به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عدم اعتماد به نفسم رو ناشی از ازدواج غلطم میدونم.راه حل چیست؟

    سلام.خانمی هستم 32 ساله.دانشجو .14سال از ازدواجمون میگذره.یک بسر 11 ساله دارم.همسرم فرد مهربان خانواده دوست و در یک جمله به قول اطرافیان نمونه است.ازدواجمون به شکل سنتی شکل گرفت:در زمانی که من به لحاظ روانی امادگیش رو نداشتم و به دلیل اصرار خانواده و محسنات ایشون راضی به این ازدواج شدم.بس از ازدواج عاشق ایشون شدم اما با گذشت زمان هر روز بیش از گذشته به تفاوتهای عمیقی که در نوع نگاهمون به زندگی بود بی میبردم.این تفاوتها که در ظاهر بسیار کوجک و ناچیزند روی هم انباشته شده و به جایی رسیدم که حس مسکنم هیچ گونه علاقه ای بینمان باقی نمانده.مهمترین چیزی که دراین میان بیش از هر چیز ازارم مدهد حس نا امیدی و عدم اعتماد به نفسی است که با وجود تمام تواناییها یی که دارم دچار ان شده ام.البته دور از انصاف است که همسرم را مسبب تمام این ناکامیها بدانم اما این حس که ایشون هم مثل من از این ازدواج خرسند نیستند تمام انرزیم رو برای بهبود اوضاع ازم میگیره.گاهی فکر میکنم جدایی تنها راه سامان بخشیدن به اوضاع جفتمون باشه(با توجه به اینکه بار ها از طریق مشاوره و ... سعی در حل مشکلات کردم اما ایشون به کل منکر وجود مشکل در زنگیمون هستند).بیشابیش از وقتی که میگذارید و راهنماییهاتون تشکر میکنم.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    به همدردی خوش اومدی
    مشکل اصلی شما ازدواج بسیار زود در سنین نوجوانی بوده. زود بچه دار شدین و تقریبا میشه گفت اززندگی چیزی متوجه نشدین. قبل از اینکه معیاراتون کامل بشه و دقیقا بدونید چی میخواید و کی میتونه همسر مناسبی باشه رفتین سر خونه زندگیتون. اما الان باید بهتون بگم تو 32 سالگی اگه از همسرتون جدا بشین بازهم میشه مثل ی اشتباهی شبیه اشتباه 14 سال پیش. حالا دیگه اصلا شاید نتونید همسر مناسبی پیدا کنید و تازه بچتونم صدمات جبران ناپذیری میخوره.
    چشم ها را باید شست و همین زندگی را جور دیگر باید دید
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  3. 7 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    Amir_23 (جمعه 09 خرداد 93), khaleghezey (سه شنبه 06 خرداد 93), meinoush (پنجشنبه 08 خرداد 93), tanin-91 (سه شنبه 06 خرداد 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 06 خرداد 93), افتابگردون (جمعه 09 خرداد 93), شایسته89 (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سپاس از جناب کامران

    جدایی نوعی فرار کردنه بانو خوب چرا شروع نمیکنید به اینکه اعتماد بنفس خودتان را افزایش بدید و به علایقتان نمی پردازید؟

