به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عدم اعتماد به نفس وافسرده گی ام رو ناشی از ازدواج غلطم میدونم.میخوام جدا شم.

    سلام.خانمی هستم 32 ساله.دانشجو .14سال از ازدواجمون میگذره.یک بسر 11 ساله دارم.همسرم فرد مهربان خانواده دوست و در یک جمله به قول اطرافیان نمونه است.ازدواجمون به شکل سنتی شکل گرفت:در زمانی که من به لحاظ روانی امادگیش رو نداشتم و به دلیل اصرار خانواده و محسنات ایشون راضی به این ازدواج شدم.بس از ازدواج عاشق ایشون شدم اما با گذشت زمان هر روز بیش از گذشته به تفاوتهای عمیقی که در نوع نگاهمون به زندگی است بی میبرم.این تفاوتها که در ظاهر بسیار کوجک و ناچیزند روی هم انباشته شده و به جایی رسیدم که حس میکنم هیچ گونه علاقه ای بینمان باقی نمانده.آنجه که دراین میان بیش از هر چیز ازارم میدهد حس نا امیدی و عدم اعتماد به نفسی است که با وجود تمام تواناییها یی که دارم دچار ان شده ام.البته دور از انصاف است که همسرم را مسبب تمام این ناکامیها بدانم اما این حس که ایشون هم مثل من از این ازدواج خرسند نیستند تمام انرزیم رو برای بهبود اوضاع ازم میگیره.گاهی فکر میکنم جدایی تنها راه سامان بخشیدن به اوضاع جفتمون باشه(با توجه به اینکه بار ها از طریق مشاوره و ... سعی در حل مشکلات کردم اما ایشون به کل منکر وجود مشکل در زنگیمون هستند).بیشابیش از وقتی که میگذارید و راهنماییهاتون تشکر میکنم.
    ویرایش توسط افتابگردون : چهارشنبه 07 خرداد 93 در ساعت 19:43

  2. کاربر روبرو از پست مفید افتابگردون تشکرکرده است .

    meinoush (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    شما به طور منظم یه ورزش مناسب در روز داشته باشین. تغذیه اتون مناسب باشه. ویتامین مکمل بخورین. می تونین جینسینگ قرصشو بخرین بخورین. خواب کافی هم داشته باشید. این واسه افسردگی کم تا متوسطه.
    اگه افسردگیتون شدیده و از کار و بار افتادین برین روانپزشک.

    در مورد شوهرتون. ممکنه علت اینکه فکر می کنین باید جدا شین همین حالت ناامیدی و همه چی رو تاریک دیدن افسردگی باشه.
    مشاوره رفتین؟ جواب و نظر مشاور چی بوده؟
    ویژگی هایی که فکر می کنین بین شما و ایشون تفاوت ناخوشایند ایجاد کرده رو بنویسین تا دوستان بتونن راهنمایی کنن. اختلاف سنیتونم بنویسین. وضعیت بچه رو از نظر مسوولیت کارهاش بنویسین با کیه. بهبود اوضاع نوشتین. چه کارهایی کردین برای این بهبود. و چه چیزایی رو می خواین بهبود ببخشین. اطلاعات کلی این مدلی که دوستان بتونن راهنمایی کنن.

    موفق باشید.
    ویرایش توسط meinoush : چهارشنبه 07 خرداد 93 در ساعت 20:31

  4. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 08 خرداد 93), افتابگردون (چهارشنبه 07 خرداد 93), شیدا. (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    می نوش عزیز ممنون از وقتی که گذاشتین.مشکلات زیادی در رابطه با سلامتیم دارم ازجمله کم خونی شدید و مزمن فقر اهن.کم خونی زنتیک و دیابت که هر کدوم به نوبه خود تاثیر به سزایی تو وضعیت بیش اومده دارند زیرا همسرم دیدش به یک زن دید سنتی هستش .اینکه یه خانم باید همه کارهای منزل رو انجام بده که با توجه به وضعیت جسمی من و وضعیت رفاهی که قبل ازدواج داشتم(تقریبا همیشه خدمتکار داشتیم) قدری برای من سخته.ایشون متاسفانه به نوعی دچار خساست هستند.در مراحل درمانی اصولا همراه نیستند.(گاهی در شرایط جسمانی وخیم خودم به تنهایی دکتر میرم).بر سر مسائل تربیتی بسرم اغلب با هم نا هماهنگ هستیم(برخی خصوصیات اخلاقی خودشون مثل غیبت و تمسخر و .. رو با رفتارشون به بسرم منتقل میکننند).اغلب از ناملایماتی که از جانب دیگران میبینند برای خودشون کوهی میسازند ولی خوبی ها رو کمتر میبینند و گاهی به کل فراموش میکنند.در کل خود خواه و خود برتر بینند .واقعا دوست ندارم در مورد همسرم این مسائل رو عنوان کنم اما به نظرم رسید در راه بهبود شرایط شاید کمکی بکنه طرح این موضوعات.با این حال خصوصیات خوب زیادی دارند اما همین مشکلاتی که عرض کردم باعث ایجاد یک شکاف عمیق بینمون شده که واقعا ازارم میده.ممنون میشم ازراهنماییهاتون.تفاوت سنیمون 10 سال .
    ویرایش توسط افتابگردون : چهارشنبه 07 خرداد 93 در ساعت 21:19

  6. کاربر روبرو از پست مفید افتابگردون تشکرکرده است .

    meinoush (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    http://www.hamdardi.net/payments.php
    اشتراک ازاد اگه دوست داشتنی یه ماه بگیر مشاوره هم بگیر از کارشناسا.

