به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 50
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 خرداد 93 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1392-5-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    806
    سطح
    15
    Points: 806, Level: 15
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 24 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم مهررااد به هیچ عنوان موجب رنجش بنده نشدید کاملا برعکس . اما در مورد این مسئله که فرمودید ذهن خوانی نکنم ،فکر نمی کنم به خاطر پدرش با من ازدواج کرد.منظورم این هست که هر شرط و شروطی که پدرش برای ما گذاشت لام تا کام مخالفت نکرد و پشت من نبود.از پاسخ شما متشکرم و از لینکی که ارسال کردید اما متاسفانه فرصت کافی برای مطالعه ندارم اما فرصت کردم حتما مطالعه خواهم کرد. در ضمن خانواده خانمم فکر میکند با فرهنگ ترین افراد روی کره زمین هستند و من و خانوادم بی فرهنگ و یلخی
    خانم من گهگاه در قالب نقش معلم میرود و سعی در تربیت بنده دارد.مثلا حوله حمام به در حمام نخورد اگر خورد نجس است و....از این بثات ها هم داریم.اما من با این مسائل کنار می ام تصور نکنید مرد بدی هستم و مدام در پی چک کردن همسرم هستم و مزیتی هم ندارم.
    mah naz از همراهی شما متشکرم.این چند روز که به همدردی سر زدم گهگاه عنوان تاپیک ها را خوندم و متوجه شدم که دیگران گریبان گیر مشکلات زیاد و طاقت فرسایی هستند و من نشسته ام در اوج آرامش و خوشبختی داستان سرایی میکنم و مواردی نامربوط را به زور به هم ربط میدهم تا بهانه ای بیابم جهت ناشکری
    سخنی هم با دست اندرکاران سایت همدردی
    تا قبل از اینکه عضو سایت شوم احساس میکردم سایت ها و فروم ها بیشتر جنبه سرگرمی دارند و قابل اعتماد نیستند هر از گاهی مطالب را میخواندم سر سری . حتی نوشتن مشکلم در این سایت بیشتر برای تخلیه احساسات منفی بود و امیدی به بازخور مثبت نداشتم اما این چند روز نظرم تغییر کرد
    حتی خواندن عناوین مشکلاتی مانند از شوهرم متنفرم ...شوهرم سوهان روحم ...زندگیم از هم پاشیده ...دوست پسر زنم ..... زنم عاشق خواستگار قبلیشه و چه و چه اعصاب فولادین میخواهد چه برسد دانه دانه به تحلیل اینها بپردازی و راهکارهایی ارائه دهی و طرف هم مثل من مرغش یک پا داشته باشد ...اجرتان با خدا

    تصمیم گرفتم اجازه دهم در مورد کار کردن خودش تصمیم بگیرد و مجبورش نکنم از کارش دست بکشد.فکر میکنم کارش برایش بسیار مهم است شاید من حتی پس از خانواده اش و کارش مهم باشم.علی رغم میل باطنیم تصمیم گرفتم بگویم اگر مایلی سرکار بری من مانعت نمی شوم

  2. 4 کاربر از پست مفید ghayeghran تشکرکرده اند .

    mah naz (سه شنبه 15 مرداد 92), she (سه شنبه 15 مرداد 92), مهرااد (چهارشنبه 16 مرداد 92), ساحل75 (سه شنبه 15 مرداد 92)

  3. #32
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    گاهی مشکلات پیچیده راهکار بسیار ساده دارد. البته ساده در آموزش دادن و همین راهکار ساده را باید به سختی و تمرین و مداومت عمل کرد.


    با این مقدار نقاط مثبت که در شما و همسرتان هست، می توانید خوشبختی خود را مطمئن باشید و بیمه بدانید.
    اما معمولا به خاطر نوع نقطه ضعفی که هر یک از زوجین ممکن است در زندگی داشته باشند و این نقاط ضعف به صورت تقابلی و پازلی با هم چفت و جور می شوند مشکل
    قوی ارتباطی حاصل میشود. که به هیچ وجه یکی از همسران به تنهایی نمی تواند آن را درمان کند.



    نوع مشکل شما از ترکیب نقطه ضعف شما و همسرتان ایجاد شده است.

    سهم همسرت
    همسر شما درک صحیحی از شدت فشار و حساسیت شما ندارد. اینکه دوست دارید دلتان قرص شود او منحصرا برای شماباشد. اینکه مطمئن شوید هیچ کس او را به اندازه شما دوست ندارد. اینکه مطمئن شوید او هم هیچکس را به اندازه شما دوست ندارد. البته همسرتان اینطور هست. اما مهم اینست که شما در دل چنین احساسی پیدا کنید.
    یعنی اگر چه همسر شما را به صورت منحصر به فرد و یکتا شما را دوست دارد و می داند شما هم بیش از همه دوستش دارید. اما سبک رفتاری او متاسفانه به شکلی نبوده است که این اطمینان را برای شما ایجاد کند. (این نقطه ضعف همسرتان )


    سهم شما

    اما نقطه ضعف شما که با ترکیب شدن با نقطه ضعف همسرتان این مشکل را برای شما به صورت سینوسی به وجود آورده است اینست که شما هم دقیقا نمی توانید این خواسته خود را چگونه به همسرتان منتقل کنید.
    روشهایی مثل گفتاری، توصیه ای، طعنه، تجسس، تعقیب، فال بد زدن، احساسات و تفکرات اتوماتیک و منفی همه نقاط ضعفی در شما هست که به جای احساس دوست داشتن به خانمتان احساس بدبینی را انتقال می دهد.

