به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 خرداد 93 [ 10:50]
    تاریخ عضویت
    1392-3-19
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    829
    سطح
    15
    Points: 829, Level: 15
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh از ازدواجم پشیمونم . چیکار کنم ؟؟؟

    سلام به همه ی بچه های تالار هم دردی .
    راستش من مشکلات زیادی دارم . تو رو خدا کمکم کنید.
    من نمی تونم مشکلمو به کسی بگم اما امروز تصمیم گرفتم بیام اینجا از شما کمک بخوام . 21 سالمه و حدودا5 ماهه عقد کردم . اما شدیدا پشیمونم از ازدواجم یعنی در واقع من واسه فرار از یه سری مشکلاتی که تو خونه داشتم و افسردگی شدیدی که گرفته بودم تصمیم به ازدواج با یک آقای 23 ساله رو گرفتم و ما یک سال نامزد بودیم (زیر نظر خانواده ها) . اما می بینم حالا که ازدواج کردم مشکلاتم صد برابر شده . دیگه حوصله ی زندگی کردن ندارم ، حوصله ی حرص خوردن و غصه خوردنو ندارم .
    مثلا یه مورد مشکلی که دارم اینه : تودوران نامزدیم این آقا یه پسر مسلمون بود که نماز می خوند اهل دود و دم نبود و پسر خیلی خوب و با شعوری به نظر می رسید . اما حالا همش به اسلام توهین می کنه و میگه میخوام دینمو عوض کنم ، حالا می بینم که همش سیگار و قلیون می کشه ، یه سری اخلاقایی که داشت عوض شده .
    هرچی باهاش حرف می زنم که قانعش کنم دیگه این کارا رو نکنه اما اصلا فایده نداره همش بهونه های الکی میاره . یعنی در واقع قبل ازدواج این رفتارایی که نشون داده همش دروغ بوده . اصلا حرف همو نمی فهمیم . هر سری که میرم خونشون با هم دعوامون میشه چون حرف دهنشو نمیفهمه . من ازش زده شدم به خاطر دروغایی که تو دوران نامزدی بهم گفت و حالا رو شده .... دیگه اصلا دوست ندارم برم خونشون ....... از طرف دیگه ام بابام اولای عقدمون جلو ی شوهرم و خانواده شوهرم یه سری رفتارایی نشون داده که حالا شوهرم مدام به من سرکوفت می زنه و سرزنشم میکنه ، بابام آبرومو جلوی شوهرم برده . و به خاطر یه سری اختلافایی که با بابام داره دیگه اون خونمون نمیاد .
    حالم از این ازدواجی که کردم به هم میخوره و پشیمونم . چیکار کنم ؟؟؟ من دوران مجردیه خوبی نداشتم و حالا دوران عقدمم گندتر از مجردیم شده . یک مشکل دیگه ای که دارم اینه که شوهرم خیلی خیلی با پسر خالش صمیمیه . اگه یه روز با هم تماس تلفنی نداشته باشن روزشون شب نمیشه . وقتی شوهرمو و اون به هم میرسن دیگه شوهرم اصلا منو یادش میره و همش میره با اونه انگار نه انگار که من هستم . میوه و شیرینی دهن هم میذارن و از کنار هم تکون نمی خورن لباساشونو با هم ست می کنند . انگار زنش اونه تا من .... مثلا یه روز اگه منو شوهرم بخوایم جایی بریم بعضی وقتا اونم باهامون میاد . من واقعا حسودیم میشه . چیکار کنم ؟// رابطه ی رفاقتم بین اونا باید حد و مرز داشته باشه نه اینطوری ......این درستشه آدم تا چشمش به دوستش بخوره زنشو این طوری کم محلیش کنه ؟.
    از طرف دیگه رابطمون با هم خیلی سرد شده . رفتاراش با من خیلی عوض شده .
    دیگه من حالم از این دنیا و زندگیم به هم میخوره . من هنوز 5ماه نشده از ازدواجم پشیمونم پس دیگه عروسی که کردم چی میشه .
    اگه میشه یه کمکی بهم کنید یه راه حلی بدید بهم ..................تو رو خدا:(

