اختلاف با همسرم وقصد جدایی

[رژان]

با عرض ادب و احترام

دوستان عزیزم حدودا ده ماه است که با همسرم قهر کرده ام وقصد دارم جدا شوم ولی به خاطر تنها فرزندم سر دوراهی گیر کردم و مردد ماندم و نمی دانم کار درست کدام است خواهش می کنم راهنماییم کنید . بعداز بیست سال زندگی مشترک پر از رنج و اندوه و تحمل همه ناملایمات و اینکه بعد از هر دعوا که بیشتر به خاطر مصرف مواد مخدر بود به من تهمت میزد وبی مورد بهانه میگرفت که چرا کسی به گوشی شما زنگ زده وغیره تازه فهمیدم که اقا خودش برای خانمها پیامک عاشقانه میفرسته حالا تصمیم کرفتم که اصلا باهاش حرف نزنم و حتی فکر کنم وجود نداره ولی بعضی وقتها همه چیز یادم میره و دلم به حالش می سوزه خواهش میکنم راهنماییم کنید واقعا باید چکار کنم

[gisu]

سلام رژان خانوم واقعا متاسف شدم
شما و همسرتون چند ساله هستيد ؟
چند ساله كه ازدواج كرديد و همسرتون از كيه مواد مصرف ميكنه؟
همسرتون رو دوست داريد ايشون چطور؟

[titititititi]

تو ین ده ماه ازت نخواسته برگردی؟

[رژان]

سلام گیسو جان من 42 ساله و همسرم 49 سال دارد بیست و یک سال است ازدواج کردیم و همسرم از اوایل ازدواج به قول خودش تفریحانه تریاک مصرف می کرد و در حال حاضر فکر کنم از ترس من میخوره ولی مواد دیگری استفاده نمی کنه من فقط دلم براش می سوزه وگرنه اینقدر اذیتم کرده که دوستش ندارم فکر کنم اگر اون هم منو دوست داشت اینقدر اذیتم نمی کرد.

- - - Updated - - -

سلام عزیزم چرا مادرش و پسرم واسطه شدند ولی تازه اقا دست بالا هم بلند شد و فرمودند از خانه من بروید.

[مهرااد]

سلام دوست عزیز.

مشکل شما فقط اعتیاد ایشونه یا نه ایشون مشکلات دیگه هم دارن؟ میشه بیشتر ا زخودتون بگید؟

چند مورد از نکات مثبت و منفی همسرتون و خودتون می تونه مفید باشه

[رژان]

مهرااد گرامی سلام ممنونم که به حرفهای من توجه کردید .ایشون خیلی بد اخلاق بد دهن عصبی هستند و خیلی به شکمشان اهمیت می دهند وقتی به ایشان محبت بکنم فکر میکنه وظیفه ام است تنها حسنی که داره اینکه دست بزن نداره ولی حرفهاش از صدتا کتک هم بیشتره اما خودم خیلی صبورم و اخلاق بدم اینه که نمی توانم حرفم را درست بزنم یعنی نه نمیگم دوست دارم همه را راضی نگه دارم وخیلی فکر ابروی خانواده ام هستم

[بی همدم]

سلام عزیزم تاپیکتو خوندم خیلی ناراحت شدم به نظرم برای اعتیادش ببریش کمپ اعتیاد تا ترک کنه البته اگه خودش اراده ورضایت داره.
به نظرت به خاطر تنها فرزندت برگردی و تو خونه آرامش نباشه چه سودی به حال فرزندت می تونه داشته باشه جز اینکه پدرش الگوی نامناسبی براش هست و بچه ها از پدراشون تأثیر میگیرن.آبروی خانواده خیلی مهمه و خیلی ها هم به خاطر همین مشکلات فراوانی رو تحمل میکنن اما ببین شوهرت ارزش تحمل کردن رو داره؟اگه فرزندت وارد جامعه بشه و موقع ازدواجش و یا هر وقت دیگه،، بفهمن پدرش معتاده و چه جور شخصیه چقدر سر شکسته می شه در حالی که این سر شکستگی تو طلاق کمتره .

[رژان]

سلام مهربانم شما درست میگویید و واقعا او ارزش دوست داشتن رو نداره و مشکل اینجاست که اصلا قبول نداره که معتاد ولی رنگ رخسار خبر میدهد از سر درون حالا به نظر شما در قدم اول چکار کنم تقاضای طلاق بدهم یا مهریه ام را اجرا بگذارم هر چند پول برام اهمیتی نداره ولی بنظرم اینجوری بدون اینکه چیزی ازش بگیرم هم پشت سرم زیاد حرف میزنه و هم خیلی خوشبحالش میشه در عین حال نظر دوستان انجمن برام خیلی اهمیت داره

[بالهای صداقت]

به تالار همدردی خوش آمدید
درسته که همسرتون اعنیاد داره ، ولی نکات مثبت زیادی هم زندگیتون داشته که بیست سال ادامه پیدا کرده
در حال حاضر طلاق راه حل منطقی به نظر نمیرسه ، خصوصا اینکه شما برای زندگی تون زحماتی کشیده اید و یک پسر هم دارید ، لذا طلاق گرفتن و یا ادامه قهر با همسرتون ، مشکلی را حل نمی کند
شما درصدد باشید آسیب های اعتیاد را که برای زندگی تون زیان بار هست را تعدیل کنید و نهایت استفاده را از زندگیتون ببرید
شما می توانید در همین زندگی باشید و در کنار همسرتون زندگی شادی را بنا کنید ، شاید اولش کمی سخت باشد ، اما می شود با کنترل اعتیاد ، نهایت بهره را از زندگیتون ببرید


این لینک رو بخون ، و شناسایی کن ، چقدر اعتیاد به زندگیتون آسیب رسانده است ( کلیک کن)

[رژان]

سلام من فکر می کنم اینکه زندگی مشترکمان بیست سال دوام داشته بخاطر نکات مثبت همسرم نبوده بلکه بخاطر وجود تنها فرزندم بوده به محض اینکه خواستم علیه ایشان کاری انجام دهم از ترس ازدست دادن فرزندم از اقدامم منصرف شدم چون ایشان قصد داشت تنها فرزندم را ازم بگیره و من تحمل کردم تا فرزندم بزرگ شود وخودش تصمیم بگیرد دوم مشکل من با ایشان فقط اعتیاد نیست ایشان خیلی بداخلاق و بد دهن هستند و خیلی راحت به من تهمت میزنند اصلا به وضع خانه رسیدگی نمکنند برای مثال حدودا ده سال پیش خانه ای نیمه تمام خریدیم که سه اتاق دارد وتاکنون هیچ یک ازاتاق ها درب ندارد خواستم خودم هزینه کنم اجازه ندادند ومن خجالت می کشم که دوستانم را به خانه دعوت کنم ضمنا به تازگی فهمیدم یک گوشی دیگه دارن وقتی چک کردم دیدم یک پیام عاشقانه برای کسی ارسال کرده واین مساله بیشتر منو عصبانی کرده