به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 فروردین 03 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1398-2-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,689
    سطح
    38
    Points: 3,689, Level: 38
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    وابستگی زیاد شوهر به خانواده اش

    سلام. من یک خانم درونگرا هستم و شوهرم کاملاً برونگراست. از طرفی خانواده ی همسرم خیلی به هم وابسته هستند و دائم در رفت و آمد هستند و هر چقدر هم در تعطیلات و مسافرتها روزهای متمادی همه با هم باشیم باز هم توقع دارند مثلاً چند روز بعد تحت برنامه های مختلف باهم باشیم و دائم در حال برنامه ریزی برای مهمانی ها یا تفریح های جمعی هستند و اگر ما نخواهیم همراهشان باشیم ناراحت میشوند. من با توجه به اینکه هم شاغل و هم خیلی درونگرا هستم از این همه برنامه های جمعی کاملا خسته میشوم و دوست دارم بعضی اوقات فراغتم مال خودم باشم یا تفریح و مسافرت دونفره با همسرم برویم ولی او اصلا دوست ندارد و نمیپذیرد. اگر هم گاهی و فقط گاهی مثلا بخواهیم زودتر از دیگران از مهمانی یا مسافرت برگردیم آنها و بخصوص خواهرشوهر بزرگترم واکنش نشان می دهند و ناراحت می شوند. گاهی من همراهیشان نمیکنم ولی هیچوقت مانع همسرم نمیشوم و او همیشه سعی میکند چیزی را رد نکند و بارها شده که مرا هم با اصرار همراه میکند. از زمانی که عقد کردیم یعنی حدود 6 سال است که این رویه ادامه دارد و من خیلی نسبت به آنها سرد و بی حوصله شده ام و اصلا دوست ندارم با آنها ارتباط برقرار کنم و وقتی می خواهند به منزل ما بیایند راغب نیستم و همسرم هم متوجه این حالتها می شود و احساس میکند به خانواده اش بی احترامی میکنم. وقتی برای ناهار دعوتشان میکنیم خواهرشوهرم ترتیبی می دهد که شام هم بمانند و با اینکه تا منزل ما فقط نیم ساعت راه است چندبار شب هم مانده اند و چون خیلی احساس صمیمیت میکنند ملاحظه این را نمیکنند که شاید برای من پذیرایی طولانی مدت از 10 نفر مهمان کمی سخت باشد.
    در واقع حس میکنم تمام وقتم صرف برنامه های ایشان میشود و هفته ای یکبار فرصت سر زدن به پدر و مادر خودم را دارم در حالیکه خواهر شوهرهایم هرروز منزل پدری خود سر میزنند یا پدر و مادرشان به خانه آنها می آیند.
    خواهر شوهر بزرگترم به تازگی از من به همسرم شکایت کرده و گفته که احساس میکند من آنها را دوست ندارم و از آنها ناراحت هستم و مشکل دارم چون حس میکنند تمام این کارهایشان از روی محبت است ولی من این محبت زیاد از حد را که نتیجه اش محدودیت و آزار من است را اصلا دوست ندارم. بارها با همسرم منطقی صحبت کرده ایم یا دعوا کرده ایم گاهی میپذیرد ولی در عمل نمیتواند به خواسته های خودش غلبه کند یا از طرف خانواده اش مورد شماتت قرار میگیرد و به شدت از این میترسد که آنها ذره ای از چیزی ناراحت شوند و اگر برنامه ای را رد کنیم خودش را ملزم میداند که دائم توضیح دهد و از دل همه دربیاورد. ممنون میشم کمکم کنید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید درخشان65 تشکرکرده است .

    Mvaz (چهارشنبه 11 اردیبهشت 98)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,554

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    قضیه شما یک موضوع دو طرفه است یعنی از طرف شما و همسرتون باید اجرا بشه ولی اینجا میشه در مورد مسائلی نظر داد که از جانب خود شما عملیاتی باشه.