  2. کاربر روبرو از پست مفید delsa تشکرکرده است .

    roze sepid (یکشنبه 19 خرداد 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    91
    Array
    اول مشکل خودت رو حل کن. مشکل افسردگی و هر چیزی که در دوران مجردی ناراحتت می کرده.
    .
    بعد که خودت حالت خوب شد بشین ببین حاضری با این مرد زندگی کنی یا نه. فعلن تو باید به خودت فکر کنی. برو پیش روان شناس یا مشاور یا کتاب بخون یا سی دی های مشاوره گوش بده. مشکل خودت رو حل کن. با خانواده خودت کنار بیا.
    .
    تو خودت دستت شکسته بوده رفتی با یکی ازدواج کردی که پاش شکسته !!!
    حالا هم می خواین با هم راه برین و بدوین!!! معلومه که نمیشه!
    .

  4. 5 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    nosh nosh (دوشنبه 20 خرداد 92), roze sepid (یکشنبه 19 خرداد 92), نیلا (یکشنبه 19 خرداد 92), شیدا. (یکشنبه 19 خرداد 92), شوکا (دوشنبه 20 خرداد 92)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 آبان 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,447
    سطح
    29
    Points: 2,447, Level: 29
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 100 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مثلا یه مورد مشکلی که دارم اینه : تودوران نامزدیم این آقا یه پسر مسلمون بود که نماز می خوند اهل دود و دم نبود و پسر خیلی خوب و با شعوری به نظر می رسید . اما حالا همش به اسلام توهین می کنه و میگه میخوام دینمو عوض کنم ، حالا می بینم که همش سیگار و قلیون می کشه ، یه سری اخلاقایی که داشت عوض شده .
    من خیلیها رو میشناسم که طی چند سال گذشته دین و ایمون از یادشون رفته . خودم هم جزوشونم .
    مشکل سیگار و قلیون هم از اثرات اونه . خیلیا تو این چند سال به خاطر افسردگی و مشکلات اقتصادی رو به مواد مخدر اوردن . پس فکر نکنید این فقط مشکل شماس .

    یه کشور داره با این فاجعه دست و پنجه نرم میکنه . مشکل از جای دیگس.

  6. 3 کاربر از پست مفید soheil2 تشکرکرده اند .

    delsa (یکشنبه 19 خرداد 92), nosh nosh (دوشنبه 20 خرداد 92), roze sepid (یکشنبه 19 خرداد 92)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 خرداد 93 [ 10:50]
    تاریخ عضویت
    1392-3-19
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    829
    سطح
    15
    Points: 829, Level: 15
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بچه ها ممنونم که جواب دادید بهم . سهیلی عزیز درسته حرفتونو قبول دارم که مشکل از جامعه است اما آیا من میتونم با کسی که باهاش مشکل اعتقادی و دینی دارم زیر یک سقف باشم ؟ کسی که من هر وقت نماز میخونم یا حرفی از اسلام میزنم مسخرم میکنه و به دین و اعتقاداتم توهین میکنه و باعث اعصاب خورردیم میشه ؟؟؟
    حالا نماز و سیگار و دینم هیچی . با بقیش چیکار کنم ؟ شوهر من حق پذیر نیست یعنی هر وقت یه اشتباهی میکنه نمیخواد قبول کنه که اشتباه کرده و عذر خواهی کنه . مثلا من هروقت دوستانه ازش انتقاد میکنم یا میگم از فلان حرفت ناراحت شدم اصلا اشتباهشو قبول نمیکنه و میگه تو حساسی . سخت نگیر .....و بحثمون میشه . چند وقتیه دیگه هر وقت کاری میکنه که من ناراحت میشم دیگه ازش انتقادی نمیکنمو همشو تو خودم میریزم . چون میدونم مشکل ما با حرف زدن حل نمیشه .... اما من تا کی می تونم اینکارو کنم و تو خودم بریزمو و خودخوری کنم ؟ با پسر خالش که عین یه کنه به من و اون چسبیده و همیشه بین ماست چیکار کنم ؟با سرزنش هایی که در مورد پدرم بهم میکنه چی؟(من قبول دارم بابام بد اخلاقه اما هر قدرم که بد باشه دوست ندارم شوهرم پشت سرش حرف بزنه ) کسی حرفای منو درک میکنه . من دنبال اینم که زندگیمو نجات بدم ....0

