سلام ریحانه خانم عزیز
چقدر خوشحال میشم ی پیشکسوت میبینم

در مورد افسردگی و سوق پیدا کردن به طرف افسردگی ، یه کلیپ از دکتر الهی قمشه ای دیدم....میدونی که خیلی زیبا و ارامش بخش ایشون صحبت میکنه.
هم خودش هم خواهرش دکتر مهدیه الهی قمشه ای.
خلاصه صحبتشون این بود که
وقتی میگیم افسرده ایم یعنی خدا رو تو زندگیمون نداریم.
من خودم وقتی فراموشش میکنم ناامیدی و ترس و هزار تا بلا و درد و مرض میاد سراغم وگرنه که
حس کردنش قوی میکنه ادم رو. و میشه به مبارزه ادامه داد.
...کلا که زندگی تلاش و مبارزه است دیگه.
ریحانه جان به نظر من مشکل اصلی همینه.
میشه بپرسم از اول همینطوری بودید یا بعدها به این نقطه رسیدید؟
خیلی باید شخصیت هردوتونو کنکاو کنی تا مشترکاتو پیدا کنی.
و مهمتر اینکه درک کنی رفتارهارو......شاید ادم موافق نباشه با رفتاری یا حرفی ولی وقتی علت اش رو بدونه که از کجا نشات میگیره به عبارتی درک کنه اون وقت از دردش کم تر میشه.
مثلا شاید هدیه دادن اصلا تو خانواده ایشون نبوده...پس با چند سال زندگی کردن باشماهم سخت یاد بگیره .
ی چیزی هم اینکه مشکلتون تنهایی تو شهر دیکه نیست چون اخه گفتی وقتی هم میریم پیش خانواده ها بازم خوش نمیگذره!! متوجه نشدم اینجارو!!
کلا در مورد این روحیه دادن هم ....به نظرم هم زن هم مرد باید ارامش و روحیه دادن رو بلد باشه ولی ظاهرا اکثر اقایون بلد نیستن ...بعضی از زندگی ها همینطوره.فقط خانمه که از این لحاظ ساپورت میکنه.
ی بار تو یه کتابی خوندم میگفت بعضی چیزها رو منتظر نشین از همسرتون
بگیرین...مثل همین تشویش شدن تو کارهایی که خودت گفتی.یا درد دل کردن ...مادری.دوستی از کسی دیگه.
اگه همسرت روحیه هنری نداشته باشه نه میتونه نظری بده نه میتونه تشویقت کنه

خداروشکر که به خوبیهای زیاد ایشون واقفی و میگی از لحاظ مالی در تلاشه و حمایتت میکنه .....ان شالله برای بقیه اش هم راه حل پیدا میکنی.
فقط ی چیزی هم که بین صحبتهات بود حالا میدونم به عنوان نمونه گفتی منم برای نمونه میگم :)
چطور وقتی هردوتون بی علاقه اید به شعر بعد به نظرت اومد که سرگرمیه باحالیه!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)