سلام بر نگارگر عزیز. من تمام این پست رو با احساس قلبیم براتون نوشتم. امیدوارم که بتونم بهت کمک کنم. چوووووووووووون انچه دیدم یه موجود بسیار با ارزش بود . با خوندن پستت احساس کردم وارد یه موزه پر از اشیا گرانبها شدم اما هیچ شییی سر جاش نیس. اما خب این دلیل نمیشه که موزه ارزش از بین رفتن داشته باشه!!!!
این دلیل نمیشه بزنیم موزه رو خراب کنیم. شاید راحت ترین راه رها کردن موزه باشه اما مسلما بهترین راه نیس!!!
از ورای پستهات، موجودی رو دیدم که تو بطن یه خانواده با مشکلات زیاد زندگی کرده اما باز تونسته خ از استعداداش رو شکوفا کنه اما باز با یه قضاوت ناجوانمردانه به خودش میگه:
خودمو ادم بی دست و پا و ادم دست و پا چلفتی میدونم. واقعا بی عرضم.
من می خام از قالب خودت بیای بیرون و فکر کنی که داریم راجع به یه ادم دیگه صحبت می کنیم.
شخصی که:
- در ریاضیات استعداد داره.
- در نجوم سر رشته داره
- در هنر طراحی و نقاشی دستی داره
- در موسیقی اطلاعاتی داره
- تحصیلات اکادمیک داره
- عاشق پزشکی و تشریح بدن ادمم.
- خوب اواز می خونه
- .....
و تمام این چیزا زمانی رخ داده که مشوقی هم نداشته. بدون شک موفقیت شما از کسی که تو یه خانواده در رفاه کامل و با تمام امکانات المپیادی میشه بسیار با ارزش تر. از دید من که مسلما شما موفق تری
خدایی شما به همچین ادمی می گه بی عرضه. اجازه بده واضح تر بگم. فرض کن شخصی سرماخورده شما بهش می گی: بی عرضه! دست و پا چلفتی! مسلما نمی گی
خب دوست گل من این چیزایی که شما باهاش درگیری:
آیا این عادلانه است که شما به خودت بگی ای بی عرضه!!! اینها هم بیماریهای روح هستن. قطعا درمان دارن. زمان می برن. همون طور که بیماریهای جسمی درد دارن اینها هم درد دارن اما این به این معنا نیس که شما استحقاق زندگی نداری. نه !!! بلکه همونطور که یه درد فیزیکی دقیقا یه هشدار مبنی بر اینکه " حواست باشه یه جایی از بدنت کار نمی کنه برو دکتر. خوردن مسکن فایده نداره. شده برو داروی تلخ بخور . تلخیش رو تحمل کن اما عیب رو برطرف کن" این دردهای روحی هم یه هشدارن واسه شما، که" یه جای کارت داره می لنگه باید مشکل برطرف شه. اول بگم دوست من شما خیلی با ارزش و گرانبهایی به خاطر خودت نه به خاطر دستاوردهات( که حتی اگه با اون هم بسنجیم باز خ عزیزی). ایا اگه یه بچه یک ساله زد و چیزی رو شکوند شما باهاش بداخلاقی می کنی! طردش می کنی! سرزنشش می کنی! از غدا محرومش می کنی! مسلما نه شما اونو دوست داری هرچند که خ کارا بکنه. اون استحقاق همه چیزای خوب رو داره چون انسانه.
شما هم همینطور. شما هم قبل از هر چیزی یه انسانی. چرا یک تنه می ری به دادگاهی که فقط هدف اون محکوم کردن خودته! بد وبیراه گفتن به خودت! خب تو هم تو زندگیت حق داری یه جاهای اشتباه کنی! شکست بخوری! گریه کنی! اینها همش بهت کمک می کنه که رشد کنی. یه سری درسها رو وقایع شیرین زندگی به ادم می اموزن یه سری چیزا ی مهم رو شکستهای زندگی. ولی این دلیل نمیشه که ما ادمهای بدی باشیم. زمانی میشیم ادمای بد که نخایم راه حلی پیدا کنیم و خودمون رو محکوم کنیم. از خودمون انتطار داشته باشیم همیشه 20 باشیم. به قول استیوجابز " من تنها کسی ام که بزرگترین اشتباهات رو تو زندگی کردم چون سر یه تصمیم تو یک سال( خاطرم نیس دقیق ) چند میلیارد دلار(؟) رو از دست دادم"
ایا این یعنی استیوز دیگه حق زندگی نداره !!!! اصلا مگه میشه پیروزی بدون شکست. نه عزیز من، در قاموس ادمهای موفق شکست جزیی از پیروزی. اونها وقتی می شکستن( فعل شکست خوردن) یعنی جایی رو باید اصلاح می کردن نه اینکه باید برن بمیرن که!!!
تا حالا از درد گفتیم. حالا از درمان. خفه کن اون صدای درونی رو که هر لحظه تو رو اذیت می کنه. سرکوفت میزنه! بهت می گه چون این کارو تمام نکردی دست و پا چلفتی هستی. چون ارشد شرکت نکردی فلانی. وقتی یه ادم پرخاش گر شروع می کنه بهت بد وبیرا گفتن وایمسی به حرفاش گوش می دی یا نه باهاش برخورد میکنی!
تو این تالار به این ندای درونی می گن " منتقد درونی و ذهن سطحی". جناب Sci یکی از مشاورین محترم سایت در تاپیک" مشاوره تخصصی با جناب Sci با بهار زندگی " امدن و درباره کنترل این صدا و نحوه برخورد با اون مفصلا بحث کردن. حتممممممممممممممممما بخونش. پس این شد اولین قدم. یعنی نه دومین قدم. اولین قدم میشه دوست داشتن و احترام به خودت. شما به احتمال زیاد یه شخصیت کمالگرا دارین. باز تو همین فروم راجع به این شخصیتها مفصل صحبت شده.
