به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 30
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array

    اصن نمیفهمم چرا اینو میگه ما رابطمون خیلی عادیه و تحقیر آزارم میده چی کار کنم که حالم بعتر شه و کاری باهاش نداشته باشم

    سلام
    من یک دختر ۲۴ ساله هستم و ۴ سالی میشه که از یکی از دانشجوها که ۲ سال از من بزرگتر بوده خوشم میاد
    ولی رابطه مون همیشه در حد سلام و علیک بود و یا هر چند ماه یک بار زنگ زدن از طرف من برای تهیه ی جزوه ای چیزی
    چون ایشون از اون آدمای خونگرمی هستن که نه نمیگن به کسی و خیلی کار راه بندازن
    ولی یه بدی که دارن شوخی های بیمورد زیاد میکنن و فی المثل هر وقت تماس میگرفتم به اینکه دوس پسر دارم یا نه شوخی کشیده میشد
    من خودم یکم از دخترهایی هستم که زیاد با پسرا گرم نمیگیرن و همیشه تذکر میدادم که زیاد از این شوخیا خوشم نمیاد و واقعن به هرکس دیگه تذکر میدادم دیگه ادامه نمیداد ولی ایشون نه
    تا آخرش یه بار وسط دعوا گفتن که شاید من نظر مثبتی دارم شما همش دعوا می کنید
    این بود که فک کردم شاید واسشون مهمه و رویه رو عوض کردم چون خودم هم دوسشون داشتم
    حدود ۵-۶ ماه ما واقعا روزی ۴-۵ ساعت چت میکردیم و شوخی بی مورد تا آخرش من طاقت نیاوردم و خواستم جدی بپرسم و اگه احساسی نیس درس نیس ادامه پیدا کنه
    ایشون همون شب گفتن نه ولی دوس ندارن ارتباط رو قطع کنن منم گفتم دیگه چت نمیکنم ولی اگر کاری و کمکی لازم بود انجام میدم و البته اون شب به دروغ گفتن که دارن ازدواج میکنن
    و باز هم از فردا ایشون ادامه دادن چت رو و من سریع قطع می کردم و وقتی اعتراض کردم که دارید ازدواج می کنید درس نیس اینقد صحبت کنیم و گفتن که نمیخواستم از دستم ناراحت باشی

    رابطه مون از اون به بعد به شکل یه همکلاسی و یه جور دوست اجتماعی ادامه پیدا کرد و مثلن از هم لپتاپ قرض میگرفتیم و آخرین بار که ازشون تو ایمیل بره دادن لپتاپ تشکر کرده بودم همین ۲۰ روز پیش بازم دروغ گفتن که رفتن خواستگاری که من عصبانی شدم که هر وقت زن گرفتی شیرینی بیار بخوریم؟ که من اصن بهت گیر ندادم و یه بار گفتم تموم شد؟ اصن تو رو با کلمات محبت آمیز خطاب نمی کنم؟
    هر چند روز یه بار یادم می افته ایمیل و اس ام اس و زنگ که اثبات کنم مزاحمش نبودم
    اون الان همش صبر میکنه و میگه تو مزاحم من نیستی عمدی در کار نبوده و من نخواستم تو رو از خودم دور کنم و ترحم هم بهت نکردم و هروقت گریه نکنی دوس دارم باهات حرف بزنم و … هر روز منو ناراحت نکن و شادی ایجاد کن
    ولی من گیر دادم که پس دلیل دروغت چیه و میدونم آخرش کاسه ی صبر اون هم لبریز میشه
    الان
    ۱- سرنوشت این ارتباط معلومه و از همون ۹ ماه پیش هم معلوم بوده و یه چیز یه طرفه بوده که باید تموم شه و من فقط ناراحتم که چرا تا حالا تموم نشده؟؟؟ چی کار کنم؟؟؟؟
    ۲به این دروغ آخرش چطوری مثبت نگاه کنم و حودم و اون رو آزار ندم؟؟؟ انقدر منفی نگاه کردم ذهنم پره ؟ اون منو سریش میدونس – همه ی تقصیرا رو انداخت گردن من و ……. بیشتر نگران درسام هستم و میخوام با آرامش خاطر به اونا برسم

    و من دوست دارم با ایشون قطع ارتباط کنم تا بفهمن شاید یه روزی واسم مهم بودن ولی رفتارای بدشون منو بی تفاوت کرده بهشون ولی نمیتونم و همین گریه کردن ها و عصبانی شدن ها و حساسیت بیخودی که نسبت به خبر دروغ ازدواج نشون دادم همه چی رو فهموند

    الان هم ایمیل دادم و باز هم همون حرفای تکراری میترسم این بار واکنش بدی نشون بدن و حالم بدتر شه و دیگه نگن نمیخوام ناراخت باشی تو به خاطر شوخی من؟؟؟ نمیدونم اگه واکنش بدی نشون دادن چه جوری رفتار کنم میترسم گریه ام بگیره جلوشون دوباره
    خودمم حسته ام دیگه الان ۲۰ روزه حالم بهتر نمیشه
    دلمم نمیاد ناراحت کنم ایشون رو چون فک میکنم جز اینکه از من خوششون نیومده بدی در حق من نکردن و من خودم چون از ایشون خوشم میومده درگیر شدم و الا پسرهای دیگه چرا درگیرم نکردن با اینکه از این شوخیا میکردن
    تو این چند باری هم که کامپیوترشون دستم بوده متوجه شدم این شوخی غالب ایشون هست که به دخترا بگن فقط با تو حرف میزنم و ………… و قبل از من خیلی ها قطع ارتباط کردن باهاشون و انگار فقط من قدرت قطع ارتباط ندارم

