به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array

    Icon88888 یک ساله دارم تلاش می کنم نمی دونم درست رفتم یا نه

    سلام
    من تقریبا پارسال اولین تاپیکم رو زدم
    شوهرم داره به من خیانت می کنه


    شوهرم به تازگی به مشروب روی آورده چی کار کنم


    شناسایی ضعفهایم ، تلاش برای تغییرات مثبت در خودم و زندگیم . راهنمایی کنید.


    شناسایی ضعفهایم ، تلاش برای تغییرات مثبت در خودم و زندگیم . راهنمایی کنید.(2)


    موفقیتی که داشت کم کم برمیگشت...کمکم کنید


    بحران دوباره زندگی من

    خلاصه : من 29 ساله و همسرم 33 سالشه . با هم همکار بودیم .ازدواج کردیم 5 سال زندگی خوبی داشتیم با هم یه شرکت تاسیس کردیم و مشکلات مالی برامون پیش اومد و ...تا اینکه یک سال و نیم پیش سر یه دعوا کل زندگیمون به هم ریختو همسرم گفت که دیگه نباید باهاش برم سرکار. و همسرم میگفت من 5 ساله دارم تحمل می کنم و رابطش رو با خانواده من قطع کرد و خیانت و ... رو شروع کرد ... من شکستم ...مردم... تا اینکه تصمیم گرفتم هر طوری شده از این وضع نجات پیدا کنیم و دوباره به روزهای شیرین برگردیم .
    بعد از کلی تلاش نتیجه های مثبتی که گرفتم یکی این بود که همسرم با خانواده من برای سالگرد داییم اومد در صورتی که پارسال وقتی داییم فوت کرد نه تسلیتی به خانوادم گفته بود و نه تو هیچ مراسمی شرکت کرده بود .
    اوایل اسفند رفته بود شهرشون برای ادامه کارهای ساخت و ساز خونه پدرش بهم زنگ زد و گفت آهنگ حس خوب تتلو رو دانود کنم از طرف خودش به من . سالهای قبل که رابطمون خوب بود همیشه برام موزیک گلچین می کرد . فکر کردم دوباره داره زندگیمون خوب میشه . یه مدت اندازه ده روز اس ام اس بازی نداشت
    امسال عید پیش خانواده همسرم بودیم . وقتی بعد از تحویل سال به مادرم زنگ زدم گفت منم حرف میزنم و عید رو به پدر و مادرم تبریک گفت خیلی خوشحال شدم .
    اما تو عید رفتار خیلی سردی داشت و فقط یه بار رابطه داشتیم با هم . اصلا به سمت منن نمی یاد .قبل از عید به خاطر بدهی هاش ماشینش رو فروخته بود و بهم گفته بود اگه ماشین نخریم هیج جا نمی یاد . ولی فقط خونه فامیلای من نیومد . خونه همه فامیلاش که هر سال می رفتیم امسال هم رفتیم ..اما حتی خونه مامان من که یه کوچه بالاتر از ما هست نیومد . وقتی برگشتیم تهران 15 فرورددین بود گفت عید تموم شده نمیام هر چی گفتم بریم سال نو رو بهشون تبریک بگیم نیومد گفت من بهت گفته بودم ماشین نخریم جایی نمیام . انتظار داشت من پول بذارم ماشین بخریم اما من هم نداشتم . تو عید اس ام اس بازی شو داشت دوباره
    داماد اونا هم باهاشون قهره و عید نه بهشون زنگ زد نه خونشون رفت . خواهرش ما رو دعوت کرد همسرم اول میخواست بره بعد داییش گفت نرو به شما بی احترامی کرده نیومده و خلاصه خونه خواهرش نرفت . اما چون خواهرش غذا درست کرده بود و همه رو دعوت کرده بود همسرم به من گفت تو برو من با برادر شوهرم و همسرش و ایی بزرگتر همسرم و زنداییش رفتیم هدف از اون مهمونی برقراری آشتی دباره بین دامادشون و اونا بود که متاسفانه همسرم و مادرشوهرم نیومدن.همسرم میگفت خواهرم 15 دقیقه رفته خونه مادرشوهرش پس شوهرش به احترام اون باید حداقل 5 دقیقه میومد خونمون .جالب اینه که خودش این چیزا رو رعایت نمی کنه
    . وقتی از تعطیلات اومدیم استرس داشتم که میاد یانه .همش می گفت بدهکارم اعصابم خورده منم هر چی می گفتم خدا می رسونه با هم کمک می کنیم بدهی ها رو میدیم می گفت تو هر وقت درخواستی داری مهربون می شی. فکر می کرد چون میخوام بریم خونه مامانم بهش می گم ولی من همش کمک می کنم نمی دونم چرا اینقدر منفی به من نگاه می کنه . اما من گفتم به احترام 14 روزی که پیش خانوادت بودم عید تو 4 دقیقه بیا خونه مامانم اینا ...آخرش نیومد و من خیلی ناراحت شدم .
    رابطمون خیلی کم شده تقریبا ماهی یک یا نهایتا دو بار .
    الان نمی دونم آیا تو این مدت درست رفتار کردم کاری که من کردم این بود که تو این یه سال شروع کننده هیچ بحث و دعوایی نبود . اگه عصبانی میشد خودم رو کنترل می کردم. سعی می کردم خونه مرتب تر باشه میاد خونه غذا آماده باشه . (آخه یه مدت اصلا خونه غذا نمی خورد ولی الان شبها دیگه میاد خونه شام میخوره).در کل سعی کردم بیشتر رو خودم کار کنم . به فکر خودم هم باشم برای خودم هم وقت بذارم .
    اما خسته شدم نمی دونم همسرم تا کی میخواد این بچه بازیها رو دربیاره ...
    نمی دونم چی کار کنم که روند کار زود تر باشه . قشنگترین سالهای جوونیمون داره میره و اون حواسش نیست

