سلام به همه ی بچه های تالار هم دردی .
راستش من مشکلات زیادی دارم . تو رو خدا کمکم کنید.
من نمی تونم مشکلمو به کسی بگم اما امروز تصمیم گرفتم بیام اینجا از شما کمک بخوام . 21 سالمه و حدودا5 ماهه عقد کردم . اما شدیدا پشیمونم از ازدواجم یعنی در واقع من واسه فرار از یه سری مشکلاتی که تو خونه داشتم و افسردگی شدیدی که گرفته بودم تصمیم به ازدواج با یک آقای 23 ساله رو گرفتم و ما یک سال نامزد بودیم (زیر نظر خانواده ها) . اما می بینم حالا که ازدواج کردم مشکلاتم صد برابر شده . دیگه حوصله ی زندگی کردن ندارم ، حوصله ی حرص خوردن و غصه خوردنو ندارم .
مثلا یه مورد مشکلی که دارم اینه : تودوران نامزدیم این آقا یه پسر مسلمون بود که نماز می خوند اهل دود و دم نبود و پسر خیلی خوب و با شعوری به نظر می رسید . اما حالا همش به اسلام توهین می کنه و میگه میخوام دینمو عوض کنم ، حالا می بینم که همش سیگار و قلیون می کشه ، یه سری اخلاقایی که داشت عوض شده .
هرچی باهاش حرف می زنم که قانعش کنم دیگه این کارا رو نکنه اما اصلا فایده نداره همش بهونه های الکی میاره . یعنی در واقع قبل ازدواج این رفتارایی که نشون داده همش دروغ بوده . اصلا حرف همو نمی فهمیم . هر سری که میرم خونشون با هم دعوامون میشه چون حرف دهنشو نمیفهمه . من ازش زده شدم به خاطر دروغایی که تو دوران نامزدی بهم گفت و حالا رو شده .... دیگه اصلا دوست ندارم برم خونشون ....... از طرف دیگه ام بابام اولای عقدمون جلو ی شوهرم و خانواده شوهرم یه سری رفتارایی نشون داده که حالا شوهرم مدام به من سرکوفت می زنه و سرزنشم میکنه ، بابام آبرومو جلوی شوهرم برده . و به خاطر یه سری اختلافایی که با بابام داره دیگه اون خونمون نمیاد .
حالم از این ازدواجی که کردم به هم میخوره و پشیمونم . چیکار کنم ؟؟؟ من دوران مجردیه خوبی نداشتم و حالا دوران عقدمم گندتر از مجردیم شده . یک مشکل دیگه ای که دارم اینه که شوهرم خیلی خیلی با پسر خالش صمیمیه . اگه یه روز با هم تماس تلفنی نداشته باشن روزشون شب نمیشه . وقتی شوهرمو و اون به هم میرسن دیگه شوهرم اصلا منو یادش میره و همش میره با اونه انگار نه انگار که من هستم . میوه و شیرینی دهن هم میذارن و از کنار هم تکون نمی خورن لباساشونو با هم ست می کنند . انگار زنش اونه تا من .... مثلا یه روز اگه منو شوهرم بخوایم جایی بریم بعضی وقتا اونم باهامون میاد . من واقعا حسودیم میشه . چیکار کنم ؟// رابطه ی رفاقتم بین اونا باید حد و مرز داشته باشه نه اینطوری ......این درستشه آدم تا چشمش به دوستش بخوره زنشو این طوری کم محلیش کنه ؟.
از طرف دیگه رابطمون با هم خیلی سرد شده . رفتاراش با من خیلی عوض شده .
دیگه من حالم از این دنیا و زندگیم به هم میخوره . من هنوز 5ماه نشده از ازدواجم پشیمونم پس دیگه عروسی که کردم چی میشه .
اگه میشه یه کمکی بهم کنید یه راه حلی بدید بهم ..................تو رو خدا:(
علاقه مندی ها (Bookmarks)