    نکات مهم کسب اعتماد بنفس را برای شما مینویسم امیدوارم بدردتان بخوره بانو


    اعتماد بنفس

    بايد روي اعتماد به نفستون کار کنيد
    فهرستهايي تهيه کنيد از فعاليت هاي سازنده خود، فهرستي تهيه کنيد .
    از توانايي هايي که داريد و به کار گرفته ايد، فهرستي تهيه کنيد که شما به آنها بينش داريد و جز افکار ارزنده شما هستند.
    و بابت هر کدام از آنها روزي چند بار از خود تشکر کنيد و قربون خودتون برويد و خود را نوازش کنيد.
    شعرهاي قشنگ وعاشقانه براي خودتون بخونيد.
    سعي کنيد عاشق خودتون بشويد. عاشق سينه چاکي که جز مثبت در معشوق نمي بيند
    .( خودتون معشوقي مي شويد که ذهتون را به خود اختصاص مي دهد).
    فراموش نکنيد برخورد ما با ديگران ، تحت تاثير برخورد و رابطه ما با خودمان هست.
    ما نمي توانيم کسي را دوست داشته باشيم، در حاليکه خودمون را به رسميت نمي شناسيم
    و به خودمان عشق نمي ورزيم. لذا ريشه تغيير رابطه ما با ديگران وقتي هست
    که با خودمان همگوني ، هماهنگي و همساني داشته باشيم . و خودمان را به صورت يکپارچه و مثبت ارزيابي کنيم.
    به جاي اينکه انرژيت را روي بهبود ارتباطاتت با ديگران متراکم کني، روي رابطه حسنه با خودت متراکم کن
    . ( نه به زبان، که با احساس و باورت و رفتارت)

    شما دقتي به آدمها بکن، افرادي که بيشترين درگيري را با ديگران به وجود مي آورند،
    يا مي رنجند کساني هستند که در خلوت ، بيشترين درگيري را با خودشان دارند.
    لذا من در رابطه با آنها خيلي دلم برايشان مي سوزد،
    چون چند لحظه مرا مي آزارند و مي روند، اما خودشان هميشه در رنج و درگيري رابطه با خودشان هستند.



    من زمان خاصي براي احترام به خودتون در نظر نگرفتم.
    همواره شما بايد اين احترام خودتون را به رسميت بشناسيد.

    قاطعيت به معناي بي احترامي و عدم توجه به ديگران نيست.
    يعني تعادل بين خواسته هاي منطقي و احساسي خودتون و ديگران.
    بنا نيست به قيمت خوش آمدن ديگران ، همواره خود را ذبح کني....





    فکر ميکنم بهترين کار اين باشه که سعي کنيد اعتماد به نفس خودتون رو افزايش بديد
    و به اين ترتيب متوجه تغييرات بزرگتري در زندگيتون خواهيد شد.
    من يه سري راهکارهايي رو براي افزايش اعتماد به نفستون بهتون ميگم؛ اميدوارم که موثر واقع بشن:
    1. سعي کنيد هر روز حداقل به مدت نيم ساعت جلوي آينه بايستيد و ا خودتون تعريف کنيد؛
    جلوي آينه براي خودتون موضوعي رو انتخاب کنيد و در ارتباط با آن موضوع با خودتون صحبت کنيد.
    2. از موفقيت هايي که از ابتداي زندگيتان تا به امروز داشتيد براي خودتون ليستي تهيه کنيد
    و اون ليست رو هميشه با خودتون همراه داشته باشيد.
    3. در هنگام راه رفتن سر خودتون رو بالا بگيريد و محکم و با انرژي راه بريد.
    4. يکي از عامل‌هاي اصلي در اعتماد به نفس پايين، ترس از عدم پذيرش (طرد شدن) است.
    آنچه را که فکر مي‌کنيد درست است انجام دهيد.
    به ياد داشته باشيد اين انتظار اشتباهي است که بخواهيم هميشه مورد پذيرش و تأييد ديگران باشيم.
    5. توقعات خودتون رو پايين بياريد؛ اين غير ممکنه که هميشه بخوايد عالي و بدون نقص باشيد،
    کساني که مي خواهند هميشه عالي باشند اصولا هيچ کاري انجام نمي دهند.
    6. مسئوليتي را بر عهده بگيريد.
    7. به هيچ وجه خودتون رو با ديگران مقايسه نکنيد.
    8. هميشه ارتباط چشمي برقرار کنيد.
    اکثر مردم خيلي زياد نگران اين هستند که ديگران چگونه در مورد ان‌ها فکر مي‌کنند.
    با ايجاد ارتباط چشمي مي‌توانيد خود را يک فرد شايسته، نترس، با اعتماد به نفس نشان مي‌دهيد.
    يک ترفند کوچک وجود دارد و آن اين است که اگر شما از اين ترس داريد که مستقيم به چشم طرف نگاه کنيد،
    به جاي چشمان طرف، به فاصله? ميان دو ابروي آن فرد نگاه کنيد.
    در اين حالت نه شما مستقيم به فرد نگاه کرده‌ايد و نه آن فرد متوجه اين موضوع مي‌شود.
    براي اين کار شما بايد مدتي تلاش کنيد تا اين کار عادت شما شود.
    9. با ترس‌هايتان رو به رو شويد و از ان‌ها فرار نکنيد.
    10. آنقدر وانمود کنيد تا به دستش بياوريد.
    اگر شما در وضعيتي قرار بگيريد که احساس کرديد اعتماد به نفستان کم شده، وانمود کنيد که اعتماد به نفس بالايي داريد.
    مطمئن باشيد که اثر مي‌کند. در آن لحظه فکر کنيد يک فرد با اعتماد به نفس و محکم هستيد.
    سعي کنيد ظاهرتان را هم کنترل کنيد.
    بهتر است براي اينکه بتوانيد سريع اين کار را انجام دهيد يک فرد با اعتماد به نفس را در ذهن تجسم کنيد.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  5. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    Amir_23 (جمعه 09 خرداد 93), tanin-91 (سه شنبه 06 خرداد 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 06 خرداد 93), کامران (چهارشنبه 07 خرداد 93), افتابگردون (پنجشنبه 08 خرداد 93)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام
    خانم افتابگردون عزیز

