به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 80
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array

    زنم اصرار به طلاق داره. زنمو دوست دارم. تو رو خدا کمک کنید. 2

    متاسفانه تایپیک اول من بدون نتیجه گیری قفل شد. مجبور شدم تایپیک دوم رو با همون عنوان بزنم تا دوستان بیشتری نظر بدن و راهنمایی کنن.

    آدرس پست اول:
    http://www.hamdardi.net/thread-38005.html


    خلاصه وار بگم، من 26 سالمه لیسانس دارم و خانمم 23 سالشه و فوق دیپلمه. تازه درسش تموم شده و آرایشگری و میناکاری هم بلده ولی فعالیتی فعلا نداره. ما سه ساله ازدواج کردیم. تو این مدت همیشه سر چیزای کوچیک و دخالت دیگران با هم بحث داشتیم و در این دو سال زنم 4-5 بار قهر کرد رفت خونه پدرش و من رفتم آوردمش. ولی این دفعه آخر که سه ماه پیش بود، به اجبار خانوادش برگشت ولی الان می گه هیچ حسی به تو و این زندگی ندارم. اصرار داره توافقی جدا بشیم و هیچ جوره کوتاه نمی یاد.
    ما بدون فشار خانواده و با علاقه ازدواج کردیم و یکی دو سال اول هم خیلی خوب بود ولی الان می گه طرز فکرم عوض شده. همش می گه اشتباه کردم تو انتخابم.
    اشتباهات کوچیکی تو زندگی داشتم که سعی کردم راه حلشون رو پیدا کنم. البته خانومم هم اشتباهاتی داشته ولی نمی خواد اصلا بپذیره. فکر می کنه تو زندگی گیر افتاده و نتونسته به رویاهاش برسه. مثلا می گه تو خونه بابام اصلا اذیت نشدم. من پشیمونم با یک خانواده لر ازدواج کردم. تو منو درک نمی کنی. زن داری بلد نیستی. ولی هیچ مصداق و یا راه حلی نمی ده. مشاور هم بهش گفت که باید خودت رو قوی کنی تا خودت از حق خودت دفاع کنی ولی اعتماد به نفسش پایینه و زود رنجه.
    من همه این اشتباهاتم رو فهمیدم ولی میگه دیر شده. حتی ماشینم رو برای اینکه دلگرم زندگی بشه به نامش زدم تا بهش ثابت کنم همه کاری براش می کنم.
    ولی می گه به زور اومدم. بهش می گم الان من رو ببین نه چندماه قبل من رو ولی اصلا نمی خواد تغییراتم رو ببینه. بهش می گم قبول دارم اذیت شدی و تو برخی زمینه ها همچون روابط جنسی خوب درکت نکردم ولی قبول نمی کنه می گه یا با هم توافقی طلاق می گیریم یا می زارم می رم دنبال کاری که مجبور شی طلاقم بدی یا خودمو می کشم.
    همسرم خیلی حساسه. من اوایل زندگیمون شاید بی تجربه بودم ولی الان به پختگی رسیدم ولی اون دیگه منو نمی خواد.
    من واقعا دوستش دارم و بدون اون رو نمی تونم تصور کنم.
    ویژگی های مثبت و منفی همسرم: تو این سه سال خیلی همراهم بوده و پشتم بود تا خونه دار بشیم و سختی زیاد کشید ولی تحملش کمه. با حجابه. خانواده دار. وقتی در شرایط نرمال باشه مثل یک فرشته بهم و زندگیمون انرژی می ده. از هر نظر چه زیبایی، چه آشپزی، خانه داری و اجتماعی بودن خانوم خوبی بوده. ولی خیلی وقت ها منطق سرش نمی شه و از این رو به اون رو می شه. البته هم دچار خودبزرگ بینی شده و فکر می کنه از من سر تره. در صورتی که واقعا این طور نیست.
    الان دچار خودبزرگ بینی شده و فکر می کنه از هر نظر شرایط بهتری نسبت به من داشته و الان پشیمونه. بهانه های مختلفی هم می یاره که هیچ کدوم برای رسیدن به طلاق منطقی نیست.
