به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اسفند 89 [ 16:24]
    تاریخ عضویت
    1388-1-18
    نوشته ها
    519
    امتیاز
    5,952
    سطح
    50
    Points: 5,952, Level: 50
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,677

    تشکرشده 1,685 در 458 پست

    Rep Power
    67
    Array

    Question راه نجاتی هست؟

    [align=justify]سلام

    پست های بعضی ها تون رو که می خونم، می بینم اصلا احساساتتون رو درگیر مشکلات دیگران نمی کنید. راهنمایی می کنید ولی احساساتتون درگیر نمی شه. بعضی های دیگه هم خیلی خودشون رو قاطی مشکلات مطرح شده نمی کنند وبیشتر تو انجمن های دیگه فعالیت می کنند.

    نمی دونم درست متوجه شدم؟ یا شما هم مثل من احساساتتون رو درگیر مسائل تالار می کنید؟

    من که شبها هم خواب این مشکلات رو می بینم. حتی اونهایی که در تاپیکشون چیزی ننوشتم، ولی ذهنم اونقدر درگیرشونه که خوابشون رو می بینم و با 100% وجودم غصه می خورم که کاری از دستم برنمیاد.

    یا وقتی یه مسئله اجتماعی در تاپیکی مطرح می شه، من خیلی غصه می خورم که چرا اینطوری فکر می کنید! خیلی سعی می کنم بقیه رو متقاعد کنم!

    یه مدت تالار نیومدم، یه مدت بعنوان مهمان اومدم، یه مدت اومدم و سعی کردم پست نگذارم. اما نتیجه یکیه! من عمیقا با تک تک این مشکلات درگیرم و از مسائلی که توی زندگی خودم بوجود میان خیلی خیلی بغرنج ترن. چون وقتی خودم به یه راه حلی می رسم، اونکار رو انجام می دم و مسئله حل می شه، اما در مورد دیگران چون زندگیشون تحت کنترل من نیست، چاره ای ندارم جز اینکه غصه بخورم!

    شما هم شبها خواب بچه های تالار رو می بینید؟ شما هم از همه سلول های مغزتون برای فکر کردن به راه حل مسائلشون استفاده می کنید؟ اصلا تالار براتون یه محیط حقیقیه یا مجازی؟

    فکر می کنید من راه نجاتی دارم؟ یعنی می شه یه روز من هم در هر تاپیکی فقط نظرم رو بنویسم و دیگه اینقدر پیگیری نکنم که طرف چیکار کرد؟ مشکلش حل شد یا نه؟ یعنی می شه یه روز مثل سابق وقتی کار می کنم صد درصد تمرکز داشته باشم و دلم پیش صد نفر نباشه؟

    اینقدر نگران نباشم که وقتی ... میاد تالار خانمش متوجه نشه، نگران نباشم که شوهر ... بواسطه این همه حساسیت خانمش دلسرد نشه، نگران نباشم که ... با گیر دادن به مسائل جزئی دچار مشکلات لاینحل نشه، نگران نباشم که کی به کی خیانت می کنه، کی ناخواسته بچه دار می شه، کی به زن یا شوهرش بی توجهی می کنه، وای چند تا مثال بزنم!!!

    چقدر درد آوره که آدم بیرون گود نشسته باشه، ای کاش می شد خودم برم تو تک تک این زندگی ها و تمام تلاشم رو بکنم و حتی طعم شکست ها رو بچشم، اما اینطوری دست بسته اینجا نشینم و غصه نخورم...[/align]

  2. 3 کاربر از پست مفید THEN تشکرکرده اند .

    THEN (شنبه 04 مهر 88)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: راه نجاتی هست؟

    سلام؛
    philosara شما لب ریز شدید؟!

    راه نجات شما در دست خود شماست،

    تاپیک حرفهای ناگفته تو و keyvan
    را به یاد دارید؟

    دوستان من را راهنمایی کردند بد نیست شما هم به آنها نگاهی بیاندازید

  4. 3 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    keyvan (شنبه 04 مهر 88)

  5. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,005 در 7,404 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: راه نجاتی هست؟

    سارای عزیز

    خیلی خوبه که آدم همنوع دوستی داشته باشه ، و نسبت به همنوعانش بی تفاوت نباشه ،

    اما عزیزم ،
    باید مواظب بود که غرق نشویم ، ما زمانی می توانیم به قدر سهمی که داریم مفید برای خود و دیگران باشیم ، که آنقدر درگیر و غرق نشویم که بعد از مدتی رمق روحی برامون نمونه ، و بعد به جسم هم سرایت کنه .