حالا چه بلایی سر این نازنین ما امده که انقدر خودش رو قربانی مسایل می بینه من چندتاش رو می گم
- نداشتن حمایت خانواده
- درگیر مسایل عشقی شدن
- بیکاری( به گفته خودت. والله من اصلا بیکاری ندیم. حالا می رسیم سر این موضوع)
- فاصله افتادن بین ارشد
اما در لابلای این مشکلات که شما خ از اونها رو بزرگتر از انچه هستن می بینی("گفتم خ از اونها رو نه همه رو. برخی از اونها واقعا بزرگن" اخه یه میکروسکوپ با بزرگنمایی 10000 برداشتی گرفتی روشون . می گی وااای چقدر مشکلات من بزرگن!!!)
من دارم یه عیب خ خ بزرگ می بینم. دارم می بینم که دوستی دارم که داره با عینک دیگران به زندگیش نگاه می کنه. حرفم رو قبول نداری. اثبات می کنم . به خودت گوش کن. البته توجه داشته باش شما الان تو غالب یه ادم دیگه ای و قرار قضاوت کنی:
- ادمی هستی چند بعدی و داری تو چند زمینه کسب درامد میکنی. انقدر باهوش و مستقلی که قابلیت شرکت خصوصی زدن داری. اما چووووووون خانوادت می گن ملاک کار داشتن استخدام رسمی شما ناراحتی. نه عزیز من. شاید استخدام رسمی مزایایی داشته باشه اما انقدر اندک که اصلا قابل مقایسه با کار خصوصی نیس. چراچون شما:
- ریس داری و مجبوری به یه سری خاسته ها تن بدی
- مجبوری تو یه محیط و شرایط خاص کار کنی. لباس خاصی بپوشی. بعد از یه مدت خ از کارات تکرای میشن
من نمی خام منکر مزایای کار دولتی بشم اما یکی مثل من اصلا با این نوع شرایط کاری میانه ی خوبی نداره. من واقعا دارم اذیت میشم( البته کار داریم تا کار حالا بگذریم. در ضمن انقدر الان شرایط استخدام مشکل شده که خ امید به دولتی نیس و خصوصیها هم باید شانس و بند پ خوبی داشته باشی). گل من چرا چون خانوادت مخالفن شما خودت رو اذیت می کنی. خب باشن. مگه قرار اونها جای شما کار کنن.
اصلا مگه قرار تو این دنیا ما مورد تایید همه باشیم. نه عزیز من. می گن روزی از یه روانشناس بزرگ( اگه اشتباه نکرده باشم) می خان که یه نسخه بپیچه که با اون همه ادمها بتونن خوشبخت بشن! اون در پاسخ می گه من نمی تونم نسخه ای بدم که همه باهاش خوشبخت شن اما م یتون نسخه ای بدم که همه باهاش بدبخت شن" سعی کنین در زندگی دنبال رضایت دیگران باشین. با این نسخه حتما بدبخت میشی"
می دونی دل من از چی می سوزه از این می سوزه که شما داری از حرف ادمهایی ناراحت میشی که اصلا از جنس شما نیستن . خودت داری بهشون می گی:
- پشت کوهی( من نمی خام حرفات رو تایید کنم فقط دارم روایت می کنم)
- بی برنامه
- بددهن و پرخاشگر
- ....
خب عزیز من اگه شما مورد تایید این ادما باشی باید ناراحت بشی این یعنی کاری کردی که اونا خوششون اومده یعنی کاری از جنس کارای اونا!!!!! خی نازنین اگه بخای کارایی که اونا دوس دارن انجام بدی که میشی مثل خودشون( البته استثنا هم داریما. الزاما همیشه اونا اشتباه نمیکنن)
این ایراد بزرگ تو چندجای دیگه مشاهده میشه:
- ترک نمازت به خاطر دیگران.
- ناراحتی به خاطر ارشدت به خاطر رتبه های دوستات. حالا چی می گی اگه من بگم شاید برد با شما باشه که نخوندی چرا؟
- شاید بعد از ارشد تصمیم گرفتی بری اونور درس بخونی. می دونستی دیگه این مانع سربازی رو نداری!! من بارها از بچه های دکترامون شنیده بودم که ناراحت بودن از اینکه دکترا رو پیوسته خوندن. و مجبورن دوسال فاصله بگیرن از درس و بعد برای پست دکترا برن خارج. البته نم یدونم شاید شما هزینه وثیقه رو داشته باشی.
- معمولا خودت خوب می دونی با ارشد گرفتن خ اتفاقی نمیافته. به شخصه علم مهمتر از مدرک. الان ببین چند درصد هم وطنای ما ارشد دارن. تا الان کنکور دکترا رو دیدین!! جمعیت رو دیدین! من تو یکی از بهترین داشگاههای ایران ارشد گرفتم. واقعا رسیدی به بچه ها چقدر بود. علم چقدرااضافه شد. من خودم از اون ادمایی بودم که بین ارشد و لیسانسم فاصله افتاد. اما اول کار پیدا کردم. بگدریم ازاینکه خ کارم رو دوست ندارم اما حداقل الان یه منبع درامد دارم 3ماه تعطیلم( معلمم). درحالیکه غالب دوستام بیکارن وانایی هم کار دارن کارهای غ مرتبط با رشته. تا کی ما باید مدرک رو یمدرک جمع کنیم چون خانوادهامون دوس دارن که ما درس بخونیم. چقدر ادم با سواد اما بدون مدرک های بالا . یکیش خودت. چقدر انسان پری هستی اما ارشد نداری. انقدر به این اتفاقات زندگیت برچسب خوب و بد نزن. اصطلاحا سعی کن جوری استناد سازی کنی که بهت کمک کنه پیشرفت کنی. جناب مدیر همدردی یه مقاله تو سایت گذاشتن در مورد نحوه اسناد سازی( پس این شد تکلیف دومت. این رو بخون. گیر نیاوردی بگو برات لینک بدم)
تازه میدونستی که تو ژاپن روز پسر به چه نامی؟ این روز رو به نام یه ماهی گذاشتن که خصوصیت این ماهی اینکه خلاف اب شنا میکنه. چون اعتقا دارن که با اب شنا کردن رو هر ماهی مرده ای هم می تونه انجام بده! پس شجاع باش. از تایید نکردن دیگران نترس.