    در صورتی که هم از نظر تحصیلات، هم شرایط کاری و هم خانوادگی اگر من سرتر نباشم، از اون پایین تر هم نیستم. من هم از هر نظر مورد تایید خانوادش هستم و اونا هم می گن همه تو فامیل ما حسرت زندگی شما رو می خوردن و حتی به خانومم هم گفتن که چه ایرادایی داره.
    خانومم مهریشو گذاشته اجرا و واقعا کلافه شدم. الان موندم تو خونه چه رفتاری باهاش داشته باشم. باهام حرف نمی زنه و جواب سلامم رو هم نمی ده. از سر کار می رم خونه می گیره می خوابه و دیگه نمی دونم چه کار باید بکنم. ولی دارم یک طرفه محبت می کنم.
    توی این چند ماه خیلی صحبت ها باهاش کردم و سعی کردم موج منفی بهش ندم و امیدوارش کنم. هر کاری کردم مقصر می شدم. من اوایل برگشتنش سعی کردم درکش کنم چون خیلی حالش خوب نبود و مدام می گفت حسی ندارم و کاش برنمی گشتم و من مراعات حالش رو کردم و رابطه جن سی نداشتیم و هفته های بعد هم کاملا من رو پس می زد و اگه بهش دست می زدم داد می کشید یا می رفت از خونه بیرون.
    بهش گفتم تو تکلیفت با خودت مشخص نیست. من واقعا نمی دونم چه طوری باید باهات رفتار کنم. اقتدار منو گرفتی و بهم استرس می دی. گفتم من در صورتی به طلاق فکر می کنم که تو بچه بازی در نیاری و با هم به این تصمیم مشترک برسیم که نمی تونیم این زندگیو بسازیم ولی الان که تو احساسی عمل می کنی و بچه گانه، من تمام تلاشم رو می کنم تا زندگیمون از هم نپاشه. گفتم تو داری نظرت رو به من تحمیل می کنی و تو باید تلاش من رو ببینی و عاقلانه رفتار کنی.
    البته با مشاور هم صحبت کردم و گفت فعلا صبر داشته باش. سعی کن تو خونه شاد باشی و منطقی عمل کنی. گفت سعی کن ظاهرت رو مرتب کنی و کاری به کارش نداشته باشی.
    باور کنید روزای خیلی بدی رو دارم سپری می کنم. الان مثل دو تا غریبه داریم با هم زندگی می کنیم. دیگه غذا هم با نمی خوریم و خانومم بدون اجازه می ره بیرون و میاد. چند روزه وقتی از سر کار می رم خونه، خانومم بیرون خونست وقتی ازش می پرسم می گه رفتم دنبال کارام تا طلاق بگیرم. غذا هم نمی خوریم.
    البته تمام امیدواری من اینه که حق طلاق با منه ولی من نمی خوام از قدرت و زور استفاده کنم و بهش بگم هر کاری دلت می خواد بکن ولی من طلاق نمی دم. می خوام با آرامش حل بشه. نمی خوام فکر کنه گیر افتاده و راه دیگه نداره.
    من واسه روز زن براش گل خریدم و لباسی که دوست داشت رو که قیمتش هم بالا بود ولی اصلا توجهی نکرد و حتی به اونا چند روزه دست هم نزد.
    خانومم فکر می کنه نمی تونه تو این زندگی خوشبخت بشه و همش فکر می کنه بعد از طلاق به آرامش می رسه. من فکر می کنم اون بیش از حد خیالش از رفتارهای من راحته و فکر می کنه هیچ وقت کار غیر منطقی و غیرعقلانی انجام نمی دم پس به خودش اجازه می ده هر طور رفتار کنه. توهین کنه.
    قبول کنید سخته وقتی با زنی زندگی می کنی که رفته حکم توقیف خونه رو گرفته که نتونم بفروشم. حکم توقیف ماشین رو گرفته. مهریشو گذاشته اجرا و داره به هر دری می زنه تا به طلاق برسه.
    ولی من تصمیم خودم رو گرفتم. به هیچ عنوان راضی به طلاق نمی شم حتی اگه همه چیزم رو از دست بدم. من می خوام زندگیمو بسازم. من یقین دارم زندگیمون مشکل غیرقابل حلی نداره ولی خانومم کوتاه نمی یاد. خدا بگم چه کار کنه کسانی رو که دارن به غلط راهنماییش می کنن.
    ویرایش توسط tanhaye93 : یکشنبه 13 اردیبهشت 94 در ساعت 09:25

