به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array

    چرا آنچه برمن گذشت باعث افسردگی شدیدم شد!!؟

    سلام به همدردی و دوستان وعزیزانی که وقتیکه زندگیمو شروع کرده بودم و بخاطر بی تجربگی زندگی تلخی داشتم راهنمایی و کمک و راهنماییم کردند و سلام و تشکر مخصوص به مدیر همدردی که برای ورود مجذم با گیج بازیام و سوالتم اذیتشون کردم.

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لطفا عنوان را بر اساس مشکلي که داريد تغيير بديد.

    دوستان تا وقتي عنوان گوياي مشکل کاربر نيست از گذاشتن نظرات خود داري کنيد

    کاربر گرامي لطف کنيد از طريق تماس با ما (بالاي سايت) يا پايين کادر روي مثلث مشکي(کنار کلمه تشکر) کليک کرده و عنوان مناسب را به مديريت سايت اطلاع دهيد با سپاس

    اينکار سه تا حسن داره يکي اينکه مديران و مشاورين سايت به تاپيک شما سر ميزنن
    دوم اينکه شما با فکر کردن و متمرکز کردن افکار خودتان دليل اصلي مشکل خود را بيان ميکنيد اينجوري متوجه مي شويد واقعا مشکل شما چيست و خودش خيلي به شما در حل جواب کمک ميکند
    و دليل سوم با مشخص شدن دقيق مشکل کاربران سايت بهتر مي توانند شما را راهنمايي کنند
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  3. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 22 خرداد 93), نازنین2010 (پنجشنبه 22 خرداد 93)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    یه وقتایی هست که باید لم بدی یه گوشه و جریان زندگیت رو فقط مرور کنی،بعدشم بگی بسلامتیه خودم که اینقدر تحمل داشتم...

  5. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام اول میخاستم راجعبه اتفاقات خوبی که تواین دو سه سال گذشته بگم ازتجربیاتی که از چهارسال زندگی مشترک(که درست شدنش باورنکردنی بود)بگم تا تجربه دوستانی که اول زندگی مثل من بی تجربه هستند ازش عبرت بگیرن و لذت سالهای اول یکی شدنشونو ببرن نه اینکه از سالهای اول زندگی مشترکشون بعنوان بدترین سالهای عمرشون یادکنن ولی دیدم الان مشکلات حادتری دارم و نمیتونم به هیچ چیزی تمرکز کنم.
    چون مشکلات زیادی دارم نمیخام همزمان چندتا تاپیک بزنم تو همین تاپیک کم کم بیان میکنم تا دوستان راهنماییم کنید.
    وقتی تازه ازدواج کرده بودم بخاطر بی تجربگیم و تربیت بد همسرم زندگی خیلی بدی داشتم که حتی نمیشد اسمشو زندگی گذاشت بیشتر بچه بازی بود ولی الان از زندگیم و رابطه خودم باهمسرم نسبتا راضی ام ولی مشکلاتی که توی این چهارسال تحمل کردم و دوسه سال تنها دست وپا زدن برای جمع کردن زندگیم؛ منو از یه دختر شاد و سرزنده وفعال و بااعتمادبنفس و مفید تبدیل کرده به یه زن عصبی و پرخاشگر و تنبل و بی اعتماد بنفس که هفته به هفته ازخونه بیرون نمیرم حتی از زیربار مسیولیتای خودمم توبیرون از خونه شونه خالی میکنم کار و درسم رو رها کردم و الان افسردگی شدید دارم و میترسم بدتر از این بشم.
    الان یه پسر کوچولو دارم که اول بازیگوشیا و شیطنتاشه شدیدا نگران تربیتش هستم چون شرایط روحی نرمالی ندارم نمیتونم درست تربیتش کنم خیلی زود عصبی میشم واصلانمیتونم خشم و عصبانیتم رو کنترل کنم به کوچکترین کارش عصبی میشم و شروع میکنم سرش داد زدن حتی چندباری ازعصبانیت کتکش زدم اون موقع حالیم نمیشه یه لحظه بعدش عذاب وجدان میگیرم و به قدری ناراحت میشم که گریه میکنم و خودمو سرزنش میکنم تا همینجا هم خیلی تاثیرات بدی رروش گذاشتم خیلی پرخاشگر شده و چیزی پرتاب م