    اینکه میفرمایید درونگرا هستین، خیلی خوبه، چون نشون میده خودتون رو میشناسید. ولی معنای درونگرایی و برونگرایی این نیست که اصلا نباید از جنس طرف مقابل یعنی برای موضوع شما برونگرایی، بود. ما دائما بسته به نیاز و تعامل با محیط پیرامونمون بین درونگرایی و برونگرایی در رفت و آمد هستیم، ممکنه یکی بین حداقل برون گرایی و حداکثر برونگرایی رفتار کنه، و یکی بین حد وسط درونگرایی و برونگرایی.
    حالا اگر شرایط ایجاب کنه که ما برونگرا باشیم فکر نمیکنم منطقی باشه، این ما هستیم که خودمون رو در این شزایط هماهنگ می کنیم. ولی اگر به جایی رفتیم که نیاز به انرژی گرفتن از بیرون آدمی بود، نباید با خودمون تکرار کنیم من یک درونگرا هستم و باید برم تو خودم و تنها باشم.
    به نظرم باید یاد بگیریم چه طور میتونیم شاد باشیم صرف نظر اینکه درون گرا باشیم یا برونگرا. یعنی اگر شما با شخص خودت احساس شادی نکنی ، شادی خودت رو نمی تونی به شخصی بدی و شادی های اونها هم براتون قابل درک نیست.

    یه نگاهی به مهمونی ها و دور همی ها بندازید، متوجه میشید که همه یک رنگ نیستند، هم برونگرا هست و هم درونگرا. اصلا همه این طیف ها در کنار هم قشنگ هست. ولی این حق برای شما محفوظه که مثلا با کتاب خوندن بیشتر انرژی بگیرید تا مهمونی.

    قدم اول اینه که بپذیرید شما یک درونگرا هستین و امکان این رو دارید که تجربه های برون گرایی داشته باشید. و بپذیرید همسرتون یک برونگرا هست و باید از دریچه نگاه او هم به زندگی نگاه کنید.
    دوم اینکه درونگرا ها رو افراد منزوی به مانند آنچه رسانه ها در به تصویر کشیدنش تلاش میکنند، نبینید. یک درونگرا یک رهبر بهتری است تا یک برونگرا، چون فرصت تحلیل و تعمق قوی تری در خودش دارد.

    نکته مهم در مورد زوج های درون گرا- برون گرا این است که بدانند چه وقت هایی لازم است از وجه دیگرشان استفاده کنند. تمام وقت هایی که تنها هستید و همسرتان در کنارتان نیست، فرصت دارید توی لاک خودتان بروید یا کاملا معاشرتی برخورد کنید، اما وقتی در کنار همسرتان هستید وقت آن می رسد که سعی کنید چیزهای تازه ای را برای حفظ رابطه تان تجربه کنید.
    اشتباه نکنید! قرار نیست برای هم نقش بازی کنید! همسرتان شما را همین طور که هستید پسندیده و انتخاب کرده، اما برای بهبود رابطه در طولانی مدت بد نیست گاهی پای دل همدیگر راه بیایید. اگر درون گرا هستید گاهی وقت ها زمانی را به مهمانی رفتن با همسرتان اختصاص دهید و سعی کنید دنیا را از دریچه نگاه او ببینید. اگر برون گراه هستید هم بد نیست گاهی وقت ها سعی کنید به او هم فرصت صحبت کردن و اظهارنظر بدهید. سعی کنید علایقش را کشف کنید و در بخشی از آنها سهیم شوید.
    مقاله کامل
    در موضوع بعدی شما همسرتون باید مهارت گفتگو و احترام به عقاید هم رو یاد بگیرید. انفعال و کوتاه امادن در مقابل نفر پر زور تر، در آینده اثرات خوبی به همراه نخواهد داشت.
    شما باید سرگرمی های دو طرفه رو تجربه کنید. که هر دو با هم لذت ببرید.
    سعی کنید به مهمانی های همسرتون بها بدین،حتی شده پیش قدم باشید، ولی نه همیشه. از قدیم گفتن یک ده آباد به از صد ده خراب است. مثلا اگر در 10 مهمانی به طور ضعیف حاضر شوید، نگاه ها رو به سمت خودتون جذب میکنه، ولی اگر تصمیم بگیرید تو 5 مهمانی شرکت کنید ولی با تمام قوا، هم به شما خوش میگذره و هم به اطرافیان شما.

    ولی حمایت و همسرتون رو هم میطلبه که تو دراز مدت با رفتار سیاست مدارانه جواب میده.

    سعی نکنید دیگران رو تغییر بدین. مثلا انظار نداشته باشید ارتباط و وابستگی بین همسرتون و خانواده اش که ریشه چندین ساله داره، رو کم کنید. سعی کنید هم همگام همسرتون باشید و هم همراه خودتون. سعی کنید این دو وجه مختلف رو موازنه کنید.

    در موضوع بعدی سیاست ها زنانه رو یاد بگیرید.