خیلی خیلی برام محترم بودی و برات وقت صرف کردم. الان خسته شدم . فعلا بخون . نظرت رو بگو. اگه دوس داشتی ادامه می دیم
- - - Updated - - -
سلام بر نگارگر عزیز. من تمام این پست رو با احساس قلبیم براتون نوشتم. امیدوارم که بتونم بهت کمک کنم. چوووووووووووون انچه دیدم یه موجود بسیار با ارزش بود . با خوندن پستت احساس کردم وارد یه موزه پر از اشیا گرانبها شدم اما هیچ شییی سر جاش نیس. اما خب این دلیل نمیشه که موزه ارزش از بین رفتن داشته باشه!!!!
این دلیل نمیشه بزنیم موزه رو خراب کنیم. شاید راحت ترین راه رها کردن موزه باشه اما مسلما بهترین راه نیس!!!
از ورای پستهات، موجودی رو دیدم که تو بطن یه خانواده با مشکلات زیاد زندگی کرده اما باز تونسته خ از استعداداش رو شکوفا کنه اما باز با یه قضاوت ناجوانمردانه به خودش میگه:
خودمو ادم بی دست و پا و ادم دست و پا چلفتی میدونم. واقعا بی عرضم.
من می خام از قالب خودت بیای بیرون و فکر کنی که داریم راجع به یه ادم دیگه صحبت می کنیم.
شخصی که:
- در ریاضیات استعداد داره.
- در نجوم سر رشته داره
- در هنر طراحی و نقاشی دستی داره
- در موسیقی اطلاعاتی داره
- تحصیلات اکادمیک داره
- عاشق پزشکی و تشریح بدن ادمم.
- خوب اواز می خونه
- .....
و تمام این چیزا زمانی رخ داده که مشوقی هم نداشته. بدون شک موفقیت شما از کسی که تو یه خانواده در رفاه کامل و با تمام امکانات المپیادی میشه بسیار با ارزش تر. از دید من که مسلما شما موفق تری
خدایی شما به همچین ادمی می گه بی عرضه. اجازه بده واضح تر بگم. فرض کن شخصی سرماخورده شما بهش می گی: بی عرضه! دست و پا چلفتی! مسلما نمی گی
خب دوست گل من این چیزایی که شما باهاش درگیری:
آیا این عادلانه است که شما به خودت بگی ای بی عرضه!!! اینها هم بیماریهای روح هستن. قطعا درمان دارن. زمان می برن. همون طور که بیماریهای جسمی درد دارن اینها هم درد دارن اما این به این معنا نیس که شما استحقاق زندگی نداری. نه !!! بلکه همونطور که یه درد فیزیکی دقیقا یه هشدار مبنی بر اینکه " حواست باشه یه جایی از بدنت کار نمی کنه برو دکتر. خوردن مسکن فایده نداره. شده برو داروی تلخ بخور . تلخیش رو تحمل کن اما عیب رو برطرف کن" این دردهای روحی هم یه هشدارن واسه شما، که" یه جای کارت داره می لنگه باید مشکل برطرف شه. اول بگم دوست من شما خیلی با ارزش و گرانبهایی به خاطر خودت نه به خاطر دستاوردهات( که حتی اگه با اون هم بسنجیم باز خ عزیزی). ایا اگه یه بچه یک ساله زد و چیزی رو شکوند شما باهاش بداخلاقی می کنی! طردش می کنی! سرزنشش می کنی! از غدا محرومش می کنی! مسلما نه شما اونو دوست داری هرچند که خ کارا بکنه. اون استحقاق همه چیزای خوب رو داره چون انسانه.
شما هم همینطور. شما هم قبل از هر چیزی یه انسانی. چرا یک تنه می ری به دادگاهی که فقط هدف اون محکوم کردن خودته! بد وبیراه گفتن به خودت! خب تو هم تو زندگیت حق داری یه جاهای اشتباه کنی! شکست بخوری! گریه کنی! اینها همش بهت کمک می کنه که رشد کنی. یه سری درسها رو وقایع شیرین زندگی به ادم می اموزن یه سری چیزا ی مهم رو شکستهای زندگی. ولی این دلیل نمیشه که ما ادمهای بدی باشیم. زمانی میشیم ادمای بد که نخایم راه حلی پیدا کنیم و خودمون رو محکوم کنیم. از خودمون انتطار داشته باشیم همیشه 20 باشیم. به قول استیوجابز " من تنها کسی ام که بزرگترین اشتباهات رو تو زندگی کردم چون سر یه تصمیم تو یک سال( خاطرم نیس دقیق ) چند میلیارد دلار(؟) رو از دست دادم"
ایا این یعنی استیوز دیگه حق زندگی نداره !!!! اصلا مگه میشه پیروزی بدون شکست. نه عزیز من، در قاموس ادمهای موفق شکست جزیی از پیروزی. اونها وقتی می شکستن( فعل شکست خوردن) یعنی جایی رو باید اصلاح می کردن نه اینکه باید برن بمیرن که!!!
تا حالا از درد گفتیم. حالا از درمان. خفه کن اون صدای درونی رو که هر لحظه تو رو اذیت می کنه. سرکوفت میزنه! بهت می گه چون این کارو تمام نکردی دست و پا چلفتی هستی. چون ارشد شرکت نکردی فلانی. وقتی یه ادم پرخاش گر شروع می کنه بهت بد وبیرا گفتن وایمسی به حرفاش گوش می دی یا نه باهاش برخورد میکنی!
تو این تالار به این ندای درونی می گن " منتقد درونی و ذهن سطحی". جناب Sci یکی از مشاورین محترم سایت در تاپیک" مشاوره تخصصی با جناب Sci با بهار زندگی " امدن و درباره کنترل این صدا و نحوه برخورد با اون مفصلا بحث کردن. حتممممممممممممممممما بخونش. پس این شد اولین قدم. یعنی نه دومین قدم. اولین قدم میشه دوست داشتن و احترام به خودت. شما به احتمال زیاد یه شخصیت کمالگرا دارین. باز تو همین فروم راجع به این شخصیتها مفصل صحبت شده.
حالا چه بلایی سر این نازنین ما امده که انقدر خودش رو قربانی مسایل می بینه من چندتاش رو می گم
- نداشتن حمایت خانواده
- درگیر مسایل عشقی شدن
- بیکاری( به گفته خودت. والله من اصلا بیکاری ندیم. حالا می رسیم سر این موضوع)
- فاصله افتادن بین ارشد
اما در لابلای این مشکلات که شما خ از اونها رو بزرگتر از انچه هستن می بینی("گفتم خ از اونها رو نه همه رو. برخی از اونها واقعا بزرگن" اخه یه میکروسکوپ با بزرگنمایی 10000 برداشتی گرفتی روشون . می گی وااای چقدر مشکلات من بزرگن!!!)
