به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مهر 93 [ 02:50]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,050
    سطح
    17
    Points: 1,050, Level: 17
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 47 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon19 شوهربی احساسم عشق و تو وجودم کشته !

    سلام دوستای عزیزم


    نمی دونم الان تاپیک زدم برای حل مشکلم یا درد دل کنم . فقط می دونم یه بار سنگینی از غصه رو دوشمه که داره نابودم میکنه

    همیشه برای همه دوست اشنا غریبه همکلاسی حتی خیلی بزرگتر از خودم سنگ صبور بودم اما حرف دلمو به هیچکس نمیگفتم .


    من خیلی وقته که تنهام حتی الان که ازدواج کردم کسی که اومده تو زندگیم تا تکیه گاهم باشه غمخوارم باشه از هفت پشت غریبه

    برام نا اشنا تره دلم پراز غمه افکارم بهم ریخته نمیدونم از کجا بگم . فقط احساس بدبختی و تنهایی مطلق میکنم . باور کنید اینایی که میگم واقعیته نمیخوام تلقین بشه که افسرده ام ولی هستم . چندساله تفریحی لذت بخش تر ازگریه ندارم . هم صحبتی غیر از خودم ندارم . جایی رو غیر از اتاق خواب تاریکم برای رفتن ندارم که بشینم زار زار گریه کنم با خودم حرف بزنم . همه ارزوهاموبه خودم میگم همه خواسته هایی که از شوهرم دارمو به خودم میگم اینجوری بهتره حداقل خودم که خودمو درک میکنم . دلم که برای خودم میسوزه . من یه عمره خوشی هاو تلخی هاروبا خودم قسمت میکنم یه همسفر دارم که همیشه باهامه و با سکوت به حرفام گوش میده اونم خودمم .

    اره اوضاع من خیلی بدتر از اونیه که فکر میکردم . از خدا دور شدم دیگه صداش نمیکنم گمش کردم .من خدارو دوستش داشتم هنوزم دارم ولی اون منو دوست نداره باهام قهره . با کتابش باهام حرف میزد من حافط قران بودم هیچ چیز تودنیا برام زیبا تر از حفظ کردن ایه های کتابش نبود اما حالا 3 ساله همه رو بوسیدم و گذاشتم کنار چه افسوسی دارم میخورم ای خدا....

    دیگه هیچی ارومم نمیکنه هیچکسو دوست ندارم حتی خودم . این روزا کارم شده خوابیدن میخوام یه عمر بخوابم به هیچی فکرنکنم به این که چقدر تنهام چقدر بدبختم فکر نکنم .

    از همه بدتر و عذاب اور تر اینکه شوهرم میبینه چه حالی دارم میبینه دارم اب میشم اما هیچ کاری نمیکنه از همیشه بی تفاوت تره کسی که باعث تمام این ناراحتی ها و اشکای منه از دور داره نگام میکنه وشایدم خوشحاله .

    بزرگترین مشکلم شوهرمه کاراش خودش اخلاقش بی محلیاش بی احساسی هاش ،منو داغون کرده من کنارش زندگی نمیکنم بلکه فقط دارم کنارش این روزای سخت و تحمل میکنم . امروز صبح میخواستم برم و دیگه نیام میخواستم بی خداحافظی برم اما ببین دیگه کارم به کجا رسیده که حوصله رفتن هم ندارم !

    الان تو ذهنتون پراز سواله که مشکلم چیه چرا نمیرم سر اصل مطلب؟ببخشید که این همه حرف زدم نیاز داشتم درددل کنم هیچ کس غیر از شما ها ندارم که براش بگم . ازتون میخوام درکم کنید .

    مشکل من نه خیانته نه اعتیاده نه مریضیه نه کتک زدنه اما مشکل بزرگیه . اینه که شوهرم احساسمو کشته عشقو از بین برده با کاراش . هیچوقت خوشحالم نمیکنه هیچ خاطره عاشقانه ای باهاش ندارم که وقتی ازش دلخور شدم یاد روزهای خوشمون بیفتم و ببخشمش . زندگی ما خلاصه شده تو خوردن خوابیدن و رابطه ج ن س ی . هیچ جذابیتی نداره این زندگی .

