به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1387-8-26
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    3,806
    سطح
    39
    Points: 3,806, Level: 39
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 24 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Lightbulb +سربازی اون دانشگاه من

    من 18 سالمه و با پسر20 ساله اي حدود يکساله نيم دوستم البته اينم بگم که وقتي من 15 ساله بودم 1 سالم اون موقع دوست بوديم با هم ولي بنا به دلايل بچه بودنمون خيانت هاي الکي قهر کرديم و وقتي که دوباره سراغم اومد قول اينا داد بهم ديگه به کسي ديگه اي جز من فکر نميکنه و اينا.از اول دوستيمون بهم گفت که با دوستات و تنها بيرون نرو منم از رو ناچاري که دوستش داشتم قبول کردم(البته اينم بگم من خيلي کم با دوستام يا تنها بيرون ميرفتم).خلاصه اينجور چيزا رو به من گير مي داد حساس بود.مثلا ميگفت من به مامان بابات حسودي ميکنم چون پيشه توان تورو ميبينند.ولي من اصلا بهش گير نميدادم اصلا دلم نميومد بگم فلان جا نرو يا برو.از اون پسرام نيست که بره بيرون زياد بيشتر خونه هست خيلي خيلي کم ميره.جوري که من بعضي وقتها ميگم برو بيرون ديگه چرا عين دخترا خونه نشستي.من يه روز بهش گفتم برو سربازي بهتره زودتر بهم ميرسيم اونم قبول کرد دفترچه اش رو پست کرد و از شهريور ماه هست رفته سربازي.3 ماه اموزش اش رو شهر خودمون افتاد.ولي اون هفته تموم شد جاي ديگه اي افتاد (کرمانشاه)حدود 10 ساعت از شهر ما تا کرمانشاه راه هست خيلي ازم دور شده خيلي دل تنگي اش رو ميکنم بخدا همش گريه ميکنم .اخه دوستي ما خيلي صميمانه هست.جوري که ما از صبح تا شب بهم اس ام اس ميداديم خيلي همديگرو ميديديم.من 6 7 باري هم خونشون رفتم و احساسي با هم برخورد کرديم (ولي دوست ندارم ديگه برم خونشون .نه اينکه بگم بدم مياد ميخوام چون واسه هم بمونيم)اون ميگه اينجوري عشقم 100 برابر ميشه بهت .اوايل دوستيمون ميگفت من دوست ندارم بري دانشگاه .ميدونم اگه بري يا دعوا ميشه همش يا جدا ميشيم.همين جور هم شد من از مهر ماه دانشگاه قبول شدم و دارم ميرم و به حرف اون هم توجه نکردم.تا همين 2 3 هفته پيش با هام سرد برخور دميکرد کرد ناراحت بود همش.ميگفت دلم پيشه تو ميمونه تو جامعه گرگ زياده اينا.بالاخره با دانشگاه من کلا مشکل داره من انقدرصحبت کردم باهاش تا قانع اش کنم وچيزي نميگفت فقط معلوم بود ناراحته زياد.ميگه الان نبايد توي اين موقعيت سربازي من ميرفتي دانشگاه.ميگه من واسه حرف تو ارزش قايل شدمرفتم سربازي ولي تو واسه حرف من ارزش قايل نشدي رفتي دانشگاه.(اينم بگم من بهش گفته بودم تو بري سربازي تا وقتي که تموم بشه من نميرم دانشگاه)من بد قولي کردم بهش.ما 4 3 سال ديگه ميخوايم ازدواج کنيم.تا از سربازي بياد بره سر کارو اينا طول ميکشه .خودش به من ميگه من ترو از مامانم هم بيشتر دوست دارم .اينم قبول دارم چون ديدم به حرف من بيشتر از مامانش گوش ميکنه.فقط خيلي تعصبي هست.منم مرد تعصبي دوست دارم .من و دوست پسرم يه اخلاق بدي که هر دوتامون داريم اينه که زود عصباني ميشيم نميدونيم چي کنيم؟ دوستان اگه ميشه راجب اين اخلاقمون هم نصيحتمون کنيد.اينم بگم راستي من 20 بار بگم خواستم ازش جدا شم نه اينکه بگم بده نه هر وقت دعوا ميکرديم ميگفتم ميخوام ازت جدا بشم ميدونستمم اين اخلاقم بده واي هي تکرار ميکردم ازار داشتم اين حرف رو ميزدم.اگه هر چسر ديگه اي بودباره دوم ميگفت به جهنم و جدا ميشد ولي اين نه هر دفعه منت ام رو کشيد.من خيلي حساسم بهم بگن تو ناراحت ميشم حالا هر کي ميخواد باشه مامان بابا عشقم دوستم .......
    دوستان من ميخوام راهنماييم کنيد هم راجب دانشگاه هم سربازي که دلتنگم شديد(اخه 2 روز رفته زنگ نزده بهم) .هم اخلاقمون.ميخوام نصيحت ام کنيد تا مرحله ي ازدواجمون خوب پيش بريم از روي احساسمون تصميم نگيريم .کمکم کنيد فقط دوستان من.
    منتطر جوابتون هستما..........