  2. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 19 فروردین 93), paiize (سه شنبه 19 فروردین 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 21 فروردین 93), دختر بیخیال (سه شنبه 19 فروردین 93)

  3. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    از دوستان عزیزتقاضا دارم اگه تو این مرحله راه حلی برام دارید بهم بگید . چون خیلی خسته شدم . ازین همه بی توجهی... درسته برای وقتم برنامه ریزی کردم و دیگه مثل پارسال افسرده نیستم اما باز هم اگه آدم میخواست تنها باشه خب چرا ازدواج کردیم ازین همه بی توجهی و تنهایی ناراحتم . احساس میکنم غرورم داره له میشه

    - - - Updated - - -

    ?

  4. 6 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 19 فروردین 93), meinoush (سه شنبه 19 فروردین 93), paiize (سه شنبه 19 فروردین 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 21 فروردین 93), شیدا. (سه شنبه 19 فروردین 93), شایسته89 (سه شنبه 19 فروردین 93)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    ؟

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,443 در 1,460 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام زندگی موفق عزیز
    ازاین همه پیشرفتت واقعا خوشحال شدم.میدونم الان خسته ای اما بایدخودتومحکم نگه داری.روی این موضوع که شوهرت نیومدخونه مادرت زوم نکن.میدونم سخته اما تومیتونی.
    عزیزم به خیلی ازاون چیزهایی که میخواستی رسیدی.خیلی ازاین اتفاقها که نوشتی تاچندوقت پیش آرزوی محال بودن واست.اما خداروشکرکه تونستی.به همین راه ادامه بده که درسته. عجله نداشته باش.چون اگه عجچله داشته باشی وروندبهبودزندگیت کندباشه کم میاری وهمین چیزهاروهم دوباره ازدست میدی.
    این خیلی خوبه که خواسته تلفنی به خانوادت عید روتبریک بگه مطمئن باش تاچندوقت دیگه اونجاهم میرید.فقط عجله نکن.
    خداروشکرمثه اینکه اون اعتمادبینتون کم کم داره برمیگرده روی همین موضوع بیشترتلاش کن.
    زندگی موفق عزیزچون زیاداشاره ای به رابطه بین خودتون نکردی چندتا موردروبهت میگم امیدوارم کمکت کنه.بایدبیشترتلاش کنی روی رابطه ات باهمسرت.وصمیمیت بینتون.وقتشه یه کم ازاون رسمی بودن رابطه کم کنی.نمیدونم منظورم رودرست متوجه میشی.خیلی راحت وصمیمی باهاش حرف بزن. شادباش.اتفاقهای خنده داروتعریف کن وبخند حتی اگه اون نمیخنده.بهش بیشترنزدیک شو.دستشوبگیر باهاش حرف بزن.یامثلا دستشوبگیر بگوبیااین کاروواسم انجام بده باخودت بکشونش ببرش.فک کنم منظورم رومتوجه میشی.خلاصه یه کارهایی کن که توروبیشترتوی خونه ببینه.حواسش به تو بیشترباشه.خودتوبندازتوی چشمش.درعین حال بزاراونم بیادسمتت. بزارواسش خواستنی بشی.این چیزها خیلی کمک میکنه.اگه بتونی یه کاهایی بکنی که قندتوی دلش آب بیفته خیلی خوب میشه.تروتمیزباش.توی خونه لباسهای شیک بپوش.
    نمیدونم تاالان چطوربودی باهاش آخه چیزی نگفته بودی.فک کردم شاید خیلی چیزهاروفراموش کرده باشی.موفق باشی.