    بخدا دلم میترکه از غصه وقتی به بی توجهیاش فکر میکنم . ازش متنفر میشم میخوام همون موقع از خونش برم و هیچ وقت نیام حسرت یه رابطه پراز احساس دونفره رو رو دلم گذاشته من تومجردی با هیچکی (جنس مخالف)نبودم حتی تلفنی یا اس ام اس همه احساسمو میخواستم به پای شوهرم بریزم ولی اون ریشه عشق و تو وجودم خشکوند همیشه تو ذوقم زد باورتون نمیشه وقتی میرم تاپیک خاطرات قشنگ و عاشقانه من وهمسرم رو میخونم باچشم گریون میام بیرون اصلا دیگه جرات نمیکنم برم دوباره بخونم. وجودم پر از حسرته وقتی بیرون زن و شوهری رو میبینم که دست تو دست هم دارن قدم میزنن ناخوداگاه چشام خیس میشه و میام خونه گریه میکنم مثل همین الان که گریه امونم نمیده . دیشب اخبار میگفت این هفته هوا بارونیه من داغ دلم تازه شد بازم بارون پاییز و حسرت من برای قدم زدن زیر بارون با شوهرم کسی که ادعا میکنه دوستم داره فقط برای یکبار تو این 3سالی که باهمیم گریه نمیذاره بنویسم ببخشید.



    - - - Updated - - -

    کدوم یکی از شما ها میتونه یه زندگی خشک و بی احساس رو تحمل کنه ؟ صادقانه جواب بدین . اگه عاشق شوهرتون هم باشین وقتی ازش سردی ببینین نه کوتاه مدت بلکه 3 سال حتی تو دوران نامزدی بازم چیزی از عشقتون کم نمیشه ؟ ازش دلزده نمیشین ؟ اگه کاری برای خوشحال کردنتون نکنه اصلا خوشحالیتون براش مهم نباشه بازم دوستش دارین ؟


    اگه باهزار زبون محبت ، التماس ،خواهش ،قهر ،گریه ازش یه کار ساده بخواین برای خوشحالیتون انجام بده بازم بگه نه چیکار میکنین مثل من سرخورده نمیشین؟


    کدوم یکی از شما وقتی دلتون میگیره و دوست دارین با شوهرتون برید تفریح یا قدم بزنید بی هیچ دلیل قانع کننده ای ازش نه شنیدین اونم نه یکی دوبار همیشه خدا ؟ تا حالا شوهرتون رو التماس کردین توروووووووووووووخدا منو ببر بیرون دلم باز شه !!؟

    اگه کنار اینا سر هر موضوعی عصبانی بشه ناراحت بشه باهاش چیکار میکنین ؟ اگه بگه از خانوادت خوشم نمیاد وهزارجور تهمت بهشون بزنه نذاره بری پدر مادرتو ببینی چی کار میکنید ؟
    اگه با همه اینا بازم خودشو خوب مطلق ببینه و بگه توبدی همه چی تقصیر توا ، اون موقع چیکار میکنید ؟ ایا ذره ای از عشقتون بهش کم نمیشه یا ازش دلسرد میشین یا حتی متنفر؟ توروخدا اگه پست میذارین جواب این سوالارو بدین اگه حرف من اشتباه بود اگه حق بامن نبود میرم میشینم سر زندگیم دیگه صدامم در نمیاد .


    من پراز احساسم و نه پول واسم مهمه نه خونه نه ماشین اینو خودشم میدونه ، هیچ وقت این چیزارو ازش نخواستم یه ماه بعداز عروسی همه طلاهام رو دادم بهش گفتم ببر بفروش بدهیت رو بده من طاقت ندارم ببینم تو غصه میخوری اونوقت طلا گردنم اویزون باشه . منتی هم سرش ندارم اگه بازم پیش بیاد این کارو انجام میدم اعتقادمم اینه حتی یه بارم تو دعوا ها به روش نیاوردم واز کاری که براش انجام دادم پشیمون نیستم واقعا این چیزا برای من مهم نیست خونه کوچیک درامد کم نداشتن ماشین اصلا اذیتم نمیکنه فقط احساس و عشق و علاقه طرف برام مهمه این که شوهرم برام از لحاظ معنوی چقدر توزندگی مایه میذاره ؟ شاید اشتباه باشه شاید خیلیا اینجوری نباشن ولی من اعتقادم اینه و متاسفانه همه چی تو زندگیم از لحاظ مالی تقریبا روبراهه ولی اون چیزی که برام مهمه جاش تو زندگیم خالیه !