من دارم یه عیب خ خ بزرگ می بینم. دارم می بینم که دوستی دارم که داره با عینک دیگران به زندگیش نگاه می کنه. حرفم رو قبول نداری. اثبات می کنم . به خودت گوش کن. البته توجه داشته باش شما الان تو غالب یه ادم دیگه ای و قرار قضاوت کنی:
- ادمی هستی چند بعدی و داری تو چند زمینه کسب درامد میکنی. انقدر باهوش و مستقلی که قابلیت شرکت خصوصی زدن داری. اما چووووووون خانوادت می گن ملاک کار داشتن استخدام رسمی شما ناراحتی. نه عزیز من. شاید استخدام رسمی مزایایی داشته باشه اما انقدر اندک که اصلا قابل مقایسه با کار خصوصی نیس. چراچون شما:
- ریس داری و مجبوری به یه سری خاسته ها تن بدی
- مجبوری تو یه محیط و شرایط خاص کار کنی. لباس خاصی بپوشی. بعد از یه مدت خ از کارات تکرای میشن
من نمی خام منکر مزایای کار دولتی بشم اما یکی مثل من اصلا با این نوع شرایط کاری میانه ی خوبی نداره. من واقعا دارم اذیت میشم( البته کار داریم تا کار حالا بگذریم. در ضمن انقدر الان شرایط استخدام مشکل شده که خ امید به دولتی نیس و خصوصیها هم باید شانس و بند پ خوبی داشته باشی). گل من چرا چون خانوادت مخالفن شما خودت رو اذیت می کنی. خب باشن. مگه قرار اونها جای شما کار کنن.
اصلا مگه قرار تو این دنیا ما مورد تایید همه باشیم. نه عزیز من. می گن روزی از یه روانشناس بزرگ( اگه اشتباه نکرده باشم) می خان که یه نسخه بپیچه که با اون همه ادمها بتونن خوشبخت بشن! اون در پاسخ می گه من نمی تونم نسخه ای بدم که همه باهاش خوشبخت شن اما م یتون نسخه ای بدم که همه باهاش بدبخت شن" سعی کنین در زندگی دنبال رضایت دیگران باشین. با این نسخه حتما بدبخت میشی"
می دونی دل من از چی می سوزه از این می سوزه که شما داری از حرف ادمهایی ناراحت میشی که اصلا از جنس شما نیستن . خودت داری بهشون می گی:
- پشت کوهی( من نمی خام حرفات رو تایید کنم فقط دارم روایت می کنم)
- بی برنامه
- بددهن و پرخاشگر
- ....
خب عزیز من اگه شما مورد تایید این ادما باشی باید ناراحت بشی این یعنی کاری کردی که اونا خوششون اومده یعنی کاری از جنس کارای اونا!!!!! خی نازنین اگه بخای کارایی که اونا دوس دارن انجام بدی که میشی مثل خودشون( البته استثنا هم داریما. الزاما همیشه اونا اشتباه نمیکنن)
این ایراد بزرگ تو چندجای دیگه مشاهده میشه:
- ترک نمازت به خاطر دیگران.
- ناراحتی به خاطر ارشدت به خاطر رتبه های دوستات. حالا چی می گی اگه من بگم شاید برد با شما باشه که نخوندی چرا؟
- شاید بعد از ارشد تصمیم گرفتی بری اونور درس بخونی. می دونستی دیگه این مانع سربازی رو نداری!! من بارها از بچه های دکترامون شنیده بودم که ناراحت بودن از اینکه دکترا رو پیوسته خوندن. و مجبورن دوسال فاصله بگیرن از درس و بعد برای پست دکترا برن خارج. البته نم یدونم شاید شما هزینه وثیقه رو داشته باشی.
- معمولا خودت خوب می دونی با ارشد گرفتن خ اتفاقی نمیافته. به شخصه علم مهمتر از مدرک. الان ببین چند درصد هم وطنای ما ارشد دارن. تا الان کنکور دکترا رو دیدین!! جمعیت رو دیدین! من تو یکی از بهترین داشگاههای ایران ارشد گرفتم. واقعا رسیدی به بچه ها چقدر بود. علم چقدرااضافه شد. من خودم از اون ادمایی بودم که بین ارشد و لیسانسم فاصله افتاد. اما اول کار پیدا کردم. بگدریم ازاینکه خ کارم رو دوست ندارم اما حداقل الان یه منبع درامد دارم 3ماه تعطیلم( معلمم). درحالیکه غالب دوستام بیکارن وانایی هم کار دارن کارهای غ مرتبط با رشته. تا کی ما باید مدرک رو یمدرک جمع کنیم چون خانوادهامون دوس دارن که ما درس بخونیم. چقدر ادم با سواد اما بدون مدرک های بالا . یکیش خودت. چقدر انسان پری هستی اما ارشد نداری. انقدر به این اتفاقات زندگیت برچسب خوب و بد نزن. اصطلاحا سعی کن جوری استناد سازی کنی که بهت کمک کنه پیشرفت کنی. جناب مدیر همدردی یه مقاله تو سایت گذاشتن در مورد نحوه اسناد سازی( پس این شد تکلیف دومت. این رو بخون. گیر نیاوردی بگو برات لینک بدم)
تازه میدونستی که تو ژاپن روز پسر به چه نامی؟ این روز رو به نام یه ماهی گذاشتن که خصوصیت این ماهی اینکه خلاف اب شنا میکنه. چون اعتقا دارن که با اب شنا کردن رو هر ماهی مرده ای هم می تونه انجام بده! پس شجاع باش. از تایید نکردن دیگران نترس.
خیلی خیلی برام محترم بودی و برات وقت صرف کردم. الان خسته شدم . فعلا بخون . نظرت رو بگو. اگه دوس داشتی ادامه می دیم
- - - Updated - - -
سلام بر نگارگر عزیز. من تمام این پست رو با احساس قلبیم براتون نوشتم. امیدوارم که بتونم بهت کمک کنم. چوووووووووووون انچه دیدم یه موجود بسیار با ارزش بود . با خوندن پستت احساس کردم وارد یه موزه پر از اشیا گرانبها شدم اما هیچ شییی سر جاش نیس. اما خب این دلیل نمیشه که موزه ارزش از بین رفتن داشته باشه!!!!
