به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مرداد 92 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    122
    سطح
    2
    Points: 122, Level: 2
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دعوامون شد !! چه کاری باید بکنم ؟!!

    سلام دوستان عزیزم مرسی از کمک و راهنمایی هایی که در تاپیک قبلیم کردین . بخاطر اینکه عنوان اون تاپیک کمی از موضوع دور شد .گفتم بهتر باشه که یک عنوان و تاپیک جدید بزنم که بهتر بتونم از کمکهاتون استفاده کنم مرسیییییییییییی

    این لینک تاپیک قبلی :
    احساس شکستن دل ! احساس گناه کردن !!


    --------------------------------------------------------------------

    با خانواده تقریبا مطرح کردم (تقریبا همه میدونن) و گفتن مشکلی نیست بابام هم گفت ما میریم جلو اگه دختر خوبی بود و خانواده نجیب و خوبی داشتن مشکلی نیست فقط خودت باید فکر بعدشم باشی من میرم جلو ولی باید خودت بدونی میتونی خرج و مخارجش رو در بیاری ؟ و بتونی زندگیت رو بکنی .
    یکی از خواهرام کاملا موافقه و سی بر این داره ازدواج کنم و خودش میگه بقیش رو خدا خودش درست میکنه و به این اعتفاد داره چون دختر خودش هم با این شرایط شوهر داده و برای چند نفرم با این شرایط شایدم بدتر رفته خواستگاری که بعدها ه لطف خدا وضعیتشونم بد نشده .
    بقیه از خاهرام هم تقریبا به خودم میسپارن که چه کنم و تقریبا میگن که فعلا درست رو بخون لیسانسه شی و پول در بیار کار خوب باشه بعد ازدواج میکنی ... عجله نکن


    حالا هم خودم موندم چیکار درسته ! واسم که هم اون خوبخت شه و هم من .

    میخوام اول چند تا سوال اساسی از خودش و و خانوادش بپرسم که شناختم بیشتر شه که بدونم خانوادم در برخورد باهاشون چه خواهند کرد
    !!

    -----------------------------------------------------------------

    ولی همونجور که گفتم گوشی نداره و موقعیت هم نداره که بتونه از جای دیگه زنگ بزنه یا اس بده !

    دیشب بعد چهار شب اس داد ساعت 2 نصف شب .

    گفتم تو جای من باشی چه فکرایی میکنی ؟

    کفت همون فکرایی که تو میکنی شب خوش ! (حساسه. بهش برخورده بود ! ) منم از این شب خوش گفتنش حرسم در اومد و گفتم که تو هیچ ارزشی واسم نمیزاری

    گفتم که کجا بودی و چیشده ؟

    گفت هیچی نشده خودت که میدونی گوشی ندارم و نمیتونم اس بدم با آبحیمم قهر بودم نمیتونستم گوشیش رو بگیرم !

    گفتم الان من باید تورو درک کنم یا تو منو ؟

    گفت آره درکت میکنم اگه بخاطر این چیز هم ترکم کنی حق داری !

    گفتم یعنی توی این چند روز یک دقیقه نمیشد یه اس بزنی ؟هزارتا راه وجود داره اس بزنی ؟!!! من یک توضیحی منطقی میخوام که درکت کنم .

    گفت ما درک مناسبی از هم نداریم !

    گفتم من یک توضیحی میخوام که بتونم درکت کنم و آروزم شم ! (یک اخلاق بدی دارم که تا یک موضوع به نتیجه ی آرام بخش نرسم ول نمیکنم و گیر میدم!!!)

    اون از بخاطر این اخلاقم خواست حرفو عوض کنه گفت خوبی ؟ روزه میگیری ؟

    گفتم چی میگی یه توضیحی بده ببینم چی شده چیکار میکنی کجا بودی !!!!!!

    گفت هیچی نشده گیر میدی اگه منظورت اینه راهتو سوا کن ! (آخه تا حالا خیلی بهش گیر میدادم و جرو بحث میکردیم و اون کوتاه میومد دیگه فکر کنم طاقتش از این بحث ها سر اومده بود )

    گفتم انگار خیلی دلت میخواد جدا شی همش از جدایی میگی

    گفت بخواب فردا میری سر کار کسل نشی ! (باز بهم برخورد که نمیخواد وقتشو بخاطرم بزاره موضوع رو حل کنیم !)

