرح دهی، و دوستان راه حل هایی رو پیشنهاد بدهند. و بعد شما بروی روی این راه حل ها فکر کنی، شاید حتی چند روز.
در رابطه با جمله ی آخر، وقتی کسی عضو می شود، به صورت اتوماتیک یک پیام خصوصی دریافت می کند که در آن توضیحات زیادی داده شده و لینک قوانین تالار هم هست.
امیدوارم توانسته باشم به سوالات پاسخ بدهم.
موفق باشی.
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
در تکمیل صحبتهای حامد باید بگم :
تاپیکهایی که وزن مشاوره ای دارند با در نظر گرفتن محدودیت مشاوره در فضای مجازی . اگر به اصل مشکل بدون حاشیه پرداخته بشود . این میزان طولانی نمی شود که به قفل شدن بیانجامد . لذا گذشته از مواردی که در اطلاعیه مهم در مورد تاپیکهای طولانی آمد . این هم هست که گاه ظرفیت دنیای مجازی بیشتر از بضاعتی که در راهنمائی ها داشته نیست و نیاز است مراجع به مشاوره حضوری برود . فراوان دیده ایم تاپیکهای طولانی که دور تسلسل دارد یعنی لب کلام دوستان همه چند راهکار است که مرتب و به گونه های مختلف تکرار می شود . اینکه تاکید داریم که تاپیک طولانی نشده مراجع یک جمع بندی از راهکارهای داده شده در یک پست ارسال کند . برای این است که هم خود یک لیست از راهکارهای اساسی داشته باشد . هم مراجعین بتوانند با اون پست لب مطلب را دریابند هم تکرار مکررات صورت نگیرد و اگر کسی راهنمائی دیگری غیر از آن موارد را دارد ارائه کند .
تاپیکهای طولانی رغبت کارشناسان و ... را برای ورود به آن و ارائه راهنمایی از بین می برد چون فرصت نمی کنند که همه پستها را بخوانند تا راهنمائی بدرد بخور بدهند . لذا صاحبان این تاپیکها از راهنمایی کارشناسان و اعضاء موثر تالار محروم می مانند .
.
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
ممنون فرشته مهربان
راستش من امروز خیلی فکر کردم و دیدم شما راست می گید من اشتباه کردم
آخه من قبلا تو ی سایتی عضو فعال بودم که اصلا چنین قوانینی توش رعایت نمی شد و مشکل یک شخص ممکن بودبه 300 ص برسه ولی بازم کسی اون رو قفل نمی کرد...
فقط و فقط در شرایطی تاپیک شخصی قفل میشد که از موضوع اصلی منحرف شده باشه
یا
بحث سیاسی توش باشه
یا صحبت های خلاف عرف و شرع یا اینکه توهین به کاربرها.....
و یا اگر بحثش تخصصی بودو کارشناس مربوطه وجود نداشت،تاپیک قفل می شد.
برای همین وقتی تاپیک کسی قفل می شد همیشه شخصی که تاپیکش قفل شده بود از قوانین سرپیچی کرده بود به نوعی و......
در واقع قفل شدن تاپیک یه جور تنبیه به حساب می اومد.برای همین هم من با اون دید به قفل شدن تاپیک نگاه می کردم .ولی الان فهمیدم اصلا اینجا اون جوری نیست.....
در مورد در دل کردن هم مراجع می تونست جزئی ترین حرفاشون رو بنویسند و در دل کنند
اصلا این رو بد نمی دونستند و اجازه می دادند که فرد تمام درددل هاش رو بگه....
البته من درددل نکردم تو تاپیک خودم ....
تاپیک هایی تحت عنوان دفتر روزانه من،کلبه تنهایی من،غم نوشته های من،دل نوشته های من،داستان زندگی من...تو اون سایت وجود داشت که فقط بحث داخل آنها درد دل و همزاد پنداری بود.....
این هم به عینه دیدم که مضرراتش بیش از فوایدش هست ..چون وابستگی افراطی و اعتیادگونه ای به سایت ،تو اکثرا مراجعان ایجاد می کرد و تو زندگی عادی اونها اختلال ایجاد میکرد ....
ولی خوب اینجا دیدم که اصلا چنین چیزی قابل قبول نیست و واقعا هم درسته و من استراتژی این سایت رو خیلی نسبت به سایت های مشابه قوی و خوب می بینم ....
در مورد لحن چت گونه هم شاید چون اونجا اصولا لحن صمیمی و نزدیک با مراجع جز اهداف سایت بود (اینهم به اون وابستگی و دلبستگی مراجعان دامن می زد) من به این لحن به اشتباه عادت کردم.