این دلیل نمیشه بزنیم موزه رو خراب کنیم. شاید راحت ترین راه رها کردن موزه باشه اما مسلما بهترین راه نیس!!!
از ورای پستهات، موجودی رو دیدم که تو بطن یه خانواده با مشکلات زیاد زندگی کرده اما باز تونسته خ از استعداداش رو شکوفا کنه اما باز با یه قضاوت ناجوانمردانه به خودش میگه:
خودمو ادم بی دست و پا و ادم دست و پا چلفتی میدونم. واقعا بی عرضم.
من می خام از قالب خودت بیای بیرون و فکر کنی که داریم راجع به یه ادم دیگه صحبت می کنیم.
شخصی که:
- در ریاضیات استعداد داره.
- در نجوم سر رشته داره
- در هنر طراحی و نقاشی دستی داره
- در موسیقی اطلاعاتی داره
- تحصیلات اکادمیک داره
- عاشق پزشکی و تشریح بدن ادمم.
- خوب اواز می خونه
- .....
و تمام این چیزا زمانی رخ داده که مشوقی هم نداشته. بدون شک موفقیت شما از کسی که تو یه خانواده در رفاه کامل و با تمام امکانات المپیادی میشه بسیار با ارزش تر. از دید من که مسلما شما موفق تری
خدایی شما به همچین ادمی می گه بی عرضه. اجازه بده واضح تر بگم. فرض کن شخصی سرماخورده شما بهش می گی: بی عرضه! دست و پا چلفتی! مسلما نمی گی
خب دوست گل من این چیزایی که شما باهاش درگیری:
آیا این عادلانه است که شما به خودت بگی ای بی عرضه!!! اینها هم بیماریهای روح هستن. قطعا درمان دارن. زمان می برن. همون طور که بیماریهای جسمی درد دارن اینها هم درد دارن اما این به این معنا نیس که شما استحقاق زندگی نداری. نه !!! بلکه همونطور که یه درد فیزیکی دقیقا یه هشدار مبنی بر اینکه " حواست باشه یه جایی از بدنت کار نمی کنه برو دکتر. خوردن مسکن فایده نداره. شده برو داروی تلخ بخور . تلخیش رو تحمل کن اما عیب رو برطرف کن" این دردهای روحی هم یه هشدارن واسه شما، که" یه جای کارت داره می لنگه باید مشکل برطرف شه. اول بگم دوست من شما خیلی با ارزش و گرانبهایی به خاطر خودت نه به خاطر دستاوردهات( که حتی اگه با اون هم بسنجیم باز خ عزیزی). ایا اگه یه بچه یک ساله زد و چیزی رو شکوند شما باهاش بداخلاقی می کنی! طردش می کنی! سرزنشش می کنی! از غدا محرومش می کنی! مسلما نه شما اونو دوست داری هرچند که خ کارا بکنه. اون استحقاق همه چیزای خوب رو داره چون انسانه.
شما هم همینطور. شما هم قبل از هر چیزی یه انسانی. چرا یک تنه می ری به دادگاهی که فقط هدف اون محکوم کردن خودته! بد وبیراه گفتن به خودت! خب تو هم تو زندگیت حق داری یه جاهای اشتباه کنی! شکست بخوری! گریه کنی! اینها همش بهت کمک می کنه که رشد کنی. یه سری درسها رو وقایع شیرین زندگی به ادم می اموزن یه سری چیزا ی مهم رو شکستهای زندگی. ولی این دلیل نمیشه که ما ادمهای بدی باشیم. زمانی میشیم ادمای بد که نخایم راه حلی پیدا کنیم و خودمون رو محکوم کنیم. از خودمون انتطار داشته باشیم همیشه 20 باشیم. به قول استیوجابز " من تنها کسی ام که بزرگترین اشتباهات رو تو زندگی کردم چون سر یه تصمیم تو یک سال( خاطرم نیس دقیق ) چند میلیارد دلار(؟) رو از دست دادم"
ایا این یعنی استیوز دیگه حق زندگی نداره !!!! اصلا مگه میشه پیروزی بدون شکست. نه عزیز من، در قاموس ادمهای موفق شکست جزیی از پیروزی. اونها وقتی می شکستن( فعل شکست خوردن) یعنی جایی رو باید اصلاح می کردن نه اینکه باید برن بمیرن که!!!
تا حالا از درد گفتیم. حالا از درمان. خفه کن اون صدای درونی رو که هر لحظه تو رو اذیت می کنه. سرکوفت میزنه! بهت می گه چون این کارو تمام نکردی دست و پا چلفتی هستی. چون ارشد شرکت نکردی فلانی. وقتی یه ادم پرخاش گر شروع می کنه بهت بد وبیرا گفتن وایمسی به حرفاش گوش می دی یا نه باهاش برخورد میکنی!
تو این تالار به این ندای درونی می گن " منتقد درونی و ذهن سطحی". جناب Sci یکی از مشاورین محترم سایت در تاپیک" مشاوره تخصصی با جناب Sci با بهار زندگی " امدن و درباره کنترل این صدا و نحوه برخورد با اون مفصلا بحث کردن. حتممممممممممممممممما بخونش. پس این شد اولین قدم. یعنی نه دومین قدم. اولین قدم میشه دوست داشتن و احترام به خودت. شما به احتمال زیاد یه شخصیت کمالگرا دارین. باز تو همین فروم راجع به این شخصیتها مفصل صحبت شده.
حالا چه بلایی سر این نازنین ما امده که انقدر خودش رو قربانی مسایل می بینه من چندتاش رو می گم
- نداشتن حمایت خانواده
- درگیر مسایل عشقی شدن
- بیکاری( به گفته خودت. والله من اصلا بیکاری ندیم. حالا می رسیم سر این موضوع)
- فاصله افتادن بین ارشد
اما در لابلای این مشکلات که شما خ از اونها رو بزرگتر از انچه هستن می بینی("گفتم خ از اونها رو نه همه رو. برخی از اونها واقعا بزرگن" اخه یه میکروسکوپ با بزرگنمایی 10000 برداشتی گرفتی روشون . می گی وااای چقدر مشکلات من بزرگن!!!)