  8. کاربر روبرو از پست مفید delsa تشکرکرده است .

    roze sepid (یکشنبه 19 خرداد 92)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام دوست خوبم
    خوش اومدید به همدردی
    دو تا توصیه دارم برای شما که شک دارید که آیا انتخابتون مناسب بوده یا نه بهش حتما توجه کنید :
    1- تا مشکلاتتون به میزان قابل توجهی حل نشده عروسی را عقب بندازید
    2- اگر رابطه ج ن س ی کامل با ایشون نداشتید تا حالا، مواظب این مسئله باشید و این کار رو نکنید
    به قول دوستان یه مقدار از مشکلاتتون ممکنه به قبل از ازدواج برگرده. میشه در مورد مشکلاتی که در دوران مجردی داشتید توضیح بدید؟
    وضعیت تحصیلی و موقعیتتون تو خانواده چطور هست ؟
    با ایشون چطوری آشنا شدید و مدت آشناییتون چقدر بوده؟
    آیا آدم مذهبی هستید و چقدر به مسئله دود و دم حساس هستید؟
    به جز سیگار و قلیون آیا تا به حال شک کردید که ایشون آیا مواد دیگری مصرف می کنند ؟
    The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. 3 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    roze sepid (یکشنبه 19 خرداد 92), شیدا. (یکشنبه 19 خرداد 92), شوکا (دوشنبه 20 خرداد 92)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 خرداد 93 [ 10:50]
    تاریخ عضویت
    1392-3-19
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    829
    سطح
    15
    Points: 829, Level: 15
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم من تو مجردیم با پدرم مشکلات زیادی داشتم از همه نظر . و هیچ وقت نتونستم اون مشکلاتو باهاش حل بکنم .......و از طرفی از تنهایی زیاد افسردگی گرفته بودم .و خیلی مشکلات دیگه !!!!!! من تک فرزند خانواده ام و دانشجوام .نحوه آشناییمون این طور بود که از نظر خانوادگی با هم آشنایی خیلی دوری داشتیم .باباهامون با هم دوست بودند و نامزدیه من و ایشون 1 سال بود .
    من خیلی آدم مذهبی نیستم اما نسبت به عقاید و دینم تعصب دارم نمیخوام کسی بهشون توهین کنه حتی شوهرم .این منو ناراحت میکنه . در مورد سیگار و دود و دم من حساسیت زیادی دارم ولی مطمئنم که به غیر سیگار چیزی مصرف نمیکنه ولی نگرانی من اینه که این سیگار بعدنا تبدیل بشه به مصرف مواد مخدر .

  12. کاربر روبرو از پست مفید delsa تشکرکرده است .

    دیونشم (دوشنبه 20 خرداد 92)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 232 در 92 پست