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    دوستان لطفا نظر بدین، موندم چه کار کنم، بهش هرجور شده محبت کنم یا بی اعتنا باشم؟ هرچی باهاش شوخی می کنم خندش میگیره ولی بعد توهین می کنه که بسه شورش رو در آوردی، یعنی همه چیز درست میشه؟ به قول مرتضی پاشایی:
    این روزا سختن/از اونی که باور کنی/مگه میشه با یه خاطره سر کنی ..
    ویرایش توسط tanhaye93 : یکشنبه 13 اردیبهشت 94 در ساعت 23:22

  3. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مشکل جنسی شما در چه حده؟
    آیا برای رفعش به متخصص مراجعه کردید؟
    اگه به خانمتون قول بدید که برای رفع این مشکل پیش متخصص می رید، قبول می کنه که منتظر نتیجه باشه؟

    هیچوقت خانمتون اعتراضی نداشتند و یک دفعه صداشون دراومده یا بارها به شما گفتند و توجهی نکردید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من تاپیک قبلیتو کامل خوندم.
    بدبین نیستم ولی...
    بوی خیانت میاد. انگار یکی دلشو برده و وعده و وعید بهش داده که کلا چشمش روی تو کور شده و جتی شوخی و خنده و عشق ورزی و التماس و هرکاری که کردی بی جواب مونده.
    یکم جستجوگر باش ببین کجا میره رفت آمد مشکوک نداره یا مثلا پیامم مشکوک ایمیل یا چت فیسبوکی مشکوک یا وایبر و انواع چیزایی که یه انسان میتونه باهاش با دیگری ارتباط برقرار کنه رو چک کن.
    یه وقتایی آدم بآید واسه فهمیدن حقایق عینک خوش بینی رو یکم بزنه کنار که یهو سرش کلاه نره. این روزا با سریالای ماهواره ای قبح خیانت ریخته و زنا با کمک تکنولوژی راحت تو محیط مجازی به دیگری نزدیک میشن.

    مراقب باش عزیزم و جستجو کن.
    تو یه مرد از خود گذشته و شوخ و متواضعی اما زنت همچنان به همه رفتارای مثبتت واکنش منفی داره نشون میده. پس ممکنه دلیل اصلی اصلا تو نباشی و وجود یه نفر سوم باشه.

    ببخشید رک حرف زدم . مواظب باش. این رفتارای همسرت عادی نیست.

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 95 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1393-1-12
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,977
    سطح
    33
    Points: 2,977, Level: 33
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 220 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    راستش من تاپیک قبلیتون رو کمابیش خوندم. به نظر منم یکم عجیبه ... معمولن خانمها انقدر سخت نیستند مگه اینکه واقعن بدی دیده باشند. بدی کردن در حق یکی دیگه با اشتباه فرق داره. به نظر من یا مورد حادی توی رفتارتون وجود داره و شما مطرحش نمیکنید یا اینکه همسرتون خودشون یه
    مشکل شخصی دارن.... دلبسته شدن به یه نفر دیگه فقط یکی از مواردی هست که ممکنه درگیرش کرده باشه ممکنه هزار و یک اتفاق روحی دیگه براش افتاده که شما نمیدونید!!!!
    نظر مشاورتون چیه؟ ایشون احتمالن کاملتر در جریان هستند. اعتقادشون این هست که رفتار شما همونطور که خودتون معتقد هستید اونقدرها بد نبوده ؟ در مورد همسرتون نظرش چیه؟ به نظرش واکنشهای همسرتون عجیب نیست ؟؟؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید شمیم بهار تشکرکرده است .

    بارن (دوشنبه 14 اردیبهشت 94)

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    کاربر محترم شیدا
    ممنون از نظری که دادین. ما مشکل جن سی که نیاز به پزشک باشه نداریم. بلکه اشتباهاتی توی درک متقابل داشتیم که باعث سرد شدن خانومم شده. منم تو این زمینه ازش گله مندم ولی مشکلی نیست که قابل حل نباشه.
    خانومم دائما به مسائل ریز اعتراض می کرد و خیلی حساسه. بهش گفتم شاید من 10 تا اشتباه ریز داشته باشم ولی هیچ وقت اشتباه بزرگی نداشتم که این طور برخورد می کنی. گفتم خودت هم روی اشتباهاتت فکر کن ولی همشون قابل حله.