    چون وفتی قطع هم میکنم و ایشون تماس میگیرن دوباره شروع می کنم در حالی که بقیه دوباره شروع نکردن
    ولی من میخوام اول ثابت کنم که چقد ایشون بدن و بعد قطع ارتباط کنم وقتی هم ایشون جوابی نمیدن به این چرندیات من دلم میگیره و از خودم بدم میاد و فک میکنم نمیتونم با کسی دوست عادی باشم
    حتی بهشون گفتم بره اینکه خودتون ناراحت نشین اس ام اس های منو بلاک کنین چون اعتباری بهم نیس هر چند وقت یه بار یادم می افته میام چرندیات مینویسم ولی ایشون حاضر به این کار نیستن و فقط میگن اگه یه مدت با هم حرف نزنیم تو حالت بهتر میشه؟؟
    خودم خیلی ناراحت بودم که چرا پیام های خصوصی ایشون رو تو لپ تاپشون خوندم ولی بعد متوجه شم که ایشون هم وقتی لپ تاپم دستشون بوده کار مشابهی کردن
    من راستش میخوام قطع ارتباط کنم ولی دوس دارم یه مدت بعد ایشون بیان واسه آشتی و این بار من باشم که مث بقیه مخلشون نذارم؟؟ ولی میترسم این کار رو نکنن
    موضوع ازدواجشون هم میذونم ۱۰۰ درصد دروغه و به خودشون هم گفتم دروغ بودنش بیشتر آزارم میده چون فقط بره گفتن به من ساخته شده ولی ایشون اصرار دارن که دروغ نگفتن در حالی که رفتار و کاراشون چیز دیگه رو نشون میده
    و من اصن دلیل این حرف ایشون و دروغشون رو نمیفهمم
    چون هر دو ما خیلی درسخون هستیم و در تکاپوی اپلای و تز و ……….
    و واقعن تو ۹ ماه گذشته از طرف من هیچ اظهار علاقه و وابستگی عنوان نشده بود
    و شاید هفته ای یک بار با ایشون ۱۰ دقیقه چت کرده بودم
    و نمیدونم چرا گفته شد
    البته اون شبی که این حرف گفته شد ایشون اول شوخی کردن که میخوام برم پارک دوس دختر پیدا کنم
    من قاط زدم و گفتم یک درصد هم واسم مهم نیست
    که ایشون برگشتن گفتن بابا من دوس دختر ندارم فقط یه خواستگاری رفتم اون هم در حد حرفه
    که من عصبانی تر شدم و گفتم که خودت نمیدونی چی میخوای؟ وقتی میخوام برم میای میگی دختر گل – عزیزم چرا نمیتونی با من دوست عادی باشی؟ وقتی هم که فقط دوست عادی ام میای این حرفایی رو که اصن بهم ربط نداره میزنی؟؟
    من میخوام به این قضیه مثبت نگاه کنم و دیگه هم کاری به کار ایشون نداشته و همش تماس نگیرم که بگم مزاحم زندگیت نبودم

    ولی اصن خودمم کلافه شدم

    الان
    ۲۰ روزه که از کار و زندگی افتادم
    هر کار میکنم بهتر نمیشم
    به خودش میگم میگه غلط کردم میگه تو مزاحم نیستی ولی این فکرت که فک میکنی مزاحمی دیگه بعد
    ۲۰ روز مزاحمه

    نمیدونم چی کار کنم
    کارم فقط گریه است؟ احساس تحقیر شدن آزارم میده؟
    من از کسی خواستگاری نکردم و یا به کسی اظهار علاقه نکردم

    فقط یه شب زنگ زدم و گفتم آیا تو این مدت حس خاصی داشته یا نه؟ وگرنه من داشتم و ادامه اش وابستم میکنه؟
    اون شب هودش اصرار داش که دوباره زنگ بزنه و نگران بود بلایی سر خودم بیارم
    می گفتم نه مهم نیس و خوشخالم با صداقت گفتی تموم شد
    ولی اون میگفت اگه کسی به من میگفت تو از من خوشت میاد باور نمیکردم
    بعد از اون هم حودش اصرار داش و همش فک میکرد حالم بده
    تا اینکه دعوا شد و اعتراض کردم که برو به زندگیت برس و رابطه کمتر شد ولی قهر نکردیم و عادی ادامه دادیم
    فقط بعضی وفتا به درد هم میخوردیم
    حتی همدیگر رو میدیدیم فقط سلام و علیک میکردیم و رد میشدیم؟
    من اصن نمی فهمم چرا این رو گفت در حالی که رابطه مون عادی بود؟؟؟

    خوب به من چه ربطی داشت که داره ازدواج میکنه یا نه؟اینو گفت که دیگه با هم حرف نزنیم دیگه؟ در حالی که من فکر میکنم هفته ای یه بار 10 دیقه چت اون هم وقتی هیچ حرفی غیر از مسائل درسی و مقاله و .... عنوان نمیشه رابطه ای نیس که بخوای به خاطر ازدواج به هم بزنی؟اصن نمیفهمم چرا اینو گفت؟ نگران درسام و فرصتی هستم که داره میره؟ احساس حقیر شدن آزارم میده در حالی که اون با خیال راحت درس میخونه؟همش هم بهم میگه من دارم تز می نویسم و شهریور دفاعم هس و تو همش ناراحتم میکنی به کارام نمیتونم برس و من میخوام همه چی عادی شه ولی تو دست از این فکرت که مزاحمی برنمیداری؟؟؟من این حس دوست داشتن که باید همون 9 ماه پیش تموم می شد اذیتم میکنه؟اون آزادانه با همه کلمات محبت آمیز رد و بدل میکنه ولی من به عمد نه انگار نمیتونم دست بردارم و فقط دارم خودمو آزار میدم در حالی که تقریبا از همه چی خبر دارم و میدونم که اولین و آخرین نفری نیستم که با چرندیاتش که از دید خودش شوخیه و 1000 بار هم بهش گفتم با این مسائل شوخی ندارم آزار دیدم
    از یه طرف درسته که اون میخواد همه چی عادی باشه ولی وقتی میاد خبر ازدواج رو اختصاصی به من میده خوب نمیتونم عادی باشم دیگه ؟؟؟ مواقع عادی بودن اصلن من با این آدم کاری ندارم و بهونه ای ندارم که باهاش حرف بزنم یعنی اگه کاری هم داشته باشم وفتی این خبر ازدواج رو میاد به من میده اون هم به صورت اختصاصی من دیگه به هر دری میزنم باهاش کار نداشته باشم؟؟؟؟
    ولی اون میگه من نخواستم تو رو از خودم دور کنم
    حاضرم نیس دو کلام منطقی حرف بزنه و همش میگه عمدی نبوده - غلط کردم - بی خیال شو و .....

    - - - Updated - - -

    جوابی نیس ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    به خدا حالم بده کمک کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    از این اداهایی که درآورده تو این 20 روز و نخواسته باهام حرف بزنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    دارم داغون میشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    من دختر محکمی بودم نباید میذاشتم اینجور تحقیرم کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    قبلن یه اس میدادم کارت دارم زنگ میزد نیم ساعت خرف میزد
    الان همش بهونه
    خس اینکه اون تموم کننده بود آزارم میده
    من حتی هفته ای یه بار تو چت میدیدمش حالیشو نمی پرسیدم
    بعضی وقتا میومد می پرسد و بعد میدید نمی پرسم میگفت منم خوبم
    این چه رفتاری بود کرد آخه
    ویرایش توسط nafiseh joon : سه شنبه 31 تیر 93 در ساعت 13:16

  2. کاربر روبرو از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده است .