    حرفتون و مشکلتون رو درک میکنم
    اما خاستم نکته ای بگم
    سن ازدواجتون بد نبوده اون موقه

    دقیقا ننوشتین مشکل چیه .اونطور که من متوجه شدم شما فکر میکنید که اگه سنتی ازدواج نمیکردید و میموندید تا خودتون همسر انتخاب کنید شخصی کاملا شبیه به خودت انتخاب میکردی که کاملا خوشبخت و خوشحال زندگی کنید؟
    نه دوست من اتفاقا خیلی خوبه که زود به سروسامون رسیدید والان مشکلاتی مثل مشکل مارو نداری و این خیلی می ارزه.

    الان یه خانواده داری با یه ثمره که شوهرتم گفتی خدا رو شکر مرد خوبیه خب یعنی اساس کار درسته و اشکالی توش نیست

    به نظر میاد مشکل شما مشکل داشتن مهارت و ایجاد ارتباط بینتون هست که همیشه فرصت برا یاد گرفتن و ایجاد تغییر در رابطه هست
    بیشتر از خودتون و مشکلاتتون بگین تا دوستان راهنمایی کنن چون متتنتون مبهم و مفهومی بود مثال بزنید چه اختلافی دارین چی اعتماد به نفستونو کم کرده؟
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  7. 6 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    Amir_23 (جمعه 09 خرداد 93), ammin (جمعه 09 خرداد 93), meinoush (پنجشنبه 08 خرداد 93), کامران (چهارشنبه 07 خرداد 93), افتابگردون (جمعه 09 خرداد 93), شایسته89 (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فرشته اردیبهشت عزیز و دوستان گل دیگه از همگی بابت باسخهاتون ممنونم.فکر نمیکردم این تابیک رو درست ایجاد کرده باشم اینه که یه تابیک دیگه زدم مشابه همین و توضیحات مبسوط تری اونجا عرض کردم.عمیقا ممنون میشم اونجا سری بزنید و راهنماییم کنید.از مهربونیتون ممنونمhttp://www.hamdardi.net/thread-33584.html

  9. کاربر روبرو از پست مفید افتابگردون تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (جمعه 09 خرداد 93)

  10. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,391 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    قدرت تجسم وتصورات ذهن مابسیارقویست. اگرشما بعداز ده سال زندگی مشترک یک احتمال بدهید که ای کاش چنین نمیشدوای کاش چنان میشد،ذهنت شروع به سناریو سازی درباره احتمالی که قبلارخ نداده بوده،میکند.