    (تا اینجا اتیولوژی و علت شناسی مشکل شماست)






    اما راهکار :
    راه حل این مشکل هم مثل خود مشکل نیاز به گامهای اساسی از طرف هر دو شماست.
    شما باید با هم صادقانه و باخلوص صحبت کنید و بدون برچسب زدن و محکوم کردن یکدیگر قرار دادی را مورد تاکید قرار دهید که هر کدام سهم خودتون را با قوت انجام دهید.



    سهم خانم در حل مشکل

    خانم متعهد می شود: حساسیت های شما را هرچقدر هم سخت گیرانه باشد بپذیرد. نوع صحبت کردن با مردها، در مورد شغل و محل کار و رفت و آمد و طرز پوشش. کاملا نظرات شما را قبول کند.
    همچنین کار مهم دیگری که می تواند همسرتان بکند اینست که دست به شفاف سازی و گزارش دهی کند. یعنی بدون اینکه شما از او بخواهید بگوید به کی زنگ زد، کجا رفت و کجا نرفت و چه کرد.




    سهم شما در حل مشکل

    اما شما چه کار باید بکنید.
    یا بهتر بگویم چه کار نکنید. دست از تجسس بردارید(حتی اگر وسوسه به این کار می شوید.)، اگر شما تجسس نکنید گوشی او را چک نکنید ، تعقیب نکنید. همسر شما انرژی کافی پیدا می کند که سهم خودش را در قرار داد خوب انجام دهد و شفاف سازی کند و شما هم برایتان رفع نگرانی می شود.

    معمولا برای اعتماد سازی مجدد نیاز هست ، فردی که مورد سوء ظن هست با شفاف سازی زیادی یا افراطی دل طرف مقابل را قرص کند و طرف مقابل هم باید همه سعی خود را بکند که در برابر وسوسه تجسس مقاومت کند.

    با همه این وجود ممکن است گاهی شما اشتباها اسیر تجسس شوید یا همسرتان اشتباهی برای اینکه شما را نگران نکند ، موضوعی را دقیق به شما نگوید. نباید فکر کنید که همه چیز به هم ریخته .
    بلکه باید صبور باشید و بدون محکوم کردن یکدیگر به هم بگویید که من اشتباه کردم و دوست دارم کمکم کنی که مشکلم حل شود.




    همسر شما باید بگوید :
    شوهرم به من یادآوری کن که کجای رفتارم با مردان اشتباه هست تا اصلاح کنم.(همسر شما باید یاد بگیرد حتی اگر شما کمی افراطی رفتید با شما درگیر نشود)




    شما هم باید بگویید:
    همسرم گاهی من بددلی می کنم. هرکجا احساس منفی از کارهایم سراغت آمد به من بگو تا رفع عیب کنم(شما نباید در برابر تذکرات همسرت همسرت مقاومت کنی یا درگیری ایجاد کنی)

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  4. 14 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Aram_577 (چهارشنبه 16 مرداد 92), del (سه شنبه 15 مرداد 92), deljoo_deltang (سه شنبه 15 مرداد 92), ghayeghran (سه شنبه 15 مرداد 92), mah naz (سه شنبه 15 مرداد 92), she (سه شنبه 15 مرداد 92), taraneh89 (سه شنبه 15 مرداد 92), TruthSeeker (سه شنبه 15 مرداد 92), فرشته مهربان (سه شنبه 15 مرداد 92), بی دل (سه شنبه 15 مرداد 92), بالهای صداقت (سه شنبه 15 مرداد 92), دختر مهربون (سه شنبه 15 مرداد 92), عشق آفرین (سه شنبه 15 تیر 95), صاعد (سه شنبه 15 مرداد 92)

  5. #33
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام آقای مدیر، خوشحالم که اینجایید.

    هربار اسمتون رو می بینم که جایی پست گذاشتید، تاپیک رو باز می کنم و می خونم. همیشه برام نکات آموزنده ای دارید، متشکرم.

    اینبار هم پستتون برای من حاوی نکات آموزنده ای بود، اما یه نکته ای هست که بدنیست بنویسم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها

    سهم خانم در حل مشکل

    خانم متعهد می شود: حساسیت های شما را هرچقدر هم سخت گیرانه باشد بپذیرد. نوع صحبت کردن با مردها، در مورد شغل و محل کار و رفت و آمد و طرز پوشش. کاملا نظرات شما را قبول کند.
    همچنین کار مهم دیگری که می تواند همسرتان بکند اینست که دست به شفاف سازی و گزارش دهی کند. یعنی بدون اینکه شما از او بخواهید بگوید به کی زنگ زد، کجا رفت و کجا نرفت و چه کرد.
    اگه همسر ایشون یه فرد عادی باشه مثل من، زیر این فشار له می شه...

    در واقع می تونم بهتون بگم که اون دختر "بیمار" میشه...

    شاید یه مدت سعی کنه این کارها رو انجام بده، اما فشاری که از نظر فکری و عاطفی و احساسی بهش وارد می شه، باعث می شه انواع و اقسام عقده ها درش شکل بگیره، دلخوری های شدید هم از خودش، و هم از همسرش...

