به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 اسفند 93 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1393-5-08
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    809
    سطح
    15
    Points: 809, Level: 15
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بابام میخواست منو با چاقو بزنه

    سلام...
    اینقدر اشفته و ناراحتم که نمیدونم چی مینویسم..فقط میخوام بنویسم تا شاید یکمی بهتر بشم..
    دیشب نزدیک بود بابام منو با چاقو بزنه...همه چی از ی گوشی خریدن شروع شد..من از پارسال گفتم واسه من گوشی جدید بخرید..خیلی خوش و محترمانه میگفتم...نخریدن.گفتم تبلت دارم اشکال نداره.مامنم گفت امسال نمره هات عالی بشن و انطور بشن که من بخوام واست میخرم..من حتی بیشتر از ان چیزی که میخواست نمره هام بیشتر شد و زدزیرش و نخرید..همون موقع خواهرم گفت ایفون میخواد بعداز یک ماه اشک و جیغ و خودزنی و دعوا واسش خریدن..صبرم تمام شد این اخیا..تبلتم دیگه خوشم نمیمد حافظه نداشت...از ی ماه قبل بیشتروبیشتربهش گفتم بخره امانخرید تاپریشب ودیشب که رفتیم گوشی فروشی وبعدگفت من پول ندارم بخرم خواستی نری کلاسای گروه گرون..حقوق بابات مگه چقدره؟بابام45سالشه و ده سالشه بازنشست شده...بهش گفتم پشیمونت میکنم ازنخریدن..رفتیم خونه شروع کردم جیغ و داد و.حشتانک..خونه میلرزید....صدام گرفت...مااامانمو میزدم..اینقدر عصبی شده بودم یاد ان اشغال عوصی که تنهام گذاشت هم افتادم و با زجه گریه میکردم و داد میزدم..پیراهن مامانمو میکشیدم وهولش میدادم...بازوش قرمز شده بودازبس زده بودمش..میزدم به پاش..حرفای بدی بهش میگفتم...به بابام میگفتم بروخودتوبکش حداقل میگیم نیستی ی چیزی نه شلی نه کلی که نمیری سرکار..چته خسته شدم و حرفای بدتر...انشب گذشت تادییشب که بازشروع کردم جیغ و داد..خیلی بدمامانمو زدم...موهااشو میکشیییدم با دستام وهولش میدادم جلوو...بلوزشو میکشیدم بابلوز عقب میکشیدمش و جلو بعدپرتش میکردم رو فریزر..دوباره میزدم توپاش و ارنجش.توبازوش انقد زدم که قرمز شد..یهو مامانم دیگه خسته شد و امد گرفت موهامو کشیید..بعد از اینکه من خیلی زدش...خیلی مراعات کردنمیخواست منوبزنه غرورم خوردبشه اما نتونست و امدموهاموکشید و زدتوکمرم و بلندبلند جیز زد خیلی بلندوگریه کرد..وحرف های رکیک وزشتی میزد بهم وگریه میکرد یهو بابام از اتاق امدبیرون با چاقو و چاقو گرفت دقیقا نزیدک نزیدک صوورتم...باحالت وحششتان گرفته بودنش روبرو صورتم میگفت خفه میشی یا باهمین بزنمت بکمشت ها؟هی چاقو میورد جلو بترسونتم و ی مشت زد تو صورتم....گریه کردم امازود خودمو جمع وجور کردم و دوباره مامانمو زدوم تو بازوش و گفتم بروبخرواسم...بابام بازبرگشت ایندفعه نزدیک ترامد..چاقو رو گرفت نزدیک شکمم..وقتی عصبانی میشه ی دیونه میشه...اینو از اینکه مامانمو چندروز پیش زد ازاینکه همش دعوامبکنه همش فوش میده میدونم...معلوم نبود داره چیکارمیکنه..هی چاقو رو میوزد نزدیک شکمم و میگفت بزنمت بمیری راحت شیم؟اینقدر بهم نزدیک بود..که فقط کافی بود ی قدم بیادجلو باچاقو تابخوره تو شکمم...مامانمم باگریه چاقورو ازش گرفت .ولی نداد انم هول داد..کم نیوردم دوباره گفتم برو بمیرهرچی مییکشیم ازدست تو بدبخت..تو زندگیت هدفت چیه؟کسی که هدف نداره بایدخودشوبکشه..بیکار بدبخت...همین بحثا وکتکا ادامه داشت تااخرش راضی شد..مامانم رفت خریدواسم دیشب و حتی رفتیم رستوران و به روم نیورد...