    مرد ها رو خوب بشناسید. مخصوصا مرد خودتون رو .

    هدفتون زندگی تون باشه، تا برد و باخت های موجود.

    راهکار های زندگی یک برونگرا و درونگرا رو بیشتر مطالعه کنید.
    ویرایش توسط Mvaz : چهارشنبه 11 اردیبهشت 98 در ساعت 15:55

  4. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    درخشان65 (چهارشنبه 11 اردیبهشت 98)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 فروردین 03 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1398-2-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,689
    سطح
    38
    Points: 3,689, Level: 38
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از راهنماییهای مفیدتون. من آدم منطقی و انعطاف پذیری هستم و درک دقیقی از موقعیت های مختلف دارم و خیلی راحت میتونم خودمو جای دیگران بذارم و مسائلو از دید اونها ببینم. الانم درک میکنم هم همسرمو و هم خانوادشو تا حدودی. مشکلم این بود که دیگه به حدی رسیدم که اشباع شدم و نمیتونم خودمو هندل کنم. اینکه گفتید ۵تا مهمونی با تمام قوا باشم خیلی خوب بود. در واقع الان یه حالتی شده بود که تقریبا همه جا بودم ولی بی حوصله و از روی اجبار. خودمم به این نتیجه رسیدم که از این به بعد جاهایی که باهم هستیم خوشرو باشم ولی یه وقتایی که سختمه قاطعانه رد کنم و حضور نداشته باشم یا بگم که شرمنده خیلی دوست داشتم پذیراتون باشم ولی به فلان دلیل نمیتونم مثلا. دلیل اینکه تا الان نتونستم اینجوری برخورد کنم همسرم بوده چون به شدت نسبت به رد کردن دعوت یا حضور در برنامه ها یا پذیرا بودن مهمون تحت هرررر شرایطی حساسه و اولویت اصلی زندگیش همیناست.
    این سری آخر هم من قطعی گفتم که باید خونه پدرم باشم و به خانوادش گفت خونه نیستیم و اونا هم در ظاهر گفتن اوکی ولی بعدش تیکه انداختن و اظهار ناراحتی کردن و همسرمم با من دعوا کرد. ولی به نظر من این یه دوران گذاره و ممکنه اولش ناراحت شن ولی کم کم عادی میشه که تو ده تا برنامه من ۵ تاشو نباشم و ۵تاشو با کمال میل باشم. بنظرم این کار درسته و برای روحیه ی خودم و آینده ی زندگی مشترکمون هم لازمه. اصلا وقتی دو هفته نمیبینمشون واقعا دلم براشون تنگ میشه و خودم دوس دارم ببینیم همدیگرو. ولی حالتهای افراطیش آزارم میده. حتی فک میکنم یه زن برونگرا هم شاید تحت همچین شرایطی اذیت شه و شاید برخوردهای خیلی بدتری بین زن و مرد پیش بیاد چون اون زن برونگرا احتمالا به اندازه من انعطلف پذیری و سکوت نداشته باشه.
    فقط امیدوارم بتونم این دوران گذارو به خوبی مدیریت کنم.
    نمیدونم این راه تا چه حد درسته

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 فروردین 03 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1398-2-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,689
    سطح
    38
    Points: 3,689, Level: 38
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینم بگم که هر وقت با همسرم درباره این موضوع صحبت میکنیم و من مثلا میگم وقتی ۵بار با خانواده شما مسافرت میریم یک بار هم خودمون بریم و این مباحث ادامه پیدا میکنه اون یهو میگه پس کلا باید ارتباطمونو با همه قطع کنیم دیگه پس اوکی من به همه میگم که ما دیگه هیچ جا نمیایم شما هم دیگه خونه ما نیاید. اینم شانس ماست. اینم زندگی ماست که انقد تلخه دیگه. چیکار کنیم دیگه و فلان. یعنی سریع میخواد هوچی گری کنه تا نکنه با بحث های منطقی مجبور شه ذره ای از اونچه که خودش میخواد عقب نشینی کنه.
    احتمالا چاره ی این مسائل هم همون سیاست های زنانه و ایناست و من زیادی منطقی هستم متاسفانه و بلد نیستم با سیاست عمل کنم. ولی کاش همسرمم انقد سرسخت نبود

  7. کاربر روبرو از پست مفید درخشان65 تشکرکرده است .