    تیام (پنجشنبه 23 مرداد 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 فروردین 02 [ 06:11]
    تاریخ عضویت
    1390-8-21
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    8,539
    سطح
    62
    Points: 8,539, Level: 62
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 211
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,282

    تشکرشده 89 در 30 پست

    حالت من
    Khabalod
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام

    اگه میخوای دیگه تحقیر نشی آزار نبینی فکر ذهنت آروم بشه بتونی به درسهات برسی و ازین وضعیت بدی که هستی بیای بیرون :

    دیگه این آقا رو ملاقات کن نه ایمیل بزن نه اس ام اس نه تلفن کلا قطع ارتباط شاید اولش سخت باشه ولی عادت میکنی

    اصلا قضیه رو کش نده اصلا. رابطه ای که داری از ریشه غلط بوده هیچ لزومی نداره ذهنت رو درگیر جزئیاتش کنی که چرا اون اونجور کرد چرا من اینجوری کردم پس حالا من فلان کار رو میکنم تا بهش ثابت بشه و ...

    خیلی زود خودت رو ازین وضعیت اسفناک نجات بده
    خیلی مهم هست که روی عزت نفست کار کنی یه دختر دیگه باید چقدر تحقیر بشه؟ بس نیست؟


    موضوع خیلی مهم دیگه این هست که اطلاعاتت رو درباره حد و حدود روابط دختر و پسر بالاتر ببری و در عمل رعایت کنی تا مجددا دچار آسیب نشی

    این لینک رو مطالعه کن
    سطوح رابطه دختر و پسر



    هر رابطه دوستی بین دختر و پسر نامحرم ولو تحت عناوینی مثل دوست عادی و دوست اجتماعی و ازین جنس عناوین درست نیست و هزار و یک اسیب به همراه داره که البته بیشتر آسیبها گریبان دختران رو میگیره

    توجه داشته باش بسیاری از رابطه ها با پیامدهای ناگوار در ابتدا به عنوان دوستی معمولی دوستی اجتماعی دوستی فقط برای درد و دل دوستی به قصد آشنایی با روحیات دوستی به قصد ازدواج و ... بوده

    فقط کافیه تو همین تالار سرچ کنی تا صدها مورد از دختران و پسرانی رو ببینی که بعضا صدمات جبران ناپذیری ازین روابط خوردن و تو خیلی خوش شانس هستی که مشکلت در این حد هست و قبل از صدمات بیشتر میتونی خودت رو از خطر نجات بدی

    لینک زیر رو هم حتما مطالعه کن
    موفق باشی

    دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر


  4. 4 کاربر از پست مفید mohammad6599 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 01 مرداد 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 01 مرداد 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 24 دی 93), ستیلا (جمعه 03 مرداد 93)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad6599 نمایش پست ها
    با سلام

    اگه میخوای دیگه تحقیر نشی آزار نبینی فکر ذهنت آروم بشه بتونی به درسهات برسی و ازین وضعیت بدی که هستی بیای بیرون :

    دیگه این آقا رو ملاقات کن نه ایمیل بزن نه اس ام اس نه تلفن کلا قطع ارتباط شاید اولش سخت باشه ولی عادت میکنی

    اصلا قضیه رو کش نده اصلا. رابطه ای که داری از ریشه غلط بوده هیچ لزومی نداره ذهنت رو درگیر جزئیاتش کنی که چرا اون اونجور کرد چرا من اینجوری کردم پس حالا من فلان کار رو میکنم تا بهش ثابت بشه و ...

    خیلی زود خودت رو ازین وضعیت اسفناک نجات بده
    خیلی مهم هست که روی عزت نفست کار کنی یه دختر دیگه باید چقدر تحقیر بشه؟ بس نیست؟


    موضوع خیلی مهم دیگه این هست که اطلاعاتت رو درباره حد و حدود روابط دختر و پسر بالاتر ببری و در عمل رعایت کنی تا مجددا دچار آسیب نشی

    این لینک رو مطالعه کن
    سطوح رابطه دختر و پسر



    هر رابطه دوستی بین دختر و پسر نامحرم ولو تحت عناوینی مثل دوست عادی و دوست اجتماعی و ازین جنس عناوین درست نیست و هزار و یک اسیب به همراه داره که البته بیشتر آسیبها گریبان دختران رو میگیره

    توجه داشته باش بسیاری از رابطه ها با پیامدهای ناگوار در ابتدا به عنوان دوستی معمولی دوستی اجتماعی دوستی فقط برای درد و دل دوستی به قصد آشنایی با روحیات دوستی به قصد ازدواج و ... بوده

    فقط کافیه تو همین تالار سرچ کنی تا صدها مورد از دختران و پسرانی رو ببینی که بعضا صدمات جبران ناپذیری ازین روابط خوردن و تو خیلی خوش شانس هستی که مشکلت در این حد هست و قبل از صدمات بیشتر میتونی خودت رو از خطر نجات بدی

    لینک زیر رو هم حتما مطالعه کن
    موفق باشی

    دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر
    ببینید آقا من کاری رو که شما گفته بودین کردم و آخرش که راضی شد به جای غلط کردم و ........... منطقی صحبت کنه
    بگه که دست از گذشته بردار و بذار دوست عادی باشیم
    من گفتم که همین طور که شما با کمال بی شرمی کل message های من رو خونده بودین ( این message ها چیز خاصی نبود و فقط یک مورد بحث من با آقایی که مثل ایشون باز هم شروع به تعریف از قیافه کرده بودند و من اون تعریف رو تو نطفه خفه کرده بودم ولی ایشون رو 1 سال پیش نتونستم خفه کنم چون ازشون خوشم میومد) من هم کل message های ایشون رو خوندم و متوجه شدم که شما عادتون هست در حد شوخی به ملت اظهار علاقه کنی - آمار دوست پسرهاشون رو بگیری - مجبورشون کنی روز مرد رو بهت تبریک بگن - وقتی یه هفته کار خاصی نداشتن باهات حرف بزنن بری بگی به فکرم نیستی و با من خرف نمیزنی - با هیچ کس جز تو حرف نمیزنم و خیلی پاکم
    و آخرش هم وقتی فهمیدی بهت وابسته شدن بگی عادی هستیم و بذار دوست باشیم و بعد تو همون دوستی عادی هم در حالی که 9 ماه گذشته چیزای چرت و پرت بگی