    و نتیجه ای که در عمل حاصل می شه اینه که: مشکل change می شه... اینها الان یه مشکل دارن، اما اون دختر به تدریج شروع می کنه به گیر دادن به چیزهای مختلف (چون حالش بد شده!!) و به زودی مشکلات دیگه ای بوجود میاد...

    بعلاوه این کارها باعث نمی شن قایقران احساس اطمینان قلبی کنه، چون اینها اسباب بازی که نیستن، انسانن... قایقران می دونه این کارها رو همسرش از ته دل انجام نمی ده و صرفا متعهد شده که انجام بده!

    قایقران عزیز، مشکل شما در واقع یه ترس هست که تو دلت افتاده. ترسی که به اطرافیانت مربوط نیست، بلکه بخاطر سناریوسازی های ذهن خودته... مواظب باش، چون این ترس می تونه روابطت با خانومت رو دچار مشکلات ریشه ای کنه... در واقع تو الان می تونی این مشکل رو درون خودت حل کنی، اما بعدا خیــــــــــــــــلی سخت می شه که اثر این ترس رو از رفتار همسرت برطرف کنی، متوجه منظورم می شی؟

    توصیه من اینه که:

    اولا با کمک یه روانشناس سعی کن احساساتت رو تثبیت کنی و دید واقع بینانه خودت رو دائمی و پایدار کنی.

    دوما در مورد موارد جزئی، سعی کن "با رفتارت" کاری کنی که همسرت دلش بخواد کاری رو انجام بده که تو می پسندی. و در عین حال برای حق انتخابش و برای تصمیماتش احترام قائل باش. چون اون یه انسان دیگه هست، و خودش هم مغز داره، و هم دل... انتظار نداشته باش با ازدواج، از تمام حقوق انسانی ای که داره، محروم بشه و صرفا همونی بشه که تو می خوای... (حتی در مورد فرزندت هم نمی تونی چنین انتظاری داشته باشی. واگه داشته باشی، روابطتون رو تخریب می کنی.)

    در واقع بهت بگم که: با تعهد و امضاء گرفتن هیچ چیز حل نمی شه. شما باید اولا بهش نشون بدی که حساسیت بی جا نداری (که همونطور که گفتی، خودت می دونی که داری، و در نتیجه اول این مشکل رو درون خودت برطرف کنی)، و دوما:

    وقتی همسرت این احساس رو داشته باشه که تو باورش داری، بهش اعتماد داری، برات مهمه که خودش باشه و از زندگیش راضی باشه و ... اونوقته که به دلت راه میاد. یا در واقع احتمالش بیشتر می شه که اینکارو بکنه، یعنی سلیقه تو رو به سلیقه خودش ترجیح بده. (شما مشکل اساسی ای ندارید، فقط مسئله اختلاف سلیقه هست، که این هم خیلی طبیعیه. و در واقع شما برای اینکه احساس بهتری داشته باشید، باید بپذیریدش)

    در واقع اون اول باید تو رو یه دوست حساب کنه. و با همه وجودش درک کنه که تو بهش حس بدبینی نداری، و اتفاقا برعکس، باورش داری، و بعد هم باید از سلیقه تو مطلع باشه (مطلع بودن، بدون اینکه احساس کنه مجبوره به سلیقه تو رفتار کنه. به یه انسان باید پیش از هرچیز این حس رو منتقل کرد: من می فهمم تو یه انسان هستی و حقوقی داری. من به تو و به حقوقت احترام می گذارم. و بعنوان همسرت، نه تنها قبولت دارم، بلکه چیزی که هستی رو دوست دارم. و میدونم که تصمیمات درست می گیری.)، اونوقته که قلبش بهش پیام میده که یه کارایی رو به سلیقه تو انجام بده.

    در واقع شما کلیت همسرت رو قبول داری، و می خوای یه جزئیاتی رو به میل تو انجام بده. یعنی فرضا 95 درصد این آدم رو قبول داری، و 5 درصدش رو ترجیح می دی که تغییر کنه. اما تو ذهن و قلبت، اون 5 درصد حسابی روی اون 95 درصد سایه میندازه. پس:

    (1) مشکل این سایه اندازی رو در خودت حل کن.

    (2) فیدبک اون 95 درصد رو به همسرت منتقل کن و اجازه بده درش تثبیت بشه.

    (3) از خواسته ات برای اون 5 درصد "به شکل درست" مطلعش کن. این تاپیک رو حتما حتما حتما با دقت با دقت با دقت بخون: http://www.hamdardi.net/thread-19883.html

    (4) انتظارت رو برای برآورده شدن همه اون 5 درصد کاهش بده.

    سپس شاهد باش که چگونه زندگی شیرین تر می شه.

    و لطفا یاد بگیر که از زندگی لذت ببری. چون زندگیت هرقدر هم که شیرین باشه، وقتی که تو چشم بدوزی به کاستی هاش، به کامت تلخ می شه...