    از بابام متنفر شدم...حس میکنم میخوام بمیرم؟میتونید درگ کنید بااباتون چاقوبیاره نزدیک شکمتون هی بیاره جلو تهدیدکنه بگه میزنمت باچاقو یعنی چی؟خودتونو ی قدمی مرگ ببینید
    پدر من ی ادم تنبل..هنوز نه سالم نشده بود از سرکار درامدوبازنشت شد..فقط 35سالش بود...بهترین کار..کاری که الان ماهی 8میلیون حقوق داره...خونمون حاضرنیست تعمیرکنه....هرکی میبینه عیب میکنه..خانواده مامانمم از بس زخم زبون زدن افسردم میکنن..هرچی میشه خونمونوبه رخمون میشکن..مامان بزرگم هروق بامامنمم دعواش میشه میگه برو تو خرابت بشین.نیا اینجاا..اب نریز روکابینت تو توی دهاتی خونت خرباه ام دی اف نداری ببینیچ طوره...وبابا حاضر نیست خونه رو تعمیرکنه...حاضرنیست حتی بره اب شیرین کن بخره...خستشه حتی بره کارت سربازیشو که گم شده بره دنبالش...خستشه خونه رو عوض کنه...فقط دوست داره بشینه پای سریال.. از ساعت 6عصر پای فیلم تا 6صبح..و نمیزاره مافیلم ببینم..6صبح خواب تا 3 بعدازظهر.همش همین.هیچکاری هم نمیکنه
    ماهم دوتاخواهریم و خواهرم دانشجو..هردومونم پرتوقع ایم..ان دانشگاه ازاد و من بهترین مدرسه غیرانتفاعی شهر...تابستونا میریم سفر بهترین هتل وبهترین خرجا ومانتوها..بهترین رستورانا..اما ی مدت خیلی به مامانم فشارامده.مامامنم باهمه چی ساخته فقط بخاطر ما وگرنه بابای من دیونست..اینوخیلی وقته فهمیدم.ازوقتی که کوچیک بودم ومیدیدم تف میکنه توصورت مامانم..میزنتش..حتی الان مامانم42سالشع رو هم چندروز پیش تف کردتوصورتش و زدش و بازکشیده زد.بازتهدیدش میکرد..ی حرفای رکیک و زشتی به مامانم میزنه که شرم دارم حتی از اینکه میشنومشون...ی ادم پرو پرادعااا..حاضر نیست ی باربیادیش خانواده مامانم.درصورتی که هرهفته پیش باباش میره...یادندارم تاحالا باهامون امده باشه جایی.همیشه مامانم.بازار مدرسه مسافرت.همه چی مامانم.مامانم خحیلی برامون زحمت کشید..همیشه پولای خودشو براماتخرج میکنه از کلاسایی خصوصی که 600 میشه هرسال.از پول دادن واسه 3تر مشروطی خواهرم گرفته.از اینکه اینقدر زجرکشید تاخواهرم از منجلاب اوردبیرون..ازاینکه همش گریه میکرد ووقتی کوچیک بودم میرفت دکتراعصاب..بابام خیلی اذیتش خیلی میکنه..فقط بخاطرمازندگی میکنه و میخوادمثل خودش نشیممم.
    دارم از ناراحتی میمیرم که مامانمو ان همه زدم.موهاشو کشیدم..دوشب مامانم وزردم بهش حرفای بد زدم..اشکشودراوردم..دیونش کردم.اما بابای بیخیالم پای فیلم بود ومیخندید وقتی من مامانمو میزدم...ی دفعه امد فقط چاقو اورد برامن
    دارم دیونه میشم....فشاز گذشته..فشار عشق از دست رفته..فشار خانواده.فشارعصبی
    خیلی حالم بده..تاابد ازبابا متنفرم...
    دارم نابودمیشم افسرده میشم که اینقدر به مامانم حرف گفتم اینقدرزدمش...وان بامهربونی صبح واسم صبحانه درست کرد و الانم صدام میکنه بیا غذابخور سرد شد...وان بابای تنبل و هم تاالان خوااابه و چراغا خاموش...
    کاش بمیییییییییییییرم دیگه..خیلی خستم..خیلی عصبیم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 05 اردیبهشت 94 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1393-11-04
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    1,463
    سطح
    21
    Points: 1,463, Level: 21
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered1000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 103 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مردم چه مشکلاتی دارن تو چه مشکلاتی داری!!!!!!!!!!!!!!!!