    - - - Updated - - -

    کدوم یکی از شما ها میتونه یه زندگی خشک و بی احساس رو تحمل کنه ؟ صادقانه جواب بدین . اگه عاشق شوهرتون هم باشین وقتی ازش سردی ببینین نه کوتاه مدت بلکه 3 سال حتی تو دوران نامزدی بازم چیزی از عشقتون کم نمیشه ؟ ازش دلزده نمیشین ؟ اگه کاری برای خوشحال کردنتون نکنه اصلا خوشحالیتون براش مهم نباشه بازم دوستش دارین ؟


    اگه باهزار زبون محبت ، التماس ،خواهش ،قهر ،گریه ازش یه کار ساده بخواین برای خوشحالیتون انجام بده بازم بگه نه چیکار میکنین مثل من سرخورده نمیشین؟


    کدوم یکی از شما وقتی دلتون میگیره و دوست دارین با شوهرتون برید تفریح یا قدم بزنید بی هیچ دلیل قانع کننده ای ازش نه شنیدین اونم نه یکی دوبار همیشه خدا ؟ تا حالا شوهرتون رو التماس کردین توروووووووووووووخدا منو ببر بیرون دلم باز شه !!؟

    اگه کنار اینا سر هر موضوعی عصبانی بشه ناراحت بشه باهاش چیکار میکنین ؟ اگه بگه از خانوادت خوشم نمیاد وهزارجور تهمت بهشون بزنه نذاره بری پدر مادرتو ببینی چی کار میکنید ؟
    اگه با همه اینا بازم خودشو خوب مطلق ببینه و بگه توبدی همه چی تقصیر توا ، اون موقع چیکار میکنید ؟ ایا ذره ای از عشقتون بهش کم نمیشه یا ازش دلسرد میشین یا حتی متنفر؟ توروخدا اگه پست میذارین جواب این سوالارو بدین اگه حرف من اشتباه بود اگه حق بامن نبود میرم میشینم سر زندگیم دیگه صدامم در نمیاد .


    من پراز احساسم و نه پول واسم مهمه نه خونه نه ماشین اینو خودشم میدونه ، هیچ وقت این چیزارو ازش نخواستم یه ماه بعداز عروسی همه طلاهام رو دادم بهش گفتم ببر بفروش بدهیت رو بده من طاقت ندارم ببینم تو غصه میخوری اونوقت طلا گردنم اویزون باشه . منتی هم سرش ندارم اگه بازم پیش بیاد این کارو انجام میدم اعتقادمم اینه حتی یه بارم تو دعوا ها به روش نیاوردم واز کاری که براش انجام دادم پشیمون نیستم واقعا این چیزا برای من مهم نیست خونه کوچیک درامد کم نداشتن ماشین اصلا اذیتم نمیکنه فقط احساس و عشق و علاقه طرف برام مهمه این که شوهرم برام از لحاظ معنوی چقدر توزندگی مایه میذاره ؟ شاید اشتباه باشه شاید خیلیا اینجوری نباشن ولی من اعتقادم اینه و متاسفانه همه چی تو زندگیم از لحاظ مالی تقریبا روبراهه ولی اون چیزی که برام مهمه جاش تو زندگیم خالیه !

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    63
    Array
    عزیزم تو خودت با خودت قهری اونوقت چه توقعی از شوهرت داری؟
    پاشو یه آّبی به دست وصورتت بزن خودتو خوشکل کن و برو جلو آیینه قربون صدقه خودت برو تا روحیت عوض شه

