به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 67
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array

    New 2 شوهرم به تازگی به مشروب روی آورده چی کار کنم

    سلام من خیلی ناراحتم از این که شوهرم به مشروب روی آورده
    قبل از ازدواج به من گفت یک بار تجربه کرده و یگه هیچ وقت لب نمی زنه برای من خیلی مهمه که این کارو نکنه
    اما گفت یکی از دوستام برام آورده خیلی خوشمزه بوده بازم می خوام سفارش بدم
    اون الان تو شرایط فوق العاده عصبی هست که هر گونه تلاش من برای منصرف کردنش واکنش عکس داره
    چون این اواخر تو 7 ماهه گذشته یه سری اختلافات داشتیم که تا می خواستیم حلش کنیم بدتر می شد اگه می خواین بدونین این آدرس تاپیک قبلیمه
    http://www.hamdardi.net/thread-27686.html
    فقط از خدا می خوام کمکمون کنه می دونم این اصلا راه درستی نیست ولی نمی دونم چه طوری از این راه برگردونمش...
    راه حلی به نظرتون می رسه ؟؟

  2. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 07 اردیبهشت 92), میشل (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    تاپیکتو نخوندم. 3 تا پست اولو خوندم و دو تا پست اخر. و با پست 3 کاملا موافقم.
    مشکل یا مشکلاتی بوده که باعث شده نهایتا توی دعوای اخری که نوشتی منت سر شوهرت گذاشتی اون تصمیم بگیره که رفتارش اینطوری شه. یعنی به مرور یه سری چیزا توی دلش بوده و مونده و خسته اش کرده این بارهایی که توی دلشه.
    مشاورت فقط گفته صبر کن؟ راهکاری چیزی نگفته؟
    اگه شوهرت میشد بیاد مشاوره و به مشاور بگه چی ناراحتش کرده خیلی بهتر بود. چون شما الان فقط از دید خودت می تونی توضیح بدی.
    اگه با ادمای مختلف دوستی های کوتاه داره نمی تونن این ادما واست خطری باشن.
    اما حال خودش خوب خوب نیست دیگه. داره ناراحتی هاشو با این چیزا یه جورایی کمتر می کنه و در واقع داره فکرشو از چیزی که ازارش می ده دور می کنه.
    اما شما هم باید به فکر باشی. مشاور خوب پیدا کن و بپرس چه کار کنی تو این وضعیت. فقط صبر خالی که شاید خوب نباشه.
    راستی سعی کن وقتی پیشته ارامش داشته باشه. یعنی یه خونه ی گرم و اروم بهش بده که کم کم بیشتر پیشت بمونه. مخشو نخور خلاصه اش و رفاه براش فراهم کن. فکر نمی کنم اگه توی خونه ارامش داشته باشه بخواد هی مشروب بخوره و هی با این و اون بره بیرون. در همین حین هم حتما حتما از راهنمایی های یه مشاور با تجربه کمک بگیر که بتونی توی یه مدت زمانی زندگی مشترک خوبی دوباره داشته باشین.
    ببین ممکنه اون چیزی که تو فکر می کنی اونی نباشه که شوهرت فکر می کنه. مثلا ممکنه چیزی که بهش می گی خوبی کردن از نظر اون تحقیر بوده باشه. یا ممکنه اون به خاطر تو خیلی چیزا رو از نظر خودش تحمل کرده باشه و تو حتی نفهمیدی که همچین چیزی هم بوده. و ممکنای دیگه. یا ممکنه همون لحظه ای که فکر می کردی همه چی روبه راهه و بهش حرفای بدی زدی اون خسته و بیچاره از کلی مشکل اومده خونه ولی دیده همسرش که باید ارامشش باشه هم داره بهش حرفای ذل ازار می زنه دلش شکسته.
    من کارشناس نیستم. واسه همینم در نظر بگیر که ممکنه اشتباه کرده باشم توی نظر دادنم.
    حتما از کمک مشاور خوب و متخصص بهره مند شو.
    موفق باشی.
    ویرایش توسط meinoush : شنبه 07 اردیبهشت 92 در ساعت 12:05

  4. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    میشل (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), zendegiye movafagh (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    مشاوره گفت علاوه بر صبر سعی کن احترامی که از بین رفته و حرمتی که شکسته شده رو بهش برگردونی ...
    من نمی خوام همسرم به مشروب روی بیاره واقعا سخته

  6. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    meinoush (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), میشل (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام عزیزم.

    می بینی که راه اشتباهی که شوهرت رفت، بیش از هر کس برای خودش آسیب زا شده.

    تو تاپیک قبلی بهت گفته بودم که اون با تو نمی جنگه، داره با چیز دیگه ای می جنگه (چیزی که خودش هم یک قسمتی از اونه). پیشنهاد من هنوز همونه که تو کنار باش. قلبا کنارش باش.

    پیش از این با دوست دختراش می جنگیدی، حالا با مشروب می جنگی. امیدوارم یه روزی برسه که بتونی درکش کنی، و با همه قلبت کنارش باشی. در غیر این صورت نمی تونی احترام و حمایتی که مشاور بهت توصیه کرده رو بطور شایسته ای به همسرت برگردونی.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  8. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    mamosh (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), meinoush (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), zendegiye movafagh (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)

  9. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    خب چطوری در کنارش باشم
    من الان بهش محبت می کنم
    گیر نمی دم
    خونه مرتبه
    چی کار کنم شما بگید
    نمی خوام باهاش بجنگم