    فقط از خدا میخوام خودش سر به راهت کنه ...همین .....

  3. کاربر روبرو از پست مفید M.S.H تشکرکرده است .

    سوده 82 (چهارشنبه 20 اسفند 93)

  4. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 اردیبهشت 94 [ 12:28]
    تاریخ عضویت
    1393-10-18
    نوشته ها
    239
    امتیاز
    7,370
    سطح
    57
    Points: 7,370, Level: 57
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class5000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    703

    تشکرشده 881 در 199 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    سلام یاسی جان من شرایطت رو کاملا درک می کنم
    اما چطور دلت اومد دست رو مادرت بلند کنی؟ وای من مادرم سرش درد بگیره من می میرم
    اشکم در اومد وقتی پستت رو خوندم مو به تنم سیخ شد
    فقط سر نخریدن تبلت این همه جنجال به پا شد؟
    اون که میگی بابات داشت می کشتت آره من هم چند بار با چاقو تهدید شدم حتی وضعیتم بدتر از تو بود خونم ریخته می شد با اینکه گاهی مواقع از پدرم دلخور هستم اما دوستش دارم و حاضر نیستم کوچکترین آسیبی بهش وارد بشه
    قدر پدر و مادرت رو بدون و واقعا خودتو بخاطر چیزهای بی ارزش اذیت نکن

  5. 4 کاربر از پست مفید آرام عشق تشکرکرده اند .

    هم آوا (سه شنبه 19 اسفند 93), اقای نجار (سه شنبه 19 اسفند 93), سوده 82 (چهارشنبه 20 اسفند 93), شمیم الزهرا (سه شنبه 19 اسفند 93)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    353
    Array
    به نظرم زیاد مشکل مالی ندارین. به جای تبلت و کلاس خصوصی یه کم مخارجت رو تعدیل کن و روانپزشک خوب پیدا کن برو
    بعدش می تونی با مشاور یا روانشناس هم ادامه بدی
    وقتی انقدر عصبانی می شی نیاز داری به کمک متخصص

    اینجا هم می تونی اشتراک ازاد بگیری مشورت بگیری که پیش روانپزشک بری و کدوم روانپزشک یا روانشاس

    دردای شما رو نمی دونم اما هر کسی یه درد بی درمونی داره شما تنها نیستی. کمک بگیر از متخصص و کارشناس تا بتونی خودتو اروم نگه داری و کم کم راحت و در اسایش زندگی کنی

    موفق باشی
    ویرایش توسط meinoush : سه شنبه 19 اسفند 93 در ساعت 14:11

  7. 8 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    sara 65 (چهارشنبه 20 اسفند 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 19 اسفند 93), هم آوا (سه شنبه 19 اسفند 93), آزرم (سه شنبه 19 اسفند 93), اقای نجار (سه شنبه 19 اسفند 93), سوده 82 (چهارشنبه 20 اسفند 93), شمیم الزهرا (سه شنبه 19 اسفند 93), صبا_2009 (سه شنبه 19 اسفند 93)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 شهریور 96 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1391-12-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    3,752
    سطح
    38
    Points: 3,752, Level: 38
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 107 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باورم نمیشه از خوندن مطلب شما شوکه شدم. شما از پدرت بدتری, رفتارت از اون هم بدتره, برات متاسفم.


    هنوز نمیتونم باور کنم کسی مادرش رو عزیزترین آدم توی زندگیش رو به خاطر یه گوشی کتک بزنه. مطمئن باش که عاقبت به خیر نمیشی. متاسفم برات متاسفم برات


    وقتی میدونید که پدرتون نداره اینهمه ریختو پاش میکنید و باز هم طلبکارید, شما برای زندگیتون چه کردید که این همه از پدر و مادرت انتظار دآری؟


    بعضی از دختر ها تو سن کم کار میکنند که کمک خارج خانواده باشند اونوقت شما که نشستی و خودت رو باد میزنی اینهمه انتظار دآری و برای رسیدن بهش هر کآری حاضری بکنی


    من معمولا اینقدر تند صحبت نمیکنم اما اینقدر این نوشته شما من رو آزار داد که الان اگه دم دستم بودی دو تا کشیده هم بهت میزدم


    تا دیر نشده در رفتارت تجدید نظر کن, دستان مادرت رو ببوس و ازش حلالیت بگیر.