    اگه زندگیتون شادی نداره تو شادش کن چرا منتظر اونی؟؟؟؟؟

    اینکه میگی حسرت زن و شوهرا رو میخوری درکت میکنم میدونم چه حالیه چون تجربشو دارم و هنوزم هروقت میرم پارک وقتی میبینم پدر مادرا دارن با بچه هاشون بازی میکنن منم حسرت میخورم منم میگم مگه من حق خوب زندگی کردنو ندارم مگه بچه من چه گناهی داره ولی حالا که یه همراه نداریم باید خودمونو داغون کنیم
    دوستمون ندارن که نداشته باشن
    ماکه خودمونو دوست دارییم
    بجای اینکه با خودت گریه کنی با خودت شاد باش و بخند حالا که داری تنها زندگی میکنی با خودت پس خوب زندگی کن

    البته اینارو میگم ولی گاهی خودمم نمیتنم بهش عمل کنم ولی شما سعی تو بکن

  3. 3 کاربر از پست مفید بهار_68 تشکرکرده اند .

    mahtisa (یکشنبه 14 مهر 92), majid_k (شنبه 13 مهر 92), فردیس (یکشنبه 14 مهر 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مهر 93 [ 02:50]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,050
    سطح
    17
    Points: 1,050, Level: 17
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 47 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بهار68 عزیز خیلی سعی کردم خودمو بزنم به اون راه ،خودم تنهایی برم تفریح وقتمو خودم پرکنم اما نمیشه که به خودم میگم پس برای چی شوهر کردم ؟ برای اینکه شکمم رو سیر کنه خرجیم رو بده خوب این کارو که بابامم میکرد بخدا بابام با اون سنش و دغدغه و مشکلاتی که خودش داره میبینه من از تنهایی و این اخلاقای شوهرم حرص میخورم میگه بیا خودم ببرمت گردش روحیه ات عوض بشه ولی من قبول نمیکنم مگه من شوهر کردم که بابام برم گردش . من با این که متاهلم ولی واقعاا احساس مجرد بودن دارم احساس تنهایی عمیق که حتی دوران مجردی فکرکنم اینقدر تنها نبودم که الان هستم . چندبار تاحالا خواستم برم برای همیشه .
    ما دعوا و اختلاف با هم ریاد داریم تو تاپیک قبلیم گفتم اما ای کاش روزای خوب با هم داشتیم که دلم بسوزه بگم بخاطر روزای خوبمون بخاطر عشقمون کوتاه بیام .
    نامزد هم که بودیم همین طوری بود باهام دو سال نامزد بودیم گردشمون تونامزدی به تعداد انکشتای دست هم نمیرسه !هروقت میگفتم بریم بیرون قدم بزنیم میگفت نه الان نه به وقتش ، قول میدم بعدا ببرمت . هر دفعه هم همینو میگفت و هیچموقع به قولش عمل نمیکرد . یه بار تو نامزدی سر یه مشکلی رفتیم پیش مشاور . به مشاور گفتم اینجوریه از شوهرم خواست بیشتر بهم توجه کنه گفت این خیلی مهمه تو زندگی و..... همچین جلو مشاور چشم چشم میگفت من گفتم دیگه قبول کرده ولی اصلا هیج تغییری نکرد بعد از اون . خودمم خیلی تلاش کردم فضا رو شاد کنم برنامه ریزی کنم برای تفریح ، ولی بدون استثنا هردفعه تو ذوقم زده . اینقدر ازش نه شنیدم سرخورده شدم اعتماد ب نفسمو از دست دادم هرکاری به ذهنم رسیده کردم دیگه مطمءنم اخلاقش عوض بشو نیست میخوام یه فکر اساسی کنم