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : سه شنبه 15 مرداد 92 در ساعت 10:54

  6. 5 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 16 مرداد 92), ghayeghran (سه شنبه 15 مرداد 92), mah naz (سه شنبه 15 مرداد 92), rozaneh (سه شنبه 15 مرداد 92), طراوت باران (سه شنبه 15 مرداد 92)

  7. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 بهمن 95 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1392-4-15
    نوشته ها
    123
    امتیاز
    4,459
    سطح
    42
    Points: 4,459, Level: 42
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    141

    تشکرشده 70 در 40 پست

    Rep Power
    23
    Array
    میشل کامل حق با توه! اون دختر عقده ای الان منم! اون دختر بیمار الان منم! منی که تو مدرسه ممتاز بودم الان حتی نمیتونم وقایق دیروز رو از پریروز تشخیص بدم! من صبحها که از خواب بیدار میشم حتی اگه دعوایی هم نباشه بی دلیل استرس دارم! قلبم مشکل پیدا کرده !تلفن که زنگ میزنه استرس دارم! اگه جایی برم و تاکسی نیفته و دیر کنم از استرس کل بدنم خشک میشه! بله من بیمارم و تقریبا مطمئنم به خاطر عصبانیتهایی که همیشه همیشه همیشه فرو خوردم بخاطر بغضهایی که فرو خوردم بخاطر استرسهای فراوانی که کشیدم بخاطر کوتاه اومدنهای فوق العاده ام یه روزی یا سرطانی سکته ای چیزی میاد سراغم ! اینا همه البته به قیمت دعوا نداشتن و جلب اعتماد شوهرم بوده اصلا از این کارام ناراضی نیستم چون واقعا دیگه جای تنش نمیمونه یعنی اتفاقی نمیفته که تنش بشه هیچ کدوم از همکارای مردمو عروسی دعوت نکردم و بخاطر آرامش شوهرم جلوی همه خجالت کشیدم! بخاطر آرامش شوهرم عروسی دوستام خودم پیش پیش میگم خوشم نمیاد برم در حالی که دلم لک زده واسه عروسی! ولی برای جلوگیری از این نگرانی برای شوهرم که چطوری برم و بیام میگم خوشم نمیاد ! بله آقای میشل افسرده شدم ولی باز میخندم و حتی افسردگیرم بروز نمیدم.......

  8. 2 کاربر از پست مفید mah naz تشکرکرده اند .

    ghayeghran (سه شنبه 15 مرداد 92), میشل (سه شنبه 15 مرداد 92)

  9. #35
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میـشل نمایش پست ها

    اگه همسر ایشون یه فرد عادی باشه مثل من، زیر این فشار له می شه...

    در واقع می تونم بهتون بگم که اون دختر "بیمار" میشه...

    شاید یه مدت سعی کنه این کارها رو انجام بده، اما فشاری که از نظر فکری و عاطفی و احساسی بهش وارد می شه، باعث می شه انواع و اقسام عقده ها درش شکل بگیره، دلخوری های شدید هم از خودش، و هم از همسرش...

    و نتیجه ای که در عمل حاصل می شه اینه که: مشکل change می شه... اینها الان یه مشکل دارن، اما اون دختر به تدریج شروع می کنه به گیر دادن به چیزهای مختلف (چون حالش بد شده!!) و به زودی مشکلات دیگه ای بوجود میاد...

    بعلاوه این کارها باعث نمی شن قایقران احساس اطمینان قلبی کنه، چون اینها اسباب بازی که نیستن، انسانن... قایقران می دونه این کارها رو همسرش از ته دل انجام نمی ده و صرفا متعهد شده که انجام بده!
    با سلام و احترام
    اگر تاپیک آفت های مشاوره را به دقت مطالعه کرده باشید. متوجه میشوید فرق مشاوران با سایرین در کمک به مراجعان در چیست. مشاوران خودشان را جای کسی نمی گذارند. چون زندگی هر کسی یک یکتایی دارد.


    آنچه که شما را به خطا انداخته است اینست که خودتون را جای همسر ایشون گذاشته اید.

    مشاوران به خانواده به عنوان یک سیستم و یک کل نگاه می کنند. و بعد نقش اجزاء این سیستم را برای آنها روشن می کنند.
    شما در نقل قولی که گرفته اید یک جزء از اجزایی که من توضیح دادم انتخاب کردید. روی دیگر آن که نقش ایشون هست را نادیده گرفته اید.



    ببینید بنده با توجه به توضیحات ایشون و مشکل ایشون راهکار دادم. در این مشکل که ایشون توضیح دادند فقط ایشون مشکل ندارند. و مشکل هم در حد اختلال نیست. پارانوئید نیست. صرفا حساسیتی هست که پشتوانه واقعی هم تا اندازه ای پیدا کرده است و سوء تفاهماتی هست که احساسات ایشون را برانگیخته است.


    بر اساس راهکاری که بنده به این زوج ارائه دادم ،در مدت کوتاهی شاید کمتر از 6 ماه آنقدر اعتماد و اعتماد سازی بین آنها بالا می رود که شاید از حساسیت های امروزشان تعجب کنند.
    بنا نیست که تا آخر عمر با انرژی این کارها را بکنند. در واقع همیشه زوجین از روی عشق و علاقه که به هم دارند نظرات یکدیگر را رعایت می کنند نه از روی اجبار و قرار داد.

    نکته دیگری که یا من بد گفتم یا برای شما سوء تفاهم شده است.

    چه کسی گفت که طرفین از روی دل این کارها را نکنند. عقد قرار داد به معنی این نیست که دلشان قبول نداشته باشد.
    ازدواج خودش یک قرار داد بین دو نفر هست. آیا چنین استنباط می شود که زوجین به دل همدیگر را دوست ندارند!!!!!
    در واقع با گفتمان صحیحی که بنده آموزش دادم زوجین متوجه مهر و محبت یکدیگر می شوند و سعی می کنند هر کدام جراحت دیگری را التیام بدهد.

    اگر همسر شما دستش شکسته باشد شما مرتب دست او را می فشارید و می گویید این طبیعی هست شما حق فریاد ندارید؟!!!!
    مسلم شما رعایت می کنید و کمک می دهید تا او آرامشش حفظ شود و دردش تسکین و بهبود یابد. و بنا نیست تا آخر عمر او دستش شکسته بماند. به شرطی که دوباره دستش را کسی نشکند.


    در مسائل روانی هم زوجین نیاز به التیام بخشی هم دارند. نباید همیشه بگویند کار من طبیعی هست. شاید طبیعی باشد ولی در مواقع جراحت و آسیب ممکن است منجر به درد و رنج فراوانی برای همسر شود.




    باز هم تاکید می کنم هر دو نفر باید دلسوزانه متعهد به آنچه گفتم باشند.




    =============
    پاورقی:
    موضوعی که mah naz گرامی اشاره می کنند دقیقا حرف بنده را تایید می کند که خانواده به صورت یک کل هست. متاسفانه در این مشکل فقط mah naz گرامی زحمت کشیده اند اما همسرشون نقش خود را نجام نداده اند و این یک طرفه عمل کردند منجر به فشار به ایشون شده است.(البته بررسی همسر این آقا که مشکلشان در چه حد هست موضوع را متفاوت از این تاپیک می کند)
    از صاحب تاپیک هم معذرت می خواهم که به حاشیه رفتم. بهتر هست که مسائل هر مراجع در تاپیک خودش بحث شود. اما چون mah nza شاهد مثالی بود از اوقاتی که یکی از زوجین به کلی نادیده گرفته می شود ، بنده اشاره ای به آن کردم.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  10. 11 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Aram_577 (چهارشنبه 16 مرداد 92), deljoo_deltang (سه شنبه 15 مرداد 92), ghayeghran (سه شنبه 15 مرداد 92), mah naz (سه شنبه 15 مرداد 92), rozaneh (سه شنبه 15 مرداد 92), she (سه شنبه 15 مرداد 92), TruthSeeker (سه شنبه 15 مرداد 92), فرشته مهربان (چهارشنبه 16 مرداد 92), بی دل (سه شنبه 15 مرداد 92), بالهای صداقت (سه شنبه 15 مرداد 92), صاعد (سه شنبه 15 مرداد 92)

  11. #36
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    با سلام،

    از توضیحات تکمیلی که دادید، بسیار سپاسگزارم. این پست خیلی برای تکمیل پست قبلیتون نیاز بود. خصوصا این قسمت:

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    بر اساس راهکاری که بنده به این زوج ارائه دادم ،در مدت کوتاهی شاید کمتر از 6 ماه آنقدر اعتماد واعتماد سازی بین آنها بالا می رود که شاید از حساسیت های امروزشان تعجب کنند.
    بنا نیست که تا آخر عمر با انرژی این کارها را بکنند. در واقع همیشه زوجین از روی عشق و علاقه که به هم دارند نظرات یکدیگر را رعایت می کنند نه از روی اجبار و قرار داد.

    مثل اینکه یه سرم داره به این زندگی تزریق می شه، باید در نظر داشت که هدف چیه. و قرار نیست که همیشه این سرم به این زندگی آویزون باشه. قراره بهبود حاصل بشه. و این چیزیه که قایقران هم خودش باید کاملا و صد در صد در نظر داشته باشه، و هم اینکه به همسرش منتقل کنه.

    من الان کاملا منظور شما رو گرفتم، امیدوارم قایقران هم همینطور باشه.

    بله کاملا درسته که این پارانوئید نیست. اما اگه قایقران بهش دامن بزنه، هیچ بعید نیست که به پارانوئید تبدیل بشه.

    سایر نکاتی که گفتید هم، ذکرشون ضروری بود، در واقع بدون این پست تکمیلی، من حس کردم که ممکن بود پست قبلیتون قایقران رو به مسیر اشتباهی بندازه. هرچند برای تفهیم بهتر این موضوع، و کمک به ایشون و همسرشون برای پیاده سازی درست و بدون عوارض این توصیه ها، نیاز به مشاوره حضوری و صرف وقت خیلی بیشتری هست.

    راستی اینکه من و مهناز کمی با کفش های خانوم قایقران راه رفتیم، و زخم های احتمالی رو بهش اطلاع دادیم، جای بسی تقدیر داره ها... همین باعث شد یه مسائلی روشن بشن...

    یه نکته این گفتگو برای قایقران می تونه این باشه که: فضای مجازی گنجایش این رو نداره که یه پوشش کامل به مشکل ایشون بده. حتی وقتی شخصی مثل مدیرهمدردی براش پست بذاره، این فقط یه پست هست، و ملاقات ایشون خیـــــــــلی متفاوت خواهد بود. پس مشاوره حضوری رو حتما جدی بگیرید که این مشکل کوچیکی که بوجود اومده، همینجا حل بشه و از بین بره.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  12. کاربر روبرو از پست مفید میشل تشکرکرده است .

    rozaneh (سه شنبه 15 مرداد 92)

  13. #37
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    سلام
    هر چند که آقای مدیر بدرستی حق مطلب را ادا کردند اما از آنجا که میشل هنوز با شک و تردید به این موضوع نگاه میکنه و اونرو فقط بعنوان یک سرم موقت بهش نگاه میکنه، آمدم تا با ذکر تجربه ای که از این موضوع دارم، به شفاف سازی کمی کمک کنم.