    کاربر محترم سوشیانت
    ممنون از نظری که دادین.با شناختی که از روحیات خانمم دارم، فکر نمی کنم همچین چیزی باشه و تو این چند سال هم اصلا رفتار نامتعارفی نداشت که بهش شک کنم. خانوم من الان خشمگین شده و من دارم اجازه می دم به طریق های مختلف خشمش خالی بشه. فعلا هر کاری دوست داره می کنه. جدا غذا می خوره، در اتاق رو قفل می کنه، تهدید به خودکشی می کنه، مهریش رو گذاشته اجرا و ... ولی من تحمل کردم و نشون دادم با این کارا نمی تونه منو خسته کنه. از یک طرف دیگه با خودم می گه بهتره یک مقدار خشمشش خالی بشه.

    کاربر محترم شمیم بهار
    ممنون از نظری که دادین. واقعا الان برای همه هم این رفتارها عجیبه حتی خانوادش. تمام مشکلات ما چیزایی بود که گفتم. الان مورد آخری که گفته مربوط به نارضایتیش تو روابط زناشویی هست. ما تو این زمینه درک متقابلی نداشتیم و دلیل اصلیش هم مسائل ریزی بود که روحیمون رو به هم می ریخت و تو این زمینه هم درک خوبی نداشتیم. ولی الان من گفتم چه مشکلی هست که قابل حل نباشه. اگه مشکلی دارم بگو بدونم.
    مشاور هم واقعا براش این رفتارها عجیبه. می گه کاملا داره اشتباه می کنه و به من گفت فعلا صبر کن.

    دادگاه مهریهمون افتاده 30 اردیبهشت و اصلا نمی دونم چه کار کنم. تا حالا اصلا به روم نیوردم که چرا مهریت رو اجرا گذاشتی چون می خوام نقطه ضعفی دستش ندم.
    از یک طرف می خوام نرم و اونجا باهاش روبرو نشم. از طرف دیگه می گم برم اونجا و بلکه قاضی وساطت کنه.
    هم می تونم دادگاه مهریه رو طولانی کنم تا دیرتر قسط بندی بشه بلکه خانومم منصرف بشه. هم می شه زودتر این کار رو کرد تا خانومم بدونه که با مهریه هم من کوتاه نمی یام.
    لطفا نظر بدین چه کار کنم؟ چه رفتاری کنم؟ هنوزم تنها غذا می خوره ولی برای منم درست می کنه بعضی موقع ها و خودم می خورم.
    براش چیزی می خرم می خوره ولی ذوق نمی کنه.

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 95 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1393-1-12
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,977
    سطح
    33
    Points: 2,977, Level: 33
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 220 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فکر میکنم که دادگاه میتونه مجبورش کنه که جلسات مشاوره رو طی کنه
    شاید اگه با مشاور صحبت کنه بهتر بتونید متوجه بشید که چی توی فکرش میگذره
    یه تحقیقی کنید ببینید چطوری میتونید قانونا مجبورش کنید به مشاوره ( چون فکر کنم خودش همینطوری اینکار رو نکنه)
    خودتونم بد نیست بطور نامحسوس یکم رفت و امدهاش رو چک کنید. حداقل
    میفهمید با کی صحبت میکنه که اینطور مصمم شده روی تصمیمش و حتی به حرف خانوادش هم گوش نمیکنه ( فقط اصلن نباید بفهمه که کنترلش میکنید ) . بعید میدونم خودش تنها به این درجه از اطمینان رسیده باشه. شاید خودش مجزا مشاوری داره یا دوستی که اونو تحت تاثیر قرار داره

  9. کاربر روبرو از پست مفید شمیم بهار تشکرکرده است .

    بارن (دوشنبه 14 اردیبهشت 94)