    خدایا اینجور بچه قسمت هیچ کس نکن. آدم با عشق بچه دار بشه اونوقت بشه بلای جونش.


    من هم نوجوان بودم جوون بودم, اما خدا شاهده که هیچ وقت نگذاشتم به پدر و مادرم فشار بیاد. خیلی چیز ها دلم میخواست و به خاطره اینکه به پدرم فشار نیاد به زبون هم نمیآوردم. حتا نگذاشتم پدر و مادرم برام جهیزیه بگیرند که در فشار نیفتند و خدا رو هزار مرتبه شکر الان دارم از دعای خیری که پشت سرمه لذت میبرم از زندگیم


    به خودت بیا, یک تار موی مادر به دنیا میارزه.

  9. 8 کاربر از پست مفید مهردخت تشکرکرده اند .

    M.S.H (سه شنبه 19 اسفند 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 19 اسفند 93), نادیا-7777 (سه شنبه 19 اسفند 93), هم آوا (سه شنبه 19 اسفند 93), آزرم (سه شنبه 19 اسفند 93), اقای نجار (سه شنبه 19 اسفند 93), سوده 82 (چهارشنبه 20 اسفند 93), صبا_2009 (سه شنبه 19 اسفند 93)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 اسفند 93 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1393-5-08
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    809
    سطح
    15
    Points: 809, Level: 15
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مائده جان هرکسی مشکلااتی داره..ما جای هم نیستین بتونیم بگیم مشکلت چقد ناچیزه،همین ناچیزواسه من خیییلیه..سر به راه هستم که کمک میخوام از شما خانوومیی..
    ملودی جان ممنون درک میکنی..
    باورکن ازوقتی عشق سابقم رفته بااینکه حتی اگربرگردن نمیخوامش ولی خیلی عصبی شدم.،حساس و زودرنج بودم بدترشدم.،کم طاقت شدم،،اینقدر عصبی و حساسم حدنداره وقتی عصبی میشم ازچیزی یادان میفتم واتیش میگیرم وبدترمیشم بخدا اصلا دست خودم نبووود..وقتی اروم شدم فهمیدم چیکارکردم،ان صحنه ای که موهاشوکشیدم جلوی چشممه...الان میگه سیم کارتتواماده کن عصرببرمش واست بزارنش توگوشیت پانچش کنن..ومن بیشتر شرمنده مییشم.انقدر ناراحتم که فقط خدامیدونه
    خیلی بد شدن عصبی شدم..من ی ادم صبوربودم اماالان نیستم،یکی بهم بگه تو تادوروز توفکرششم.تنهایی طلب شدم.دوست دارم خودم باشموخودم..
    بابامم هنوزخوابه دوساعت دیگه بیدارمیشه غذابخوره پافیلم تاصبح روزبعد..
    خیلی اشفتم...خیلی پرییشونم..

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    46
    Array
    سلام یاسی

    تو هم چقدر خوب دو شب به طور کامل زحمات مادرت رو جبران کردی

    ببین قبح نداره برات اینهمه بی حرمتی به پدر و مادرت؟؟؟؟،حتی اگه بدترین موجودات روی زمین باشن،من نمیدونم تو چند سالت هست قطعا پدر و مادرت بیش از حدو اندازه لوست کردن،خودت سر کار برو،والا من 26 سالمه از وقتی هم چشم باز کردم داشتم درس میخوندم همزمان با درس و دانشگاه کار هم کردم ،الان چند ساله 1000 تومن هم از پدرم نمیگیرم و درست از سن 19 سالگی لباسهامم خودم خریدم ولی تا آخر عمرمم هم مدیون زحمات پدرو مادرم هستم و اگر هیچ چیزی هم نداشتم بازهم به خودم همچین اجازه ای که تو به خودت دادی رو نمیدادم.
    ببین عزیزم به جای حس کردن کمبود گوشی لازمه هزینه کنی روی رفتار و سلامت رفتارت کار کنی ،آدم بدون گوشی نمیمیره،ولی با رفتار نایشایست حتما ضررهای زیادی میبینه.

