به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 بهمن 93 [ 00:38]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    46
    سطح
    1
    Points: 46, Level: 1
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم بیش از حد به مادرش توجه میکنه

    سلام لطفا اگه میشه زودتر جوابمو بدین شدیدا ب راهنمایی نیاز دارم.من هجده سالمه یه ساله هم ازدواج کردم شوهرمم بیست ویک سالشه بیش ازاندازه وابسته مادرشه وبهش توجه میکنه وزن رو یه موجود بی ارزش میدونه درسته که میگه خیلی دوسم داره ولی تو عمل ب فکر مادرشه حالااگه فقط مادرش باشه اشکال نداره منو به خالشو دایبشو مادربزرگشو....ترجیح میده میگه چون فامیلای مادرم هستن ومنو پبشه اونا خورد میکنه حالا من نمیدونم چیکارکنم وقتی هم میفهمه حساسم سعی میکنه برا حرص دادن بیشتر مامانشو توچشم کنه

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    به سایت وزین همدردی خوش امدید

    معمولا همون چيزهايي که به نظر نقطه ضعف افراد به نظر مي رسد،
    در صورت روش ارتباطي صحيح در مورد آنها ، مي توان آنها را به نقطه قوت رابطه خودتون تبديل کنيد.
    مثلا شوهر شما به مادرش و پدرش احترام مي گذارد و به اونها زياد اهميت مي دهد و از آنها حرف شنوي دارد.
    اين نشان مي دهد که والدين وي نيازهاي روحي رواني فرزندشان را خوب شناخته اند و او را سيراب مي کنند.
    انسانها معمولا به طرف منبع ارضاء نيازهايشان تمايل دارند.
    بايد به اين سئوال جواب دهي، خانواده او کدام نياز همسرتان را خوب جواب مي دهند.
    - نياز به احترام؟!
    - نياز به تائيد؟!
    - نياز به پيشرفت؟!
    -نياز به مهر و محبت؟!
    - نياز به تفريح؟!
    - نياز به اظهار نظر؟!
    - نياز به آزادي و مديريت؟!
    - نياز به ارضاء حس مسئوليت پذيري
    و خيلي نياز هاي ديگر. به اين معنا که شما نيز مي توانيد فردي که چنين حرف شنوي از خانواده و محبت به آنها دارد را مديريت کنيد.




    به جاي استفاده از توانايي هاي منطقي خودتون از اين به بعد صرفا توانايي هاي احساسي خود را رو کند.
    يعني به جاي ارائه راه حل، انتقاد، توصيه ، تحسين، و بحث هاي منطقي، به دنبال هم حسي و احترام به او برآئيد.
    ضعفهايش را ناديده بگيريد و احساسهاي مثبت خود را نثارش کنيد.
    در خلوت خودتون به او بگوئيد که عليرغم بعضي مشکلات دوستش داريد و به همسري با او افتخار مي کنيد.
    نه مستقيم نه غير مستقيم او را با هيچ کس مقايسه نکنيد. سعي کنيد زياد در آغوشش بگيريد
    و هنگاميکه مي خواهد بحث را به طرف منطق بکشاند شما با بوسيدن و لمس او ، بگوئيد هرچي تو بگي دلبرم.
    هنر شما در عشق ورزيدن و دلبري کردنه


    شما بايد ذره بيني برداريد و کوچکترين نقاط مثبت همسرتان را بيابيد.
    و آنها را در ذهن خود نگهداريد و هر وقت چنين رفتار و گفتار مثبت را مي بينيد
    آن را برجسته کنيد و بازخورد مثبت به او بدهيد
    نوشته جناب مدیر همدردی لطفا با دقت مطالعه کنید.

    میزان تحصیلات شما و ایشون چقدره؟
    طریقه آشنایی ازدواج شما و ایوشن به چه صورت بوده؟
    آیا الان بصورت مستقل زندگی میکنید یعنی عروسی گرفتید و یا در دوران عقد قرار دارید؟
    میتوانید چند نمونه مثال بیارید؟

