با سلام به دوستان گرامي.
من 24 سالمه و 3 ماهه نامزد كردم.مشكلي كه دارم اينه كه فكر مي كنم همه ي مردها در طول زندگي شون بلاخره يه بار هم كه شده به زنشون خيانت مي كنن.
من با نامزدم حدود يك سال دوست بودم و سعي كردم به زور بهش اعتماد داشته باشم.چون ديدم بلاخره بايد به يكي اعتماد كنم و ازدواج كنم.حس كردم شايد اين يكي اهل چيزي نباشه.تو تحقيقات هم كسي چيز بدي در موردش نگفته بودخودم هم چيز مشكوكي ازش نديده بودم .اگر هم چيزي پيش مي اومد خودش برام تعريف مي كرد . مثلا از دوست دختر قبليش و اين چيزا . تا اينكه نامزد شديم.ولي از روزعقد يه شماره تلفن ثابتي به موبايلش مدام زنگ مي زد و حرف نمي زد.روزي 10 باز زنگ مي زد.ديگه اعصابم بهم ريخته بود.چند بار هم باهاش سر اين قضيه دعوام شد.مي گففت بابا من چمي دونم كيه.من كه تازه عقد كردم مگه مريضم بهت خيانت كنم. موضوع رو به بابام اينا هم گفتم البته نامزدم ديد كه نمي تونه منو قانع كنه خودش به مامانم اينا گفت(آخه نامزدم چون تو شهر ما غريبه و مجردي زندگي مي كرد الان كه نامزد كرديم هميشه خونه ماست و بابا مامانم از همه مسايل ما با خبر هستن.نامزدم با اونا خيلي صميميه).بابام به اون شماره چند بار زنگ رد ولي كسي حرف نمي زد.چند بار هم من گوشي رو برداشتم گفتم چي مي خواي چرا حرف نمي زني فقط گوش مي كرد.بهش گفتم من با شوهرم خوب و خوش داريم مي گرديم و خوش مي گذرونيم تو مزاحمي بيش نيستي و اين حرفا.هيچي نمي گفت.ولي بازم زنگ مي زد و اعصابمو خرد مي كرد.خلاصه اين زنگ ها بذر بي اعتمادي رو تو دلم مي كاشت.بابا مامانم ولي هي مي گفتن بي خيال باش و اعصاب نامزدتو خرد نكن.
حالا يه ماهي هست كه علاوه بر اون شماره ، يه خط ايرانسل هم اضافه شده و هي زنگ مي زنه.
اول يه اسمس داد كه توش نوشته بود " ببخشيد شما كي هستين صداتون چقدر نازه " اينو نامزدم بهم نشون داد. بعدش هي زنگ مي زد ولي نامزدم گوشي رو بر نمي داشت.
منم هي اعصابم مي ريخت به هم. نامزدم موضوع رو به مامانم اينا هم گفت و اونا هم در جريان بودن.يه با همين چند هفته پيش ايرانسله زنگ زد بابام گوشي رو برداشت ديدم دختره اسن نامزدم رو هم مي دونه عين پر رو ها به بابام گفت گوشي رو بده به فلاني(اسم نامزدم).هر چي بابام گفت چي كار داري گفت با خودش كار دارم.خلاصه قطع كرد.اون روز من حسابي اعصابم خرد شد و گفتم حتما كاسه اي زير نيم كاسه هست بگو اين دختره كيه و اين چيزا .نامزدم هم كه هي مي گفت نمي دونم كيه.
فرداي اون روز دوباره زنگ زد من و نامزدم و مامانم با هم تو ماشين بوديم و داشتيم مي گشتيم . گفتم گوشي رو بر دار و بذار رو پخش . ببينم مي شناسه تورو يا نه . خلاصه نامزدم هم گوشي رو برداشت و گذاشت رو پخش. دختره با كلي عشوه مي گفت الو سلام ...فلان ... نامزدم گفت شما ؟ دختره گفت يه دوست نامزدم گفت من دوست مي خوام چيكار . دختره گفت نمي خوام دوست شم فقط مي خوام يه چيزي بهت بگم . دفعه بعد كه زنگ زدم گوشي رو بردار يه چيزي بهت بگم .خلاصه.اون روز يه ذره خيالم راحت شد كه اينا همديگه رو نمي شناسن.ولي دختره مشخصات نامزدمو مي دونست. ولي معلوم بود دفعه اوله داره با نامزدم حرف مي زنه.
به نامزدم گفتم دفعه بعد ديگه گوشي رو بر ندار.اونم گفت باشه.ولي ناراحت بود گفت ديدي به من تهمت مي زني .حالا خيالت راحت شد ...
باز هر روز هر دو تا شماره زنگ مي زدن و نامزدم گوشي رو بر نمي داشت. تا اينكه يه شب كه نامزدم خواب بود و مامانم اينا بيدار موبايلش زنگ خورد ديدم ايرانسل هست.همون دختره.اينبار خودم گوشي رو برداشتم.با پر رويي تمام گفت گوشي رو بده به خودش.گفتم من زنشم بگو چي كار داري؟گفت مگه زن هم داره.پس چرا مجردي مي گرده و اين چيزا.حدود يه ساعت باهاش حرف زدم.گفتم حرف حسابت چيه.مي گفت خيلي دلت به نامزدت خوشه.نامزدت با زناي ذيگه هست.حتي تا هفته پيش هم با دوست من بيرون بود.زناي خراب رو بلند ميكنه.تو خبر نداري.من گفتم نه من بهش اعتماد دارم مي گفت بعدا برات ثابت مي شه اگه حرفاي من دروغ بود يه تف بنداز تو صورت من.من براي خودت مي گم .نامزدت با خيلي ها دوسته با دخترهاي مدرسه اي و دانشگاهي و زناي خراب و ...
مشخصات دقيق نامزدمو هم مي دونست اينكه ماشينش چيه و چيكارست و دفترش كجاست و اهل كدوم شهره و...
خلاصه سرتونو درد نيارم داشتم ديوونه مي شدم ا لكي همش مي گفتم اصلا هم اينطور نيست ولي داشتم پس مي افتادم.
تنها چيزي كه دلمو يه ذره خوش مي كرد اين بود كه گوشي نامزدت 7610 هست در حالي كه گوشي نامزد من 8 - 9 ماه پيش 7610 بود و خيلي وقته كه عوض كرده.اونم چندين بار. فقط با اين حرفه كه يه ذره دلمو خوش مي كنم مي گم اگه هفته پيش با دوست اين دختره بيرون بود چطور گوشيشو نديده.
ولي ديگه ذهنم خيلي مريض شده.خيلي بهش شك مي كنم.هر شب منتظر مي مونم تا بخوابه بعد كه خوابيد پا مي شم مي رم گوشيشو چك مي كنم.
اون دختره هم هر روز زنگ مي زنه.هر روز
ولي نامزدم گوشي رو بر نمي داره و همش تماس نا موفقه
ذهنم خيلي مششغوله همش مي گم نكنه داره به من خيانت مي كنه و من نمي فهمم.نكنه دختره راست مي گفت.
ترو خدا كمكم كنين.اگه جاي من بودين چيكار مي كردين؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)