سلام
البته الانم که دارم می نویسم شک دارم که وابستگیه یا دلبستگی یا ترکیبی از هردو
من دو ماهی میشه عقد کردم و تو این مدت هر روز احساس می کنم وابستگی همسرم به من بیشتر میشه
هنوز بطور جدی مشکل ساز نشده ولی فکر کنم اگه همین روند ادامه پیدا کنه بشه
مثلا اگه همسرم رو دو روز پشت سرهم نبینم ازم دلخور میشه با اینکه روزی نمیشه که بهش زنگ نزنم
حتی وقتی میدونه من سرما خوردم هم وقتی دو روز ندیدمش فکر میکرد من مریضی ناجوری گرفتم که نمیرم ببینمش !!!
بعدا فهمیدم اون روزا میرفته تو اتاقش و منتظر زنگ من بوده و حتی شامم نمی خورده!
ما حداقل سه روز در هفته همدیگر رو می بینیم ولی این برای همسرم کافی نیست
تازه این جدا از پیامک هایی که صبح و ظهر و شب به هم میدیم
یا مثلا بهش گفته بودم این هفته کارم زیاده و دیروقت میام و اگه تونستم میرم خونشون و اتفاقا 10 شب رسیدم خونمون ولی فرداش کلی به من ابراز ناراحتی کرد چرا نرفتم حداقل یک دقیقه ببینمش!!!
بعضی وقتا می فهمم یه بعد ازظهر رو کلا به من فکر میکرده یا داشته عکسامون رو نگاه میکرده و این به من فکر کردنش تو پیام های صبح و ظهر و شبش معلومه
می دونم قطعا علاقه هم هست چون منم خیلی دوستش دارم ولی مثل همسرم وابسته نیستم
حالا نمی دونم من زیادی ابراز اجساسات کردم که اینطوری وابستش کردم یا چیز دیگه ایه
احساس می کنم اگه وابستگیش بیشتر بشه اون موقع انتظار داره هر روز همدیگر رو ببینیم که نشدنیه
و توقعاتش از من بیشتر بشه که من نتونم براوردش کنم و خودش باعث دلخوری بشه
دنبال راهکاری میگردم که وابستگیش رو کم کنم ولی نمی دونم چه جوری
میترسم رک بهش بگم وابسته ای ناراحت بشه و فکر کنه دوستش ندارم
از طرفی هم نمی خوام بیشتر وابستش کنم
اگه کمترم محبت کنم بهش ممکنه فکر کنه من نسبت بهش سرد شدم
چیکار کنم که وابستگیش کمتر بشه بدون اینکه ناراحتی یا سردی یا سوءتفاهم پیش بیاد ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)