در واقع من دچار شناخت غلط بودم که الان بر طرف شد
بازهم ممنون
این هایی که براتون نوشتم رو برای اقای حامد 65 هم می فرستم که بدونید انتقاد من ریشه داشته و قصدم ایجاد بی نظمی و اختلال نبوده
با تشکر از زحمات شما
فرشته جان پیام خصوصیم رو کپی کردم اینجا مطابق نظر شما در جهت رفع ابهامات و عذر خواهی :72:
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
فرشته جان!
منظورم رویکرد دوگانه در قبال این شوتینا است( شوتینا = شوت کردن به انجمن آزاد برای اونا)
چگونه است که تاییک "موسیقی های منتخب" (از شب بارونی گمانم) نا همسو شناخته می شود و فوری به ملکوت اعلی می پیوندد، اما تاپیک شعر به دست مبارک خود مدیر جان، به نسل سوم و چهارم می رسد؟ ( اگر بحث تاثیر بود که شعر هم کم تاثیر گذار نیست)
چگونه است که اگر بنشینیم برای هم جک و لطیفه تعریف کنیم یا عکس ببینیم (1 و 2 و 3 و ... )اشکالی ندارد، اما اگر برای گپ کوچکی دور هم جمع شویم، آسمان تاپیک به زمین انجمن آزاد می آید و مجرم هستیم و فوری بساطمان به یغما می رود؟! (گریه حضار)
منظور من این دوگانگی هاست. روشنم کن که اشتباه می کنم عزیزم :46::43:
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
آویژه ببینم می تونی یه کاری کنی سرگرمی و تفریح منتقل بشه یا نه.
-
Re: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آویژه
فرشته جان!
منظورم رویکرد دوگانه در قبال این شوتینا است( شوتینا = شوت کردن به انجمن آزاد برای اونا)
چگونه است که تاییک "موسیقی های منتخب" (از شب بارونی گمانم) نا همسو شناخته می شود و فوری به ملکوت اعلی می پیوندد، اما تاپیک شعر به دست مبارک خود مدیر جان، به نسل سوم و چهارم می رسد؟ ( اگر بحث تاثیر بود که شعر هم کم تاثیر گذار نیست)
چگونه است که اگر بنشینیم برای هم جک و لطیفه تعریف کنیم یا عکس ببینیم (1 و 2 و 3 و ... )اشکالی ندارد، اما اگر برای گپ کوچکی دور هم جمع شویم، آسمان تاپیک به زمین انجمن آزاد می آید و مجرم هستیم و فوری بساطمان به یغما می رود؟! (گریه حضار)
منظور من این دوگانگی هاست. روشنم کن که اشتباه می کنم عزیزم :46::43:
با سلام و تشکر از شما که با اشاره به این موضوع سبب می شوید ابهامات روشن گردد.
یادم می آید از همان سال 1386 که تالار راه اندازی شد، ما سعی کردیم از جوانب مختلف مقالات پیشگیرانه نسبت به مشکلات روانی یا مقالاتی با عنوان رواندرمانی را به صورت عملیاتی در تالار ایجاد کنیم.
در آن وقت یک تاپیکی با این عنوان ایجاد کردیم:
تاثیرترانه ها بر روابط احساسی دختر و پسر- سازنده یا مخرب؟!
طی این مقاله قصدمان بر تفکیک اثرات مخرب و سازنده موسیقی بر روان آدمی بود. (بحث موسیقی و موسیقی درمانی در روانشناسی سابقه زیادی دارد.)
مثلاً مطلب ذیل در پست 18آن تاپیک در تاریخ 1387/10/19 آمده است:
در همان زمان حتی به عنوان نمونه یک موسیقی که می توانست اثرات مخرب بر احساسات افرادی با زمینه شکست و افسردگی داشته باشد را نقد و بررسی کردیم.
از طرف دیگر در همان سال با توجه به اینکه تالار همدردی گسترده نشده بود و فرصت زیادی برای ما وجود داشت شروع به تهیه ، توضیح و قرار دادن شعرها و موسیقی هایی با محتوای مثبت برای مراجعان شدیم.
شعرها و موسیقی هایی که حاوی مفاهیم و تکنیک های ذیل بود:
تکنیک تمرکز زدایی
تکنیک بستر زدایی
تکنیک ارتقاء
تکنیک جبران
تکنیک باز تعبیر
تکنیک تغییر بستر احساسی
تکنیک گسترش دید
مفاهیم معنادرمانی
مفاهیم شناخت درمانی
و ....
گاهی تهیه یکی از این پستها که شامل چنین تکنیک هایی باشد دهها ساعت وقت می طلبید.
البته ما در این تاپیک ها که حاوی موسیقی و متن شعر، و توضیحاتی بود به این تکنیک ها اشاره نمی کردیم. یعنی قصد نداشتیم آموزش روانشناسی بدهیم. اما برای ما بسیار بسیار مهم بود که مفاهیم، اهداف، فرایند و تکنیک های روان درمانی و موسیقی درمانی در آنها باشد.