    - - - Updated - - -

    سلام زندگی موفق عزیز
    ازاین همه پیشرفتت واقعا خوشحال شدم.میدونم الان خسته ای اما بایدخودتومحکم نگه داری.روی این موضوع که شوهرت نیومدخونه مادرت زوم نکن.میدونم سخته اما تومیتونی.
    عزیزم به خیلی ازاون چیزهایی که میخواستی رسیدی.خیلی ازاین اتفاقها که نوشتی تاچندوقت پیش آرزوی محال بودن واست.اما خداروشکرکه تونستی.به همین راه ادامه بده که درسته. عجله نداشته باش.چون اگه عجچله داشته باشی وروندبهبودزندگیت کندباشه کم میاری وهمین چیزهاروهم دوباره ازدست میدی.
    این خیلی خوبه که خواسته تلفنی به خانوادت عید روتبریک بگه مطمئن باش تاچندوقت دیگه اونجاهم میرید.فقط عجله نکن.
    خداروشکرمثه اینکه اون اعتمادبینتون کم کم داره برمیگرده روی همین موضوع بیشترتلاش کن.
    زندگی موفق عزیزچون زیاداشاره ای به رابطه بین خودتون نکردی چندتا موردروبهت میگم امیدوارم کمکت کنه.بایدبیشترتلاش کنی روی رابطه ات باهمسرت.وصمیمیت بینتون.وقتشه یه کم ازاون رسمی بودن رابطه کم کنی.نمیدونم منظورم رودرست متوجه میشی.خیلی راحت وصمیمی باهاش حرف بزن. شادباش.اتفاقهای خنده داروتعریف کن وبخند حتی اگه اون نمیخنده.بهش بیشترنزدیک شو.دستشوبگیر باهاش حرف بزن.یامثلا دستشوبگیر بگوبیااین کاروواسم انجام بده باخودت بکشونش ببرش.فک کنم منظورم رومتوجه میشی.خلاصه یه کارهایی کن که توروبیشترتوی خونه ببینه.حواسش به تو بیشترباشه.خودتوبندازتوی چشمش.درعین حال بزاراونم بیادسمتت. بزارواسش خواستنی بشی.این چیزها خیلی کمک میکنه.اگه بتونی یه کاهایی بکنی که قندتوی دلش آب بیفته خیلی خوب میشه.تروتمیزباش.توی خونه لباسهای شیک بپوش.
    نمیدونم تاالان چطوربودی باهاش آخه چیزی نگفته بودی.فک کردم شاید خیلی چیزهاروفراموش کرده باشی.موفق باشی.

    - - - Updated - - -

    سلام زندگی موفق عزیز
    ازاین همه پیشرفتت واقعا خوشحال شدم.میدونم الان خسته ای اما بایدخودتومحکم نگه داری.روی این موضوع که شوهرت نیومدخونه مادرت زوم نکن.میدونم سخته اما تومیتونی.
    عزیزم به خیلی ازاون چیزهایی که میخواستی رسیدی.خیلی ازاین اتفاقها که نوشتی تاچندوقت پیش آرزوی محال بودن واست.اما خداروشکرکه تونستی.به همین راه ادامه بده که درسته. عجله نداشته باش.چون اگه عجچله داشته باشی وروندبهبودزندگیت کندباشه کم میاری وهمین چیزهاروهم دوباره ازدست میدی.
    این خیلی خوبه که خواسته تلفنی به خانوادت عید روتبریک بگه مطمئن باش تاچندوقت دیگه اونجاهم میرید.فقط عجله نکن.
    خداروشکرمثه اینکه اون اعتمادبینتون کم کم داره برمیگرده روی همین موضوع بیشترتلاش کن.
    زندگی موفق عزیزچون زیاداشاره ای به رابطه بین خودتون نکردی چندتا موردروبهت میگم امیدوارم کمکت کنه.بایدبیشترتلاش کنی روی رابطه ات باهمسرت.وصمیمیت بینتون.وقتشه یه کم ازاون رسمی بودن رابطه کم کنی.نمیدونم منظورم رودرست متوجه میشی.خیلی راحت وصمیمی باهاش حرف بزن. شادباش.اتفاقهای خنده داروتعریف کن وبخند حتی اگه اون نمیخنده.بهش بیشترنزدیک شو.دستشوبگیر باهاش حرف بزن.یامثلا دستشوبگیر بگوبیااین کاروواسم انجام بده باخودت بکشونش ببرش.فک کنم منظورم رومتوجه میشی.خلاصه یه کارهایی کن که توروبیشترتوی خونه ببینه.حواسش به تو بیشترباشه.خودتوبندازتوی چشمش.درعین حال بزاراونم بیادسمتت. بزارواسش خواستنی بشی.این چیزها خیلی کمک میکنه.اگه بتونی یه کاهایی بکنی که قندتوی دلش آب بیفته خیلی خوب میشه.تروتمیزباش.توی خونه لباسهای شیک بپوش.
    نمیدونم تاالان چطوربودی باهاش آخه چیزی نگفته بودی.فک کردم شاید خیلی چیزهاروفراموش کرده باشی.موفق باشی.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  7. 5 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    ardeshirk (یکشنبه 24 فروردین 93), khaleghezey (چهارشنبه 20 فروردین 93), واحد (یکشنبه 24 فروردین 93), zendegiye movafagh (شنبه 23 فروردین 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 20 فروردین 93)

