سلام.یه خانم متاهل حدودا 33 ساله و تحصیل کرده و شاغل هستم و دارای یک فرزند که دانش آموز هست.سالها پیش زمانی که دانشجو بودم به یکی از همدانشکده ایام بشدت علاقمند شدم و سعی کردم این موضوعو بهش بفهمونم.اما این علاقه یکطرفه بود ومدتی بعد فهمیدم که خودش به کس دیگری علاقمنده.درسم که تموم شد مشغول بکار شدم .اون زمان فکر می کردم اگه ازدواج نکنم ممکنه برای همیشه مجرد بمونم از طرفی فکر می کردم با ازدواج میتونم اون عشق یکطرفمو فراموش کنم.در سن نسبتا پایین یک ازدواج سنتی کردم با کسی که در زمان عقدمون فقط 2 هفته بود که میشناختمش.چند ماه بعد هم عروسی کردیم.همسرم در زمان عقد موضوع عشق یطرفه منو می دونست چون خودم بهش گفتم.الان بیش از ده سال از اون زمان می گذره و من در شرایط ظاهرا خوبی هستم از نظر وضعیت شغلی و مالی و.. .اما هیچ عشقی به همسرم ندارم و هنوز به اون آقا فکر می کنم.شبها خوابشو می بینم.اونم الان زن و بچه داره و این موضوع خیلی منو ازار میده.عکس خودش و زنشو تو گوشیم سیو کردم.ومرتب پروفایلشونو در ف.ب چک می کنم و از اونجایی که خودش بسیار پیشرفت کرده و جایگاه خیلی خوبی داره خیلی حرص می خورم تا جایی که حتی زن و بچشو نفرین می کنم.هیچ انگیزه ای ندارم.همه روزام مثه هم شده.حتی توی خونه دست به سیاه و سفید نمی زنم.شوهرم که مرد آرومیه اخیرا صداش در اومده و میگه تو جوونی منم به باد دادی.مشاور هم رفتم فایده نداشته.چکار کنم که زندگیم به حال عادی برگرده و از شر این وضعیت خلاص شم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)