    - - - Updated - - -

    بهار68 عزیز خیلی سعی کردم خودمو بزنم به اون راه ،خودم تنهایی برم تفریح وقتمو خودم پرکنم اما نمیشه که به خودم میگم پس برای چی شوهر کردم ؟ برای اینکه شکمم رو سیر کنه خرجیم رو بده خوب این کارو که بابامم میکرد بخدا بابام با اون سنش و دغدغه و مشکلاتی که خودش داره میبینه من از تنهایی و این اخلاقای شوهرم حرص میخورم میگه بیا خودم ببرمت گردش روحیه ات عوض بشه ولی من قبول نمیکنم مگه من شوهر کردم که بابام برم گردش . من با این که متاهلم ولی واقعاا احساس مجرد بودن دارم احساس تنهایی عمیق که حتی دوران مجردی فکرکنم اینقدر تنها نبودم که الان هستم . چندبار تاحالا خواستم برم برای همیشه .
    ما دعوا و اختلاف با هم ریاد داریم تو تاپیک قبلیم گفتم اما ای کاش روزای خوب با هم داشتیم که دلم بسوزه بگم بخاطر روزای خوبمون بخاطر عشقمون کوتاه بیام .
    نامزد هم که بودیم همین طوری بود باهام دو سال نامزد بودیم گردشمون تونامزدی به تعداد انکشتای دست هم نمیرسه !هروقت میگفتم بریم بیرون قدم بزنیم میگفت نه الان نه به وقتش ، قول میدم بعدا ببرمت . هر دفعه هم همینو میگفت و هیچموقع به قولش عمل نمیکرد . یه بار تو نامزدی سر یه مشکلی رفتیم پیش مشاور . به مشاور گفتم اینجوریه از شوهرم خواست بیشتر بهم توجه کنه گفت این خیلی مهمه تو زندگی و..... همچین جلو مشاور چشم چشم میگفت من گفتم دیگه قبول کرده ولی اصلا هیج تغییری نکرد بعد از اون . خودمم خیلی تلاش کردم فضا رو شاد کنم برنامه ریزی کنم برای تفریح ، ولی بدون استثنا هردفعه تو ذوقم زده . اینقدر ازش نه شنیدم سرخورده شدم اعتماد ب نفسمو از دست دادم هرکاری به ذهنم رسیده کردم دیگه مطمءنم اخلاقش عوض بشو نیست میخوام یه فکر اساسی کنم

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 تیر 94 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    455
    امتیاز
    3,873
    سطح
    39
    Points: 3,873, Level: 39
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    873

    تشکرشده 1,282 در 361 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام. براش نامه بنویس. همین حرفها رو بنویس. امیدوارم بیدار بشه.
    پندار نیک . گفتار نیک . کردار نیک

  6. 2 کاربر از پست مفید majid_k تشکرکرده اند .

    mahtisa (یکشنبه 14 مهر 92), مصباح الهدی (یکشنبه 14 مهر 92)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    63
    Array
    عزیزم شوهرت کارش چیه؟ زیاد کار میکنه و دنبال پوله؟

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    268
    Array
    مهتیسای عزیز؛از خوندن پستت خیلی ناراحت شدم.امیدوارم مشکلت حل بشه.
    عزیزم میشه به این سوالات هم جواب بدی:
    1)همسرت از نظر اعتقادات دینی چه طوریه؟
    2)چه چیز هایی از همسرت دیدی که اونو انتخاب کردی؟
    بعضی از نکات مثبتش را نام ببر.
    3)احتمال می دهی که همسرت با علاقه باهات ازدواج نکرده؟ اجبار یا زوری نبوده؟ خودت چه طور؟
    4)تا حالا مشاوره حضوری رفتی؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    mahtisa (یکشنبه 14 مهر 92)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مهر 93 [ 02:50]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,050
    سطح
    17
    Points: 1,050, Level: 17
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 47 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزان . ممنون از توجهتون



    بهار68 جان اره شوهرم خیلی کار میکنه و اهل پول جمع کردنه متاسفانه معتقده ادم همین که یه خونه و ماشین خوب داشته باشه دیگه خوشبخته برعکس من که خوشبختی رو تو این چیزا نمی بینم . نامزد که بودیم خیییییییلی کارمیکرد 3شیفت ! اینقدر خسته میشد که نای حرف زدن و غذا خوردنم نداشت با خودم گفتم میریم سر خونه زندگیمون کارش کمتر میشه بیشتر برام وقت میذاره اخه قول داده بود کارشو کم کنه الانم که محل کارش سر کوچمونه دیگه خستگی راه رو هم نداره همیشه هم منت سرمن میذاره میگه بخاطر تو کارمو کم کردم می تونستم راحت پول در بیارم ولی چه فایده ساعت 4 میاد خونه میگیره میخوابه تاشب ، منم در طول هفته اصراری ندارم برام وقت بذاره فقط اخر هفته ازش میخوام که اونم دریغ میکنه ازم .