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    شما در تاپیک قبل هم گفته بودین دوستان مطلقه ای داره الان زندگی اونا در ظاهر چطوره؟ورابط خانومتون با اونها تا چه حد هست؟من افراد زیادی رو دیدم در این تالار که بعد مدتی نشانه های مثبتی دریافت کردند اما ناامید نشید خدا پشت کوچکترین حرکات زندگی ما برنامه بزرگی گذاشته من به سرنوشت از پیش تعیین شده معتقدم وراه زندگی ماست که هر لحظه قدمی ازاون رو میریم شماهم الان توی دره های سخت ونقاط کور زندگی گیر کردین تویه شب اما هیچ چیز جلوی طلوع خورشید رو نمیگیره پس صبورباشین امیدتون رو ازدست ندین لبخند بزنید وازهمه مهمتر دست خدارو بگیرین خانومتون اگه الان اومده سراغ مشکلات جنسی ودرواقع مشکلات جدیدی رو بیان کرده چون مسیله های قبلی که سرش درخواست طلاق داشت توی خودش حل شده اما چون توی لجبازی با شما وخودشه نمیخواد این حقیقت رو بپذیره ودمبال ایراد های جدیدتر وبهانه گیری های تازه تری هست مثل کسی که در حال جنگ با کسی هست ووقتی طرفش رو نیرومند میبینه حرصی میشه واز هر وسیله ای برای ازارش استفاده میکنه من اون تاپیک هم بهتون گفتم اون ازشما خیالش راحته که هنوز صبر دارین واون و رفتاراش شمارو به استانه صبرتون نمیرسونه بهتر کمی بزارین تاثیر رفتارش رو روی شما ببینه که خستتون کرده شکستتون کرده البته فعلا کمی خیالش رو از تغییرتون دررابطه مسایل جنسی راحت کنین واین با عمل بهش ثابت میشه با گفتن من یادگرفتم وعوض شدم اون نمیفهمه پس اول تغییرتون رو عملی بهش نشون بدید دوم برای اینکه بفهمه داره نابودتون میکنه هم باید کاری کنید مثل همون مریضی که گفته بودم یا یه ماژیک هایی هست روی مو میزنند نقره ای رنگه مورو سفید نشون میده یه چندتا روی موهای قسمت شقیقه تون بزنید فکرکنه داره پیرتون میکنه البته اینا فقط پیشنهادهای بچگانه است اما کمک میکنه ذهن شما بازتر شه

  11. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما می گی اشتباهات کوچیک در درک متقابل، خانمتون می گه اینقدر بزرگه که راهی جز جدایی نداره.

    خب چرا نمی رید پیش یه مشاوره؟
    مگه می شه آدم برای یه اشتباهات کوچیک اینقدر برای طلاق مصر باشه.

    46 تا پست این بار نوشتید و 39 تا دفعه قبل، 5 تا جمله را یه سره تکرار می کنید.

    این همه مصر بودن شما برای زندگی با کسی که وقتی بهش نزدیک می شی جیغ می کشه، برای چی هست؟
    اصرار بیش از حد شما را کم ارزش تر می کنه و ایشون را مصرتر.

    خب وقتی نمی خواد یا نمی تونه با شما زندگی کنه چرا اینقدر اذیتش می کنید؟
    اگر می تونید راضیش کنید برید مشاور.
    اگر هم نه، با این اصرارها بیشتر ازتون زده می شه.

    اگر از روی اجبار و اصرار و ناچاری با شما زندگی کنه، چه ارزشی براتون داره؟


    ببخشید که سوال می کنم. گفتم شاید مربوط به مشکلتون باشه. این که توی شش سال زندگی مشترکتون بچه دار نشدید انتخاب خودتون بوده؟ چرا؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    parsa1400 (دوشنبه 14 اردیبهشت 94)

  13. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    دوستان توصیه های شگفت انگیزی بهتون دادن به نظرم فیلم جنایی زیاد میبینن و افرین و صد افرین به شما که با اینکه بارها و بارها اینجا بعضی افراد بهتون گفتن بووووی خیانت

    میاد اما دلتون نمیلرزه و همچنان دلتون نسبت به همسرتون قرصه و هنوزم دارید واسه زندگیتون تلاش میکنید با اینکه ظاهرا امیدی به ادامش نباشه ونمیخواید با یه انگ خیانت زدن خودتونو از همه چی مبرا کنید وخودتونو مظلوم قضیه نشون بدید


    بازم افرین به شما که مردانه به زنو زندگیتون پایبندید و همه تلاشتونوواسه حفظش کردید و میکنید


    مطمئن باش حتی اگه خدای نکرده این زندگی دیگه ادامه پیدا نکنه کسی که از همه بیشتر متضرر خواهد شد شما نیستید چون واسه خودتون اما و اگر و ای کاش وشاید نذاشتید