    بعد ازش خواستم باز یک توضیحی بده !

    گفت شب خوش من میرم سحری درست کنم !
    و همین شب خوش ها باعث شد که حرس منم دربیاد داغ کنم !!!!!!!!!!!!!!
    خیلی حرفای دیگه گفتم که مثلا عذابم میدی یک توضیح نمیدی ارزش نمیزاری (داغ کرده بودم!!)

    اونم اس داد : دوست دارم


    من گفتم یک ارزش نمیزاریس کاش نبودی از اول حلالت نمیکنم و خیلی حرفای چرت دیگه !!

    اونم گفت باشه این شماررو دیگه نمیبینی .بای

    ----------------------------------------------------------------------------------------------


    بینمو شکر آب شد و دعوا کردیم ! که حتی نشد بهش حرفای اصلی رو که میخواستم و منتظرش بودم رو بگم ..............

    ()

    به نظرتون کار من اشتباه بود ؟ میدونم تند برخورد کردم ولی حق نداشتم یک توضیح درست و حسابی بخوام (محدوده که میگه از خونه هم بیرون نمیره و گوشی هم نداره که بتونه باهام تماس بگیره !) من فکر میکنم که خب هزارتا راه وجود داره !؟ خب اگه نمیتونه فقط توضیح بده که منم قانع شم . این توقع زیادیه ؟؟

    ()

    من دوسش دارم و اونم میدونم دوسم داره ولی با این بحثا بینموم دعوا شد !!!!
    و من از اون موقع خبری ازش ندارم و فقط شبا که میتونست بهم اس بده بیشتر چشم انتظار روشن کردن گوشیش هستم !
    میخوام که اصلا زنگ نزدنم و اون خودش بهم زنگ بزنه (میگم اگه بهش کم محلی کنم خودش دلش تنگ میشه اگه دوشم داشته باشه حتما بهم زنگ میزنه و اون موقع منم از دلش در میارم موضوع رو حل میکنیم )

    * شرمنده سرتون رو درد اوردم معذرت میخوام خیلی طولانی شد خواستم مو به مو توضیح بدم تا اشکال کار رو بگین من حالا چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟
    ویرایش توسط matin01 : یکشنبه 23 تیر 92 در ساعت 13:12

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مرداد 92 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    122
    سطح
    2
    Points: 122, Level: 2
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی اصلا مهم نیست ؟؟؟؟!اگه موضوع بی ارزشه لا اقل بگین منتظر نباشممممممممممممممممم

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط matin01 نمایش پست ها

    ولی همونجور که گفتم گوشی نداره و موقعیت هم نداره که بتونه از جای دیگه زنگ بزنه یا اس بده !

    دیشب بعد چهار شب اس داد ساعت 2 نصف شب .

    گفتم که کجا بودی و چیشده ؟


    گفت هیچی نشده خودت که میدونی گوشی ندارم و نمیتونم اس بدم با آبحیمم قهر بودم نمیتونستم گوشیش رو بگیرم !


    گفتم یعنی توی این چند روز یک دقیقه نمیشد یه اس بزنی ؟هزارتا راه وجود داره اس بزنی ؟!!! من یک توضیحی منطقی میخوام که درکت کنم .

    گفت ما درک مناسبی از هم نداریم !

    گفتم من یک توضیحی میخوام که بتونم درکت کنم و آروزم شم ! (یک اخلاق بدی دارم که تا یک موضوع به نتیجه ی آرام بخش نرسم ول نمیکنم و گیر میدم!!!)

    اون از بخاطر این اخلاقم خواست حرفو عوض کنه گفت خوبی ؟ روزه میگیری ؟

    گفتم چی میگی یه توضیحی بده ببینم چی شده چیکار میکنی کجا بودی !!!!!!