بعضی لینکهای ذیل مواردی هست که به جرات باید بگویم صدها ساعت برایش وقت صرف شده است. اما شاید مراجعی چند دقیقه بیشتر برایش وقت نگذارد.
لذا این گونه تاپیکها نه برای سرگرمی که دقیقا در جهت اهداف عمیق مشاوره ای طرح ریزی شده است. لذا نباید با بعضی تاپیکهای مویسیقی که برای سرگرمی ایجاد می شود اشتباه شود(که گاهی حتی شامل همان تاثیرات مخرب هم می تواند باشد.)
خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال
باور نکن تنهایی ات را
ای فدای تو هم دل و هم جان
امشب از شبهای تنهایی است رحمی کن بیا
با من صنما دل یکدله کن
از واگویه های قرین شبانه ام
عشق دهد عشق دهد این همه سرمستی ام
به هر گلشن نظر كردم تو دائم در نظر بودي
از آن قرار جان من ، گویا نشان آورده ای
من امشب با خداي خود مناجاتي دگر دارم
گر طربی در طربم ، گر حزنی در حزنم
اين باغ روحانيست اين، يا بزم يزدانيست اين؟
همچو نور .... در ديده بنشانمت
چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم؟!
من مرغ شباهنگ توام ؛ ای گل به خدا دلتنگ توام
تقدیم به شما عزیزان (تو همون حس غریبی که همیشه با منی)
کي شود تا من نهم سر به دامانت
شیعه یعنی؟!
معجزه كو!؟
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
مرحبا ای عشق خوش سودای ما
مهرت به جانم زد شرر ؛ سلسله جنونم
والله که شهر بي تو مرا حبس ميشود
با اینا خستگیمو در می کنم ( با دانلود موسیقی) = اولین عیدی به اعضاء
در بگشا دلبرا خسته راهم
سیر نمیشوم ز تو ای مه جان فزای من
لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
امشب يکسر شوق و شورم
همچنین پستهایی که حاوی مطالب هم راستا با اهداف فوق بود از سایر کاربران به اینجا منتقل شد مثلا"
ندارد پای عشق او دل بیدست و بیپایم
كليپ مناجات كودكانه با امام زمان(عج)
نتیجه:
انجمن آرامش و انجمن موسیقی و آرامش از کاربردی ترین و موثرترین انجمن های همدردی هست که نه بر اساس توصیه ها و آموزش ها که بر اساس بافت موقعیتی که ایجاد می کند همه افکار، هیجان و احساس مراجع را در شرایط کاهش تنش و برانگیختگی عاطفی و تصمیم گیری عقلانی به صورت غیر مستقیم قرار می دهد و هرگز با هیچ تاپیک سرگرمی قابل مقایسه نیست. حتی از نظر من تاثیر مثبت او از بعضی مقالات صرفا آموزشی نیز می تواند گاهی بیشتر باشد.
از طرف دیگر تاپیک های سرگرمی و طنز برای کاهش فشار بیش از اندازه روانی بر مراجعان در تالار همدردی هست.
چون در تالار همدردی تجمیع درد و رنج هست و ممکن است به مرور برای مدیران ، پیشکسوتان و پاسخگویان تالار استهلاک و گریز به بار آورد و انرزی آنها را به کلی تخلیه کند. لذا کار کرد موقت و تسکین های موضعی دارد. مانند خوردن یک چای در میان کار انبوه.
اما تاپیکهایی که افراد دور هم جمع می شوند و موضوعات چالشی ایجاد می کنند چنانچه قبلا توضیح داده ایم به انجمن آزاد منتقل می شوند چون موجب هرز رفتن انرژی مدیران در این تاپیک ها از یک طرف و سوهان خوردن روح مراجعان بحران زده از طرف دیگر می شود.
با تشکر:72:
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
آقای سنگ تراشان محترم
بنده ی حقیر یک خروار موسیقی ناب در باب موسیقی درمانی و موسیقی ظبیعت و ...........دارم اما بلد نیستم چطور باید از آنها جهت تالار استفاده کرد
بی زحمت مرا یاری بفرمائید . هم اکنون منتظر یاری سبز شما هستم .
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
مدیر فرمودن که:
نقل قول:
از طرف دیگر تاپیک های سرگرمی و طنز برای کاهش فشار بیش از اندازه روانی بر مراجعان در تالار همدردی هست.
چون در تالار همدردی تجمیع درد و رنج هست و ممکن است به مرور برای مدیران ، پیشکسوتان و پاسخگویان تالار استهلاک و گریز به بار آورد و انرزی آنها را به کلی تخلیه کند. لذا کار کرد موقت و تسکین های موضعی دارد. مانند خوردن یک چای در میان کار انبوه.
امروز همه نمیدونم چرا انقدر دارن چای میل میکنن!
