باسلام خسته نباشید...احتمالا بعضی ها منو بشناسن راستش مشکل قبلیم هنوز حل نشه و همین جوری راک مونده ولی علاوه بر اون موضوع من یه مشکل دیکه هم با نامزدم دارم! و اونم مربوط به محل زندگی کردنمونه ...
از همون زمان اشنایمون بهش گفتم با اینکه محل زندگی بابا و مامانشو واقعا ندیده بودم و با خونوادش هم اشنایی نداشتم (اینو گفتم تا کسی فک نکنه من از خونوادش بدم میاد و بدونین بدون پیش داوری در مورد خونوادش گفتم اونجا زندگی نمیکنم) ولی از همون اول حس بدی داشتم نسبت به محل زندگیش ...و بهشم گفتم که اون شهر پدریش زندگی نمیکنم ... بعضی وقتا میگفت باشه بعضی وقتا میزد زیرش خلاصه با کلی وعده وهید عقد کردیم از همون اوایل دعوا داشتیم سر محل زندگیمون...با این اوصاف هیچوقت به حرفو نظرم اهمیت نداد و همش میگه باید باید بریم شهر خودشون زندگی کنینم!راستش محل زندگیشون بد نیس ولی من دلم میگیره اونجا زیاد امکانات رفاهی و تفریحی نداره مجبوری یا خونه زندونی بشی یا بری خونه فامیلاش!...
..البته بهش نگفتم و نمیگم که شهر من زندگی کنیم ...قصدم اصلا لج کردن نیس ولی از همون اول گفتم میخوام جایی زندگی کنیم که به همه چی دسترسی داشته باشیم و بتونیم بدون نگاه مردم و اشناها راحت بریمو بیایم ...
الان با هم مشکل پیدا کردیم بخدا هر وقت فکر میکنم که باید شهرشون زندگی کنم ناخوداگاه اخلاقم باهاش بد میشه و همش میزنم تو ذوقش ...نمیتونم این موضوع رو تو خودم هزم کنم...ازتون میخوام بهم راهنمایی بدین و بگین چطوری با نامزدم برخورد کنم که به حرف من بها بده...ویا اینکه چطوری با ارامش با این موضوع کنار بیام؟؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)