    ولی مشکل اصلی من اینه که اصن ار نظر من ما دوستی و رابطه نداشتیم
    یک بار هم با هم بیرون نرفته بودیم - من اهل پارتی و ... نیستم همیشه با خانواده خودم و یکی دوتا دوست دخترم هستم
    درد و دل با هم نمی کردیم اگر هم میکردیم در عد روایط کاری بود که مثلن من بهش می گفتم امروز تو شرکت مافوقم فلان چیز رو گفت یا ایشون که میگفت امروز استاد راهنمام فلان بلا رو سرم آورد و خستم کرد
    حتی تا همین 20 روز قبل ما اس ام اس بازی نمیکردیم و زنگ نمیزدیم ( یغنی من اگه از دستشون عصبانی نباشم کاری به کارشون ندارم )
    از 9 ماه پیش که حرفی جدی گفته شد و بسته شد ما رابطمون در حد شاید هفته ای یک بار چت و اونم 10 دیقه بوده و فقط ایشون گاهی اوقات که دیگه صحبت نمیکردم یه مدت ( یعنی حرف خاصی نداشتم ) میومدن میگفتن دیگه با من حرف نمیزنی؟؟؟؟
    ولی الان جوری رفتار میکنن انگار همه چی تقصیر منه ؟؟؟ و من نمیتونم بهش حالی کنم تقصیر خودتم بوده و من فقط صداقت به خرج دادم که تموم شه بره
    من در واقع بیشتر به خاطر اینکه رابطمون چیزی نبوده و خبر ازدواج ( اون هم به صورت دروغ ) ربطی به من نداشته ناراحتم میکنه؟؟؟
    به خودشم میگم میگه 4 سال دخترا منو مسخره میکنن عکس های طرف رو میبینن و دماغش رو مسخره میکنن
    ولی من بهش میگم تو به من گفتی ازدواج و خواستگاری و تو اجازه میدی دختری رو که رفتی خواستگاریش ملت مسخره کنن

    من مذهبی نیستم ولی اعتقاد دارم و بیشتر با خانواده ام هستم
    ولی ایشون نماز می خونند و من تازه متوجه شدم که ایشون حتی خجالت میکشن پیش مادرشون زنگ دخترا رو جواب بدن
    و سر شوخی که مادرشون باهاشون کرده بودن که چرا تازگیا اینقدر زیاد ای ام اس میدی ناراحت شده بودن
    در خالی که من پدر و مادرم از همه ی روابطم با ایشون و بقیه ی دوستای دختر و پسرم آگاهی دارن و مثلن برای گرفتن لپ تاپ چون دیر بود با پدرم رفتم
    در حالی که من فکر میکردم روابطشون در حد حرف خیلی راخت هس
    من از 9 ماه پیش ایشون رو خیلی عادی میدونستم و بیشتر ناراحتم که چرا ایشون عادی ندونستن و الان این کار رو میکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    حس دخترای آویزون بهم دست داده در حالی که چیزی نبوده
    من میدونم ایشون اصن عرضه ی دوستی با دخترا رو ندارن؟ نمیدونم یه جور خودنمایی افراطی و بعد مظلوم نشون دادن خود

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط nafiseh joon نمایش پست ها
    ببینید آقا من کاری رو که شما گفته بودین کردم و آخرش که راضی شد به جای غلط کردم و ........... منطقی صحبت کنه
    بگه که دست از گذشته بردار و بذار دوست عادی باشیم
    من گفتم که همین طور که شما با کمال بی شرمی کل message های من رو خونده بودین ( این message ها چیز خاصی نبود و فقط یک مورد بحث من با آقایی که مثل ایشون باز هم شروع به تعریف از قیافه کرده بودند و من اون تعریف رو تو نطفه خفه کرده بودم ولی ایشون رو 1 سال پیش نتونستم خفه کنم چون ازشون خوشم میومد) من هم کل message های ایشون رو خوندم و متوجه شدم که شما عادتون هست در حد شوخی به ملت اظهار علاقه کنی - آمار دوست پسرهاشون رو بگیری - مجبورشون کنی روز مرد رو بهت تبریک بگن - وقتی یه هفته کار خاصی نداشتن باهات حرف بزنن بری بگی به فکرم نیستی و با من خرف نمیزنی - با هیچ کس جز تو حرف نمیزنم و خیلی پاکم
    و آخرش هم وقتی فهمیدی بهت وابسته شدن بگی عادی هستیم و بذار دوست باشیم و بعد تو همون دوستی عادی هم در حالی که 9 ماه گذشته چیزای چرت و پرت بگی
    اینا رو گفتم و بعد بهشون گفتم که این ها رو میگم تا واقعا دیگه راه آشتی باقی نمونه
    ولی هنوز هم آزارم میده اینکه اصن من حال ایشون رو نمی پرسیدم و گاهی اوقات میومدن خودشون می پرسیدن و میدیدن نمی پرسم میگفتن منم خوبم
    بعد آخرش این کار رو کردن
    ما اگر هم حرف میزدیم در مورد اپلای کردن قلانی و اینکه چقدر فاند گرفته؟؟؟
    ایشون کلا به نظر من فقط لوده هستن
    مثلن میگفتن وسط خرفای اپلای که دوستام میگن بریم خارج خدمات جنسی ارائه بدیم
    من میگفتم آخه شما دانشجوی ارشدی این حرفا چیه خودت رو خراب میکنی؟
    هر شوخی که پسرا با هم می کنن که آدم نمیاد به دخترا بگه
    ایشون همه رو هم مث هم طاق میزنن
    من چون بهشون علاقه داشتم همچین حرفای بی ادبانه ای رو تحمل میکردم و فک میکردم دست خودش نیس و میپره از دهنش
    در حالی که چند تا دختر ........ هستمن تو دانشگاه ما کلا همه جور شوخی رو هم خودشون میکنن هم به دیگران اجازه میدن و چندین بار هم تذکر خوردن از مسئولان
    من فک میکردم ایشون با اونا رابطه ندارن
    ولی تو اون پیام ها فهمیدم با اونا هم رابطه دارن و من رو متاسفانه با اونا طاق زدن و مث اونا میدونن و هرچی میگم از این شوخیا با من نکن میگن چقد حساسی

