پیشاپیش از حس منفی احتمالی که این پست با محتوای غیر همحسی ایجاد می کند معذرت می خواهم
================================================== =
با سلام
بالهای صداقت
نحوه تفکر شما و همچنین عطش تغییر و رشدی که در شما سراغ دارم، مرا وسوسه کرد که مطلبی را بیان کنم.
ما باید بدانیم در موقعیت های مختلف چگونه از احساساتمان بهره برداری کنیم. و به چه میزان.
گاهی احساسات منجر به تحریف شناخت های ما میشود.
گاهی احساسات انتظارات غیر واقع بینانه در ما روشن می کند.
گاهی احساسات ما را به طرف یاس پیش می برد یا به عکس ما را به طرف رویاهای سرابگونه می راند.
موسیقی های جذاب، عکسهای قشنگ قشنگ و متون ادبی مبهم و همه گیری که ما در جهت شعله ور کردن یک حس خاص خودمون به استخدام می گیریم، منجر می شود که فرایندهای منطقی طی مسیر از اولویت خارج شوند.
به همین خاطر هست گاهی ترانه هایی که با حال ما تطابق دارد منجر به تشدید احساسات ما شده و مانع بازیافت آرامش ما می شود.
بسته به شخصیت مان گاهی از غم و اشک و... نیز لذتی پنهان می بریم و این خود مشوقی برای ما می شود که مرثیه خوانی احساسی ما افزایش یابد
خلاصه اینکه:
کاهش و کنترل احساسات و بسیج روند منطقی ذهن در برون رفت از مشکلات و رسیدن به هدف در چنین موقعیت هایی (موقعیت هایی که با مشکلی روبرو هستیم)، از کوبیدن بر طبل احساس مفید تر است. شک نکن
علاقه مندی ها (Bookmarks)