    واقعیت از این قرار است که اوایل ازدواجمان همسرم یک گیرهایی به من میداد مثل اینکه چرا توی احوالپرسیت با آقایون اینو گفتی یا چرا اینو پوشیدی یا چرا اونجا اون حرفو زدی و...

    یکی دو مورد پیش اومد که توی فضای اعتماد و غشقولانگی و اینها سوالات عجیب و غریبی از من میپرسید راجع به پسرانی که قبل از ازدواج با من آشنایی داشته اند و احیانا علاقه ای داشتند. بعد به من میگفت که تو هیچ وقت منو دوست نداشتی و ...

    یادم هست یکبار یکی از همکلاسیهای قدیم ام که آقایی بود را دیدم و داشتم باهاش صحبت میکردم که همسرم یکهو نمیدانم از کجا سر رسید و با اخم و تخمی با اون بنده خدا حرف زد که نگو. بعد که جدا شدیم بهش گفتم چرا باهاش اینطوری حرف زدی؟ شروع کرد به اینکه این کی بود و چرا اصلا برای جزوه و منابع و..سراغ این اومدی و...

    خلاصه داستانی داشتیم با این آقای همسر!

    خیلی برام جالب بود توصیه آقای مدیر چون بدون اینکه کمترین چیزی از مسائل روانشناسی بدانم یا پیش مشاور بروم خودم بطور غریزی همانکاری را کردم که آقای مدیر به خانوم صاحب این تاپیک توصیه کرد:

    من البته صداقت همواره پیشه ام بوده و هیچکاری را زیر زیرکی انجام نداده ام و از طرفی چون به همسرم و زندگیم علاقه داشتم، آن آقا و بسیاری از آقایان آشنا را به کل کنار گذاشتم و دیگر هیچگاه ندیدمشان (با اینکه یک آشنایی معمولی بود و همسرم حق اینگونه حساسیتها را نداشت) اما من اینکار را کردم.

    از طرفی من کلا ریز جزییات رفتارها و ارتباطاتم با دیگران را به همسرم گزارش میکردم و هنوز هم میکنم. و این بیشتر البته در مورد آقایون بود. اگر با مردی سلام و علیک میکردم فوری گزارشش را به همسرم میدادم و ریز حرفهایم با آن آقا را به همسرم میگفتم.

    من آنزمان حجابم مثل خیلی از زنهای ایرانی بود. موهایم کمی بیرون بود و رنگ کرده و آرایشی هم داشتم و بقول همسرم خیلی جذاب و زیبا میشدم!!!! طوری که مردان دیگر چشم از من بر نمی داشتند (بقول همسرم)!!!

    اما من اینکه حجابم را زوری محکم کنم را به اکراه گاهی انجام میدادم.

    در همان سالها بود که با مطالعاتی که داشتم و تحت تاثیر یکسری اتفاقات و مطالعات دینی و عقیدتی و تجربیات، علاقمند شدم به حجاب کامل (چادر نه!) و پی گیری عبادات و ... از جمله گاهی نماز شب و قرائت قرآن و طبیعتا کم کم آرایشم در بیرون هم کم شد و از بین رفت.

    خودم نفهمیدم که در طی این مدت طولانی از ابتدای زندگی تا بحال، دقیقا از کدام مقطع همسرم دیگر خیالش به کل راحت شد.


    خلاصه اینکه واقعا این روش معجزه کرده.

    حتی در مورد لباس پوشیدنم کمترین سخت گیری انجام نمیدهد. و پیشنهادات جالبی هم در مورد رنگها و مدل لباسها میدهد.

    از طرفی هیچگاه نه من کاری به کار وسایل همسرم داشته و دارم و نه ایشان سراغ وسایل من میرود. ما هرگز همدیگر را چک نمی کنیم. و من خودم هیچگاه تا بحال نشده که در غیاب ایشان سراغ وسایلش بروم. به راحتی میتواند یک بمب توی جیبش جاساز کند و یک هفته یا چند ماه آنرا توی خونه نگه دارد چون من اهل چک کردن نیستم و هیچگاه نخواهم فهمید چه در آستین دارد!!!

    ضمنا همیشه شفاف سازی را از همسرم هم خواستهام.
    ولی من بعنوان یک زن، بنا را خودبخود بر اعتماد گذاشته ام و راحت نشسته ام و زندگیم را میکنم. اعتماد میکنم مگر اینکه خلافش ثابت شود. برای ایشان هم جا انداخته ام که این انتظار دو طرفه است. و من هم آرامش و اعتماد میخواهم در رابطه.

    در هر صورت بعنوان یک خانواده از ابندا سعی کردیم بذر اعتماد را بکاریم و آبیاری کنیم و از ثمره اش لذت ببریم. هر چند که بیشترین سهم مراقبت و پرورش این بذر که الان درختی شده را من بعهده داشته ام.

    ولی نه تنها از این بابت آسیب ندیده ام که خیلی هم خوشحالم و اینرا موفقیت بزرگی برای خودم میدانم. چرا که بازتاب اعتمادی که من به همسرم میدهم به خودم و به زندگی ام بر میگردد و آنرا برای من شیرینتر میکند.