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 دی 97 [ 09:08]
    تاریخ عضویت
    1388-1-24
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    8,262
    سطح
    61
    Points: 8,262, Level: 61
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 188
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    123

    تشکرشده 113 در 55 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من باید مشکلات گذشته رو پشت سر بگذارین و به زندگی خوش امروزتون خوش باشید تا اینکه بخواین گذشته رو در ذهنتون همیشه تصور کنید....یکی از بهترین راه ها برای جلوگیری از فکر منفی گرایانه ورزشهه ...سعی کنید در منزل ورزش کنید و اگر امکانش هست به کلاس شنا رفته و خودتون مقید در شرکت در اون کنین تا ذهنتون از افکار منفی گذر کنه...
    در صورتی که توانایی گذر از این افکار در خودتون نمی بینین حتما به یک روانشناس مجرب مراجعه و مشاوره بگیرید....فراموش نکنید رابطه ی فرزندتون در آینده با شما ،با رفتار حال حاضرتون گره خورده ...

    موفق باشید

  7. کاربر روبرو از پست مفید grey-sm تشکرکرده است .

    واحد (دوشنبه 26 خرداد 93)

  8. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنونم ازشما
    خیلی دلم میخاد برم شنا ولی بچم کوچیکه نمیتونم خیلی دست و پامو بسته من تویه شهر غریب به دور از خانوادم زندگی میکنم همسرمم چون پدرش فوت کرده و مادرش تنهاست همش خونه خواهراشه هفته ای یک ساعت خونشه نمیتونم ببرمش اونا نگهش دارن.
    نمیدونم چکارش کنم.
    خودمم به روانشناس مراجعه کردم همون جلسه اول بهم دارو داد وگفت باید دوره درمانتو کامل کنی ولی نتونستم برم

  9. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    این روزا اصلا حالم خوب نیست حال روحیم افتضاحه من افسردگیمو از شوهرم پنهون کردم چون میشناسمش و میدونم برخوردش چه جوریه حتی اگه بفهمه من رفتم پیش روانپزشک الم شنگه راه میندازه که مگه تو روانی هستی منم دارو که میخوردم هربار میپرسید میگفتم دکتر زنان بهم داده اونم باورش میشد قبلا همش میگفت چرا همش عصبی هستی چرا سربچه دادمیزنی ولی این چند روز خیلی تابلو شدم اصلا دست خودم نیست مثلا چندبار صدام میزنه متوجه نمیشم یا اینکه چندبار بی دلیل شروع کردم باصدای بلند گریه کردن اصلا دست خودم نیست یهو بغض میکنم میزنم زیر گریه قبلا اینجوری میشدم ولی جلو روش میتونستم خودمو کنترل کنم حالا هربار گیرمیده چته مشکلت چیه چرا گریه میکنی منم چی دارم بگم فقط میگم نمیدونم.
    واقعا نمیدونم با این وضعم چکار کنم روزا هم که شوهرم نیست بخاطر بچم خیلی جلوی خودمو میگیرم یا میرم تو حموم یا تو اتاق گریه میکنم یه ذره که میبینه من چشمام قرمزه بغض میکنه میگه مامان آخ شدی میره برام دستمال میاره چشامو پاک میکنه بخاطر بچمم خیلی غصه میخورم
    کمکم کنید راهنماییم کنید

    - - - Updated - - -

    نمیدونم کارشناسی سایت کجاهستن قبلا یادش بخیر آنی همیشه راهنماییم میکرد الان با موبایل وارد میشم نمیتونم لیست اعضا روببینم آقای خاله قزی هم نظرات خوبی میدن کاش یه سر به تاپیک منم بزنن و یه کم راهنماییم کنند

  10. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,057
    امتیاز
    147,222
    سطح
    100
    Points: 147,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,670

