سلام دوستان عزيز
من بعد از چند وقت نبودن به دليل برخي از مشكلات دوباره اومدم تا مشكلات جديدم رو بگم
الان 5-6 ماهه از جدا شدن پدر و مادرم ميگذره و من در كنار مادرم زندگي ميكنم كه هر چند وقت به پدرم سر ميزنم و الان چند وقتيه كه اين سر زدنم خيلي دير دير انجام ميشه يعني بعد از 3-4 هفته و از اين بابت خيلي غصه ميخورم كه نكنه بابام از من ناراحت بشه دوست دارم زود زود برم پيشش ولي نميدونم چرا نميشه (يه حسي مثل خجالت از اين كه دير دير پيش ميرم فاصله ديدار رو بيشتر و بيشتر ميكنه)
با درس هم مشكل دارم يعني دوست دارم درس بخونم و سريع تر برم دانشگاه ولي نميتونم درس بخونم هي ميگم از فردا از فردا باز پشت گوش ميندازم
راستش اينقدر فكر و خيال ميكنم بخاطر مشكلات زندگي و بي پولي و درس كه ديگه حوصله هيچ كاري ندارم . خودم هم خيلي از اين وضعم بدم مياد و خسته شدم ولي نميتونم تغيرش بدم
تازگيها هم عادت كردم هر روز با ماشين توي خيابونها دور ميزنم و بخاطر چهره خوبي كه دارم (البته نميخوام تعريف كنم) خيلي از دختر ها كوچيك و بزرگ بهم پا ميدن و من هم تا از يكي خوشم مياد بعدي رو ميبينم باز از اين يكي خوشم مياد اخرشم ميرم خونه تا فردا باز همينجوري تكرار ميشه
خيلي از اين وضع خسته شدم ولي نميدونم چهجوري تغيرش بدم
ببخشيد شايد بگيد چقدر مسخره مشكلاتمو بيان كردم ولي بهتر و راحت تر از اين نميتونستم مشكلم رو بگم![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)