    قدرت تجسم به شکل بسیارقوی منطق رو تحت تأثیرقرارمیدهد.

    اما اگرجلو این احتمال رو ازاول بگیری،وباخودت بگویی این تنهاقسمت وسهم زندگی مشترک من بوده.اونوقت رضایت مندیت به شکل خوبی بازسازی میشه،وازطرفی شروع به ارتقاءمنطقی همین زندگی میکنی وخرسندی بیشتری کسب میکنی



    . مسأله ی بعدی که بایدبهش توجه کرد،مراحل یک زندگی از دوره خواستگاری وآشنایی،نامزدی،عروسی،اوای ل ازدواج،اوایل بچه دارشدن تامراحل کنونی ست.هرچی به گذشته برگردی شایدزندگی درمراحل اول رؤیای تروجذاب تربوده،اما بعدا شاید زن وشوهربرای همدیگه عادی بنظربرسند،


    واقعیت اینه درخت زندگی مشترک همچنان ریشه های رویایی گذشته ش رو در ذهن ناهشیار دوطرف دارداماپس از۶یاده سال زندگی، این درخت رشدمیکندو وارد مراحل جدیدی میشود


    بنابراین اشتباه بعضی همسران بعدازچندسال زندگی مشترک که به فکرتجدید فراش یا ایجاد یک زندگی رویای دیگه می افتند،اینه که دربرابرچالش ورود به مرحله جدید زندگی مشترک کم میارند ونوعی واپس گرایی دراونها مشاهده میشود.


    این مرحله پختگی وعقلانیت مخصوص به خودش رو داردوخطری که اون روتهدیدمیکند ظواهر زیبایی زندگی مجردها،مطلقه ها،یازندگی های مشترک به سبک غیرسنتی که ممکنه ازبیرون مشاهده کنند...


    معایب جدید هر دوشخصیت درمراحل جدید زندگی آشکارمیشود که باید به شکل منطقی هرکدام به سهم خودش،خودشناسی واصلاح کندو هرجا احتمال اثر دارد به همسر هم کمک کرد تا او هم نواقص روبرطرف کند اما مبنای اصلی اینه که همدیگر روباوجود تمام نقصها بپذیرندو دوست داشته باشند.درسته همه به سمت شایسته بودن حرکت میکننداما در زمان حال کافی بودن مهمه یعنی طرف مقابل ما دراین لحظه کفایت لازم رو دارد.وشایستگی برای آینده ست

    .پ.ن:باتوجه به مطالب هر دوتایپکت جواب دادم.
    ویرایش توسط ammin : جمعه 09 خرداد 93 در ساعت 11:39

  11. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 10 خرداد 93), افتابگردون (جمعه 09 خرداد 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امین گرامی سلام و ممنون.واقعیت اینه که من قدری کمالگرا هستم.نمیدونم شاید این موضوع هست که باعث شده احساس رضایتمندی نداشته باشم.اما در حال حاضر علت اینکه میخوام جدا شم واقعا شاید کاستی های ایشون نباشه چون به این موضوع واقفم که هر انسانی کمبود هایی داره.البته 6 سال بیش که تصمیم جدی برای جدایی داشتم و منصرف شدم دید الان رو نداشتم و روی مشکلات بیشتر زوم میکردم.در حال حاضر بیش از هر چیز دیگری این موضوع اذیتم میکنه که درسته که ما هردو به تایید دیگران خیلی خوبیم (شاید باورتون نشه اما زندگی ما ارزوی خیلی هاست)اما هردو تنهاییم هردو همدیگه رو نمیفهمیم اصلا دیدمون به زندگی با هم فرق داره و همین اختلاف هاست که باعث ازردگی روحمون شده.البته ایشون نیازهاش رو با جایگزین کردن من با خانوادش حل کرده ولی من ادم تو داری ام و نمیتونم اینکارو کنم گاهی میترسم به گناه بیفتم و این باعث میشه به خودم بگم وقتی نمیتونی اوضاع رو تغییر بدی چرا ادامه میدی؟ایشون انگار نیازی به من نداره هیچ سعیی در بهبود اوضاع نمیکنه.روانشناس رو قبول نداره.خنده داره بال بال زدن من رو میبینه اما میگه مگه زندگیمون چشه
    !!!؟به عنوان یک انسان دوسش دارم مثل بقیه اما به عنوان همسر واقعا نه.نمیخوام وقتی دوسش ندارم بیشش بمونم.حس میکنم اینکارم خیانته.خیلی سر در گمم کمکم کنین.ممنون