    اونچه بیان کردی ، نشونه روح حساس و انسان دوست شماست ، اما باید این روح را در مقابل ناملایماتی که می بینی قوی و ورزیده کنی .

    ایده آل همه انسانهای نوع دوست و با عاطفه و دردآشناست ، که دنیایی بدون دردو رنج را شاهد باشند .

    اما سارای عزیز ،

    ما حتی اگر بتوانیم هم نباید در پی حل مشکل تمام مردم باشیم ، چون در این صورت رشد آنها را متوقف کرده ایم ، اگر این درست بود ، که خدای لا شریک و بسیار رئوف و مهربان و قادر از همه توانا تره و ارداه کنه ، هرچه بخواهد می شود ، پس چرا همه مشکلات را برطرف نمی کنه ؟؟؟؟!!!!

    مشکلاتی که همه ماهایی که در این تالار مطرح می کنیم ، یا حاصل انتخابهای ،آگاهانه و ناآگاهانه ماست ، یا حاصل ندانم کاریهای دیگرانه که باز هم بی راه حل نیست.

    آنچه مهمه اینه که :
    تو عزیز دلم و هر کس دیگری که دلش در غم من نوعی می تپد ، بتوانید راهنمائیم کنید ، که اول بفهمم مشکلم از کجاست و بعد بیابم که راه حل چیست و یادم دهید چطور از راه حلها به نحو احسن استفاده کنم ، نه این که بارم را به دوش بکشی ، حتی اگر در این حد باشد ، که خواب و آرامش ترا بگیرد ، چون چیزی نمی گذرد که تو هم خسته و رنجور می شوی ، آنوقت امثال من نوعی که مشکلم را اینجا مطرح می کنم ، چطور می تواند از کسی که خود خسته و رنجور است کمک بگیرد .

    می دانی عزیزم ،
    من و تو و همه ما باید بدانیم ، گاهی این مشکلات ما را بزرگ می کند ، رشد می دهد ، اگر درست بشناسیم و ریشه یابیش کنیم و به بهترین شکل با اون برخورد کنیم ، پس اگر این را باور کنیم ، همیار هم خواهیم بود در دردها ، حتی غمخوار هم خواهیم شد ، اما غم دار و غم پرور نخواهیم ماند .

    پس نازنینم ،

    مواظب خودت باش ، در این مشکلاتی که می خونی و حتی راهنمائی می کنی ،غرق نشی ها !! چون اگر غرق بشی ، من ، و دیگر دوستان ، دیگر اون سارای پرشور و فعال را نخواهیم داشت ، چون پریشان شده ، و...و حتی مثل بعضی از دوستانی که همین حال تو را داشتن ....... گم کرده خودش را در میان هزار توی همه این دردهای اطراف .

    قوی باش عزیزم ، و بگذار این یک دوره گذار باشد ، برای همین هر از گاهی به خودت مرخصی بده .
    و وقتی هم به تالار میایی و با مشکلات مواجه می شی، گاه با خودت در مقابل اصرارت به نظر دادن و راهنمایی کردن بایست ، بخصوص در تاپیکهایی که می بینی مورد توجه دوستان تواناست ، ( چون خیالت می تواند راحت باشد ، که دوستانی توانا هستند که خوب راهنمائی کنند )

    تا بر خودت از این جهت ها مسلط نشدی ، گاه حتی سعی کن سراغ همه تاپیکها نری .

    می دونی سارا جان ، خود من گاهی تالار میام ، چند تا تاپیک را ممکنه اصلاً سراغشون نرم ، چون یا حوصله ندارم ، یا بنا به عنوانش ، ممکنه شرایط روحیم را مناسب نبینم که ذهنم درگیرش بشه ، گاهی حتی تاپیکی را کمی که مطالعه می کنم ، می بینم الآن توان روحی ادامه اش را ندارم ، صرف نظر می کنم از آن .

    اما گاهی هم با حضور ذهن و آمادگی و وقت کافی و حوصله و قوت روحی میام ، و به اکثر تاپیکها سر می زنم ، و اگه حرفی برای گفتن داشته باشم ، پست می زنم .

    گاهی هم شده به عمد برای خود مقرر می کنم که امروز اصلاً تالار نرم .

    در نهایت ، مواظب خودت باش ، و نگذار این حالت ادامه پیدا کنه ، که مضره.

    می دونم می تونی از عهدش بر بیای

  6. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 04 مهر 88)

  7. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: راه نجاتی هست؟

    چه خبره عزیزم ؟!