    Mvaz (جمعه 13 اردیبهشت 98)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,554

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط درخشان65 نمایش پست ها
    احتمالا چاره ی این مسائل هم همون سیاست های زنانه و ایناست و من زیادی منطقی هستم متاسفانه و بلد نیستم با سیاست عمل کنم. ولی کاش همسرمم انقد سرسخت نبود
    دقیقا درست می فرمایید. شما تا حدودی به نظر میرسه خودتون رو خوب میشناسید، اگر همسرتون رو هم بیشتر بشناسید، میتونید بر همه این موضوعات اشراف پیدا کنید. ولی باید یادتون باشه، این قضیه شناخت همسرتون مثل یه اسلحه براتون عمل خواهد کرد، یعنی نباید در جهت های منفعت شخصی خودتون ازش بهره بگیرید، باید در جهت منفعت زندگی مشترکتون ازش استفاده کنید. در این صورت نه تنها خطرناک نمیشه، بلکه به حداکثر راندمان خودش و جوابگویی روش میرسه.


    چندتا مقاله بخونید حتما براتون مفیده:

    برای رد یا قبول درخواست هایی که نمیپسنیدن این مقاله رفتار جراتمندانه و منفعلانه خوبه

    کلید مرد و زن دکتر حبشی



    تیپ شخصیتی


    سیاست های زنانه

    سیاست زنانه

  9. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    درخشان65 (یکشنبه 15 اردیبهشت 98)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    انگار این تاپیک رو من زدم و از مکالمات خودم و همسرم گفتم! حالا با کمی تفاوت.
    من با تجربه ده سال زندگی و ده سال کوتاه اومدن به محض این که تو یه برنامه نمی خوام شرکت کنم اون هم به یه دلیل محکم همین پاسخ رو می گیرم. آدم ها تغییر نمی کنن مگر این که خودشون بخوان.

  11. کاربر روبرو از پست مفید Parastou تشکرکرده است .

    درخشان65 (یکشنبه 15 اردیبهشت 98)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 فروردین 03 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1398-2-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,689
    سطح
    38
    Points: 3,689, Level: 38
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Parastou نمایش پست ها
    انگار این تاپیک رو من زدم و از مکالمات خودم و همسرم گفتم! حالا با کمی تفاوت.
    من با تجربه ده سال زندگی و ده سال کوتاه اومدن به محض این که تو یه برنامه نمی خوام شرکت کنم اون هم به یه دلیل محکم همین پاسخ رو می گیرم. آدم ها تغییر نمی کنن مگر این که خودشون بخوان.

    البته بحث تکراری ای هستش و تو خیلی خانواده ها اتفاق میفنه هر کدوم به یه شکلی. کاملاً درسته که طرف باید خودش بخواد تا تغییری تا رویه و رفتارش ایجاد بشه. من تازه بعد از 5 سال دارم بارقه های خیلی کوچیکی از توجه بیشتر همسرم به خواسته های خودمو میبینم و اینکه تازه متوجه شده که واقعا اذیت میشم و یه ذره سعی میکنه درکم کنه. و همین امیدوارم میکنه که با رفتارهای بهتر سعی کنم مسیرو ادامه بدم. تو این جندسال همیشه متهم بودم اما الان یه کوچولو بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم :))

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط درخشان65 نمایش پست ها
    البته بحث تکراری ای هستش و تو خیلی خانواده ها اتفاق میفنه هر کدوم به یه شکلی. کاملاً درسته که طرف باید خودش بخواد تا تغییری تا رویه و رفتارش ایجاد بشه. من تازه بعد از 5 سال دارم بارقه های خیلی کوچیکی از توجه بیشتر همسرم به خواسته های خودمو میبینم و اینکه تازه متوجه شده که واقعا اذیت میشم و یه ذره سعی میکنه درکم کنه. و همین امیدوارم میکنه که با رفتارهای بهتر سعی کنم مسیرو ادامه بدم. تو این جندسال همیشه متهم بودم اما الان یه کوچولو بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم :))
    درخشان عزیزم اوضاع بهتر هم می شه. اما باید بپذیری حداقل به این زودی ها کاملا ایده آل نخواهد شد. باید حواست باشه به خاطر چند نفر آدم که ملاحظه ی تو رو نمی کنن تمام لحظه هایی که اون افراد توش نیستن رو هم تلخ کام نشی! زمان خیلی زودتر از اون چه که فکرش رو بکنیم می گذره

  14. کاربر روبرو از پست مفید Parastou تشکرکرده است .

    درخشان65 (دوشنبه 16 اردیبهشت 98)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.