  8. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    ممنونم paiize68 عزیز حق با شماست نباید عجله داشته باشم . در مورد رابطمون نکته .خیلی راحت وصمیمی باهاش حرف بزن. شادباش.اتفاقهای خنده داروتعریف کن وبخند حتی اگه اون نمیخنده.بهش بیشترنزدیک شو.دستشوبگیر باهاش حرف بزن.یامثلا دستشوبگیر بگوبیااین کاروواسم انجام بده باخودت بکشونش ببرش
    همینطور هست اتفاقاتی که می افته رو براش با هیجان تعریف میکم و شیرین کاری های دخترمون رو براش تعریف میکنم خوشش می یاد . نهایت سعیمو میکنم . اما همسرم برنامه های خاص خودش رو داره همیشه برای وقتش برنامه ریزی کاما داره یعنی اینطوری نیست که بتونم دستش رو بگیرم بگم کاری رو برام انجام بده . اون وقتی میاد خونه بعد از تعویض لباسش فیلم می بینه بعدش بازی می کنه با موبایل یا لپ تاپ یعنی من باید خیلی زرنگ باشم همیشه که وسطاش وقتش رو برای کاری بگیرم .
    در مورد رابطمون خوب صحبت میکنیم سعی میکنم بحثی پیش نیاد . یا اگه بیاد زود جمعش میکنم . فوق العاده حساس و زود رنج شده من باید خیلی خیلی احتیاط کنم . شاید باورتون نشه از کوچکترین چیزی ایراد می گیره و میگه تو منظورت این بود یعنی بعد از 6 سال زندگی هنوز متوجه نمیشه من باهاش شوخی کردم یا قصد بدی ندارم . فکر میکنه بهش تیکه میندازم . خیلی خیلی باید مراعات کنم تا ناراحت نشه چون بعدش راحت فراموش نمی کنه و خودش میگه اعصابم خورده به خاطر بدهی هام .کم تحمل شده
    اما از نظر فیزیکی انگار هیچ احساسی بهم نداره . اصلا به سمت من نمی یاد . حتی نصفه شب که بغلش می کنم نهایتش اینه که اگه پشت بهم نکنه اونم یه کم بغلم کنه همین . این منو نگران می کنه
    با این که به خودم میرسم و مرتب هستم اما نمی دونم مشکل از کجاست

  9. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 20 فروردین 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 20 فروردین 93)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو زندگی موفق

    در برابر شما بانو she بانو paeiz68 و بانوانی که اسمشون الان در ذهنم نیست اینقدر صبور و پرتلاش برای زندگیشون تلاش میکنن واقعا بعضی نمیدونم چی بگم واقعا من بعنوان یک مرد حتما با خواندن نوشته های شما واقعا تحسینتون میکنم درود بر شما و بانوانی که همانند شما هستند.

    تنها کاری که از دستم بر میاد اینه که دعا کنم ایشالله زندگیتون در مسیر درست قرار بگیره و انشاالله بتوانید بخوبی مدیریت کنید و طعم خوشبختی را با تمام وجود بچشید.

    راستی فقط دوتا نکته:اولا برای ما مردا شکست در مسئله کاری و بالا آوردن بدهی خیلی سخته و سنگینه بهمون فشار زیادی وارد میشه.
    دوما:خود من مثلا در نگهداری بچه خیلی کمک نمیکنم وقتی میرم خانه بیشترم جلوی تلویزیون فیلم نگاه میکنم.

    یه مواردی هستش در ما مردا که کلیه کم و زیاد داره ولی در همه ما مردا هستش.