    باید روی خودت و تفکراتت مسلط باشی . بله قبول دارم که بنی آدم اعضای یک پیکرند و ...
    اما نه این مشکلات برای اولین بار است که ما شاهد آن هستیم و نه آخرین آنها . و قرار هم نیست من و تو به غیر از درس عبرت گرفتن و یا راهنمایی کردن کار دیگری انجام دهیم . مردم مسئول تفکرات و عملکردهای خودشان هستند من و تو تنها می توانیم همفکری و همدلی کنیم و در خرج کردن تجربه و علم خست به خرج ندهیم . همین . کسی تغییر نمی کند مگر خودش بخواهد . این شامل حال همه می شود .

    شاید در لحظه حکایات دوستان حدیث تکرار مکرراتی باشد که در طول مدت عمر شاهد آن بوده و هستیم و خواهیم بود . یک زندگی تکراری با تمام افت و خیزهایش تا انسان به بلوغ برسدو بزرگ شود و درسهای لازم را بگیرد و یا حتی نگیرد و در جا بزند و.... . اینها هم درسهای تکراری است .

    همه باید درسهای کلاس اول را بخوانند . برای معلم تکرار درس شیرین است اشتباهات به جا و نابه جا شاگردان را هم تاب می آورد او میداند دراین تکرار رویش و زایش وجود دارد و اما برای شاگرد کلاس اولی همه چیز تازه است و جدید . او نیازمند یادگیری است با تمام آزمون ها و خطاهایش . اینطور نیست ؟!



    روی خودت کار کن باید قوی باشی با اشتباهات دوستان دنیا به آخر نمی رسد . انسان باید خطا کند و بلند شود و زمین بخورد و تن خودش را به آب بزند . نباید ترسید . دل قوی دار نازنین من .


    و اگر واقعا اذیت می شوی و درگیر مسائل زندگی و بیماری های دیگران می شوی از این فضا دوری کن و از خودت و اعصاب و روانت مراقبت کن .قرار نیست ما در مقابل مشگلات اینچنینی از یک سطح توان تحمل و برخورد برخوردار باشیم . دوستت دارم نازنین سارا خانم گل . فیلسوف کوچک تالار همدردی .

  8. 5 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (یکشنبه 29 شهریور 88)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: راه نجاتی هست؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط نقاب
    سلام خدمت دوستان و اعضای محترم تالار گفت و گوی همدردی......

    همان گونه که از نام این تالار پیداست ما باید با دیگران در حد توان همدردی کنیم....
    ولی ایا این همدردی ما با دیگر اعضا....تا چه حدی می تواند موثر باشد و ایا این همدردی باعث وابستگی متقابل در برخی موارد نخواهد شد....پس دقت کنید!

    وقتی کاربری در تاپیکی مشکل خود را مطرح می نمایید در واقع دیگر اعضا به عنوان راهنما و مشاوری عمل می کنند و او را راهنمایی.......::
    در اغلب موارد ما با فرد اسیب دیده """همدردی"" می کنیم و سعی داریم تا با نفوذ کنیم و درصدد هستیم امیدواری بیش از حد به او دهیم و گاهی با او در مشکلش سهیم می شویم و با او دردودل .....( برخی موارد از طریق پیغام خصوصی اقدام می کنیم که عواقبش بدتر است)

    اما متوجه نیستیم که همین دردودل و همدردی......شاید باعث وابستگی فرد مقابل شود و نه نتنها مشکل او حل نمی شود بلکه در صورت قطع راهنمایی و همدردی به او شکی وارد خواهد شد.....

    پس بهترین راه در امر راهنمایی و مشاوره این است که به عنوان """همدل"" باشیم و با فرد مقابل همدلی کنیم تا همدردی....
    در ""همدردی"" ما نمی توانیم احساسات خود را کنترل کنیم و به ناچار مجبور به بروز ان احساس هستیم و در مقابل انتقال ان احساس به فرد....
    اما در ""همدلی"" ما علاوه بر این که بر احساسات خود کنترل داریم سعی می کنیم فرد را درک کرده و مشکلش را حل کنیم....
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    سلام