    اقای مجید نامه هم براش نوشتم چندبار و ازش خواستم جواب بده یا اینکه بیاد درمورد چیزایی که نوشتم صحبت کنیم اما اصلا انگاااااااااااااااااااااا اارنه انگار نه جواب نامه رو میده نه اصلا حرف میزنه میگه چی بگم حرفی برای گفتن ندارم !



    مصباح الهدای عزیز ممنون از همدردیت


    شوهرم از نظر خودش خیلی هم معتقده . تفکر خاصی داره به نماز و روزه و غسل اهمیت نمیده ومیگه اینا مهم نیست ادم باید انسان باشه و از این حرفا که ادما برای توجیه کمکاریشون میگن ولی به حلال و حروم خیلی اعتقاد داره وتودوست و اشنا و همکار به درستکاری و امانت داری زبانزده و این معیار برام موقع ازدواج خیلی مهم بود و الانم هست شایدیه دلیلی که باعث شده تاحالا بی مهریاشو تحمل کنم همین بوده . البته نماز و روزه اینا هم برام مهم بود وفکرمیکردم کاهل نمازه وبعدا درست میشه چون ما خودمون خیلی مذهبی هستیم وقتی شوهرم اومد خواستگاری من گفتم این چیزا برام مهمه گفت من دوست دارم بیام تو خانوادتون از لحاظ معنوی رشدکنم اما الان اصلا عملش با حرف اون موقعش جور در نمیاد.


    نکات مثبتش یکی همین درستکارو امانت دار بودنشه ، اهل کاره و سرش تو کار خودشه اهل دود و دم نیست، بد دهن به اون معنا نیست اهل دختربازی نبوده . دوستم داره البته من اینجوری فکر میکنم .



    اجباری در کار نبوده باعلاقه شروع شد ولی نامزد که کردیم به خاطر یه سری کارا که ازش دیدم مثل همین بی توجهی و اینا و مشکلات خانوادش که باهم داشتیم و نماز نخوندنش و چندبار عصبانیتی که تو همون چندماه اول ازش دیدم ازش دلزده شدم و میخواستم جدا شم ولی نتونستم پا رو دلم بذارم طاقت جدایی ازش رو نداشتم و این کارو نکردم . الانم مشکلات درحدی اذیتم میکنه که به فکر جدایی افتادم اونم همین طور ولی هیچ کدوم جراتش رو نداریم .


    مشاوره هم رفتیم تاثیری نداشته مشاورو قبول نداره .


    ویرایش توسط mahtisa : یکشنبه 14 مهر 92 در ساعت 02:05

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام دوست عزیز
    نگران نباش عزیزم.انشاالله مشکلاتت حل میشن.
    من ضمن همدردی باهات میگم بیا از یه زاویه دیگه به این مسئله نگاه کنیم.اینکه همسر شما چه کمبودهایی رو از طرف شما احساس میکنن؟ چه ناراحتیهایی ازت دارن؟ یا چه نیازهایی دارن که برآوردش نکردی؟
    ببین گاهی اوقات آدما در درونشون خیلی خوبن و به فکر دیگران هستن اما مهارت لازم رو برای زندگی ندارن و دیگران متوجه درون خوب این آدم نمیشن.شما مطمئنا آدم خوبی هستی.همسرتو دوست داری.همیشه خیرشو خواستی و نخواستی اذیتش کنی اما آیا همسرت هم همین نظرو درموردت داره؟
    برای اینکه کمکی برات باشه فکر کن ببین سر چیا بیشتر دعواتون شده تا حالا و تو دعواها شوهرت چیا ازت خواسته؟

    - - - Updated - - -

    یه سوال دیگم دارم.شما که میگی حافظ قرآن بودی و هستی چطور با آدمی ازدواج کردی که نماز و روزه و غسل براش مهم نیست.مثلا غسل خیلییی موضوع مهمیه.اینکه آدم پاک نیست.یعنی تو صحبتاتون متوجه این موضوع نشده بودی؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید reyhan تشکرکرده است .

    mahtisa (دوشنبه 15 مهر 92)