مدیر گفتن خوردن یک چای در میان کار انبوه!
نه اینکه انقدر پشت سر هم چای بخورید!
برا خودتون میگما :)
خوب نیست انقدر چای خوردن
:311:
-
Re: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آرمان 26
با عرض سلام:43:
دوستان عزيز يه موردي كه تو تالار مي تونه به عنوان يه انتقاد مطرح بشه و بر مي گرده به خودمون (كاربران) كش دادن بيخودي و بي مورد تاپيكهاست .
مشاهده ميشه كه دوست عزيزي مياد و مشكلش رو مطرح مي كنه و در تاپيكش حداقل دوستان چهار پنج تا جواب خوب و راهنمايي مناسب رو ارائه كردن . حتي مدير همدردي هم پاسخ داده ، اما دوستي كه تاپيك رو ايجاد كرده گاهي وقتا بدون توجه به راهنماييها سعي مي كنه هر روز يا چند روز يكبار سري به تاپيك خودش بزنه و مطالبي رو اضافه كنه و دوستان ديگه هم از باب دلسوزي مجبور ميشن بازم جواب بدن ، اين يعني هدر دادن وقت و انرژي و بستن فكر !!!!
ببنيد واقعا اگه اين دوستان بخوان تصميمي بگيرن و قصدشون رسيدن به پاسخ درست و مناسب هست با همون چند تا جواب اوليه ميشه به راحتي تصميم گيري كرد يا حداقل روشون فكر كرد اما اگه بخواييم هر روز بياييم يه سري چيزاي روزمره و اتفاقاتي مثل :
*امروز عمه شوهرم اومده بود خونمون موقع آب خوردن ليوان از دستش افتاد شكست !! اي واي من چقدر بدبختم !!!!
*دو روز پيش زنم به من گفت چي شده اينجا چيكار مي كني؟!! من بهش گفتم واي خدا، پس كجا چيكار كنم؟!!!:302:
*امروز شوهرم از خواب بيدار شده بود فكر كرد جمعه است نرفت سركار!!! منم بهش گفتم امروز سه شنبه است !!!شوهرم گفت اي بابا چرا زودتر نگفتي !!...... آه من چه كنم با اين شوهر فراموشكارم !!!:302:
* دوست دخترم بهم اس ام اس داد گفت ديگه باهات كاري ندارم ، چيكار كنم من بهش بگم برو به جهنم؟!!! يا نه بهش بگم چرا كاري نداري؟!!:302:
*********************************************
دوستان عزيز اگه قرار باشه براي هر مشكل كه نميشه اسمش رو مشكل گذاشت( اتفاقات روزمره زندگي كه خيلي هم عادي هست ) از فكر خودمون كمك نگيريم وسعي كنيم اونا رو مشكلات بزرگي بدونيم !!! سعي كنيم كه ديگران رو در زندگي شخصي خودمون دخيل كنيم به نظر من اين كار درستي نيست !!! اين محيط بيشتر براي مشكلاتي است كه واقعا فكر و روح انسان رو درگير خودش كرده و ديگه چاره و راه و روشي براي حلش نداشته باشيم و بخواييم هم همدردي كرده باشيم ومشكلمون رو مطرح كنيم شايد دوستانمون بتونن كمك كنن. و اگه بخواييم تاپيكامون رو اينقدر بيخودي گسترش بديم باور كنيد وقت نميشه به مشكلات اساسي كه دوستا ن ديگه دارن رسيدگي كنيم و حتي كسي كه بار اولش هست مياد اينجا شايد اونم همچين مشكلي داشته باشه و به موضوع خاص خودش مراجعه كنه ولي وقتي حجم انبوده تاپيك رو و مسائل ريز و جزئي كه توش قاطي شده رو مي بينه كلا گيج ميشه و از تالار خارج ميشه .
:305:اما پيشنهاد :
به عقيده بنده بهتره در هر تاپيكي كه مشكلي مطرح ميشه بعد يه مدت كه نظرات خوبي ارائه شده مدير هم نظرشون رو دادن آخر سر يه نتيجه گيري كلي از جانب شخص و مدير محترم يا دوستاني كه تبحر دارن انجام بشه ودر آخر تاپيك گذاشته بشه و اون تاپيك كلا بسته اعلام بشه .
اينجوري طرف سعي نمي كنه هي دنبال مشكل جديد بگرده وبياد ادامش بده .واقعا اين انرژي وقتي رو كه براي بيان وتايپ كردن مشكلات جزئي و عادي زندگي صرف كرد !! ميشه جاهاي مثبت و براي زندگي واقعي خرج كرد .
-
RE: سخنی نه از ره کین ، با کلیدداران همدردی
سپاس جناب مدیر که وقت گذاشتید و توضیح دادید.
من قانع شدم.
پایدار باشید. :72: