با عرض سلام خدمت دوستان عزیز
ضمن خسته نباشید از تیم اجرایی این سایت کاربردی و ارزوی سلامتی بای تموم دوستانم
خواستم تشکری داشته باشم هم از مدیر همدردی و تموم دوستانی که در زمینه ازدواج من منو یاری کردند و به من راهکار می دادند خیلی از همشون تشکر می کنم
اما مشکلی که هم اکنون پیش اومده برام شاید گفتنش جایز نباشه و مشکلی به حساب نیاد ولی از دیدگاه من مشکله چرا؟
چون ممکنه این مورد بیشتر بشه و فاجعه برای من پیش بیاد
خلاصه این مشکل در خصوص همسر عزیز من نیستش در خصوص کارمندام میباشه
نمی دونم تا چه حدودی براتون گفتم که من با کارمندام زمانی که نه خواستگاری رفته بودم خوب و صمیمی بودم به طوری که شاید برای هر کدوم نه ولی برای بیشتر کارمندام مشکلی پیش می اومد اعم از خانوادگی و مالی و.... می اومدن با من مشورت می کردن کمک می خواستن خلاصه امین خودشون می دونستن و منم از این بیمی و واحمه ای نداشتم و تا حد توان خودم و شاید فراتر از توان خودم برای اونا خدمت می کردم کمک می کردم حالا می خواین هر چی اسمشو بزارین
این کمک ها نمی دونم برای کسی وابستگی ایجاد کرد نکرد ولی برای من همشون به چشم خواهر و دوست خوب به نظر می اومدن و میان
من ازدواج کردم یعنی عقد
ولی تا قبل عقد کارمندام بازم اعلام می کنم جز 4 5 تا از کارمندام زیاد بام در تماس نبودن یعنی اینکه کاری پیش می اومد بهم تماس میگرفتن اونم در زمان غیر ساعات اداری و اگر مناسبتی پیش می اومد اس ام اسی می دادن و منم بهشون جواب می دادم اونم به شکل محترمانه نه خودمونی ولی حال بعد از عقد من بیشتر اوقات خانوم من در خونه من هستش نمی تونم زیاد درگیر مسائل اداری و کارمندای دختر و اینا بشم یا بیام همدردی
قبلش باید بگم که واقعا بعد ازدواج ادم تغییر می کنه این چند روزه تاپیک هایی دیده ام که اقا پسرای عزیزمون خلاف این رو عرض می کنند و من باید الان به عرض دوستان برسونم که اون شکلی هم که می ترسند ازش نیست درسته مشکلاتش خیلی زیاده مثل همین مشکلی که براتون عرض می کنم ولی می ارزه خیلی شیرینه خلاصه این مدت هم نتونستم بیام چون مراسم عقدم بود الان این خانوم گیر داده خونمو جابه جا کنه و مشغول بودم ولی چی بگم بعد عقد تموم رفتارام بهبود پیدا کرد به ارامش رسیدم به ارامش حقیقی و واقعی
ولی ولی ولی رفتار کارمندام خیلی بام تغییر کرده شاید پیش خودتون فکر کنید سنگین تر شده من میگم خیر
خیلی بام دارن صمیمی میشن بام زیاد تماس می گیرن بهم زیاد پیامک می دهند روز عقد من حدود 16 17 تا اس ام اس داشتم برای تبریک خودتون هم می دونید که هر کی هم باشه ناراحت میشه منظورم خانوم من بود و من بدون اینکه بهش چیزی بگم همرو پاک کردم
نمی دونم اجتماعی بودنم کار دستم داده یا نه اونا طبیعی برخورد می کنن ولی خدا شاهده من کاری نمی کنم کاری هم ندارم با کارمندام نمی دونم حسودی می کنن یا نه چی کار کنم پاک موندم بین 2راهی اخه اینجوری نبودن که
ولی از خودم مطمئن هستم که نظرم نسبت به زنم تغییر نمی کنه و اصلا 1% به اون ها فکر نمی کنم تو این مدت برای اینکه به فکر اونا نیفتم همش خودمو با خانومم مشغول می کنم محبت می کنم بهش تا 1 لحظه احساس شک بهش راه نده محبت واقعی نه گول بزنم طرفمو ولی چی بگم می ترسم می دونید که ترس چیه ترس از خراب شدن رابطه من و همسرم چون زنم دیشب بهم گفت من برای همیشه بهت اعتماد دارم و خواهم داشت
اونم سر موضوع کارمندام ومنم همیچگاه از اعتمادش سوء استفاده نمی کنم و نخواهم کرد ولی اگر اون کارمندام باعث سوء تفاهم شن چی>؟
دوستان چیکار کنم تا بفهمن من متاهل هستم
نگید مستقیم بگم بهشون نه چون نمی تونم بگم و نخواهمم گفت
تاپیک هم ندید لطفا چون همین الان هم به زور از شرکت دارم می نویسم خیلی هم سرم شلوغه ولی تموم نظرات رو قول میدم جواب بدم و همه رو از کارا در جریان بزارم
دوستانی که قصد کمک هم ندارن نیان تاپیک رو به انحراف بکشن
خیلی سپاس فراوون از تموم دوستانم خیلی متشکرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)