سلام دوسال ازدواج کردم وبجه ندارم،شوهرمن وقتی عصبی باشه دیگه واقعاقاطی میکنه وچشماشو میبنده ودهنشوبازمیکنه ومثل نقل ونبات هرچی فحش وبدوبیراه تودنیاست نثارمن وخانواده وهفت جدوآبادم میکنه وتوقع داره که هیچی بهش نگم ،آخه اینجوری نمیشه که! منم بایددربرابراین پرخاشگریاش یه عکس العملی نشون بدم که بفهمه حدخودشونگه داره.راستش مادرش مریضه وازنظرخانوادگی مشکلات خانوادگی دارن،دیرو،زمن برامادرش غذادرست کردم وکه اون بره بدش وبیادقبلش خیلی خوب بوداماوقتی اومدخونه موقعی که زنگ درخونه روزدمن کلیدآیفون زدم (چون آیفون ماشانسی یه وقتایی دربازمیکنه ویه وقتایی بازنمیکنه)خراب!خلاصه کلیدوزدم بازنشدوفوری خودم رفتم دربازکردم اماتا اومدتوقیافه اش ازشدت عصبانیت مثل یه دیوشده بودوفوری اومدتووزدآیفون ازجاشکست وخوردش کردوهرچی که ازدهنش دراومدبه منوخانوادم گفت وگفت :مگه من 100باربهت نگفتم که ای آیفون خرابه چرازدی روکلیدش وقتی کارنمیکنه دراون لحظه من که فهمیدم خیلی عصبانیه بهش چیزی نگفتم وسکوت کردم وباحالت قهرونه رفتم تواتاق وناهاربراش نیاوردم ،ازقضابعدازظهرهمون روزمن نوبت دکترداشتم وبامادرم قراربودبریم وازقبل برنامه چینی کرده بودیم شوهرم باعصبانیت ویه حالت خیلی مردسالارانه ای گفت که امروزتوحق نداری نه دکتربری ونه پاتوازاین خونه بیرون بذاری قلم پاتوخردمیکنم اگه جایی بری،منم بهش گفتم امروزچطورت شده وازکجااعصابت خورده که داری سرمن خالیش میکنی ؟مگه من چکارت کردم که بامن اینجوررفتارمیکنی ،که بخاطریه آیفون اینجورباهام رفتارکردی و.....داشتم توجیهش میکردم که دوباره مثل همیشه چشماشوبست وفحش بارونم کردوبه پدرومادرم خیلی توهین میکنه یعنی تاحدشدیدش فحش رکیک میده بهشون که من ازگفتنش خجالت میکشم!خوب منم بهم برمیخوره کسی به خانوادم فحش بده عکس العمل نشون میدم چون اگه ازالان هیچی نگم دیگه براش عادی میشه ومنم اینجوری اصلاخوشم نمیادچون من واقعابه خانوادش احترام میذارم ومحبت میکنم اونوقت درقبالش این بیادتودعوامون فوری فحش رکیک بده به خانواده من؟بعدکه این حرفاروزدمن گفتم که ازاین اخلاقت دیگه خسته شدم وتاخواستم لباساموبپوشم وبرم اومدتواتاق وهم منوزدوهم بدترین فحشای تودنیاروبهم زدومخصوصابه خانواده م منم رفتم تواتاق وخوابیدم دیشب معلوم بودکه پشیمون شده بود،ولی من خیلی ازش دلگیرم وازدیشب تواتاقم وصبحی هم بهش گفتم دیکه کاری باتووخانوادت ندارم ودیگه برامادرت غذادرست نمیکنم ونمیرم بهش سرنمیزنم!مگه مجبورم این محبتاروبکنم ازاون ورتودستمزدشوبهم بدی!الان باهاش قهرم ولی نمیدونم که این قهری بجاست یانه؟؟نمیدونم الان بایدچکارکنم ؟توروخدابگیدچیکارکنم خداییش دیروزخیلی بدوبیراه گفت ودلموشکست یعنی همیشه این کارشه این کارارومیکنه وبعدش زودپشیمون میشه!ولی چه فایده پشیمونی ؟خوبه که آدم دیگه تکرارنکنه !الان چیکارکنم باقهریم؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)