    بصورت کلی میگم شما تازه 18 سال سن دارید و ایشون 21 سال سن دارند نیاز دارید آگاهی خودتان را بالا ببردی نسبت به شخصیت مردها و بالا بردن مهارت های ارتباطی برای برقرار کردن ارتباط صحیح و بهتر با شوهر و خانواده ایشان.سعی کن صبور باشی عجولانه تصمیم گیری نکنی از گرفتن تصمیمان هیجانی و انی خودداری کن.بصورت کلی بگم توی سایت مقالات زیادی وجود داره که با مطالعه و بکار بردنشان میتوانی کیفیت زندگی مشترکتان را بالا ببری.
    شما تازه با ایشون آشناش دید و ازدواج کردید ولی مادر ایشون 21 سال کنار ایشون بوده در تمامی لحظات پس اندکی صبور باشید نترسید شما جایگاه همسر را دارید و ایشون جایگاه مادر.هر فردی توی جایگاه خودش عزیز هستش شما هم بهتره سعی کنید جایگاه و نقش خودتان را در این زندگی پیدا و به درستی ایفا نمایید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  3. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    واحد (چهارشنبه 15 بهمن 93), هم آوا (سه شنبه 14 بهمن 93), بابک 1369 (چهارشنبه 15 بهمن 93), بارن (سه شنبه 14 بهمن 93), شیدا. (سه شنبه 14 بهمن 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 بهمن 93 [ 00:38]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    46
    سطح
    1
    Points: 46, Level: 1
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باسلام مدیر سایت ممنونم ازتون.من پشت کنکوری هستم میخوان دوباره کنکور بدم پیام نو. قبول شدم نرفتم.شوهرمم طلبه هستن.ما تقریبا همسایه بودیم باهم سه سال پیش اقدام به خواستگاری کردن ولی پدرم مخالفت کردن مجبور شدیم رابطه داشته باشیم خلاصه که سال پیش ازدواج کردیم والان زیر یه سقفیم.من خیلی به شوهرم اهمیت میدم همه نیازشو براورده میکنم خیلی بهش محبت میکنم ولی فقط اگه بحثه احترام کردن باشه مشکل ندارم من خودم احترام ب پدرمادرو دوس دارم.ولی اقای مدیر وقتی ببنمون کوچکترین بحثی میشه زود بزرگش میکنه و زنگ میزنه به مادرش میگه واوناهم فک میکنن که الان پسرشون رو کشتم و زنگ میزنن منو دعوا میکنن ومنو تهدید ب طلاق میکنن. چند وقت باهام قهر میکنن

    - - - Updated - - -

    ودرضمن خیلی زود از کوره در میرن من عروسه یه سالم ولی تابحال چند بار از دستشون کتک خوردم و کبود شدم خیلی بددهن هستن باکوچکترین مسئله فحش میدن واقعا نمیدونم چیکار کنم تامیام یه کلمه چیزی بگم به مادرش میگه حتی سره خالش منو کتک زده وفحش داده من بخاطر طلبگیشون اصرا. ب ازدواج کردم فک کردم که خیلی مقرراتی وخداشناس باشن ولبی صدافسوس که اشتباه کردم......

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    زهرا جان هم شما و هم همسرتون خیلی سنتون کمه . و معلومه که مهارتهای ارتباطی و مهارتهای همسر داری رو بلد نیستید . سعی کنید بیشتر مطالعه کنید (مخصوصا توی همین سایت ) و با صبر و حوصله اموخته هاتون رو به کار گیرید . پتانسیل یک زوج خوشبخت در شما وجود داره پس نا امید نشید و با تلاش و صبر به اوخته هاتون اضافه کنید . تمرکزتون رو روی رفتار خودتون متمرکز کنید . و سعی کنید در هر حال بهترین عمل و عکس العمل رو داشته باشید . سخنرانی کلید مرد رو حتما گوش بدید .

  6. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 15 بهمن 93)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 بهمن 93 [ 00:38]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    46
    سطح
    1
    Points: 46, Level: 1
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله اقای واحد شما راس میگین سنم خیلی کمه ولی خیلی هم مطالعه دارم انقد کتاب روانشناسب خوندم....از تجربیات دیگران هم استفاده میکنم ولی شرایطه منو بدونین میبینین که زندگی چقد برام سخته.من وقتی بهش زیاد محبت میکنم یواشکی میره تو دسشویی زنگ میزنه ب مامانش عذر میخوام میگه مامان زهرا رو خرش کردم انقد بهم محبت میکنه.بعد میاد بهم میگه دوست دارم من از ادم دورو بدم میاد دسته خودم نیست.دیگه عذر میخوام ساعتای دسشویی رفتنمم مامانش میدونه کی میخوابم کی بیدار میشم امروز چی پوشیدم نپوشیدم دسته مامانشه منم دیگه بهش اعتماد ندارم تو خونه خودم نمیتونم راحت باشم که مبادا مامانش میفهمه چیکار کردم.حتی نمیتونم چند کلمه باهاش درده دل کنم.چون میره میگه.وقتی هم با زبون خوش میگم که خواهشا حریم خونه رو نگهدار میگه تو دق مامانمو گرفتی اخرش از حسودی مامانم دق مرگ میشی همه جا زنه ولی مادر پیدا نمیشه برو خودتو بکش ب من چه.اینارم مامانش یاد میده هااا

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 بهمن 93 [ 00:38]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    46
    سطح
    1
    Points: 46, Level: 1
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    توروخدا کمکم کنین دارم سکته میکنم از فکرو خیال دیگه افسردگی گرفتم بخدا

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 بهمن 93 [ 00:38]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    46
    سطح
    1
    Points: 46, Level: 1
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مدیر سایت من تنها امیدم ب این سایته خواهشا کمکم کتین.من و حتی خانوادمم کمکم نمیکنن

  10. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 01:57]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,095
    سطح
    100
    Points: 45,095, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,997