    گفت هیچی نشده گیر میدی اگه منظورت اینه راهتو سوا کن ! (آخه تا حالا خیلی بهش گیر میدادم و جرو بحث میکردیم و اون کوتاه میومد دیگه فکر کنم طاقتش از این بحث ها سر اومده بود )

    گفتم انگار خیلی دلت میخواد جدا شی همش از جدایی میگی

    گفت بخواب فردا میری سر کار کسل نشی ! (باز بهم برخورد که نمیخواد وقتشو بخاطرم بزاره موضوع رو حل کنیم !)

    بعد ازش خواستم باز یک توضیحی بده !

    گفت شب خوش من میرم سحری درست کنم !
    و همین شب خوش ها باعث شد که حرس منم دربیاد داغ کنم !!!!!!!!!!!!!!
    خیلی حرفای دیگه گفتم که مثلا عذابم میدی یک توضیح نمیدی ارزش نمیزاری (داغ کرده بودم!!)

    اونم اس داد : دوست دارم


    من گفتم یک ارزش نمیزاریس کاش نبودی از اول حلالت نمیکنم و خیلی حرفای چرت دیگه !!

    اون خانوم دلیل منطقی اش رو گفت. حالا شما اگه باور نمیکنی مشکل خودته.

    میگی بهش علاقه داری و دلت میخواد حرفهای رمانتیک ازش بشنوی منتها همه اینها رو با طلبکاری و زورگویی ازش میخواهی!

    عشق و علاقه با محدود کردن و سر طرف داد زدن و بازجویی و باز پرسی و سریش بازی و آویزون بازی و *حرفهای چرت دیگه*....به دست نمی آد.

    در حد یک اس ام اس ایشون توضیح قانع کننده رو به شما داد. حالا اگه شما آروم نمیشی و به هم میریزی و .... مشکل خودته.

    ساعت ۲ نصف شب! توی ماه رمضون! که فرداش هم داری میری سرکار! میخواستی بشینه قصه حسین کرد شبستری برات تعریف کنه؟

    محبت اگر میخواهی باید از در محبت وارد بشوی نه با قلدری!

    آرامش شما نه وابسته به حرفهای ایشونه و نه به تلفن زدن یا نزدن ایشون. آرامش نداشتن شما از کمی اعتماد بنفس و کمی عزت نفس شماست. دختری که نه به داره نه به باره نه خواستگاری رفتی نه ارتباط محکمی داری (کل ارتباطتون در حد چند تا اسم اسه اونم چند روز یکبار) حالا برای چی این خانم باید جوابگوی این بازجوییهای شما باشه یا برای چی باید اینقدر تلاش بکنه که به شما آرامش بده؟

    اصلا این چه ارتباطیه؟ اگر میخواهییش خوب برو خواستگاریش و بعد از اون خود بخود اجازه پیدا میکنی که برای طی کردن مراحل شناخت، ایشون رو بیشتر ببینی و بشناسی.


    نقل قول نوشته اصلی توسط matin01 نمایش پست ها

    (یک اخلاق بدی دارم که تا یک موضوع به نتیجه ی آرام بخش نرسم ول نمیکنم و گیر میدم
    !!!)
    یه اخلاق بد دیگه هم داری:

    نقل قول نوشته اصلی توسط matin01 نمایش پست ها
    من گفتم یک ارزش نمیزاریس کاش نبودی از اول حلالت نمیکنم و خیلی حرفای چرت دیگه !!
    نقل قول نوشته اصلی توسط matin01 نمایش پست ها
    یعنی اصلا مهم نیست ؟؟؟؟!اگه موضوع بی ارزشه لا اقل بگین منتظر نباشممممممممممممممممم

    یک موضوع ساده را به تهش و به ارزش وجودی اش میکشونی. خوب حالا ماه رمضونه، مردم کار دارن، احیانا تاپیک رو نمی بینن احیانا وقت نمیکنند، حال ندارن، تخصص اش رو ندارن و یا اصلا این موضوع دغدغه مهمی یا خیلی موضوع نگران ننده و اورژانسی ای در نظرشون نیست که خودشون رو به آب و آتش بزنند و جواب بدهند.

    اینکه شما خودت رو یا ارتباطت رو یا تاپیک ات رو با کمترین چیزی ارزش اش را زیر سوال میبری یک نکته مهمی است که نیاز به بازنگری داره در رفتارهای شما.

    و نکته مهم دیگر طلبکار بودن شما در قبال اون خانوم و این سایت و احیانا خانواده و دیگران است.

    و بی صبری و عجول بودن که بیشتر از هر چیز به شما ضرر میزند.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : یکشنبه 23 تیر 92 در ساعت 16:49

  4. 2 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    matin01 (یکشنبه 23 تیر 92), صاعد (یکشنبه 23 تیر 92)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مرداد 92 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    122
    سطح
    2
    Points: 122, Level: 2
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی بی دل جان حرفات خیلی نزریک به واقعیت من هست ! فکر کنم من طاقتم کمه و زود از کوره در میام (و این از انتظار کشیدن زیادی هست که باعث خساسیت بیشتر من میشه )

    چون از اون خیلی بیخبرم باعث میشه فکرای بدبینانه بکنم !!!! بهش اعتماد دارم ولی شیطون فکرایی توو سرم میندازه و میخوام اون بیشتر توجه کنه تا این فکرا بزرگتر نشه !!!

    درست میگی من رفتارم اشتباه بود !! حالا که اون از حرفام بدجور دلخور شده و گفت "دیگه هیچوقت این شمارمو نمیبینی . بای " چه کنم ؟!؟!

    - - - Updated - - -

    ممنون ازت واقعیت رو گفتی من روی همه ی این اخلاقها کار میکنم و نمیزارم که دیگه مشکلی اینجوری پیش بیاد


  6. کاربر روبرو از پست مفید matin01 تشکرکرده است .

    بی دل (یکشنبه 23 تیر 92)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    اگر میخواهی چه با این خانوم چه با هر کس دیگه ای انشا الله ازدواج آرامشبخش و پر ثمری داشته باشی، لازمه روی ضعفهای خودت حتما حتما کار کنی.

    باید بتونی صعه صدرت رو بالا ببری.
    صبرت رو بالا ببری.
    تیزی احساست را بگیری.
    آرامش ات را در خودت جستجو کنی. و این رو بدونی که تاثیر کلامت میتونه سنگ رو هم آب کنه.
    توقعاتت از دیگران را تعدیل کنی.

    خلاصه یک مقدار کار داری تا بتونی یک مرد موفق برای زندگی متاهلی و رابطه با جنس مخالف باشی.

    به نظرم عجله نکن. بگذار یه خورده بگذره. اگر ارتباطی برقرار شد به ایشون بگو که به خاطر علاقه ای که به ایشون داری این دوریها اذیت ات کرده و رفتارت متاثر از این حس بوده و میدونی رفتارت با ایشون صحیح نبوده و سعی در جبران داری. و به ایشون بگو که من بعد انشا الله بهتر شرایط و محدودیتهای ایشون رو درک میکنی و در صدد هستی که انشالله مقدمات خواستگاری را فراهم کنی.

    بهشون بگو که لازم است من بعد مراحل شناخت را تحت نظر خانواده ها پی بگیرید و با مراجعه به مشاور ضعفهای خودتون رو شناسایی و درمان کنید.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد


  8. 2 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    matin01 (یکشنبه 23 تیر 92), صاعد (یکشنبه 23 تیر 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مرداد 92 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    122
    سطح
    2
    Points: 122, Level: 2
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی تموم حرفات تاثیر گذار هستن و حتما همین کار رو باید بکنم و میکنم

    بهش میگم . ایشالاا که خبری ازش میشه و از دلش در میارم . . .


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  2. دعوای مادر شوهر - چطور با مادر شوهرم کنار بیایم (دخالت های مادر شوهر)
    توسط عسلک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 29 دی 91, 23:48
  3. دعواهای همیشگی وحل نشدنی
    توسط ghamar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 00:32
  4. عواملی که موجب پایان یک رابطه می شوند
    توسط keyvan در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 10 شهریور 91, 23:56
  5. نامزدم عوض شده !
    توسط melisaa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 آبان 90, 13:31

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.