سلام دوست عزیزم
نوشته تو خوندم یاد زندگی خودم افتادم . شوهر منم دقیقا همین رفتارارو داشت منم مشکل زندگیمو توی این سایت نوشتم بهتره بری بخونی که زندگی من سر 2 ماه به کجا کشیده شد .
http://www.hamdardi.net/thread-33752.html
شوهر من خیلی بد دل بود به همه چیز گیر میداد حتی میگفت با خواهر برادرت بگو بخند نباید داشته باشی و حتی باید جلوشون با روسری و چادر باشی توی خونه .به اقوامم گیر میداد که حتی بهشون سلام میکنی باید سرت پایین باشه . شوهرم خیلی اذیتم کرد و خیلی دست به زن و تهمت و توهین به من و خانواده م داشت بهترین راه برای من جدایی بود . شوهر من بهم میگفت وقتی عروسی بگیریم توی خونه زندانیت میکنم . حق بیرون رفتن نداشتم و چشمام همیشه پایین بود . خیلی توی زندگی کوتاهم اذیت شدم .
به نظر من اسم این تعصب نیست اسم این بیماریه . کسی که عشقشو دوست داشته باشه انقدر اذیتش نمیکنه آرامشو ازش نمیگیره .
مادر شوهر من همیشه بهم میگفت از بس که دوستت داره اینقدر روت حساسه ولی به نظر من این دوست داشتن نیست .
موفق و سربلند باشی
علاقه مندی ها (Bookmarks)