خودتون مشکلتون را متوجه شدین.این خیلی خوبه!!!
خب به نظر من شما یک بار که عاشق شدین؛یعنی پس دوباره هم می تونید عاشق بشید.یعنی قلبتون این توانایی را داره.لینک زیر را بخونید:
اما خب خودتون خوب می دونید که اگر به فکر اون خانم ادامه بدید این فرصت را از خودتون گرفتید!
چون با فکر کردن به ایشون مداوم افکارتان را آبیاری می کنید و این فکر در قلبتون بیشتر ریشه می دواند و ممکنه قلبتون به این دلیل نمی تونه کس دیگری را بپذیره!
پس نتیجه می گیریم اولین کار اینه که باید شروع کنید که دیگه به اون خانم فکر نکنید.و هیچ کس را با او مقایسه نکنید.هروقت فکرش به سمتتون اومد؛تکنیک توقف فکر را عملی کنید.
دیگه اینکه چقدر سریع ناامید می شید!!!
خب شاید هنوز اونی که قسمتتون هست پیدا نکردین!
ببینید شاید شما توقع دارید که اگر کسی را دیدین همون اوایل عاشقش بشید.چون شما دختر قبلی را دوست داشتین؛شاید مداوم احساس فعلیتون را با احساس اون موقعتون مقایسه می کنید.در صورتی که حتما احساس عشق اولتون هم این قدر سریع به وجود نیومده و زمان برده.حالا گاهی بعضی وقت ها بسته به شرایط این زمان کوتاهه و گاهی این زمان کمی طولانی میشه.
منظور من اینه که اگر رفتین خواستگاری و دختر خانم به دلتون نشستن(فقط در همین حد حتی)؛زود برچسب نزنید که من عاشقش نشدم و... .شاید به مرور زمان با شناخت شخصیتشون یا اتفاقاتی که براتون میفته؛جذبشون شدید و حتی عاشق!!!
ببینید این آقا هم همون اول به خیلی از نکات بی توجه بود؛اما به مرور چیزهایی از اون دختر دید که دلبسته اش شد.
پس نتیجه اینکه زود قضاوت نکنید و برچسب نزنید. به احساساتتان زمان بدید و از زوایای مختلف به موضوع نگاه کنید.
نکته دیگه اینکه خواستگاری ها را مستقل از هم ببینید!!! هیچ کدام به همدیگه هیچ ربطی ندارند.اگه یک خواستگاری شرایطش جور نشد؛دلیل نمیشه که بقیه خواستگاری ها هم این طور بشه.این قدر خواستگاری برید تا نیمه گمشدتون پیدا بشه!!!!
لینک زیر را هم حتما و حتما بخونید:
یه روز یه دانشمند یه آزمایش جالب انجام داد... اون یه اكواریم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت كرد.
تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی كوچیكتر كه غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگه بود.
ماهی كوچیكه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد... او برای خوردن ماهی كوچیكه بارها و بارها به طرفش حمله می كرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی می خورد. همون دیوار شیشه ای كه اونو از غذای مورد علاقش جدا می كرد.
بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی كوچیك منصرف شد. او باور كرده بود كه رفتن به اون طرف اكواریوم و خوردن ماهی كوچیكه كار غیر ممكنیه.
دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز كرد اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی كوچیكه حمله نكرد. اون هرگز قدم به سمت دیگر اكواریوم نگذاشت.
میدانید چرا؟
اون دیوار شیشه ای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود. یه دیوار كه شكستنش از شكستن هر دیوار واقعی سخت تر بود.
اون دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت. باورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی
شما این دیوار شیشه ای را از ذهنتون بردارید. مثل این ماهی نباش که فکر کنی این دفعه هم حتما مثل دفعات قبله! چون اگر این جوری فکر کنی حتما همین طوری هم میشه!
برادر خوبم از دعا کردن هم غافل نباش! یک زیارت امام رضا برید حتما!می گن قسمت مردونه یک جا داره که مجرد ها می رن اونجا و از آقا برای ازدواجشون کمک می خوان!خیلی ها حاجتشون را این طوری گرفتن.یکیشو خودم دیدم.
این خودش کلی بهتون انگیزه می ده!!!
راستی اگر اونجا رفتین برای من و اعضای این تالار هم دعا کنید ها!!!
نکته پایانی که می خواستم یاداوری کنم :
مقایسه آفت عشق است.هر کسی مستقل از هر کس دیگری است!!!
هیچ کس کامل نیست و این را بدونید که اکر با اون خانم هم ازدواج می کردید بعد از اینکه شور اولیه خوابید؛حتما اشکالات ایشون را هم می دیدید.و از کجا معلوم که شما می تونستین با اون اشکالات کنار بیایید.حتما مصلحتی بوده.
سعی کنید تو انتخابتون اول منطقی عمل کنید.احساسات در حد به دل نشستن و دوست داشتن.اگر این طور باشه
با گذر زمان عشق به وجود میاد!
وگرنه دادگاه های طلاق پر است از کسانی که اول دیوانه وار عاشق هم بودن و الان متنفرند!!!
عشق اول برای همه یک مزه دیگر را داره.ما فکر می کنیم لزوما تا آخر عمر این عشق هست اما غافل از اینکه شور و اشتیاق اولیه به دلیل مسائل هورمونی و ...از 6 ماه تا نهایتا یک یا دو سال ادامه داره.وقتی این شور و اشتیاق می خوابه تازه آدم چشمانش را باز می کنه و خود واقعی طرف را می بینه!!! حالا باید دید اون موقع چه کسی را انتخاب کرده اید.اون موقع می فهمید که عشقتون واقعی بوده یا کاذب!
پس اول یک انتخاب عاقلانه بعد هم یک زندگی عاشقانه! ان شاالله!!!.
علاقه مندی ها (Bookmarks)