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط nafiseh joon نمایش پست ها
    ببینید آقا من کاری رو که شما گفته بودین کردم و آخرش که راضی شد به جای غلط کردم و ........... منطقی صحبت کنه
    بگه که دست از گذشته بردار و بذار دوست عادی باشیم
    من گفتم که همین طور که شما با کمال بی شرمی کل message های من رو خونده بودین ( این message ها چیز خاصی نبود و فقط یک مورد بحث من با آقایی که مثل ایشون باز هم شروع به تعریف از قیافه کرده بودند و من اون تعریف رو تو نطفه خفه کرده بودم ولی ایشون رو 1 سال پیش نتونستم خفه کنم چون ازشون خوشم میومد) من هم کل message های ایشون رو خوندم و متوجه شدم که شما عادتون هست در حد شوخی به ملت اظهار علاقه کنی - آمار دوست پسرهاشون رو بگیری - مجبورشون کنی روز مرد رو بهت تبریک بگن - وقتی یه هفته کار خاصی نداشتن باهات حرف بزنن بری بگی به فکرم نیستی و با من خرف نمیزنی - با هیچ کس جز تو حرف نمیزنم و خیلی پاکم
    و آخرش هم وقتی فهمیدی بهت وابسته شدن بگی عادی هستیم و بذار دوست باشیم و بعد تو همون دوستی عادی هم در حالی که 9 ماه گذشته چیزای چرت و پرت بگی


    ولی مشکل اصلی من اینه که اصن ار نظر من ما دوستی و رابطه نداشتیم
    یک بار هم با هم بیرون نرفته بودیم - من اهل پارتی و ... نیستم همیشه با خانواده خودم و یکی دوتا دوست دخترم هستم
    درد و دل با هم نمی کردیم اگر هم میکردیم در عد روایط کاری بود که مثلن من بهش می گفتم امروز تو شرکت مافوقم فلان چیز رو گفت یا ایشون که میگفت امروز استاد راهنمام فلان بلا رو سرم آورد و خستم کرد
    حتی تا همین 20 روز قبل ما اس ام اس بازی نمیکردیم و زنگ نمیزدیم ( یغنی من اگه از دستشون عصبانی نباشم کاری به کارشون ندارم )
    از 9 ماه پیش که حرفی جدی گفته شد و بسته شد ما رابطمون در حد شاید هفته ای یک بار چت و اونم 10 دیقه بوده و فقط ایشون گاهی اوقات که دیگه صحبت نمیکردم یه مدت ( یعنی حرف خاصی نداشتم ) میومدن میگفتن دیگه با من حرف نمیزنی؟؟؟؟
    ولی الان جوری رفتار میکنن انگار همه چی تقصیر منه ؟؟؟ و من نمیتونم بهش حالی کنم تقصیر خودتم بوده و من فقط صداقت به خرج دادم که تموم شه بره
    من در واقع بیشتر به خاطر اینکه رابطمون چیزی نبوده و خبر ازدواج ( اون هم به صورت دروغ ) ربطی به من نداشته ناراحتم میکنه؟؟؟
    به خودشم میگم میگه 4 سال دخترا منو مسخره میکنن عکس های طرف رو میبینن و دماغش رو مسخره میکنن
    ولی من بهش میگم تو به من گفتی ازدواج و خواستگاری و تو اجازه میدی دختری رو که رفتی خواستگاریش ملت مسخره کنن

    من مذهبی نیستم ولی اعتقاد دارم و بیشتر با خانواده ام هستم
    ولی ایشون نماز می خونند و من تازه متوجه شدم که ایشون حتی خجالت میکشن پیش مادرشون زنگ دخترا رو جواب بدن
    و سر شوخی که مادرشون باهاشون کرده بودن که چرا تازگیا اینقدر زیاد ای ام اس میدی ناراحت شده بودن
    در خالی که من پدر و مادرم از همه ی روابطم با ایشون و بقیه ی دوستای دختر و پسرم آگاهی دارن و مثلن برای گرفتن لپ تاپ چون دیر بود با پدرم رفتم
    در حالی که من فکر میکردم روابطشون در حد حرف خیلی راخت هس
    من از 9 ماه پیش ایشون رو خیلی عادی میدونستم و بیشتر ناراحتم که چرا ایشون عادی ندونستن و الان این کار رو میکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    حس دخترای آویزون بهم دست داده در حالی که چیزی نبوده
    من میدونم ایشون اصن عرضه ی دوستی با دخترا رو ندارن؟ نمیدونم یه جور خودنمایی افراطی و بعد مظلوم نشون دادن خود

    - - - Updated - - -


    اینا رو گفتم و بعد بهشون گفتم که این ها رو میگم تا واقعا دیگه راه آشتی باقی نمونه
    ولی هنوز هم آزارم میده اینکه اصن من حال ایشون رو نمی پرسیدم و گاهی اوقات میومدن خودشون می پرسیدن و میدیدن نمی پرسم میگفتن منم خوبم
    بعد آخرش این کار رو کردن
    ما اگر هم حرف میزدیم در مورد اپلای کردن قلانی و اینکه چقدر فاند گرفته؟؟؟
    ایشون کلا به نظر من فقط لوده هستن
    مثلن میگفتن وسط خرفای اپلای که دوستام میگن بریم خارج خدمات جنسی ارائه بدیم
    من میگفتم آخه شما دانشجوی ارشدی این حرفا چیه خودت رو خراب میکنی؟
    هر شوخی که پسرا با هم می کنن که آدم نمیاد به دخترا بگه
    ایشون همه رو هم مث هم طاق میزنن
    من چون بهشون علاقه داشتم همچین حرفای بی ادبانه ای رو تحمل میکردم و فک میکردم دست خودش نیس و میپره از دهنش
    در حالی که چند تا دختر ........ هستمن تو دانشگاه ما کلا همه جور شوخی رو هم خودشون میکنن هم به دیگران اجازه میدن و چندین بار هم تذکر خوردن از مسئولان
    من فک میکردم ایشون با اونا رابطه ندارن
    ولی تو اون پیام ها فهمیدم با اونا هم رابطه دارن و من رو متاسفانه با اونا طاق زدن و مث اونا میدونن و هرچی میگم از این شوخیا با من نکن میگن چقد حساسی
    من پدر و مادرم از همه چی خیر داشتن؟
    یعنی چون چیز مهمی نبود خبر داشتن؟
    اگر تماس میگرفتن جلوی پدر و مادرم حرف میزدم یعنی اصن جمله ی عاشفانه رد و بدل نمی شد که نخوام جلو اونا حرف بزنم
    از نظر من social بود
    ایشون بعضی وقتا مرض می ریختن
    و من فقط یک بار خواستم جدی بگم که بهشون علاقه دارم و وابسته میشم
    پس اگر احساسی ندارن مرض نریزن
    ولی حالا کاری کرد انگار فقط تقصیر من بود

    حالا دیگه تموم شده
    ولی من هنوزم جزئیاتش یادم میاد
    و تحقیری که شدم آزارم میده