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    دقیقا یه موردی بود شبیه همین مورد که خیلی زندگی خوبی داشتن و لی خانم میخاست جدا شه باهم بررسی کردیم و فهمیدیم که خانم سرد مزاج بود و میلی نداشت و همین باعث شده بود فک کنه مشکل از شوهرشه و با ادم دیگه ای میتونه خوشبخت باشه شاید همسر شما یا خود شما درین زمینه مشکل داشته باشین!

    شما خودتون درین زمینه نرمالید؟
    رابطتون در چه وضعیه؟
    همسرتون سرد مزاج نیستن؟

    چون گفتین همسرتون نیازی به شما حس نمیکنه میگم.
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  14. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    meinoush (جمعه 09 خرداد 93)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فرشته عزیز مشکل من مربوط به امروز و دیروز نیست که بگم مربوط به این مسئله هستش.اگه اجازه بدین به چند نمونه از مسائتی که باعث ناراحتیم شده اشاره کنم شاید بهتر درک بشه موضوع.چند سال بیش مادرم به عنوان هدیه برای تمام فرزندان و خانواده هاشون فیش حج تهیه کردند و گفتند خیلی دوست دارند روزی همه بچه ها رو کنار خونه خدا ببینند.مادر شوهرم هم فیش تهیه کردند برای خودشون.بعد ها به دلایل مختلف مثل بارداری خواهرم یا برخی مسائل مالی و...سفرمون به تعویق افتاد.تا اینکه مادر شوهرم به قول خودش به خاطر حرف مردم اصرار کرد که با همسرم تنهایی برن.خوب حق بدین که ناراحت شدم اما به اصرار مادرم به همسرم گفتم باشه منم باهاتون میام اما همسرم گفت من نمیتونم هزینش رو بدم و اینکه از بدرت بگیر.من هم این بار ناراحت شدم و گفتم من نمیام شمام نباید بدون من بری.ایشون قبول نکردند تا اینکه در اخرین لحظات متوسل شدم به اخرین حربه یعنی تهدید به طلاق.(واقعا راه دیگه ای به نظرم نرسید برای نگه داشتنش.میدونستم اگه بره دلم بد جور میشکنه و دیگه نمیتونم دوستش داشته باشم چون تنهام گذاشته بود)حربه کار ساز شد ولی بعد از اون انقدر این موضوع رو بیش میکشه و تکرار میکنه که نذاشتی با مادرم برم و دلم شکست و از این حرفا که واقعا بشیمون شدم از کارم.چون ادم نباید به زور کسی رو برای خودش نگه داره .هر دفعه که این موضوع رو بیش میکشه بیشتر میفهمم که اصلا براش مهم نیستم.یا مثلا حال و روز من رو میبینه از لحاظ جسمی اما تا صحبت از خدمتکار اونم فقط ماهی یک بار میکنم همیشه کارمون به بحث و جدل میکشه که خودت بده.(من شاغل نیستم و ماهیانه اندکی سر ماه بهم میده که به خرج دانشگاهم هم نمیرسه)یا درسته قدری سخته براش برداخت شهریه دانشگام اما دلم میشکنه وقتی مدااااااام سر هر برنامه ای مسئله هزینه دانشگاه رو با منت بهم میگه.(وضع مالی بدرم خوبه و هیچ وقت با منت چییزی رو بهمون ندادند حتی تا سالها بعد از ازدواج مسکنمون رو بدرم تامین میکرد.)نمیخوام با بیان این مسائل وقتتون رو بگیرم یا وجهه ایشون رو خراب کنم فقط فکر کردم بیان جزییات بتونه ممفید باشه