    تشکرشده 6,488 در 1,468 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    زهراخانوم سلام
    درک میکنم که چقدرناراحتی.منم این مشکلات رودارم.
    ببین زهراجان شمابه محبت کردنت ادامه بدی البته محبتی که ازته دل باشه وشوهرت اونوحس کنه.
    شوهرت سنش کمه طبیعیه که به خانوادش وابسته باشه.نگران نباش درست میشه.
    یه چیزی بهت میگم همیشه یادت باشه
    به هیچ وجه ازمادرش نگو.یعنی بدیش رونگو.تامیتونی خوبی هاش روبگو.
    بگومامانت چقدرمهربونه.مادرت چقدربه فکرمونه.
    بزاربفهمه وحس کنه که تومادرش رودوست داری واسش ارزش قایلی.
    بهش گیرنده وغرنزن.
    مثلا نپرس به مامانت زنگ زدییییی؟چی گفتی؟؟
    برعکس خودت پیشنهاد بده بهش زنگ بزنیم یابهش سربزنیم.
    اینقدراین رفتارهاروادامه بده تادیگه واسش عادی بشه.
    اونوقت بعدازچندماه میبینی که توشدی ملکه زندگیش نه مادرش یاخواهرش یا خاله اش
    مهارتها رویادبگیر به کارببر
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  11. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 16 بهمن 93), واحد (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  12. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اولا بنده مدیر نیستم فقط یه کاربر معمولی هستم
    دوما شما تا خودت نخوای هیچوقت هیچ کسی نمی تواند بهت کمک کنه اینجا ما رمال یا دعانویس نیستیم که یه چیزی بدیم بدی بخورد شوهرت یا بزاری زیر بالشتش درست بشه یا دعا بهت بدیم بخونی شوهرت سربه راه بشه همانطور که خودت دوست داری!! اینجا باید تلاش کنی و صبور باشی مقالات را مطالعه کنی و مهارت های خودت را افزایش بدی

    با سپاس بسیار زیاد از بانو paiize از تجربیات ایشون استفاده کنید کل مطلبی که باید یاد بگیری بطور خلاصه ایشون نوشتند

    مقالات زیر را مطالعه کنید.عجول نباش تو الان متاهل شدی پس لطفا همانند یک بانوی متاهل رفتار معقولانه و سنجیده ای داشته باشید و از گرفتن تصمیمات انی و هیجانی جدا خودداری کنید اینجا ما با شوهر شما در ارتباط نیستیم پس همه تمرکزمان روی شماست
    زن در خانه حکم مربی را داره
    دیشب داشتم با همسرم در مورد تایپیک شما صحبت میکردیم خود من 27 سالگی ازدواج کردم و واقعا الان وضعیتم 3سال ازدواج کردیم با اوایل بسیار متفاوته پس لطفا صبور باشید ایشون تازه 21 سالشه و یکسال هست که ازدواج کردید حداقل 5سال طول میکشه تا با خصوصیات رفتاری و اخلاقی همدیگه آشنا بشید.
    مطالعه کن مطالعه کن مطالعه کن

    اینو اول بخوان

    کارگاه خانواده موفق - مرد مقتدر / زن لطیف

    کارگاه آموزشی - آداب گفتگو را با هم یاد بگیریم


    این مقاله را حتما بخوان نکات کاربردی در زندگی متاهلی

    (:) نکته های کاربردی عمومی >>>

    لینک های مهارت های ارتباطی و رفتار جراتمندانه

    چگونه منفعل نباشیم؟

    اینا هم تاپیک های she هستش.

    مشاوره تخصصی با جناب sci

    کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

    برای اولین بار جراتمندانه حرف زدم و کارم به طلاق کشیده

    و از همه مهمتر این لینک

    تفاوت بین زن و مرد از نظر دیدشان نسبت به مسائل مردهای منطقی و بانوان احساسی

    استقبال از شوهر، چرا؟

    نیاز دارید از ظرافت های زنانه خودتان بیشتر استفاده کنید بانو این خیلی کمک میکنه به شما برای اینکه رابطه بهتری با شوهرتنان برقرار کنید و حرفتان را همب زنید و نتیجه هم بگیرید.
    خیلی کارایی داره.
    زدن پست زیر این تایپیک توسط شما ممنوعه برای مدت حداقل یک هفته یا یکماه فقط مقالات بالا را مطالعه کنید و از نکات مهم یادداشت برداری نمایید.تمرکز فقط روی خودت باشه همین و بس دیگه از شوهرت و مادرشوهرت نمینویسی چیزی اوکی؟

    شاد و سربلند و پیروز باشید بانو

    پ.ن:لطفا صبور باشید دست از تلاش برندارید مطالعه کنید و به کارها و رفتار و گفتار شوهرت کاری نداشته باش اینجا فقط خودتی و خودت پس قوی شو لطفا
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  13. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    واحد (پنجشنبه 16 بهمن 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 خرداد 91, 22:27
  2. توجه توجه، سریعا صندوق پیامهای خصوصی خود را تخلیه فرمایید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 تیر 90, 16:22
  3. توجه توجه :نكات بسیار مهم در رویكرد جدید تالار همدردی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 88, 22:57
  4. تجربه نيست ولي نظريه است ( توجه ، توجه ، توجه )
    توسط honarmand در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 25 اسفند 86, 18:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.