    - - - Updated - - -

    این لینک هایی که شما دادین از بین رفتن بکارت قبل از ازدواج چیه؟
    اصن آدم چرا باید پسری رو حتی برای یاد گرفتن درس به خونه راه بده یا خونش بره ؟ حتی در حضور پدر و مادرش ؟
    این همه کتابخونه هست تو دانشگاه؟؟؟ سالن مطالعه هست ؟؟؟ راهرو هست ؟؟؟ سایت هست ؟؟؟
    چرا باید قبل از ازدواج تنها سوار ماشین کسی بشه یا کسی رو سوار کنه؟؟؟
    کوه رفتن درسته ولی به صورت گروهی موقعی که 10 تا دختر و 20 تا پسر هستن مشکلی ایجاد نمیشه؟؟؟
    اینا همشون بهونه است و به نظر من تقصیر خود این اشخاص بوده؟؟؟

    ولی اینکه بگید روابط قبل از ازدواج باید تو سطح social باشه رو قبول ندارم سطح جنسی رو هم قبول ندارم؟؟؟
    ولی مثلن من خواستگار سنتی ام رو به دو دلیل رد کردم
    1- از اول برای ازدواج پیشقدم شده و رفتارهای بدش رو به من نشون نمیده و 6 ماه بعد هم عقد صورت میگیره من میخوام طرف رو از قبل بشناسم و روابط اجتماعی اون رو دیده باشم که مثلن تو شرایط مختلف مثلن عصبانیت و دلخوری چه واکنشی نشون میده؟؟؟ وقتی از قبل معرفی میشید و از اول مسئله ازدواج هست شناخت حوبی صورت نمیگیره صحبت ها در حد خوش اومدن از قیافه و بیشتر آشنایی با خانواده هس تا خود طرف؟؟؟
    2- مردی که من دارم باهاش ازدواج میکنم باید قدرت اظهار علاقه داشته باشه و بدونه چطور با خانم ها رفتار کنه و این رو قبل از ازدواج باید به من نشون بده؟؟؟ وقتی ازدواج کردم و فقط اعصابم خرد شد چه فایده داره در حالی که راه برگشت نیست؟؟؟ پس باید یک مقدار آشنایی تو سطح هاطفی باشه؟؟؟ و اصولن برام سطح عاطفی مهمه که آیا اسن طرف رو دوست دارم و اون دوستم داره؟؟؟
    ویرایش توسط nafiseh joon : چهارشنبه 01 مرداد 93 در ساعت 10:04

  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    من میخوام این موضوع رو پاک کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اصن درست راهنمایی نشدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یکی راهنمایی کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    نفیسه جان!
    "دوست معمولی" بودن برای پسرها یعنی موقت باشی. یعنی هر وقت عشقم کشید و حال داشتم باهات هستم و هر وقت نه، می اندازمت دور و دورت رو خط می کشم. اگر تو هم به قول خودت دوست معمولی بودی براش و هیچ چی توی دلت نبود و این معمولی بودن را پذیرفته بودی، نمی اومدی این همه طومار بنویسی که حالم بده...

    از تفسیر رفتار اون پسر دست بردار. منظورش هر چه که بوده مهم نیست. باید برای خودت تمامش کنی.

    نمی دانم چطور می شود که یک دختر با آن همه غرور و ناز، اینطور خودش را می اندازد توی دست و بال یک پسر تا هر وقت که او عشقش کشید.
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا
    ویرایش توسط آویژه : چهارشنبه 01 مرداد 93 در ساعت 12:09

  8. 3 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 01 مرداد 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 01 مرداد 93), پونیو (شنبه 04 مرداد 93)

  9. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آویژه نمایش پست ها
    نفیسه جان!
    "دوست معمولی" بودن برای پسرها یعنی موقت باشی. یعنی هر وقت عشقم کشید و حال داشتم باهات هستم و هر وقت نه، می اندازمت دور و دورت رو خط می کشم. اگر تو هم به قول خودت دوست معمولی بودی براش و هیچ چی توی دلت نبود و این معمولی بودن را پذیرفته بودی، نمی اومدی این همه طومار بنویسی که حالم بده...

    از تفسیر رفتار اون پسر دست بردار. منظورش هر چه که بوده مهم نیست. باید برای خودت تمامش کنی.

    نمی دانم چطور می شود که یک دختر با آن همه غرور و ناز، اینطور خودش را می اندازد توی دست و بال یک پسر تا هر وقت که او عشقش کشید.
    لطفا خانم یا آقای آویژه حد و حدود حودتون رو حفظ کنید موقع صحبت
    اینجا یک سری آدم میان که ممکنه حالشون تو اون لحظه واقعا بد باشه
    و شما حق ندارید بدتر سرخورده شون کنید
    نمیدانم چطور می شود که یک دختر با آن همه غرور و ناز .................. که اون هر وقت عشقش کشید
    کی از کی سو استفاده کرده
    چیزی هم که من اینجا نوشتم مربوط به دلم هست که خواستم آروم بگیره
    رابطه ی دوستی رو دو طرف میسازن که این مسئله ی دو طرفه بین ما کاملا عادی بوده
    و ایشون هیچ بی احترامی نکردن
    تو کل اس ام اس هایی که جواب مبدادن همش خواهش میکردن که آروم باش من وفتی آروم نیستی میترسم حرف بزنم تو یه جور دیگه برداشت کنی و خرابتر شه
    حتی یک اس ام اس رو بی جواب نذاشتن
    و همش غلط کردم و اشتباه کردم و عمدی نبوده و در مورد گذشته صحبت نکن و دوست نداشتم تو رو ناراحت کنم تو اس ام اس ها
    و دیروز هم که تماس گرفتن من گفتم که دروغ خواستگاری 20 روز همه چی رو خراب کرد و اگر شما دوستی رو عادی میدونستی خرابش نمیکردی و یه روز شیرینی پخش میکردی همه میخوردیم و بهت تبریک می گفتیم و من بعضی چیزا رو میگم و بعضی عصبانیت ها رو نشون میدم که شما وافعا از من بدتون بیاد و دیگه راه آشتی نمونه
    چون هر دفعه که از دوباره شروع میشه من دوباره خر میشم

    ولی عشق یک طرفه رو دل آدم میسازه و دو طرف توش دخیل نیستن و شما ندیدی دختر یا پسری که سال ها یک طرفه کسی رو دوست داشته باشه؟؟؟
    و بله من حالم از این احساس یک طرفه خراب بود و طومار نوشتم
    و حالا هم میخوام پاک کنم و نمی دونم اینجا چه فرومی هس که نه امکان ویرایش موضوع رو میده و نه امکان پاک کردن و آدم هاش هم از کاه کوه میسازن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    از نظر من ایشون خیلی هم مودب هس و فقط از من خوششون نیومده و البته لودگی بیخود هم داره همین
    و آدم عاقل باید هودش رو از افراد لوده دور نگه داره که من از این به بعد میشم اون آدم عاقل
    و هر شوخی رو در نطفه خفه کرده
    و دیگر ختی اگه خودم هم عاشق کسی باشم به این خرفش که شاید نظر مثبت دارم گوش نمی کنم همین
    نه ایشون و نه هیچ کس دیگه
    این یه تجربه است به قیمت 20 روز
    ویرایش توسط nafiseh joon : چهارشنبه 01 مرداد 93 در ساعت 19:28

  10. کاربر روبرو از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده است .