  10. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    من با همه قلبم دوسش دارم و سعی می کنم آروم باشم و گرنه فکر نمی کنم تحمل این شرایط خیلی آسون باشه
    اما از اون جایی که بیشتر وقتش رو با دوستاش می گذرونه که یکیشونم طلاق گرفته و فکر کنم بقیه هم مجردن اونا براش لحظه های خوبی رو می سازن
    اما تتو اون نم ساعتی که تو شبانه روز همدیگرو می بینیم غیر از رفتار گرم و لبخند و محبت چه باید بکنم که همسرم درک کنه من می فهممش درکش می کنم
    همش تو فیس بوکش جملات نا امید کننده می نویسه یکی ندونه فکر می کنه یا عشقش مرده یا بهش خیانت شده
    بعضی وقتها خسته می شم اما دعا می کنم خدا بهم انرژی بده و همسرم رو هم به مسیر درست هدایت کنه

  11. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 11 اردیبهشت 92), roze sepid (سه شنبه 10 اردیبهشت 92)

  12. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    خدایا خودت کمکم کن

  13. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    meinoush (چهارشنبه 11 اردیبهشت 92)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 92 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1391-10-26
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    833
    سطح
    15
    Points: 833, Level: 15
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    14

    تشکرشده 64 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم انشالله که هر چه زودتر مشکلت حل بشه
    به نظر من هر چه اون بیشتر به سمت این کارها میره شما هم بیشتر به سمن نماز و قرآن ودعا برو.چون ممکنه وقتی شمارو در حال عبادت ببینه از کار خودش شرمش بشه
    بگو برای تو هم دارم دعا میکنم . ایمانتو قوی کن. عبادت زن روی شوهرش هم تاثیر گذاره شاید سریع جواب نده ولی در کل جواب میده

  15. کاربر روبرو از پست مفید roze sefid تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (پنجشنبه 12 اردیبهشت 92)

  16. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    خسته تر از همیشه اومدم تالار
    البته پیش شوهرم با انرژی و شاد خودمو نشون می دم تا راحتتر بتونه پیش ما برگرده
    همیشه از آدمهای عبوث و غر غرو بدش می یاد
    اون دو سه بار هم که برگشت سمت من شاید اگه با گشاده رویی بهتری باهاش رفتار می کردم شاید دیگه نمی گفت من سعی کردم سمتت برگردم اما نتونستم شاید من نباید ناراحتیمو اون موقع بهش نشون می دادم تا از اون وضع در میومدیم بعد به مرور زمان می گفتم
    شوهرم الان با داییش رفت شمال بهش گفتم اگه پایه می خوای ما هستیما گفت نه تنهایی راحتم (منظورش این بود اگه دایی هم با من نبود باز تنها می رفتم )
    برگشته می گه یکی هر روز پشت ماشینم می نویسه ilove you اسم معصومه و اسمهای مختلف می ذاره
    نمی دونم اینو چرا به من می گه می خواد بدونم خاطر خواه داره که می دونم نیازی نیست
    من با شوخی و خنده گفتم می گفتی با قمه می یومدم اونجا وا می ستادم ببینم کیه
    می گفتی می کشتمش
    آقاهیه من چقد خاطر خواه داره
    یعنی می دونم نباید اینا رو می گفتم اما یه لحظه خواستم حرفش به شوخی هم که شده تموم شه وقتی رفت خیلی گریه کردم

    - - - Updated - - -

    من زنگ زدم روز مادر رو به مادرش تبریک گفتم اما اون به مامانم نگفت
    می دونم جای این گله ها الان و اینجا نیست اما می نویسم تا از دلم بره تا فراموش کنم این روزهای ... رو
    به من آخر شب پول داد گفت ؟ هر چی دوست داری بخر برای روز مادر به هر حال سلیقه هامون متفاوته
    اما خیلی دوست داشتم برام وقت می ذاشت حتی یک شاخه گل ارزشش از همه چی برام بیشتر بود
    بهش گفتم زیاده باور کن حتی اگه یه شاخه گل گرفته بودی خوشحاتر می شدم راضی به این پول نیستم
    احساس کردم با نارحتی سریع گفت خب فردا گل می گیرم (با لحن تند و ناراحتی )
    گفتم نه منظورم پولش بود گفتم زیاده از دلش درآوردم
    اصلا نمی دونم این روزها چی درسته چی غلط از خدا می خوام کمکم کنه و شما هم لطفا منو دعا کنید
    ممنونم

  17. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    meinoush (پنجشنبه 12 اردیبهشت 92), shabe niloofari (پنجشنبه 12 اردیبهشت 92), شمیم الزهرا (سه شنبه 17 اردیبهشت 92)

  18. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    از این که جلوی من راحت حرف چیزهای ید رو می زنه حسس خوبی ندارم احساس می کنم وجودمو نادیده می گیره
    دوستش بهش زنگ زد گفت بوقلمون گرفتم بیا باهم ناهار بخوریم گفت نه وقت ندارم دوستش گفت اگه بوقلمونه سراغتو گرفت چی بگم شوهرم برگشت گفت اگه نر بود بگو دست از سر ما برداره اگه ماده بود بگو فلان کارش کنیم
    حالم به هم می خوره از این طرز حرف زدن
    چی رو می خواد ثابت کنه
    الانم که برای یک روز مسافرت 7 دست لباس برده با این که کلی لباس داشت رفته باز خریده دوست ندارم فکرای بد کنم
    اما چه کنم که صحیح باشه


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با مخفی کاری های شوهرم و رمز روی گوشیش چه برخوردی کنم؟!
    توسط Somebody20 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: شنبه 05 اردیبهشت 94, 10:24
  2. ایستگاه کنجکاوی ( در مورد نفر قبلیت کنجکاوی کن)
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 شهریور 89, 10:23
  3. عرفان داروی دردهای بی‌درمان
    توسط پندار در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 آذر 88, 00:02
  4. تاثیر بیماری‌های روانی بر الگوی خرید
    توسط Niloo55 در انجمن وسواس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 12 تیر 88, 09:17

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.