من دارم یه عیب خ خ بزرگ می بینم. دارم می بینم که دوستی دارم که داره با عینک دیگران به زندگیش نگاه می کنه. حرفم رو قبول نداری. اثبات می کنم . به خودت گوش کن. البته توجه داشته باش شما الان تو غالب یه ادم دیگه ای و قرار قضاوت کنی:
- ادمی هستی چند بعدی و داری تو چند زمینه کسب درامد میکنی. انقدر باهوش و مستقلی که قابلیت شرکت خصوصی زدن داری. اما چووووووون خانوادت می گن ملاک کار داشتن استخدام رسمی شما ناراحتی. نه عزیز من. شاید استخدام رسمی مزایایی داشته باشه اما انقدر اندک که اصلا قابل مقایسه با کار خصوصی نیس. چراچون شما:
- ریس داری و مجبوری به یه سری خاسته ها تن بدی
- مجبوری تو یه محیط و شرایط خاص کار کنی. لباس خاصی بپوشی. بعد از یه مدت خ از کارات تکرای میشن
من نمی خام منکر مزایای کار دولتی بشم اما یکی مثل من اصلا با این نوع شرایط کاری میانه ی خوبی نداره. من واقعا دارم اذیت میشم( البته کار داریم تا کار حالا بگذریم. در ضمن انقدر الان شرایط استخدام مشکل شده که خ امید به دولتی نیس و خصوصیها هم باید شانس و بند پ خوبی داشته باشی). گل من چرا چون خانوادت مخالفن شما خودت رو اذیت می کنی. خب باشن. مگه قرار اونها جای شما کار کنن.
اصلا مگه قرار تو این دنیا ما مورد تایید همه باشیم. نه عزیز من. می گن روزی از یه روانشناس بزرگ( اگه اشتباه نکرده باشم) می خان که یه نسخه بپیچه که با اون همه ادمها بتونن خوشبخت بشن! اون در پاسخ می گه من نمی تونم نسخه ای بدم که همه باهاش خوشبخت شن اما م یتون نسخه ای بدم که همه باهاش بدبخت شن" سعی کنین در زندگی دنبال رضایت دیگران باشین. با این نسخه حتما بدبخت میشی"
می دونی دل من از چی می سوزه از این می سوزه که شما داری از حرف ادمهایی ناراحت میشی که اصلا از جنس شما نیستن . خودت داری بهشون می گی:
- پشت کوهی( من نمی خام حرفات رو تایید کنم فقط دارم روایت می کنم)
- بی برنامه
- بددهن و پرخاشگر
- ....
خب عزیز من اگه شما مورد تایید این ادما باشی باید ناراحت بشی این یعنی کاری کردی که اونا خوششون اومده یعنی کاری از جنس کارای اونا!!!!! خی نازنین اگه بخای کارایی که اونا دوس دارن انجام بدی که میشی مثل خودشون( البته استثنا هم داریما. الزاما همیشه اونا اشتباه نمیکنن)
این ایراد بزرگ تو چندجای دیگه مشاهده میشه:
- ترک نمازت به خاطر دیگران.
- ناراحتی به خاطر ارشدت به خاطر رتبه های دوستات. حالا چی می گی اگه من بگم شاید برد با شما باشه که نخوندی چرا؟
- شاید بعد از ارشد تصمیم گرفتی بری اونور درس بخونی. می دونستی دیگه این مانع سربازی رو نداری!! من بارها از بچه های دکترامون شنیده بودم که ناراحت بودن از اینکه دکترا رو پیوسته خوندن. و مجبورن دوسال فاصله بگیرن از درس و بعد برای پست دکترا برن خارج. البته نم یدونم شاید شما هزینه وثیقه رو داشته باشی.
- معمولا خودت خوب می دونی با ارشد گرفتن خ اتفاقی نمیافته. به شخصه علم مهمتر از مدرک. الان ببین چند درصد هم وطنای ما ارشد دارن. تا الان کنکور دکترا رو دیدین!! جمعیت رو دیدین! من تو یکی از بهترین داشگاههای ایران ارشد گرفتم. واقعا رسیدی به بچه ها چقدر بود. علم چقدرااضافه شد. من خودم از اون ادمایی بودم که بین ارشد و لیسانسم فاصله افتاد. اما اول کار پیدا کردم. بگدریم ازاینکه خ کارم رو دوست ندارم اما حداقل الان یه منبع درامد دارم 3ماه تعطیلم( معلمم). درحالیکه غالب دوستام بیکارن وانایی هم کار دارن کارهای غ مرتبط با رشته. تا کی ما باید مدرک رو یمدرک جمع کنیم چون خانوادهامون دوس دارن که ما درس بخونیم. چقدر ادم با سواد اما بدون مدرک های بالا . یکیش خودت. چقدر انسان پری هستی اما ارشد نداری. انقدر به این اتفاقات زندگیت برچسب خوب و بد نزن. اصطلاحا سعی کن جوری استناد سازی کنی که بهت کمک کنه پیشرفت کنی. جناب مدیر همدردی یه مقاله تو سایت گذاشتن در مورد نحوه اسناد سازی( پس این شد تکلیف دومت. این رو بخون. گیر نیاوردی بگو برات لینک بدم)
تازه میدونستی که تو ژاپن روز پسر به چه نامی؟ این روز رو به نام یه ماهی گذاشتن که خصوصیت این ماهی اینکه خلاف اب شنا میکنه. چون اعتقا دارن که با اب شنا کردن رو هر ماهی مرده ای هم می تونه انجام بده! پس شجاع باش. از تایید نکردن دیگران نترس.
خیلی خیلی برام محترم بودی و برات وقت صرف کردم. الان خسته شدم . فعلا بخون . نظرت رو بگو. اگه دوس داشتی ادامه می دیم
- - - Updated - - -
- - - Updated - - -





نوشته اصلی توسط
مهرااد
سلام بر نگارگر عزیز. من تمام این پست رو با احساس قلبیم براتون نوشتم. امیدوارم که بتونم بهت کمک کنم. چوووووووووووون انچه دیدم یه موجود بسیار با ارزش بود . با خوندن پستت احساس کردم وارد یه موزه پر از اشیا گرانبها شدم اما هیچ شییی سر جاش نیس. اما خب این دلیل نمیشه که موزه ارزش از بین رفتن داشته باشه!!!!