    در واقع همدلی به معنی این نیست كه مراجع را درك نكنیم. بلكه درك مراجع اولین گام هم حسی و همراه شدن با مراجع هست.
    در همدردی ، بدون اینكه سنگ صبور خودش قوت لازم را داشته باشد، در مراجع مضمحل می شود و به قول معروف آب می بردش. مثل غریق نجاتی كه آنقدر گیر فرد غرق شده می شود كه خودش هم زیر آب می رود(در این تالار دقت كنید چندین نفر تا كنون متاسفانه همین بلا سرشون آمده است.).
    اما در همدلی ضمن پذیرش مراجع، پذیرفتن احساساتش، و همراه شدن با او، خود مشاور از متد منطقی و قوی و تخصصی خاصی برخوردار است كه در كنار فهم مراجع، می تواند او را متوجه اشتباهاتش بكند. و او را از ادامه روندی كه منجر به این احساسات منفی شده است نجات دهد.
    .................................................. .......
    سلام.........دوستان توضیحات مفصل و مفیدی را ارائه فرمودند

    اما بنده دو نقل قول آوردم که می تواند شامل یک جنبه از مشکل شما باشد...
    موفق باشید

  10. 4 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (یکشنبه 29 شهریور 88)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اسفند 89 [ 16:24]
    تاریخ عضویت
    1388-1-18
    نوشته ها
    519
    امتیاز
    5,952
    سطح
    50
    Points: 5,952, Level: 50
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,677

    تشکرشده 1,685 در 458 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: راه نجاتی هست؟

    [align=justify]keyvan عزیز درسته راه نجات در خودمه. این عدم تعادل احساسی ای که الان گرفتارش شدم فقط یک نشونه ست. نشونه ای از تاریکی.


    فرشته مهربانم حق با شماست، مشکل از حس انسان دوستی و ... نیست، مشکل منم که تاریک شدم. و یک سارای تاریک در هر چیزی ممکنه غرق بشه، تالار همدردی یا هر جای دیگه.


    ani باشکوهم "باید" من رو مسموم می کنه. قدم برداشتن در جهت تسلط چاره من نیست. من یک سارام، و فقط یک راه دارم: خلوص. اگه همونطور که سارا (=خالص) هست شدم، در گذر از روزهای عمرم سارا بمونم، تسلط و قدرت و … خود به خود حاصل می شن.


    نقاب عزیز درسته همه این موضوع فقط یک جنبه از مشکل منه.


    keyvan، فرشته مهربان، ani، و نقاب عزیزم، آنچه در این پست نوشتم همه چیزی نیست که از صحبت هاتون برداشت کردم، اما به زمان بیشتری نیاز دارم که بتونم راهنماییهاتون رو در عمل بکار ببندم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    می دونم می تونی از عهدش بر بیای
    هانی من عادت ندارم از عهده چیزی برنیام،:P این یکی رو هم درستش می کنم. [/align]

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: راه نجاتی هست؟

    باد می وزد …
    میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی، هم آسیاب بادی
    تصمیم با تو است


    سلام:

    فیلو سارای عزیز از تاپیکی که ایجاد کردید بسیار لذت بردم ..انگار سطر به سطر ان با دست های من نوشته شده است....
    من که به شدت درگیر این مسائل هستم...نه تنها در تالار که تنها مکانی است که فعالیت دارم و ندارم چه با تک تک مریضانم.پس شما اگر جای من بودید تا صبح بیدار می نشستید و غصه می خوردید....کما اینکه من همچنان این چنین هستم..تمام سخنان بالا هم متین است..من هم امتحان کردم و اکنون خیلی بهتر می توانم در وقابل مشکلات دیگران خودداری کنم ولی عزیزم:
    اینجا مجازی است..حتی دوست داشتن هایش هم مجازی است....من اوایل با خودم فکر می کردم چون خودم احساس می کنم دیگران برایم حقیقی هستند انان هم این فکر را دارند ولی خیلی زود با رخدادهای تاسف باری فهمیدم دنیای مجازی بی رحم است و حتی متاسفم که بگم بسیاری از دوستی ها دوستی خاله خرسه....!!!

