به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17

Threaded View

  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array

    Icon88888 یک ساله دارم تلاش می کنم نمی دونم درست رفتم یا نه

    سلام
    من تقریبا پارسال اولین تاپیکم رو زدم
    شوهرم داره به من خیانت می کنه


    شوهرم به تازگی به مشروب روی آورده چی کار کنم


    شناسایی ضعفهایم ، تلاش برای تغییرات مثبت در خودم و زندگیم . راهنمایی کنید.


    شناسایی ضعفهایم ، تلاش برای تغییرات مثبت در خودم و زندگیم . راهنمایی کنید.(2)


    موفقیتی که داشت کم کم برمیگشت...کمکم کنید


    بحران دوباره زندگی من

    خلاصه : من 29 ساله و همسرم 33 سالشه . با هم همکار بودیم .ازدواج کردیم 5 سال زندگی خوبی داشتیم با هم یه شرکت تاسیس کردیم و مشکلات مالی برامون پیش اومد و ...تا اینکه یک سال و نیم پیش سر یه دعوا کل زندگیمون به هم ریختو همسرم گفت که دیگه نباید باهاش برم سرکار. و همسرم میگفت من 5 ساله دارم تحمل می کنم و رابطش رو با خانواده من قطع کرد و خیانت و ... رو شروع کرد ... من شکستم ...مردم... تا اینکه تصمیم گرفتم هر طوری شده از این وضع نجات پیدا کنیم و دوباره به روزهای شیرین برگردیم .
    بعد از کلی تلاش نتیجه های مثبتی که گرفتم یکی این بود که همسرم با خانواده من برای سالگرد داییم اومد در صورتی که پارسال وقتی داییم فوت کرد نه تسلیتی به خانوادم گفته بود و نه تو هیچ مراسمی شرکت کرده بود .
    اوایل اسفند رفته بود شهرشون برای ادامه کارهای ساخت و ساز خونه پدرش بهم زنگ زد و گفت آهنگ حس خوب تتلو رو دانود کنم از طرف خودش به من . سالهای قبل که رابطمون خوب بود همیشه برام موزیک گلچین می کرد . فکر کردم دوباره داره زندگیمون خوب میشه . یه مدت اندازه ده روز اس ام اس بازی نداشت
    امسال عید پیش خانواده همسرم بودیم . وقتی بعد از تحویل سال به مادرم زنگ زدم گفت منم حرف میزنم و عید رو به پدر و مادرم تبریک گفت خیلی خوشحال شدم .
    اما تو عید رفتار خیلی سردی داشت و فقط یه بار رابطه داشتیم با هم . اصلا به سمت منن نمی یاد .قبل از عید به خاطر بدهی هاش ماشینش رو فروخته بود و بهم گفته بود اگه ماشین نخریم هیج جا نمی یاد . ولی فقط خونه فامیلای من نیومد . خونه همه فامیلاش که هر سال می رفتیم امسال هم رفتیم ..اما حتی خونه مامان من که یه کوچه بالاتر از ما هست نیومد . وقتی برگشتیم تهران 15 فرورددین بود گفت عید تموم شده نمیام هر چی گفتم بریم سال نو رو بهشون تبریک بگیم نیومد گفت من بهت گفته بودم ماشین نخریم جایی نمیام . انتظار داشت من پول بذارم ماشین بخریم اما من هم نداشتم . تو عید اس ام اس بازی شو داشت دوباره
    داماد اونا هم باهاشون قهره و عید نه بهشون زنگ زد نه خونشون رفت . خواهرش ما رو دعوت کرد همسرم اول میخواست بره بعد داییش گفت نرو به شما بی احترامی کرده نیومده و خلاصه خونه خواهرش نرفت . اما چون خواهرش غذا درست کرده بود و همه رو دعوت کرده بود همسرم به من گفت تو برو من با برادر شوهرم و همسرش و ایی بزرگتر همسرم و زنداییش رفتیم هدف از اون مهمونی برقراری آشتی دباره بین دامادشون و اونا بود که متاسفانه همسرم و مادرشوهرم نیومدن.همسرم میگفت خواهرم 15 دقیقه رفته خونه مادرشوهرش پس شوهرش به احترام اون باید حداقل 5 دقیقه میومد خونمون .جالب اینه که خودش این چیزا رو رعایت نمی کنه
    . وقتی از تعطیلات اومدیم استرس داشتم که میاد یانه .همش می گفت بدهکارم اعصابم خورده منم هر چی می گفتم خدا می رسونه با هم کمک می کنیم بدهی ها رو میدیم می گفت تو هر وقت درخواستی داری مهربون می شی. فکر می کرد چون میخوام بریم خونه مامانم بهش می گم ولی من همش کمک می کنم نمی دونم چرا اینقدر منفی به من نگاه می کنه . اما من گفتم به احترام 14 روزی که پیش خانوادت بودم عید تو 4 دقیقه بیا خونه مامانم اینا ...آخرش نیومد و من خیلی ناراحت شدم .
    رابطمون خیلی کم شده تقریبا ماهی یک یا نهایتا دو بار .
    الان نمی دونم آیا تو این مدت درست رفتار کردم کاری که من کردم این بود که تو این یه سال شروع کننده هیچ بحث و دعوایی نبود . اگه عصبانی میشد خودم رو کنترل می کردم. سعی می کردم خونه مرتب تر باشه میاد خونه غذا آماده باشه . (آخه یه مدت اصلا خونه غذا نمی خورد ولی الان شبها دیگه میاد خونه شام میخوره).در کل سعی کردم بیشتر رو خودم کار کنم . به فکر خودم هم باشم برای خودم هم وقت بذارم .
    اما خسته شدم نمی دونم همسرم تا کی میخواد این بچه بازیها رو دربیاره ...
    نمی دونم چی کار کنم که روند کار زود تر باشه . قشنگترین سالهای جوونیمون داره میره و اون حواسش نیست

  2. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 19 فروردین 93), paiize (سه شنبه 19 فروردین 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 21 فروردین 93), دختر بیخیال (سه شنبه 19 فروردین 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.