    - - - Updated - - -

    البته وقتی همسرم بیادش بالا سرم چشم غره بره بچه رو نگهدار منم زودی میگم چشم
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  11. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    paiize (چهارشنبه 20 فروردین 93), واحد (یکشنبه 24 فروردین 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 20 فروردین 93)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,443 در 1,460 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    دوست خوبم واقعا تحسینت میکنم بخاطراین همه موفقیت.
    همین که اونم بغلت میکنه کلی جای امیدواری هست مطمئن باش ازاین آغوش توآرامش میگیره.همین روندروادامه بده وتلاشت روبیشتربیشترکن
    بعضی هاواقعا جنبه شوخی روندارن.مثه شوهرمن که خودش بارها بهم گفته من جنبه ندارم باهام شوخی نکن.منم خیلی توی این موردسخت میتونم جلوی خودم روبگیرم.واسه همینه که مثه بقیه زن وشوهرهای جوون باهمدیگه صمیمی نیستیم وحسرت این رومیخورم. البته یه چیزی یادت باشه شوخی ای شوخی هستش که بعدش مجبورنشی بگی شوخی کردم!!
    راستی چه اشگالی داره وقتی داره فیلم میبینه یابازی میکنه بری سراغش وازش چیزی بخوای یاباهاش حرف بزنی.دلخور میشه؟
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  13. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 21 فروردین 93), zendegiye movafagh (شنبه 23 فروردین 93)

  14. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    ممنون paeez 68 عزیز بله اگه وسط فیلم دیدنش کسی حرف بزنه ناراحت میشه باید در سکوت فیلمش رو ببینه اینقدر که گفته هیس این اخلاق به دخترم هم انتقال پیدا کرده و موقع کارتون دیدن همش میگه هیس اگه کسی حرف بزنه هی اعتراض میکنه و نهایتا گریه... از وقتی همسرم اینو از دخترمون دیده حساسیتش کمتر شده ولی باز دوست نداره وسط فیلم کاریکنه .
    بعد هم کلا آدمیه که از بچگی دستور داده خیلی کم میشه که بخوام کاری برام بکنه و اون هم واقعا انجام بده .حتی موقع خرید خونه مثلا پریشب بهش گفتم ماست و چیپس خلالی بگیره گفت باشه بعد که اومد دیدم نگرفته میگه نداشت یعنی به خودش فشار نمی یاره 100 متر جلوتر یه مغازه دیگه بره .البته الان فشار بدهی هاش هم اذیتش می کنه به خاطر همین من زیاد رو اینمسایل زوم نمی کنم .
    چیزی که اذیتم میکنه اس ام اس بازیهاشه .درسته که کمتر از قبل شده اما باز هم دوست ندارم
    و موورد بعدی این که اینقدر سرد شده و سمت من نمی یاد .

  15. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 21 فروردین 93), واحد (یکشنبه 24 فروردین 93)

  16. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    الان سوال من اینه که من هم باید مثل خودش به این سردی که داره و سمتم نمی یاد و رابطه برقرا نمی کنه بی تفاوت باشم یا باید کاری کنم ؟
    از طرفی میگم بی تفاوت باشم تا خودش بیاد سمتم از طرفی میگم میترسم براش عادت شه یا خدای نکرده جای دیگه خودشو مشغول کنه ..
    پاک گیج شدم

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 آبان 99 [ 01:26]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    490
    امتیاز
    10,908
    سطح
    69
    Points: 10,908, Level: 69
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 342
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,477

    تشکرشده 1,571 در 419 پست

    Rep Power
    66
    Array
    راستش تاپیک های قبلی شمارو کامل نخوندم، اگرچه این صبر و حوصله و تلاش شمابرای بهبود شرایط زندگی و رفتارهاتون قابل تحسین هست ، اما من احساس میکنم شما در این زمینه هم دارید افراط میکنید! یه جور وسواس خاصی رو دارید برای زندگی به خرج میدید. زیر نظر گرفتن و آنالیز ریز به ریز و مو به موی رفتارهای خودتون و همسرتون، به جای اینکه باعث آرامشتون بشه داره بلای جونتون میشه.

    اینکه شما گاهی به سمت ایشون برید و شروع کننده رابطه باشید به نظرم هیچ اشکالی نداره. در ظاهر خودتون هم تنوع ایجاد کنید، صرفا تمیز و مرتب بودن همیشه کافی نیست. و همینطور میتونید درباره این مطلب بشینید و با ایشون صحبت کنید.

  18. 2 کاربر از پست مفید mehrdad_m تشکرکرده اند .

    واحد (یکشنبه 24 فروردین 93), zendegiye movafagh (شنبه 23 فروردین 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.