    آویژه (چهارشنبه 01 مرداد 93)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    عزیزم
    بسیار متاسفم بابت احساس بدی که پیدا کردی. دارو هم گاهی تلخ است، اما مفید. من تلاش کردم تو را با واقعیت این رابطه روبرو کنم و در پستی که نوشتی، نشانه های خوبی از پذیرش را در تو می بینم. کمی که بگذرد و ابر اندوه و دل-گرفتاری از پیش چشمانت کنار رود به خوبی خواهی توانست این رابطه را به روشنی نگاه کنی و از آن درس ها بگیری. متاسفانه چنین تجربه هایی به قیمت های بسیار گزاف به دست می آیند.
    مراقب خودت و دلت باش
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  12. 3 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 02 مرداد 93), nafiseh joon (پنجشنبه 02 مرداد 93), پونیو (شنبه 04 مرداد 93)

  13. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    خدایی هرچی جلوتر میرم بیشتر به این نتیجه میرسم که حق طلاق رو نباید داد به زن
    یا اینکه اصلا و ابدا نباید وارد دوستی قبل از ازدواج بشه
    و از همه مهمتر واقعا در اسلام کار خوبیه که ازدواج دختر باید با اجازه پدرش باشه

    انسان از انجام هرکاری هدفی داره هدف شما از این رابطه چیه؟
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  14. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    Esssssi (جمعه 03 مرداد 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 24 دی 93)

  15. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود

    خدایی هرچی جلوتر میرم بیشتر به این نتیجه میرسم که حق طلاق رو نباید داد به زن
    یا اینکه اصلا و ابدا نباید وارد دوستی قبل از ازدواج بشه
    و از همه مهمتر واقعا در اسلام کار خوبیه که ازدواج دختر باید با اجازه پدرش باشه

    انسان از انجام هرکاری هدفی داره هدف شما از این رابطه چیه؟
    کسی هدفی نداشته
    و خالا تموم شده رفته
    من بیشتر ناراحت بودم که از چندین ماه پیش هدفی در کار نبوده و یا لااقل بروز پیدا نکرده
    خوب طبعا نباید حبر ازدواج دروغ داده میشده
    که من آخرین بار که با ایشون حرف میزدم
    فهمیدم این هم از لودگی و مسخره بازی هست

    من ماه به ماه هم میشد از ایشون خبری نمیگرفتم
    تا چیزی نفهمن و فک نکنن آنچنان مهم اند
    ولی برای قهر و قطع ارتباط هم بهونه نداشتم
    چون ایشون از چندین ماه قبل احترامم رو حفظ کرده بودن و حتی بیشتر از قبل
    دل من هم به ایشون ارتباطی نداشته
    حالا که ایشون دلم رو به تمسخر گرفتن
    یک بهونه دادن برای قطع ارتباط
    و تموم شد و رفت
    ارتباطم رو حتی در حد سلام و علیک با ایشون قطع کردم

    اما در مورد اذن پدر و حق طلاق
    1- بله اذن پدر بره ازدواج اول لازمه چون دختر ها احساساتی اند
    2- هیچ زنی برای دو روز دعوا مراجعه نمی کنه برای طلاق و این مطلبی که من اینجا نوشتم هیچ ارتباطی نداشت به صحبت شما
    اساسا ازدواج با دوستی هایی که دو طرف هیچ تعهدی به هم ندارند و هیچ اعتراضی نمیتونن به شریکشون بکنن فرق داره
    زن ها هم عقل دارند و همون طور که هیچ مردی با دو روز دعوا طلاق نمیده هیچ زنی هم بره دو روز دعوا طلاق نمی گیره


    این آقا اگر شوهرم هم بودن من بیشتر نظرم به آشتی بود
    ولی حالا که ایشون مسخره بازی در آوردن
    و اون روی سکه رو بعد چند ماه به من نشون دادن که چندان هم عادی فکر نمی کردن
    من هم رابطم رو به کل قطع کردم
    اصن دوستی قبل از ازدواجی در کار نبوده
    من اشتباه کردم و صادقانه چیزی رو گفتم تا اگر ایشون نظری ندارن مسخره بازی رو تموم کنن
    ولی ایشون نخواستن 9 ماه پیش گنده دماغ بازی در بیارن
    حالا به هر دلیلی مثلن ترحم و دلسوزی - که باز هم من ازشون نخواستم چون بعد از گفتنش 2 ماه با ایشون صحبت نکردم و فقط اگر می دیدمشون جواب سلام می دادم و رد میشدم - ادامه دادن و میهواستن همکلاس عادی باشن و توی این همکلاسی عادی بودن هم طبق لینک هایی که شما دادین ما هیچ وقت اس ام اس های طولانی و صحبت ها و چت های طولانی نداشتیم و در اثنای همون کارهای درسی - که شاید ماهی یک بار پیش میومد - ایشون بودن که گاهی مرض میریختن مث دختر گل - دیر به دیر باهام حرف میزنی - بازم پیشم بیا
    که باز هم من جدی نمیگرفتم و فکر میکردم مدل عادی حرف زدنشون هس و زود به زود صحبت نمیکردم
    چون 1 بار گفته شده بود و رفته بود و ایشون گفته بودن که احساسی به من ندارن
    از 20 روز پیش گنده دماغ بازی رو شروع کردن و من باید از همون 20 روز پیش بی خیال می شدم که اشتباه کردم و دنبال چرایی بودم و اینکه من یه بار گفنم و دنبالش نیفتادم و چرا من رو مزاحم زندگی خودش میدونه و خوب ازدواج میکرد مگه کسی جلوش رو گرفته بود و اعصاب خودم و خودشون رو خرد کردم
    دروغ ازدواج نشون داد که عادی نبوده و در حال مرض ریختن بودن و حد و حدود رو موقع شوخی نمیشناسن و اینکه پیش مادرشون بترسن صحبت کنن و از تابلو شدن جلو خواهرشون دلخور شن
    نشون داد روابط بازی که من تو مسیج ها دیدم بره مسخره کردن ملت هس و ایشون خودشون هم علامت سوال دارند تو روابطشون و چندان آدم open -mind ای نیستن
    حالا از اینجا به بعد ول میکنم و بی خیال 20 روز عمر رفته و اعصاب خرد میشم
    تموم شد و رفت
    نه دوستی قبل از ازدواجی بوده نه چیزی
    یک چیزی تو دلم بوده بره کسی که فکر میکردم ارزشش رو داره و توی برهه ای از زمان فکر کردم تو دل ایشون هم چبزی هس