    اگر من قرار بود مقاومت کنم و هی از آسیب این اعتماد سازی و ترک رابطه ها حرف بزنم و بر رابطه هایی که همسرم دوست نداشت، پافشاری کنم، نمیدانم الان جز اعصاب خوردی و محدودیت بیشتر خودم آیا چیزی نصیبم میشد یا نه.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : سه شنبه 15 مرداد 92 در ساعت 15:08

  14. 5 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    asemani (سه شنبه 15 مرداد 92), ghayeghran (سه شنبه 15 مرداد 92), فرشته مهربان (چهارشنبه 16 مرداد 92), مهرااد (چهارشنبه 16 مرداد 92), مدیرهمدردی (چهارشنبه 16 مرداد 92)

  15. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 خرداد 93 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1392-5-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    806
    سطح
    15
    Points: 806, Level: 15
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 24 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و تشکر از عنایت شما
    مشاور محترم با پاسخ شما حال بهتری پیدا کردم و دید کاملی نسبت به مشکلمان پیدا کردم.با مشخص شدن سهم من و سهم همسرم در ایجاد مشکل و سهم من و همسرم در حل آن انگار بیش از نیمی از مشکلم حل شد .فکر نمی کردم رفتارهای من شامل تجسس و تعقیب به این شدت و قوت احساس بدی درهمسرم ایجاد کند( با توجه به صحبت های mah naz و میشل) البته تا حدی برایم قابل درک بود ولی بیشتر اینکار را حق مسلمم می دانستم و همچنین فکر می کردم این یک ابزار کنترلی است. من حق انتخاب و تصمیم گیری به همسرم می دهم و مجبورش نمیکنم طبق میل من رفتار کند فقط چک میکنم که در مواردی که لازم است تذکر دهم.


    در مورد نقش همسرم که به خوبی بیان کردید ّبا او صحبت خواهم کرد اتفاقا ایشون علاقه بسیاری برای بستن قرار داد و نوشتن و این تیپ کارها دارد که من اکثرا طفره می رفتم و اطمینان داردم اگر در این باره با او صحبت کنم همراه خواهد شد. خدا روشکر همسرم نسبتا زن مطیعی هست البته در ظاهر مطیع و در نهایت امر با شیوه های زنانه همیشه پیروز میدان اوست.

    من در اوج احساسات منفی و زمانیکه تا حدی یقین پیدا کرده بودم همسرم به من متعهد نیست و با نامزد سابقش در ارتباط هست چند جلسه مشاور حضوری داشتم که ایشان به من پیشنهاد کردند برای اطمینان از این امر بر روی لب تاپ منزل نرم افزاری نصب کنم که تمام فعالیت های کامپیوتری ایشان را به صورت نامحسوس ضبط کند. من هم بررسی کرده بودم و می دانستم
    نرم افزاری هست که میتواند فعالیت هایی مانند چت، پیغام های فوری، ایمیل، تاریخچه گشت و گذار در اینترنت، کلمه عبور ... را تحت نظر داشته و آن ها را ثبت و ضبط کند، اما هیچ وقت به خودم اجازه این کار را ندادم این مطلب را از این جهت عرض کردم که پاسخ میشل را داده باشم که بداند من می فهمم که همسرم مغز دارد و انسان است و همان طور که شخص مشاور اینجا ذکر کردند مشکل من پارانویید نیست و مشکلی هست که هر دو نفر ما در ایجاد ان نقش داشته ایم .و به پارانویید هم تبدیل نخواهد شد زیرا همان طور که می بینید من در حال مشاوره گرفتن هستنم و قرار نیست به این احساسات دامن بزنم .اگر چنین بود قطعا اینجا نبودم.


    - - - Updated - - -


    بر اساس راهکاری که بنده به این زوج ارائه دادم ،در مدت کوتاهی شاید کمتر از 6 ماه آنقدر اعتماد و اعتماد سازی بین آنها بالا می رود که شاید از حساسیت های امروزشان تعجب کنند.

    مشاور گرانقدر این جملات شما مانند یک استکان دمنوش گل گاوزبان قلب مرا آرام کرد.بعضی اوقات دلم میخواهد چشمانم را ببندم و زمانیکه باز کردم ببینم 10 سال گذشته است و همچنان همسرم در کنار من است و زندگی ما قوتی 10 ساله دارد.


    - - - Updated - - -

    بی دل از اینکه تجربه خودتان را بیان کردید مشتکرم امیدوارم من هم بتوانم مانند همسر شما براین حساسیت های ناخودآگاه چیزه شوم البته با کمک همسرم

  16. 4 کاربر از پست مفید ghayeghran تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 16 مرداد 92), deljoo_deltang (چهارشنبه 16 مرداد 92), فرشته مهربان (چهارشنبه 16 مرداد 92), مهرااد (چهارشنبه 16 مرداد 92)

  17. #39
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ghayeghran نمایش پست ها
    پیشنهاد کردند برای اطمینان از این امر بر روی لب تاپ منزل نرم افزاری نصب کنم که تمام فعالیت های کامپیوتری ایشان را به صورت نامحسوس ضبط کند. من هم بررسی کرده بودم و می دانستم نرم افزاری هست که میتواند فعالیت هایی مانند چت، پیغام های فوری، ایمیل، تاریخچه گشت و گذار در اینترنت، کلمه عبور ... را تحت نظر داشته و آن ها را ثبت و ضبط کند، اما هیچ وقت به خودم اجازه این کار را ندادم این مطلب را از این جهت عرض کردم که پاسخ میشل را داده باشم که بداند من می فهمم که همسرم مغز دارد و انسان است و همان طور که شخص مشاور اینجا ذکر کردند مشکل من پارانویید نیست و مشکلی هست که هر دو نفر ما در ایجاد ان نقش داشته ایم .و به پارانویید هم تبدیل نخواهد شد زیرا همان طور که می بینید من در حال مشاوره گرفتن هستنم و قرار نیست به این احساسات دامن بزنم .اگر چنین بود قطعا اینجا نبودم.