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    187
    Array

    RE: سربازی اون دانشگاه من

    روژان عزیز، خوش اومدی، اما یه کم صبر داشته باش تا دوستان مشکلت رو بخونن عزیزم...

    برنامه ات برای زندگی چیه خانمی؟ چرا نباید بری دانشگاه؟ مگه دانشگاه رفتن باعث میشه که دخترا اسیر گرگ بیابون بشن؟؟ نه عزیزم، بهت تبریک می گم که قبول شدی، درست رو ادامه بده، اگه می تونی دوستت رو هم تشویق کن که درسش رو بخونه.
    دوست داشتن نباید مانع پیشرفت بشه، بلکه باید وسایل پیشرفت رو مهیا کنه، دوست شما به جای اینکه بهتون بگه نرو دانشگاه باید تشویقتون کنه که درس بخونید چون قرار نیست توی زندگی پسرفت کنیم یا اینکه راکد بمونیم..
    شما نباید به ایشون قول می دادی که دانشگاه نمیری. اما به هر حال صبر داشته باش عزیزم. تا از طرف ایشون اقدامی صورت نگرفته باید به برنامه ها و زندگی خودت فکر کنی، شاید تا 4 سال دیگه نظر دوتا تون عوض شد، پس طوری برنامه ریزی کن که اگه این اتفاق افتاد حسرت این روزها رو نخوری، نگی فلانی نذاشت من فلان کار رو بکنم وگرنه الان وضعیتم اینطوری نبود..
    دوستت هم وقتی ببینه که شما توی درس خوندن مصمم هستی و زندگیت برات مهمه، بیشتر سعی می کنه به فکر پیشرفت باشه و کلا این قضیه به نفع هر دوتون هست.

  3. کاربر روبرو از پست مفید shad تشکرکرده است .

    shad (سه شنبه 08 شهریور 90)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سربازی اون دانشگاه من

    روژان عزیز
    به نظر من خودتو زیاد درگیر احساست نکن . سعی کن ازین فرصتی که داری نهایت استفاده رو بکنی و خودتو درگیر درس و دانشگاه کن تا کمتر به عشقت فکر کنی و دلتنگیت کمتر شه . گفتی خیلی حساسی به این فکر کن که یه بار که سر مسائل هیچ و پوچ قهر کردی عشقت واسه همیشه ترکت کنه بعد یه عمر حسرت می خوری گلم . تلاش کن رفتارات تو رابطه ای که داری منطقی باشه چون به هر حال ازدواج تصمیم جدی و مهمیه و نمی شه با بچه بازی شروعش کرد . اگه خونوادت هم نمی دونن بهتره هر چه زودتر اونا رو در جریان بذاری .
    موفق و شاد باشی عزیز دلم

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 بهمن 89 [ 03:16]
    تاریخ عضویت
    1387-8-08
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,748
    سطح
    38
    Points: 3,748, Level: 38
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 19 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سربازی اون دانشگاه من

    سلام
    امیدارم هر دو موفق بشین و بهم برسین و یه زندگی خوبو باهم شروع کنید
    نصیحت لازم نیست / شما هر دو به سنی رسیدید که بتونید خوب و بد زندگیتونو تشخیص بدین
    ازش بخوا با درس خوندنت مخالفت نکنه / چون دوستداره قبول میکنه / شما دوستید و میتونید حرف همدیگه رو بفهمید / شاید دوستت فکر میکنه تو دانشگاه پسری با شرایط بهتر از خودش زیاده و تو بیخیالش میشی / البته از لحاظ علمی و موقعیت اجتماعی
    زیاد همدیگه رو اذیت نکنید / وقتی میتونید باهم خوب باشید حیفه باهم جنگ و دعوا کنید
    موضوع رو با دوستان نزدیکت درمیان بزاری هم شاید کمکت کنه / چون اونا وضعیت هر دوی شما رو میدونن و میتونن راه بهتری بهت نشون بدن
    راجب عصبانی شدنت هم میتونی از یه مشاور روانشناس یا روانپزشک کمک بخواهی / تو این سن زود عصبانی شدن به خاطر بعضی از مسائل طبیعی هست و سعی کن خودتو کنترل کنی
    ناراحت نشو این مشکل هم حل میشه / همونطور که خیلی از مشکلات تو زندگیمون حل شده / فقط تو تصمیم گیری عجله نکن
    ممنونم و فعلا با اجازه

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1387-8-26
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    3,806
    سطح
    39
    Points: 3,806, Level: 39
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 24 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سربازی اون دانشگاه من

    شاد عزیز برنامه من اینه که دانشگاه برم تا هر جا تونستم پیشرفت کنم .من و دوستمم قصدمون ازدواج هست اخه همدیگرو خیلی دوست داریم.نمیخوام ولی از رو احساس تصمیم بگیرم.دارم دوست پسرم رو جوری میکنم که خانواده ام اونجوری داماد و با اون شرایط دوست دارن تشویق به سربازی اینا کردم که رفت نمیخواستم الکی با هم باشیم.منم همون چون نخواستم پسرفت کنم حرفش رو گوش نکردم رفتم الان خوبه باهام فقط میگه توی خودم میریزم این حرص خوردنامو.ممنون راهنماییم کردی شاد عزیز