    تشکرشده 36,009 در 7,405 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    شما باید دوره دارو درمانی را کامل کنی همچنین از عرقیات و دمنوش های آرامبخش هم استفاده کنی مثل عرق بادرنجبویه (فوق العاده آرامبخش هست ) و بهار نارنج ، دمنوش گل گاو زبان و همچنین از زعفران در چایی استفاده کن . بهتر هست به یک طب سنتی مراجعه کرده و داروهای گیاهی آرامبخش هم دریافت کرده در کنار دارویی که روانپزشک داده استفاده کنی . خیلی نگران نباش این بخاطر فشارهایی هست که دوره ای تحمل کرده ای . دقت کردی که وقتی آدم مشغول کار سنگین هست و وقت زیادی را روی کارهایی سنگین و پشت سر هم می گذارد در حین کار فشار آنرا و خستگی را زیاد احساس نمی کند اما همینکه وقت استراحت میشه کمی که استراحت کرد تازه کوفتگی ها شروع میشه . مشکلات و فشارهای روحی هم همینطور هست وقتی درگیرش هستی متوجه عوارضش نیستی همینکه از این فشارها عبور کردی و به اصطلاح تمام شد ، عوارضش آشکار میشه که یکیش همین افسردگی هست .

    توصیه می کنم یک چکاب خونی برای تشخیص کم خونی همچنین وضعیت بعضی از هورمونها از جمله تیرویید بدهید چون کم خونی و یعضی اختلالات هورمونی نیز این حالات را ایجاد می کند که با درمانش حل می شود





  11. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 26 تیر 94), meinoush (یکشنبه 25 خرداد 93), Nilofar mordab (شنبه 14 تیر 93), فرخ رو (شنبه 14 تیر 93), واحد (دوشنبه 26 خرداد 93)

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام خانومی
    قبلا حتما فشارهای روحی زیادی بهتون اومده ، شما با مصرف دارو حتما خوب میشید.
    اصلا نگران نباشید چیز خاصی نیست. ولی باید صبر داشته باشید و حتما درمان را کامل کنید .
    منم حدود بیشتر از یه سال داروهای زیادی مصرف کردم و 2 3 تا پزشک عوض کردم.
    اوایل فکر میکنید تاثیری نداره ولی واقعا موثره به مرور زمان خیلی بهتر میشید در عین حال باید راههای برخورد درست با مشکلاتتون و همسرتون هم یاد بگیرید تا دوباره فشارهای روحی برنگرده. به فکر خودتون باشید فقط
    امیدوارم حالتون بهتر شه

  13. کاربر روبرو از پست مفید anisa تشکرکرده است .

    واحد (دوشنبه 26 خرداد 93)

  14. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    باید برین روانپزشک. نوشتین روانشناس. روانشناس فعلا به درد شما نمی خوره. و البته نمی تونه دارو هم بده. احتمالا منظورتون روانپزشک بوده. نوشتین دارو رو نتونستین ادامه بدین. چرا؟ اگه دارو به شما نساخته برین پیش روانپزشکتون بخواین یه داروی ضد افسردگی دیگه بهتون بده. داروهای ضد افسردگی (افسردگی معمولی منظورمه) حدود 6 ماه تا 1 سال باید مصرف شن. از کم شروع می کنین تو یه هفته یا بیشتر به مقداری که باید می رسونین. اخرش هم باید کم کم کمش کنین و بعد قطع. یه باره نباید قطع کنین.


    در مورد دارو ضد افسردگی معمولی (تک قطبی) معمولا حدود یک ماه بعد از خوردن اثر می کنه می گن. اما نباید فکر کنین خوب شدین و نباید قطعش کنین. باید روانپزشک بهتون بگه قطع کنین اونم زودتر از 6 ماه نیست. به نظرم نمیاد مشکل شما بیشتر از افسردگی ساده باشه که در این صورت با قرص حل میشه و بعد از چند ماه تا یک سال مصرف قرص کاملا از بین میره.
    الان که باید برین روانپزشک. فکرتون یه کم به هم ریخته است. اما بعدش که داروتون رو مصرف کردین و حالتون بهتر شد این تاپیک رو هم بخونین و تمریناشو انجام بدین

    http://www.hamdardi.net/thread-26620.html

    ورزش سبک منظم هم بکنین.
    قرص جین سینگ هم از دکترتون بپرسین. به عنوان یه کمک کننده در کنار قرص ضد افسرذگی می دن. مثلا قرصتونو صبح می خورین. جین سینگو بعد از ظهر. البته نه شب. بعد از ظهر. چند ساعتی بعد از قرص.

    اما همه اینا رو روانپزشک باید بده و تشخیص بده. لطفا برین پیش یه روانپزشک.

    موفق باشید.
    ویرایش توسط meinoush : یکشنبه 25 خرداد 93 در ساعت 08:42


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.