    البته من معمولا بدبین نیستم ولی دوست من بس است...
    من تنها همین را می توانم بگویم به هر طریقی که راحت تری بس است....غصه خوردن برای انسانه ای دیگر خوب است و این نشان از روح والای چنین افرادی دارد و نشان می دهد که هنوز قلب هایی هستند که برای هم می تپند.ولی تا چه حد..
    من انقدر روزها غصه خوردم و هنوزم برای بعضی که راهنمایی نوشتم تک به تک می رم و تو تاپیک هاشون دنبال نتیجه ها می گردم ولی می بینم که نه ..دنیای مجازی گاهی بی رحم است....
    مثلا در دنیای واقعی من از تمام مریض های مشکل دارم شماره می گیرم و زنگ می زنم جویای حالشان می شوم..عده ای می گویند عجب حوصله ای دارد؟عده ای خوششان می آید ..ولی من عاشق لبخند زیبای سلامتی بیمارانم هستم....پس چه باک از نیش حسود.....
    ولی در دنیای مجازی دیدم ه اکثر پاسخ ها نهایتا بی نتیجه رها می شود و دوستان لااقل به احترام کسانی که بهشان کمک می کنند نتیجه را نمی نویسند تا خیال ادم راحت شود.البته عده ای این کار را می کنند ولی انگشت شمارند.پس فکر کن بخواهیم مدام به انان فکر کنیم ولی انان حتی نتیجه را نمی نویسند ..این بود که من بریدم....نه از تالار ..نه از کمک ..از تفکر زیاد به مشکلات دیگران..
    زندگی منم ارام و بی صدا بود ..تا درون تالار به کوهی از مشکلات برخوردم و مثل تو انقدر فکر می کردم که باور نمی کنید ولی دیدم دارم از درس و همه چیز می افتم...حالا اهسته می روم....ولی مثلا!!! پیوسته....
    حالا اول زندگی می کنم بعد دستی به کمک می زنم....
    نمی دونم شایدم تفکر من غلط باشه ..ولی من این گونه فکر می کنم....
    بس است....
    همین...
    ........
    خاطره این دفعه یاد باد این روزگاران یاد باد را اگر دوست داشتی بخون.......تا عمق حس منم ببینی که چه می کشم دوست من.
    موفق باشی.

  13. کاربر روبرو از پست مفید سارا بانو تشکرکرده است .

    سارا بانو (دوشنبه 30 شهریور 88)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اسفند 89 [ 16:24]
    تاریخ عضویت
    1388-1-18
    نوشته ها
    519
    امتیاز
    5,952
    سطح
    50
    Points: 5,952, Level: 50
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,677

    تشکرشده 1,685 در 458 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: راه نجاتی هست؟

    [align=justify]سلام دوست خوبم

    چه خوب که درکم می کنی.

    پیش میاد که من شبی رو تا خود صبح از فکر یکی از بچه های تالار نمی خوابم. و به وضوح سفید شدن موهام رو حس می کنم. خیلی عالیه که اون فرد بر گرده و با خبر موفقیتش بار بغض ها و بی پناهیش رو از شونه هام برداره و انرژی از دست رفته رو درم زنده کنه، اما شاید هم دوستان همدردی مقصر نباشند. چرا که یک مشکل به این سادگی ها حل نمی شه، و زمان می بره. اون موقعی هم که برطرف می شه شاید طرف باورش نمی شه که اینجا قلب هایی منتظرن که خبر های خوب رو هم بشنون و آروم بگیرن.

    شاید هم موفق نمی شن مشکلاتشون رو حل کنند. این فکر بیش از هر چیزی اندوهگینم می کنه.

    اما حقیقت اینه که معمولا افراد وقتی مشکل دارن و به بن بست می خورد به تالار میان. و ما تنها شریک غم هاشون می شیم. از دیروز سعی کردم قبل از خواب بچه ها رو در وضعیت خوبشون تجسم کنم. وقتی که با همسرشون احساس خوشبختی می کنند، وقتی از افسون عشق سرمستند. شاید این باعث بشه خواب خوشحالیشون رو ببینم و صبح با انرژی بیدار بشم.

    rsrs عزیزم، فعلا این اولین بهره من از پاسخ های ارائه شده به این تاپیک بود.

    دیروز که اومدم و راهنمایی های دوستان رو خوندم، کاملا تاییدشون کردم، اما به خودم نگاه کردم و دیدم توانایی عمل کردن بهشون رو ندارم. ضعیف شدم و نمی دونم چطور باید این تغییرات رو در خودم ایجاد کنم.

    ریشه یابی کردم و دیدم تاریکی روحم قدرت ایجاد این تغییرات رو ازم گرفته.

    و بخاطر آوردم که این تاریکی ماههاست که با منه. اصلا بخاطر همین بود که سرچ کردم و به تالار رسیدم.

    مدیر همدردی نوشته که در این تالار این بلا سر چندین نفر اومده. فکر می کنم علت این باشه که شخص برای برطرف کردن مسئله ای که درگیرشه به این تالار مراجعه می کنه و بعد خودش رو در محاصره هزاران مشکل دیگه می بینه و درد خودش رو فراموش می کنه. و همین اون انرژی روحی و روانی اندکی که هنگام مراجعه به تالار داشته رو هم ازش می گیره.