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1387-8-26
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    3,806
    سطح
    39
    Points: 3,806, Level: 39
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 24 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سربازی اون دانشگاه من

    پارمیس عزیز مامانم میدونه من دوست پسر دارم ولی نمیدونه قصدمون ازدواجه اخه مامانم اینا خیلی حساس اند روم اخه یکی دخترم.به خاطره همین میخوام وقتی همه چیه دوست پسرم تکمیل شد بگم اینجوری بهتر نیست به نظرت عزیزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ممنون از راهنمایی شمام عزیزم

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1387-8-26
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    3,806
    سطح
    39
    Points: 3,806, Level: 39
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 24 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سربازی اون دانشگاه من

    yekamuz عزیز.ممنون بابت جمله اولت خیلی خوشم اومد.مشکلمون همینه که خیلی زود عصبی میشیم دیگه و من خیلی بیشتر اینجوریم مثلا اگه دارم باهاش حرف میزنم بگه 5 دقیقه دیگه زنگ بزن ناراحت میشم خیلی حساسم شدید نه تنها اون بگه ها هر کی این حرف رو بزنه ناراحت میشم .خودمو با دوستام مقایسه میکنم میبینم خیلی حساس تر از اونام .با دوستامم مشورت کردم ولی زیاد نتونستن منو راهنمایی کنن به خاطره همین از شما ها کمک خواستم خیلی بهم امید دادی عزیزم بازم کمکم کنی ممنون میشم مرسی از راهنماییت .

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 87 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1387-7-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    4,268
    سطح
    41
    Points: 4,268, Level: 41
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سربازی اون دانشگاه من

    سلام رو‍‍‍ژان عزيز
    من هم مثل تو در اكثر موارد از حرفهاي ديگران ناراحت ميشدم وبهم برميخورد ولي كم كم مشكلم حل شد بايد بدوني با اينكه دوستت تو رو خيلي دوست داره ولي بعضي اوقات چيزي پيش مياد كه مطابق ميل تو نيست يا حتي برخورد ديگران با تو مطمين باش اگه خودتو كنترل كني اينم حل ميشه فكر نكن موضوعات به اين كوچيكي ميتونه تورو عصباني كنه با هر چيزي منطقي برخورد كن شايد طرف مقابل تو دليلي براي اون رفتارش داشته باشه
    بهت تبريك ميگم بابت قبوليت من هم بانظر دوستانم موافقم تو ميتوني همونطوري كه اونو راضي كردي سربازي بره ميتوني اونو تشويق به درس خوندن كني (من همچين تجربه اي داشتم دوست من هم اوايل آشنايي ما به من ميگفت نبايد بري دانشگاه ولي بالاخره خودش كوتاه اومد وكنكور داد نميدونم به خاطر دوست داشتن من بود يا چيز ديگه ولي به هر حال براي من كه همه چيز تموم شد اميدوارم تو دوست خوبم موفق باشي) بهش اطمينان بده كه باهاش هستي (البته اون الان ناراحته كه زير قولت زدي ولي همين حرفايي كه به ما زدي به او نم بگو مطمين باش اينقدر دوستت داره كه دليل تو رو هم قبول كنه ) و بهش اطمينان بده كه همه اين رفتارات به خاطر اونه الانم بهترين كار اينه كه خودتو مشغول درسات كني الان شرايط اونم در نظر بگير
    دوست خوبم موفق باشي

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1387-8-26
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    3,806
    سطح
    39
    Points: 3,806, Level: 39
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 24 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سربازی اون دانشگاه من

    مریم جون .دارم تمرین میکنم که دیگه کمتر ناراحت بشم همین رو هم باید قبول کنم که هر چی من میخوام نباید انجام بشه.اره ایشالا از سربازی اومد یه کاری مغازه ای میزنه .اره دلیل ام رو قبول کرده ولی من بد قولی کردم دیگه.عزیزم ایشالا شمام هم موفق باشی ممنونم که منم راهنمایی کردی گلم م م م.

  11. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1387-8-26
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    3,806
    سطح
    39
    Points: 3,806, Level: 39
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 24 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سربازی اون دانشگاه من

    دوستان هیچ کس نگفت رابطه مون خوبه یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چی کنیم تا 4 سال دیگه ماله هم بمونیم؟؟؟؟


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطه ی مسموم مجازی با نامزدم
    توسط afraa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 مرداد 94, 21:42
  2. لجبازی
    توسط miganus در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 فروردین 90, 13:14
  3. لجبازی
    توسط miganus در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 14 فروردین 90, 18:16
  4. دوست مجازی ! احساس مجازی !
    توسط lord.hamed در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 41
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 دی 87, 16:54
  5. عشق یک طرفه و بازی با احساساتم
    توسط hasty در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 بهمن 86, 12:45

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.