    Rep Power
    31
    Array
    ببین عزیز جان باید اول مشکل خودت را حل بکنی و به یه آرامش نسبی که رسیدی بعد بیایم راجب همسرت صحبت بکنیم تا خودت حل نشی کس دیگرو نمیتونی تغییر بدی از مشکلات خودت بهمون بگو ؟؟؟ و یکیم این که آیا میخوای شوهرت را کمک کنی تغییر کنه یا نه میخوای تمومش بکنی ؟؟در مورد شوهرتم فعلان سعی بکن باهاش دوست باشی عزیزم باهاش مخالفت راجب سیگار و قلیون نکن باهاش عین پسرخاله اش رفیق باش راه اشتباهی هست که داره میره هر چقدر مخالفت بکنی بدتر هستش و اون با تو لج میکنه و به طرف کسی و کارایی میره که نباید بره باهاش رفیق بشو با حوصله بعد که رابطتون خوب و نزدیک شدش باهاش راجب ضررهایی که به جسمش میزنه حرف زن نه راجب دین و غیره هر سری یه ضررشو بگو و مثال بزن فلانی قلبش به خاطر دود دچار مشکلش شده ... اونم بعد صمیمیت و راحتی وقتی با تو خوب و راحت و صمیمی بشه پسرخاله اش هم حذف میشه از زندگیش منتها باید صبور باشی. راجب پدرت هم اصلا در مقابل حرفاش جبهه نگیر بگو تو درست میگی اخلاق پدرم اینجوریه نمیشه کاریشم کرد اما پدر بلخره کم و زیاد زحمتمو کشیده باید احترامشو نگه دارم نمیشه که تغییرش داد منم میدونم رفتارش درست نیت خیلی جاها

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    122
    Array
    عزیزم
    ازدواج درمان درد افسردگی و تنهایی و .. نیست، ما باید قبل از ازدواج زندگی خوبی داشته باشیم که با حضور فرد دیگری این ازدواج بهتر بشه . مطمئنا شوهر شما دوای درد های شما نمی تواند باشد.
    من نوشته هاتونو چند باری خوندم و راستش چیز زیادی دستگیرم نشد. مثلا متوجه نشدم دروغ های ایشان در چه سطحی بوده، و بعد از ازدواج به غیر از مسئله دود و دین ( که البته مهم هم هست ) دیگه چه دروغ هایی از ایشون رو شده؟!
    و باز هم متوجه نشدم شما که با پدرت اختلاف داشتید چطور پسر دوست پدرتان را برای ازدواج انتخاب کردید؟
    باید توجه داشته باشید که هم شما و هم نامزدتون کم سن و سال هستید و حتی زیر سن ازدواج قرار دارید. بنابراین مسائلی را که در سنین بالا می توان خیلی راحت مدیریت کرد الان برای خودتون معضل می کنید. مثلا اختلاف نامزدتون با پدر مسئله ای است که با اندکی مدیریت میشه حلش کرد.
    مسئله سیگار و قلیون اگر در این حدی که گفتید باشه هم باید بگم یکی از فامیل های من پسر 35 ساله ای بود که از 20 سالگی سیگاری بود، الان 2 ساله که ازدواج کرده و خانومش با پشتکار و سیاست( و نه دعوا ) در مقابل چشم های بهت زده من ترکش داد. قلیون هم که دائما در دسترس نیست و سالی و ماهی یک بار استفاده میشه و میشه از کنارش گذشت .
    من شدیدا به شما توصیه می کنم مشاوره حضوری بگیرید. چون یک سری مشکلات قبل از ازدواج دارید که میزان و عمق و شدتش را ما نمی دونیم، مثلا اگر افسردگی دارید حتما باید درمان بشه، و یک سری مشکلات بعد از ازدواج که از دید من حاد نیستند و با اندکی درایت می شه رفع و رجوعش کرد.
    ضمنا دوستم توضیحاتی که میدید خیلی کلی ناقص هست . کاش مثلا از مورد دعواهاتون مثال عینی بیارید که ریشه یابی بشه که مشکلتون در چه حد هست و چطور میشه حلش کرد.
    The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام دلسا جان

    منم تقریبا در وضعیت شما هستم در زمان مجردی با پدرم خیلی اختلاف داشتم و دارم تا جایی که هم درس میخوندم و هم کار میکردم پدر من به خاطر اعتیادش به هر کسی رو میزد و قرض بالا می اورد و الان هم همینطوره ولی من و خانواده ام دیگه قوبل کردیم و هر دفعه کسی به در خونه پدرم بیاد و بگه طلبکارم مادرم و من هر طور شد طرف راضی کرده و پولش پرداخت میکنیم متاسفانه باید قبول کرد که درست بشو نیست و باید مدارا کرد

