سلام دوستان عزیز
من برای اولین بار میخوام حرف دلمو بزنم چون نه کسی منو میشناسه و نه دیده و خیالم راحته کسی کمک میکنه بهم واقعا هدفش کمک و راهنمایی کردن هستش.

نمیدونم از کجا شروع کنم
اصلا نمی دونم چی بگم
23 سالمه دانشجوی یه رشته مهندسی
خیلی مغرورم ، با هرکسی صمیمی نمیشم زود از هرکسی هم خوشم نمیاد
اکثر اوقات هم تنهام وقتمو با کار و درس باشگاه پر میکنم

برای بودن با یه دختر آسونه اما کسی که یه حسی داری بهش سخت میشه و من نمیخوام با کسی باشم که حسی بهش ندارم چون دوست ندارم دل کسیو بشکنم

دوران کاردانیم که تمام شد رفتم کارشناسی
یه دختر دیدم ازش خوشم اومد اما بروش نیاوردم و کاری هم نکردم متوجه بشه
دختر زیبا و با ادبی بود
هی میخواستم برم جلو بهش بگم اما میترسیدم، میترسیدم نه بگه
همیشه این ترس باعث شد عقب بکشم
تو تابستون یه گروه تو تلگرام دعوت شدم که بچه های دانشگاه هم بودن همه هم رشته ای ها
اون دختر هم بود خواستم برم خصوصی بهش پیام بدم بازم ترسیدم
با دوتا از دوستامم حرف زدم گفتن برو جلو نزار حرف دلت بمونه
گفتم دلمو میزنم به دریا آخرش اینه غرورمو میشکنه دیگه
همون روز دوستم آمد دنبالم بریم بیرون که فهمیدم کل تابستون با اون دختره دوست بوده
از تو داغون شدم به روم نیاوردم نمیگم عاشقشم نه اما حس خوبی بهش دارم حسی که از ته دلم میاد آخه این حس واسم خیلی با ارزش شاید بعد این دیگه از کسی خوشم نیاد

بعد فهمیدم که دوستیشون تموم شده
گفتم بزار ببینم دوستم اگر حسی نداره بهش برم جلو به دختره بگم هی میخواستم بگم به دوستم که باز خودش دوباره امروز اومد همو ببینیم که فهمیدم دنبال این هستش که دوباره باهاش باشه

نمیدونم چیکار کنم
آخه دوستمم یه دوست دختر صمیمی داره یکی که چند سال باهاشه و نمیدونم واقعا چرا میخواد با این باشه

واسم هم سخته، نمیگم خوبم یا بهترم نه اصلا اما هیچی دوستم بهتر از من نیست
من فقط ترسو ام
همش اش میگم کاش همون موقع میگفتم بهش

نمیدونم این حس بکشم یا همیشه حسرت بخورم که چرا نگفتم یا برم جلو اما خودمو پیش دوستم خراب کنم
نمیدونم چیکار کنم
میگم شاید خدا داره خودش بهم میگه نرو جلو