  16. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,391 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ‏تهدیدبه طلاق روش ناشیانه و مخربی برای پیشبرداهداف بوده،هیچوقت ازاین روشها استفاده نکن..

    به اندازه توانایی مالی شوهرت می بایست ازش انتظار داشت نمیتواند پابه پای خانواده خودت خرج کند..وقتی شما به علت بارداری نمی تونستی بری سفر حج،بهتربود اول به شوهرت میگفتی دوس دارم سالهای بعد باهم بریم وبعدش درتصمیم گیری آزادش میگذاشتی که خودش انتخاب کند.وتصمیم بگیرد.اگر باشوهرت این دست رفتارها رو داشته باشی اونم ناچارمیشه برای دفاع ازخودش سرت منت بذاره و یک سلسله از رفتارهای معیوب بین شما ایجادمیشود...



    اگر ضعف اعتمادبه نفس رو یک" مسأله وابسته"درنظربگیریم..اونوقت باید عوامل موثربرضعف اعتمادبنفس رو بشماریم و میزان تأثیرهرکدوم روبررسی کنیم.

    مثلا کمالگرایی ۲۰درصدموثربوده،نوع تربیت قبلی ۳۰درصد،ضعف مهارت های فردی ۲۰درصد،برطرف نشدن نیازبه دوست داشتن۱۰درصد برطرف نشدن نیازبه دوست داشته شدن۲۰درصد..


    بنابراین عامل شایع تری که در زندگی مشترک میتونه برکاهش اعتماد بنفس تأثیرداشته باشه"نیاز به دوست داشته شدن"هست.که بادیدن خیانت،کم محلی همسر،طلاق اجباری و یکطرفه،همسر دوم و...خودش رو نشون میده.


    و نکته مهم تراینکه خوداین عامل به فرض وجود،تنها عامل برکاهش اعتمادبنفس نیست و وزن بالاتراز ۵۰درصدهم نداره چون دراین صورت خودشخص داری تیپ شخصیتی وابسته ای بوده.


    هیچکدام ازمسائل بالا در زندگی مشترک شمامشاهده نشده،بنابراین حدس ونتیجه گیری شما صحیح نیست و یک نگرش اشتباه محسوب میشود

    .ازدواج تأثیر قابل بررسی ای برکاهش اعتماد بنفست نداشته..این نوع نتیجه گیری شمامیانبر(بااعرابmianbor)محسوب میشودکه از دید روانشناسان کوتاهترین راه افراد محسوب میشود برای پیداکرد دلیل مسائلی که نیازبه تفکرعمیقتر دارد..
    ویرایش توسط ammin : شنبه 10 خرداد 93 در ساعت 00:42

  17. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 10 خرداد 93), افتابگردون (یکشنبه 08 تیر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شیطنت چیست؟
    توسط هاله نو در انجمن مقالات آموزشی روانشناسی کودک
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 05 آذر 90, 21:45
  2. 1 مقدمه:انسان کیست؟! انسانیت چیست؟!
    توسط مدیرهمدردی در انجمن منحصر به فرد بودن انسان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 اردیبهشت 90, 05:24
  3. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16
  4. ایمان چیست؟
    توسط بالهای صداقت در انجمن سخنان نغز و جملات قصار بزرگان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 28 بهمن 88, 08:24

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.