    من با این تاریکی ای که درگیرش بودم پا به تالار گذاشتم پس باید برگردم و اول مشکل خودم رو حل کنم، تا بعدش بتونم به یک "تعامل سالم" با تالار همدردی دست پیدا کنم.

    راستی چه خوب بود اگه همه پزشک ها مثل شما بودن. دوستت دارم هانی. [/align]

  15. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اسفند 89 [ 16:24]
    تاریخ عضویت
    1388-1-18
    نوشته ها
    519
    امتیاز
    5,952
    سطح
    50
    Points: 5,952, Level: 50
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,677

    تشکرشده 1,685 در 458 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: راه نجاتی هست؟

    [align=justify]دوست عزیزی لطف کردند و متن زیر رو برام ارسال کردند. به احترام ایشون این داستان رو اینجا میارم، برای من که خیلی تفکر برانگیز بود، فکر می کنم برای شما هم همینطور باشه.

    داستان یک لیوان آب.

    استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند : پنجاه گرم , صد گرم و ...استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی‌دانم دقیقاً وزنش چقدر است.
    اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقى خواهد افتاد.
    شاگردان گفتند: هیچ اتفاقى نمی‌افتد.
    استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقى می‌افتد؟
    یکى از شاگردان گفت: دست‌تان کم‌کم درد می‌گیرد.
    حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
    شاگرد دیگرى جسارتاً گفت: دست‌تان بی‌حس می‌شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار می‌گیرند و فلج می‌شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.
    استاد گفت: خیلى خوب است. ولى آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟
    شاگردان جواب دادند: نه
    پس چه چیز باعث درد و فشار روى عضلات می‌شود؟ من چه باید بکنم؟
    شاگردان گیج شدند: یکى از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
    استاد گفت: دقیقاً. مشکلات زندگى هم مثل همین است.
    اگر آنها را چند دقیقه در ذهن‌تان نگه دارید، اشکالى ندارد. اگر مدت طولانی‌ترى به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.
    اگر بیشتر از آن نگه‌شان دارید، فلج‌تان می‌کنند و دیگر قادر به انجام کارى نخواهید بود.
    فکر کردن به مشکلات زندگى مهم است. اما مهم‌تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.
    به این ترتیب تحت فشار قرار نمی‌گیرید، هر روز صبح سرحال و قوى بیدار می‌شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشى که برایتان پیش می‌آید، برآیید![/align]

  16. 4 کاربر از پست مفید THEN تشکرکرده اند .

    THEN (چهارشنبه 01 مهر 88)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 02 اردیبهشت 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    281
    امتیاز
    5,227
    سطح
    46
    Points: 5,227, Level: 46
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 123
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 402 در 153 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: راه نجاتی هست؟

    با سلام :
    متاسفانه مشگلات امروزه انقدر گسترده و پيچيده شده اند كه تعامل با ان كار سختي است ولي آيا ميشود با غصه خوردن مشگل حل شود ؟ضمنا شما در تالار گوشه بسيار كوچكي از حجم انبوه مشگلات در جامعه را ميدانيد اگر اطلاعات مفصلي داشته باشيد كه خدا رحم كند !ولي فرمول من اينست :لا يكلف ا... نفسا" الا وسعها يعني :خداوند مكلف نكرده هيچكسي را (در هر كاري ) مگر به اندازه توان آن شخص .خانم محترم :خودموني عرض ميكنم مگر مجبوري همه مشگلات را بدوني !كمي به مطالب مثبت مراجعه كن مطمئن باش كساني هستند مشگلات را حل كنند .هر كسي نمي تواند روانشناس يا پليس يا قاضي يا مددكار اجتماعي و... شود ولي ميتواند يك دوست يا رفيق خوب باشد .

  18. 5 کاربر از پست مفید omed تشکرکرده اند .

    omed (چهارشنبه 01 مهر 88)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:53
  2. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: شنبه 08 اسفند 94, 11:27
  3. خوشبختی من کجاست؟
    توسط mahasty در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: شنبه 28 آذر 94, 11:40
  4. خوشبختی و آرامش در گرو ازدواج است؟
    توسط نوشین خسته در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 07 مهر 90, 13:53
  5. وقتی همسرتان کار اشتباهی انجام می‌دهد، واکنش شما چگونه است؟
    توسط shad در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 23 خرداد 89, 17:20

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.