    شما اول باید به سلامت جسمیت برسی.
    خوبی های شوهرت چی هستن؟ چیا باعث میشن کنارش بمونی؟



    افتابگردون من الان راهنمایی به ذهنم نمیاد
    اینکه حس کنی اعتماد به نفست کافی نباشه طبیعیه. سنت کم بوده موقع ازدواج و اختلاف سنیتون نسبتا زیاد بوده. از این طرف هم که از نظر جسمی یه مقدار مشکل هست برات از اون طرف هم ادم از نظر جسمی هم اگه فقط یه مقدار در اذیت باشه یه کم حالتای ناراحتی داره شما می گی که تو خونه با همسرت هم رضایت نداری این بیشتره. طبیعیه احساست. نمی دونم توی این مدتی که ازدواج کردی کنار شوهرت چقدر تونستی از نظر تحصیلی و کاری پیشرفت فردی کنی. اینم خودش یه مقدار می تونست روی اعتماد به نفست اثر بذاره. یعنی اگه نتونسته باشی اون کارایی که دلت می خواسته رو بکنی تو ی این مدت اینم خود به خود یه کم روحیه اتو اذیت کرده. در مجموع طبیعیه ناراحت باشی. یعنی اینا همش باعث میشه روی قضاوتت نسبت به حال و وضعیت موجود اثر بذاره.
    ورزش و تغذیه و این چیزا رو که برس. با دوستایی که دوسشون داری هم برو بیرون.
    شوهرت رو هم امیدوارم دوستان بیان راهنمایی کنن. من اگه چیزی به نظر برسه می گم اما اگه بتونی اشتراک ازاد هم بگیری خوبه کنارش کارشناسا راهنماییت کنن.
    موفق باشی گلم.
    ویرایش توسط meinoush : چهارشنبه 07 خرداد 93 در ساعت 22:11

  8. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    del (پنجشنبه 08 خرداد 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم می نوش عزیز.خیلی کارها دوست داشتم انجام بدم تو زندگی. علاقه خاصی به هنر دارم.ایشون اصولا همراه نیستند اما خیلی هم مانع نمیشن هرچند گاهی نادیده گرفتناش اذیتم میکنه اما سعی کردم عدم توجه ایشون من رو از ادامه راه باز نداره.مثلا یک نمونش اینکه 10 سال بعد از ازدواج رفتم دانشگاه درسم بد نیست (معدل کل 16)با اینکه رشته تحصیلیم با ایشون یکی بوده اما تو این مدت خیلی کم کمکم کرده .اونم بعدش بامطرح کردنش و اینکه نمرات بالای من رو به دلیل همین نیم ساعت کمکش میدونه به کل ادم رو بشیمون میکنه.از 120 واحدی که تا حالا گذروندم یک درس 2 واحدی رو چند ترم بیش افتادم از اون به بعد همیشه اول ترم میگه خوب درس بخون باز نیفتی یا میگه یه وقت مشروط نشی!!!!!یعنی اینطور بگم که من حس میکنم فقط دنبال بهانه میکرده که به نوعی خوردم کنه و وقتی اعتراض میکنم میگه اینها شوخیه یا میگه شما بد برداشت میکنی.خللاصه اینکه خیلی سعی میکنم با وجود تمام تنها گذاشتناش و همراهی نکردنهاش چه از لحاظ مالی چه از لحاظ معنوی کنار بیام و راه خودم رو ادامه بدم اما واقعادیگه کم اوردم.شاید کمی کمالگرایانه باشه اما وقتی میبینم خرسندی تو زندگی وجودنداره فکر میکنم ادامه زندگی باهاش یه جور خیانت باشه به خودم خودش و بچمون.فقطمیخوام مطمئن بشم از درستی تصمیمم تا بعد ها بشیمون نشم ممنون که وقت میگذارین.
    ویرایش توسط افتابگردون : پنجشنبه 08 خرداد 93 در ساعت 10:39

  10. کاربر روبرو از پست مفید افتابگردون تشکرکرده است .

    meinoush (پنجشنبه 08 خرداد 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام افتابگردان عزیز

    شما که قبلا این تاپیکوداشتین چرا دوباره عین همونو زدین

    اینم لینکش

    http://www.hamdardi.net/thread-33558.html
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  12. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    meinoush (پنجشنبه 08 خرداد 93)

  13. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    افتابگردون عزیز. دوستان اونطرف اون یکی تاپیکت خوب راهنماییت م یکردن. یه اشتراک ازاد یه ماهه بگیر مشورت بگیر در کنارش همون تاپیکتم ادامه بده. موفق باشی.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.