    با سلام و احترام
    ضمن تشکر از ghayeghran گرامی به خاطر پذیرش و انرژی گذاشتن برای مشکلشون.
    تصور می کنم با این آگاهی هایی که دارید از هم اکنون می توانید با عملگرایی بیشتر و تمرین مستمر زندگی خودتان و همسرتان را شیرین تر از گذشته کنید. مطمئن باشید همسرتان هم اگر این تکاپوی شما را در مورد حل و فصل مشکلات زندگی متوجه شود، به خود از داشتن چنین همسری می بالد.
    باز هم مورد تاکید قرار می دهم. چه برای همسر شما و چه برای شما تغییرات ممکن است زمان بر، کسل کننده، و با هیجانات منفی همراه شود. در صورت لغزش های احتمالی از سوی هر کدام از شما باید دیگری با سعه صدر و صبوری و خوش خلقی زمینه استمرار تمرین ها را فراهم کند.












    ============
    پاورقی:
    ضمن تشکر از همه دوستانی که در این تاپیک با نظرات خود با دلسوزی به مراجع کمک کردند. خاطر نشان می کنم بنده هم از نظر مدیریت که باید بر فرایند تالار داشته باشم و هم از نظر نقطه نظرات تخصصی گاهی لازم به مداخله می بینم. در همین راستا بعضی پستها را ویرایش نموده و بعضی را هم حذف کرده ام.
    علت هم اینست که ذیل تاپیک مراجعان جای چالش های نظری ، مجادله در مورد مدیریت و مسائل حاشیه ای نیست. و طبق بندهای 22 و 26 و 27 قوانین همدردی گفته ایم که چگونه اعضاء در مورد مسائلی که برایشان جای بحث و سئوال هست اقدام نمایند.
    ما قبلا در تاپیکی با عنوان (چرا همدردی قوانین سخت گیرانه و بسته ای دارد )، در این مورد توضیح داده و رفع ابهام کرده ایم.

    این پاورقی پس از رویت اعضاء حذف می شود.
    خواهش می کنم اگر کسی سئوال و ابهامی دارد صرفا از طریق پیام خصوصی، لینک ارتباط با ما و ایمیل یا انجمن های آزاد پیگیری کند و ذیل پست مراجعان مطلبی ارسال نکند.
    با تشکر

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  18. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 16 مرداد 92), ghayeghran (چهارشنبه 16 مرداد 92), فرشته مهربان (چهارشنبه 16 مرداد 92), صاعد (چهارشنبه 16 مرداد 92)

  19. #40
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی دل نمایش پست ها


    اگر من قرار بود مقاومت کنم و هی از آسیب این اعتماد سازی و ترک رابطه ها حرف بزنم و بر رابطه هایی که همسرم دوست نداشت، پافشاری کنم، نمیدانم الان جز اعصاب خوردی و محدودیت بیشتر خودم آیا چیزی نصیبم میشد یا نه.





    جناب قایقران

    خوشبختانه با پست کامل و جامع مدیر محترم همدردی و دقت و توجه و تیزبینی خود شما نیازی به ادامه صحبت رو

    راهنمایی بنده نیست و با توضیحاتتان همانطور که مدیر محترم هم بیان داشتند بدبینی شما عارضی هست و ریشه

    دار نیست و لذا به راحتی قابل رفع هست که راهکارش را مدیر محترم دادند و همانطور که تأکید نموده اند که اگر در

    طی مسیر باز هماشتباهاتی از هردو سرزد ناامید نشوید و زود خود را جمع و جور کنید و ادامه دهید و مطمئن باشید

    که زندگی خوبی خواهید ساخت چون هردو ، هم لیاقتش را دارید هم پتانسیلش را

    همچنین شما را بخاطر مدیریت سنجیده مشکل از راه مشاوره و در کل در پیش گرفتن این راه برای حل آن که حکایت

    از عقلانیت و درایت و انعطاف دارد تحسین می کنم و برای شما و همسرتان آرزوی روزهای هرچه بهتر را دارم





  20. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (چهارشنبه 16 مرداد 92), del (چهارشنبه 16 مرداد 92), ghayeghran (چهارشنبه 16 مرداد 92), صاعد (چهارشنبه 16 مرداد 92)


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 08 بهمن 00, 23:20
  2. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  3. برخورد با مشکلات هنگام جشن عروسی
    توسط رفتگر در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 10 مرداد 94, 00:53
  4. پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 شهریور 93, 22:05
  5. در خواستگاری چی بپرسیم؟ چی نپرسیم؟
    توسط samir65 در انجمن ارتباط دختر و پسر(عشق)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 28 تیر 93, 23:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.