    تو این دوره زمونه مردایی مثل شما خیلی کم پیدا میشن که اینطوری همه ی تلاششونو بکنن که زندگیشونو حفظ کنن نمیدونم خانومت اینقدر خوب بوده که نمیتونید دنیا رو بدون اون تصور کنید یا خودتون ذاتا متعهدو پایبند و عاشق زندگیتونید

    که درهر صورت این نکته مثبت زندگی شما و شخص شماست


    هربار که تاپیکتونو میخونم این سوالو تو ذهنو قلب من ایجاد میکنید که من جایگاهم تو زندگی همسرم کجاست؟

    وهزاران سوال دیگه رو تو ذهنم ایجاد میکنید

    این اعتمادتون به همسرتون ستودنیه واقعا و برای من جای سوال که چی تونسته اینقدر شما رو برای حفظ زندگیتون مصمم کنه


    و اما برادر خوبم به نظرم دیگه استاپ کن دیگه خواهش و التماس کافیه تغییر کافیه


    به نظرم کم کم باید با خودت کنار بیای که من تمام تلاشمو کردم وجدانم ازاد و رهاست


    به نظرم بسه دیگه تا اینجا هر کاری تونستید انجام دادید هر راهی بودامتحان کردید از حالا به بعدشو بسپار دست خدا


    اجرا گذاشتن مهریه توسط خانومتون بدترین کاری بوده که میتونسته واسه خشک کردن ریشه درخت زندگیتون انجام بده و این دیگه فقط نازو ادا اطوار نیست

    رفتارهای خانومتون هیچ توجیه عقلی و منطقی نداره

    من اگه ذره ای همسرمو دوس داشته باشم هرچقدر دل چرکینم که باشم بازم نمیتونم در برابر اینهمه تلاش و گذشت و .... اینقدر قاطعانه برخورد کنم


    خیلی سخته این جمله برام گفتنش ولی به نظر میاد حالا به هر دلیلی همسرتون دیگه احساسی به شما نداره و تصمیمش قطعیه


    به نظرم فقط دیگه باید باهاش کنار بیاید و قبولش کنید دادگاه مهریه روبرید که فکر نکنه میترسید دیگه خواهش و التماس نکنید ولی هنوز صبر داشته باشید نذارید شرایط بهمتون بریزه اجازه بدید باور کنه که تغییر کردید تا اخرین لحظه


    اما دیگه به نظرم روی خودتون کار کنید و همش نگید نمیخوام ازش جدا بشم زندگیه مشترک دو جز داره و نصفش شمایید


    حتی اگه معتقدید اشتباه میکنه این حق رو داره که اشتباه بکنه و سرش به سنگ بخوره و شما نمیتونی مانع این بشی


    زندگی شما مثل حالتی شده که ادم یکی از عزیزانش به سرطان یا هر بیماری سخت دیگه مبتلا شده اولش باورش سخته تمام تلاشتو میکنی هر دارو و جراحی و پزشک و.... رو

    امتحان میکنید به امید بهبودی اما از یه جایی به بعد دیگه مجبوری بپذیری وبدی دست خدا هرطور که صلاح ببینه

    امیدت بخدا تا لحظه اخر خواهد موند اما خودتم واسه اون اتفاق بد اماده میکنی و در اخر هر اتفاقی بیفته وجدانت ارومه که من هرکاری تونستم انجام دادم


    به نظرم دیگه شمام باید کم کم به ارامش برسید اجازه بدید اگه واقعا نمیخواد به زندگیش با شما ادامه بده خودش تصمیم بگیره و این حق رو بهش بدید
    ویرایش توسط sahar67 : دوشنبه 14 اردیبهشت 94 در ساعت 19:22

  14. 5 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    leila1 (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), parsa1400 (دوشنبه 14 اردیبهشت 94), مهدی سبز95 (دوشنبه 14 اردیبهشت 94), بارن (دوشنبه 14 اردیبهشت 94), شیدا. (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94)


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. زنم اصرار به طلاق داره. زنمو دوست دارم. تو رو خدا کمک کنید. 3
    توسط tanhaye93 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 94, 02:22
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. خداوند تو را دوست دارد
    توسط sayehhaye_mah در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 اردیبهشت 88, 19:05
  5. +تو دوست من اگه جای من بودی ( که خدا نکنه) چی کار می کردی
    توسط dar_tabe_zarde_khazan در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: سه شنبه 06 اسفند 87, 01:51

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.