    من دوست دارم وافعا این موضوع رو پاک کنم آیا راهی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    همون خدایی که اعضای این فروم بهش اعتقاد دارن هیچ دختری رو به خاطر اینکه پسری رو دوست داشته مواخذه و مسخره نمی کنه روز قیامت
    اینها همه قرارداد هایی هستن که آدم ها ساختن
    دخترها هیچ وفت عذاب وجدان نگیرین از اینکه کسی رو دوست دارین چون من هم یک روزی عذاب اینکه چرا دوسش دارم و نباید داشته باشم آزارم میدادو وفتی بهم گفت که شاید من از اینکه آمار دوست پسرهای نداشته ی تو رو میگیرم نظر مثبتی دارم ولی تو همش دعوا میکنی و اجازه نمیدی راحت صحبت کنم خوشحال شدم از اینکه گناه من نبوده و شاید به نوعی به قول خودش - خودش هم اینو می گفت - رفتارهای اون باعث شده بود ازش خوشم بیاد و دخترها تا چیزی رو با راداراشون - باز هم به قول خودش چون رشتمون مهندسی هست - حس نکنن از کسی خوششون نمیاد
    اگه از کسی خوشتون اومد و دوسش داشتید لذت ببرید از دوست داشتن و عذاب وجدان نداشته باشید
    ولی بهش نزدیک نشید و پای صحبت کسایی که در موردش حرف میزنن و بدگویی میکنن نشینید
    و دنبال این نباشید که حستون رو از بین ببرید و متنفر بشید ازش
    بذارید خاطره ی خوش دوست داشتن یه آدم با اخلاق همیشه تو ذهنتون بمونه چون ختما یه خوبی داشته که شما دوسش دارید
    فقط دوسش داشته باشید همین نه به فکر این باشید که دوری کنید ازش و نه نزدیکش بشید
    من سعی کردم سه سال دور باشم و اوضاع بهتر بود از الان که 1 سال نزدیکش بودم
    میخواستم بدیش رو ببینم و یک دفعه ازش متنفر بشم ناراحت بودم که چرا بعد سه سال بی خیالش نشدم
    ولی الان میبینم تو همون مدت سه سال نفر دوم دانشگاه شدم و ارشد شرکت کردم و زبان خوندم
    ولی تو این 1 سال کارام تقریبا فلج شد و تو این 20 روز کاملا فلج شد
    دوست داشتن اون بد نبود ولی تلاش برای تنفر بد بود و زندگیم رو فلج کرد
    دنبال این نباشید که آیا اونم دوستتون داره یا نه اگر دوستتون داشته باشه اون فدر میگه تا شما مجبورش کنید زیر نظر خانواده هاتون با هم دوست باشید
    ولی اگر نه تو نزدیکی باهاش هرچی هم خوب باشه شما فقط بدیهاش رو میبینید و اونا رو گنده می کنید


    من باز هم دوست دارم پاک کنم این موضوع رو و دیگه نه رابطه و نه هدفی ندارم
    پسرهای الان فک میکنن اینکه روایط آنچنانی ندارن خیلی محشرن
    و یا اینکه بعد از گفتن موضوع به من پیشنهاد دوس دختر نداده محشره
    و یا برای هر دختر و پسری که یه مدت با هم بودن و حالا دعواشون شده حرف درس میکنن که روابط آنچنانی دارن
    در خالی که اگر هم پیشنهادی میداد قبول نمیکردم و واقعا حتی پول هم واسه خرج کردن بره دوست پسر ندارم
    و اون شب فقط خواستم بدونم احساسی هست یا نه و اگر نیست بیشتر از این حرف نزنیم و وابسته نشم
    نمی دونم
    ولی از نظر من فقط نیم درصد دوست دخترها و پسرها روابط آنچنانی و رفتن به هونه ی همدیگه و .... دارند اینجا اروپا نیست ایران هس
    و اون نیم درصد هم که روابط آنچنانی دارن از تربیت نادرست خودشون هست و قبل از ازدواج نباید به هیچ پسری اعتماد کرد سوار ماشینش شد و یا خونه اش رفت
    ولی خوب بعضی دوستی ها مث جلوی مردم تو پارک نشستن و صحبت کردن و یا سینما و یا با رفتار درست کافی شاپ رفتن ایرادی نداره و بالاخره باید آشنایی باشه
    ویرایش توسط nafiseh joon : پنجشنبه 02 مرداد 93 در ساعت 12:40

  16. کاربر روبرو از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 02 مرداد 93)

  17. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    کافی شاپ و اینا هم بعد از اینکه به طرف اعتماد کردید و یه مدت حداقل
    نه اینکه هرکی از راه رسید آبمیوه واستون بخره
    بیهوشتون کنه هر غلطی دلش خواست کنه

    کسی هم بخواد با شما ازدواج کنه تشنه ی این نیس که یدونه دست شما رو بگیره
    خیلی ویژگی ها باعث میشه که طرف به شما احساسی داشته باشه و بخواد تا آخر عمر با شما باشه
    که تا حدی هم کار دل هس
    خب ازدواج میکنه عین آدم و بعد هرچفدر خواست دست آدم رو میگیره
    من و اون آقا حتی روابط در این حدم نداشتیم
    من اصن موندم چی باعث شد ایشون فکر کنن باید یه همچین دروغی رو بهم بگن
    هرچند که دیگه مهم نیس
    اگر همون 20 روز پیش بی خیال صحبت و اثبات میشدم که من کاری به کار شما ندارم
    دلیلش رو نمی پرسیدم که چرا گفتید
    ایشون واقعا فکر میکردند که بی تفاوت هستم به خبر ازدواج
    و فقط ارزش یه همکلاسی رو دارن
    حالا که زدم همه چی رو خراب کردم
    حتی سلام و علیک عادی رو هم قطع کردم


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با همسر معتادم چه کنم
    توسط روناک محمدی در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 66
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 تیر 97, 22:55
  2. پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: جمعه 21 شهریور 93, 11:37
  3. چطور بدون قهر کردن، اعتراضم را به همسرم اعلام کنم؟
    توسط هستی در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: جمعه 23 دی 90, 00:08
  4. اعتراف به خیانت
    توسط dorsa65 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 11:43
  5. اعتراض به قوانین تالار
    توسط ashnayedirooz در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 دی 89, 12:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.