  12. 8 کاربر از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده اند .

    maryam123 (سه شنبه 19 اسفند 93), sara 65 (چهارشنبه 20 اسفند 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 19 اسفند 93), نادیا-7777 (سه شنبه 19 اسفند 93), هم آوا (سه شنبه 19 اسفند 93), آزرم (سه شنبه 19 اسفند 93), سوده 82 (چهارشنبه 20 اسفند 93), صبا_2009 (سه شنبه 19 اسفند 93)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 اسفند 93 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1393-5-08
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    809
    سطح
    15
    Points: 809, Level: 15
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مهردخت جان من واسه همین تاپیک زدم که رفتارم رو درست کنم نه اینکه شمابخوای منوسرزنش کنیی..تاپیک نزدم که تندی های شمارو بشنوم..اینکه تایپک زدم و میگم پشیمون وناراحتم فکرکنم نشون بده چقد خودم حالم بده وحرفای شمادوستای عزیزم چقدر بیشتر منوداغون میکنه..اذیتم میکنه
    بله حرفای شمااادرسته....
    اما من اینکارارو توعصبانیت انجام دادم.اتفاقا همیشه من کمک مامانم میکنم توخونه تمیزکردن اشپزی.همه جی کمکش میکنم،،
    هیچ وقتم اینجور نبودم..از وقتی عشق سابقم رفته اینطورعصبی شدم..خصوصااین اخریافشاردرس و همه چیز..اعصابم داغووون.

  14. 3 کاربر از پست مفید yasii تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (سه شنبه 19 اسفند 93), anisa (سه شنبه 19 اسفند 93), اقای نجار (سه شنبه 19 اسفند 93)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 95 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-30
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,230
    سطح
    61
    Points: 8,230, Level: 61
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 220
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    826

    تشکرشده 744 در 192 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    67
    Array
    دوست عزیز واقعا در شرایط سختی هستید
    میتونم اینو بفهمم چقدر عذاب وجدان دارید الان
    تصورم اینه حتی بدترین آدم کره ی زمین هم از به درد آوردن دله پدرو مادرش عذاب وجدان میگیره

    کارها و رفتارهایی که انجام میدید در واقع عقده ها و نفرت هایی هستند که در طی چندین سال جمع شده ، بدون اینکه خودتون بخوایید
    وقتشه یواش یواش این همه نفرت رو از دلتون بریزید بیرون

    وقتی از چیزی ناراحت یا عصبانی شدید خودتون رو کنترل کنید ، صبور بودن رو یادبگیرید ، سعه صدر داشته باشید
    http://www.hamdardi.net/thread-19404.html

    بهتره در شهرتون مشاوره ی حضوری داشته باشی ، پله به پله مشاور و روانپزشک کمک کنه از این حالت خارج شی ، کمکت میکنه خشمت رو کنترل کنی و صبور بودن رو یادبگیری

    حضرت محمد (ص) : از نفرین پدر بترسید و دور باشید که بالای ابر و به آسمانبلند شود و خداوند عزوجل ( به فرشتگان ) فرماید : آن نفرین را به سوی من بلند کنید تا برایش استجابت کنم ، و از نفرین مادر بترسید که آن از شمشیر تیزتر است.


    یاسی جان ولی از این مطمئنم که میتونید جبران کنید
    دوستم هیچ کس از عمر آدم ها اطلاعی نداره ،
    مبادا دیر بشه و نتونید دلشون رو از خودتون صاف کنید ...

    از این همه نفرت بترسید ، از همین امروز شروع کنید
    با کمک روانپزشک روی خودتون کار کنید
    خیلی میتونه واستون موثر باشه

    تا وقتی پدر و مادرتون ته دلشون از شما حتی به اندازه سر سوزن ناراحتی داشته باشند ، در زندگی روی آرامش و خوشبختی رو نمی بینید.
    باور کنید نمی بینید ...

  16. 2 کاربر از پست مفید (آسمانی آبی) تشکرکرده اند .

    anisa (سه شنبه 19 اسفند 93), هم آوا (سه شنبه 19 اسفند 93)

  17. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 فروردین 94 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-15
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    289
    سطح
    5
    Points: 289, Level: 5
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 29 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشاوره برای درست کردن ناخوشی های کوچیکه. برای ناخوشی های بزرگ آدمها در سکوت با نگاهی غمبار و لبخندی تلخ فقط میتونند نگاه کنند، تصور کنند، تخیل زیبا بسازند تا اینکه وقت موعود فرا برسه.

  18. 2 کاربر از پست مفید rechtfertigung تشکرکرده اند .

    bkaf38 (دوشنبه 25 اسفند 93), هم آوا (سه شنبه 19 اسفند 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.