این دلیل نمیشه بزنیم موزه رو خراب کنیم. شاید راحت ترین راه رها کردن موزه باشه اما مسلما بهترین راه نیس!!!
از ورای پستهات، موجودی رو دیدم که تو بطن یه خانواده با مشکلات زیاد زندگی کرده اما باز تونسته خ از استعداداش رو شکوفا کنه اما باز با یه قضاوت ناجوانمردانه به خودش میگه:
خودمو ادم بی دست و پا و ادم دست و پا چلفتی میدونم. واقعا بی عرضم.
من می خام از قالب خودت بیای بیرون و فکر کنی که داریم راجع به یه ادم دیگه صحبت می کنیم.
شخصی که:
- در ریاضیات استعداد داره.
- در نجوم سر رشته داره
- در هنر طراحی و نقاشی دستی داره
- در موسیقی اطلاعاتی داره
- تحصیلات اکادمیک داره
- عاشق پزشکی و تشریح بدن ادمم.
- خوب اواز می خونه
- .....
و تمام این چیزا زمانی رخ داده که مشوقی هم نداشته. بدون شک موفقیت شما از کسی که تو یه خانواده در رفاه کامل و با تمام امکانات المپیادی میشه بسیار با ارزش تر. از دید من که مسلما شما موفق تری
خدایی شما به همچین ادمی می گه بی عرضه. اجازه بده واضح تر بگم. فرض کن شخصی سرماخورده شما بهش می گی: بی عرضه! دست و پا چلفتی! مسلما نمی گی
خب دوست گل من این چیزایی که شما باهاش درگیری:
آیا این عادلانه است که شما به خودت بگی ای بی عرضه!!! اینها هم بیماریهای روح هستن. قطعا درمان دارن. زمان می برن. همون طور که بیماریهای جسمی درد دارن اینها هم درد دارن اما این به این معنا نیس که شما استحقاق زندگی نداری. نه !!! بلکه همونطور که یه درد فیزیکی دقیقا یه هشدار مبنی بر اینکه " حواست باشه یه جایی از بدنت کار نمی کنه برو دکتر. خوردن مسکن فایده نداره. شده برو داروی تلخ بخور . تلخیش رو تحمل کن اما عیب رو برطرف کن" این دردهای روحی هم یه هشدارن واسه شما، که" یه جای کارت داره می لنگه باید مشکل برطرف شه. اول بگم دوست من شما خیلی با ارزش و گرانبهایی به خاطر خودت نه به خاطر دستاوردهات( که حتی اگه با اون هم بسنجیم باز خ عزیزی). ایا اگه یه بچه یک ساله زد و چیزی رو شکوند شما باهاش بداخلاقی می کنی! طردش می کنی! سرزنشش می کنی! از غدا محرومش می کنی! مسلما نه شما اونو دوست داری هرچند که خ کارا بکنه. اون استحقاق همه چیزای خوب رو داره چون انسانه.
شما هم همینطور. شما هم قبل از هر چیزی یه انسانی. چرا یک تنه می ری به دادگاهی که فقط هدف اون محکوم کردن خودته! بد وبیراه گفتن به خودت! خب تو هم تو زندگیت حق داری یه جاهای اشتباه کنی! شکست بخوری! گریه کنی! اینها همش بهت کمک می کنه که رشد کنی. یه سری درسها رو وقایع شیرین زندگی به ادم می اموزن یه سری چیزا ی مهم رو شکستهای زندگی. ولی این دلیل نمیشه که ما ادمهای بدی باشیم. زمانی میشیم ادمای بد که نخایم راه حلی پیدا کنیم و خودمون رو محکوم کنیم. از خودمون انتطار داشته باشیم همیشه 20 باشیم. به قول استیوجابز " من تنها کسی ام که بزرگترین اشتباهات رو تو زندگی کردم چون سر یه تصمیم تو یک سال( خاطرم نیس دقیق ) چند میلیارد دلار(؟) رو از دست دادم"
ایا این یعنی استیوز دیگه حق زندگی نداره !!!! اصلا مگه میشه پیروزی بدون شکست. نه عزیز من، در قاموس ادمهای موفق شکست جزیی از پیروزی. اونها وقتی می شکستن( فعل شکست خوردن) یعنی جایی رو باید اصلاح می کردن نه اینکه باید برن بمیرن که!!!
تا حالا از درد گفتیم. حالا از درمان. خفه کن اون صدای درونی رو که هر لحظه تو رو اذیت می کنه. سرکوفت میزنه! بهت می گه چون این کارو تمام نکردی دست و پا چلفتی هستی. چون ارشد شرکت نکردی فلانی. وقتی یه ادم پرخاش گر شروع می کنه بهت بد وبیرا گفتن وایمسی به حرفاش گوش می دی یا نه باهاش برخورد میکنی!
تو این تالار به این ندای درونی می گن " منتقد درونی و ذهن سطحی". جناب Sci یکی از مشاورین محترم سایت در تاپیک" مشاوره تخصصی با جناب Sci با بهار زندگی " امدن و درباره کنترل این صدا و نحوه برخورد با اون مفصلا بحث کردن. حتممممممممممممممممما بخونش. پس این شد اولین قدم. یعنی نه دومین قدم. اولین قدم میشه دوست داشتن و احترام به خودت. شما به احتمال زیاد یه شخصیت کمالگرا دارین. باز تو همین فروم راجع به این شخصیتها مفصل صحبت شده.
حالا چه بلایی سر این نازنین ما امده که انقدر خودش رو قربانی مسایل می بینه من چندتاش رو می گم
- نداشتن حمایت خانواده
- درگیر مسایل عشقی شدن
- بیکاری( به گفته خودت. والله من اصلا بیکاری ندیم. حالا می رسیم سر این موضوع)
- فاصله افتادن بین ارشد
اما در لابلای این مشکلات که شما خ از اونها رو بزرگتر از انچه هستن می بینی("گفتم خ از اونها رو نه همه رو. برخی از اونها واقعا بزرگن" اخه یه میکروسکوپ با بزرگنمایی 10000 برداشتی گرفتی روشون . می گی وااای چقدر مشکلات من بزرگن!!!)