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    60
    Array
    سلام.
    بی توجهی طرف مقابل سخت هست، ولی همه راه ها رو امتحان کردی؟
    من فکر میکنم زنی که مدام چشماش پف کرده و در حال گریه است و زاری و التماس به شوهرشه جذابیتی نداره. راه های دیگه هم هست.
    شما شاغلی؟ یا خونه دار؟ تحصیلاتت چیه؟ قصد داری ادامه تحصیل بدی؟ از کلاس زبان خوشت میاد؟
    اگه از درس خوشت نمیاد، رابطه ات با هنر چطوره؟ کلاس نقاشی، موسیقی، آشپزی و .....کلاس های ورزشی چطور ؟ مطالعه چی؟ دوست داری بنویسی؟
    از چی خوشت میاد؟
    چرا زندگیت اینقدر تک بعدیه؟ زندگی که فقط تو شوهر خلاصه نمیشه ! به علایقت فکر کن... اگه خدای نکرده خدای نکرده شوهرت رو از دست بدی، قراره خودت هم از دست بری؟؟؟ هیچی دیگه نداری که انگیزه بده زندگی کنی؟
    یه مدت شوهرت رو حذف کن.
    برای اینکه بتونی، فکر کن هم اتاقیته... منتها جنس مخالف... غذاتو بپز، به وظایفت برس، اما انتظاری نداشته باش...
    بذار ببینه که تو به خودت هم اهمیت میدی!
    به تفریحت، به خرید کردنت، به اوقات خوشت... مگه باید شوهرت تو رو ببره بیرون که بهت خوش بگذره؟
    من به شوهرم میگم امشب وقت داری بریم بیرون؟ دلم گرفته...گاهی میگه نه. منتها من خیلیییییی دلم میخواد برم بیرون... برای همین سریع یه برنامه میذارم با دوست هام شام میریم بیرون...یا خرید...
    دوست چی؟ دوست داری که باهاشون بری و بیای؟
    شاید شوهرت از این همه وابستگی و ضعیف بودن تو خسته شده ! شاید حس میکنه داری مثل یه دختر بچه که به دست و پای پدرش میپیچه، بهش گیر میدی....
    اینا همه شایده !
    امتحانش ضرری نداره.... الان کم محلی میکنه، یه مدتی همین کارهایی که گفتم رو بکن ببین عکس العملش چیه؟
    یه مرد از فولاد هم که باشه بازم به یه زن احتیاج داره اینو مطمئن باش.
    اگه الان داره عقب نشینی میکنه به این خاطره که از شیوه رفتار تو دلزده شده و ناراضیه... منتها مثل مردهای دیگه نیست که بخواد فحش بده و ... اینجوری خشمش رو خالی میکنه...

    - - - Updated - - -

    http://www.hamdardi.net/thread-29723.html

    این رو هم مطالعه کن... بهت حتما کمک میکنه

  14. 3 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 16 مهر 92), mahtisa (دوشنبه 15 مهر 92), مصباح الهدی (یکشنبه 14 مهر 92)

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    زیر اسمان خدا
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,485
    سطح
    47
    Points: 5,485, Level: 47
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 294 در 130 پست

    Rep Power
    34
    Array
    دوست عزیزم بچه‌ها همه با تجربه تر از من هستند و همه چیز رو گفتند فقط در ادامهٔ صحبت‌های گٔل آرا جون
    چرا زندگیت اینقدر تک بعدیه؟ زندگی که فقط تو شوهر خلاصه نمیشه ! به علایقت فکر کن... اگه خدای نکرده خدای نکرده شوهرت رو از دست بدی، قراره خودت هم از دست بری؟؟؟ هیچی دیگه نداری که انگیزه بده زندگی کنی؟
    یه مدت شوهرت رو حذف کن.
    برای اینکه بتونی، فکر کن هم اتاقیته... منتها جنس مخالف... غذاتو بپز، به وظایفت برس، اما انتظاری نداشته باش...
    بذار ببینه که تو به خودت هم اهمیت میدی!
    می‌خواستم بگم این کارا برای اینه که شوهرت بفهمه به تنهایی هم تو یه انسان کاملی نه یه زن پژمرده و غمگین ،مطمئن باش کلید حله مشکلت همینه،چون کنجکاو می‌شه که بفهمه این منبع انرژی که باعث شده شما انقدر سر حال و سر زنده بشی‌ کجاست؟...

  16. کاربر روبرو از پست مفید yektaye tanha تشکرکرده است .

    mahtisa (دوشنبه 15 مهر 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.