    من هم تقریبا قبول کردم و به زندگی ام ادامه دادم و میدم ..... سعی کن پدرت هر طوری که هست بد یا خوب قبول کنی و زیاد باهاش بحث و جدل نکنی و اجازه ندی مشکلی که با پدرت داری مانع از تصمیم گرفتن درست بشه

    در مورد ازداوجم هم تقریبا اوایل زندگی قبول نداشتم و سخت میگرفتم به خود که چرا همسرم کارش به من دروغ گفت و حتی اصلا کاری نداشت خیلی سعی کردم وضعیتش قبول کنم و و به کمک خودش و من مبلغی تهیه کردیم و ماشین خریدم که باهاش کار کنه

    پس ببین میشه فقط باید از خودت بگذری و خیلی چیزهارو قبول کنی مطمن خداوند حاضر و ناظر است و بهت کمک میکنه
    برای من که اینطور بود

    تو شوهرت میگی سیگاریه و قلیان میکشه شوهرم من هم فقط قلیان میکشه و تفریحی ... به نظرم ببین با محبت میتونی کمک کنی که سیگار و قلیانو اگر دوست نداری بزاره کنار ..... متاسفانه بعضی از آدمها به هیچ طریقی درست نمیشن و تغییر نمیکن

    همسر من وسواس هم داره .... من اوایل سرزنش میکردم ولی حالا یاد گرفتم سرزنش نکنم فقط با گوش دادن به حرفش کمک کنم یکم وسواسش کم کنه و امیدوارم بتونم برای همیشه از بین ببرم

    همسر من هم چندین بار توی دعوا اعتیاد پدرمو به سرکوفت زده ..... و هیچ وقت هم در زمانی که آروم بوده معذرت نخواسته ..... چندین بار منو زده و هیچ وقت معذرت نخواسته

    من قبول کردم اون ظرفیتش بیش از این نیست

    تو هم سعی کنم با ابزاری مثل محبت کردن ..... سازش کردن..... قوبل واقعیت ...... صبحت بدون نصیحت کردن

    من هم به جدایی خیلی فکر میکنم ولی الان که عروسی کردم یک برام سخته

    تو رو نمی دونم چون نامزد هستی یک بیشتر تامل کن ببین اگر واقعا درست بشو نیست و اعصاب خردکنی داره با یک مشاور مشورت کن و بعد به جدایی فکر کن
    بتونی مشکلتو حل کنی

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    35
    Array
    عزیزم زندگی مثل شطرنج میمونه سعی کن مهره هاتو درست بچینی الان اصلا به جدایی فکر نکن میشه مثل ازدواجت یه تصمیم سریع و بی هدف.اولا حتما برو پیش مشاور و مشکل خودت رو حل کن و بعدش به مشکلاته نامزدت برس.اصلا باهاش دعوا نکن سعی کن باهاش دوست باشی.خودت هم جوونی و خوب میدونی جوونها از نصیحت و دعوا و اجبار بدشون میاد پس سعی کن به قول معروف رگ خواب نامزدت رو پیدا کنی و کمکش کن.الان اصلا اصلا اصلا به جدایی فکر نکن همه ی راههایی رو که دوستان گفتند امتحان کن اگر دیدی نمیشه و درست نمیشه به عنوان اخرین راه بهش فکر کن اونم باز موقعیتت رو سبک و سنگین کن ... . فعلا دنبال حل مشکل خودت و نامزدت باش


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا من مقصرم یا اون؟؟؟
    توسط bluee در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 08 مرداد 95, 17:41
  2. امیدم به زندگی کم شده ( چرا من ؟؟؟ کمکم کنید)
    توسط ab96 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 شهریور 94, 13:47
  3. به اين احساس اوليه اعتماد كنم؟؟؟ ... به نظرتون من زود قضاوت ميكنم؟؟؟
    توسط rama25 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 شهریور 91, 09:00
  4. چطور بهش بگم ؟؟؟
    توسط amir_irani در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 دی 89, 19:33
  5. با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
    توسط sara62 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: شنبه 10 مهر 89, 12:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.