من دارم یه عیب خ خ بزرگ می بینم. دارم می بینم که دوستی دارم که داره با عینک دیگران به زندگیش نگاه می کنه. حرفم رو قبول نداری. اثبات می کنم . به خودت گوش کن. البته توجه داشته باش شما الان تو غالب یه ادم دیگه ای و قرار قضاوت کنی:
- ادمی هستی چند بعدی و داری تو چند زمینه کسب درامد میکنی. انقدر باهوش و مستقلی که قابلیت شرکت خصوصی زدن داری. اما چووووووون خانوادت می گن ملاک کار داشتن استخدام رسمی شما ناراحتی. نه عزیز من. شاید استخدام رسمی مزایایی داشته باشه اما انقدر اندک که اصلا قابل مقایسه با کار خصوصی نیس. چراچون شما:
- ریس داری و مجبوری به یه سری خاسته ها تن بدی
- مجبوری تو یه محیط و شرایط خاص کار کنی. لباس خاصی بپوشی. بعد از یه مدت خ از کارات تکرای میشن
من نمی خام منکر مزایای کار دولتی بشم اما یکی مثل من اصلا با این نوع شرایط کاری میانه ی خوبی نداره. من واقعا دارم اذیت میشم( البته کار داریم تا کار حالا بگذریم. در ضمن انقدر الان شرایط استخدام مشکل شده که خ امید به دولتی نیس و خصوصیها هم باید شانس و بند پ خوبی داشته باشی). گل من چرا چون خانوادت مخالفن شما خودت رو اذیت می کنی. خب باشن. مگه قرار اونها جای شما کار کنن.
اصلا مگه قرار تو این دنیا ما مورد تایید همه باشیم. نه عزیز من. می گن روزی از یه روانشناس بزرگ( اگه اشتباه نکرده باشم) می خان که یه نسخه بپیچه که با اون همه ادمها بتونن خوشبخت بشن! اون در پاسخ می گه من نمی تونم نسخه ای بدم که همه باهاش خوشبخت شن اما م یتون نسخه ای بدم که همه باهاش بدبخت شن" سعی کنین در زندگی دنبال رضایت دیگران باشین. با این نسخه حتما بدبخت میشی"
می دونی دل من از چی می سوزه از این می سوزه که شما داری از حرف ادمهایی ناراحت میشی که اصلا از جنس شما نیستن . خودت داری بهشون می گی:
- پشت کوهی( من نمی خام حرفات رو تایید کنم فقط دارم روایت می کنم)
- بی برنامه
- بددهن و پرخاشگر
- ....
خب عزیز من اگه شما مورد تایید این ادما باشی باید ناراحت بشی این یعنی کاری کردی که اونا خوششون اومده یعنی کاری از جنس کارای اونا!!!!! خی نازنین اگه بخای کارایی که اونا دوس دارن انجام بدی که میشی مثل خودشون( البته استثنا هم داریما. الزاما همیشه اونا اشتباه نمیکنن)
این ایراد بزرگ تو چندجای دیگه مشاهده میشه:
- ترک نمازت به خاطر دیگران.
- ناراحتی به خاطر ارشدت به خاطر رتبه های دوستات. حالا چی می گی اگه من بگم شاید برد با شما باشه که نخوندی چرا؟
- شاید بعد از ارشد تصمیم گرفتی بری اونور درس بخونی. می دونستی دیگه این مانع سربازی رو نداری!! من بارها از بچه های دکترامون شنیده بودم که ناراحت بودن از اینکه دکترا رو پیوسته خوندن. و مجبورن دوسال فاصله بگیرن از درس و بعد برای پست دکترا برن خارج. البته نم یدونم شاید شما هزینه وثیقه رو داشته باشی.
- معمولا خودت خوب می دونی با ارشد گرفتن خ اتفاقی نمیافته. به شخصه علم مهمتر از مدرک. الان ببین چند درصد هم وطنای ما ارشد دارن. تا الان کنکور دکترا رو دیدین!! جمعیت رو دیدین! من تو یکی از بهترین داشگاههای ایران ارشد گرفتم. واقعا رسیدی به بچه ها چقدر بود. علم چقدرااضافه شد. من خودم از اون ادمایی بودم که بین ارشد و لیسانسم فاصله افتاد. اما اول کار پیدا کردم. بگدریم ازاینکه خ کارم رو دوست ندارم اما حداقل الان یه منبع درامد دارم 3ماه تعطیلم( معلمم). درحالیکه غالب دوستام بیکارن وانایی هم کار دارن کارهای غ مرتبط با رشته. تا کی ما باید مدرک رو یمدرک جمع کنیم چون خانوادهامون دوس دارن که ما درس بخونیم. چقدر ادم با سواد اما بدون مدرک های بالا . یکیش خودت. چقدر انسان پری هستی اما ارشد نداری. انقدر به این اتفاقات زندگیت برچسب خوب و بد نزن. اصطلاحا سعی کن جوری استناد سازی کنی که بهت کمک کنه پیشرفت کنی. جناب مدیر همدردی یه مقاله تو سایت گذاشتن در مورد نحوه اسناد سازی( پس این شد تکلیف دومت. این رو بخون. گیر نیاوردی بگو برات لینک بدم)
تازه میدونستی که تو ژاپن روز پسر به چه نامی؟ این روز رو به نام یه ماهی گذاشتن که خصوصیت این ماهی اینکه خلاف اب شنا میکنه. چون اعتقا دارن که با اب شنا کردن رو هر ماهی مرده ای هم می تونه انجام بده! پس شجاع باش. از تایید نکردن دیگران نترس.
خیلی خیلی برام محترم بودی و برات وقت صرف کردم. الان خسته شدم . فعلا بخون . نظرت رو بگو. اگه دوس داشتی ادامه می دیم
- - - Updated - - -
- - - Updated - - -
وااااااااااای ببخشید نمی تونم ویرایش کنم. اوموم نبوغ به خرج بدم اینجوری شد. شما فقط قسمت ابی رو بخون. خدای من. چه پست خنده داری شد

علاقه مندی ها (Bookmarks)