
نوشته اصلی توسط
goleyad
سلاممنم اکثر مطالب و پاسخ های تایپیک شمارو خوندم...وقتی این چیزارو میبینم و میشنوم بخدا بیشتر سردرگممیشم...منم مشکل آقای مهران رو دارم(که اکثرا ایشون رو ایده آلگرا خطاب کرده بودن چون این آقا دوس داشتند خواسته هاشونو دنبال کنند و دنبال یکیبودند که باهاشون جور باشه از هر نظر..)اما با این تفاوت که من هنوز به اون سطح بالابالاها نرسیدم اما خیلی دوست دارم به اون چیزاییکه میخوام و مد نظرمه برسم...بهتر بگم جزو هدف و آرزوهامهمیخوام ماجرای خودمو واستون تعریف کنم:"دیروز یه آقایی با خانوادشون تشریف اوردنبرا خواستگاری,من و این آقا قبلا همو ندیده بودیم!خواستگاری کاملا سنتی بود ...بهترهبگو منو خواهرشون به ایشون معرفی کرده بودند..."الان که دارم فکر میکنم میبینم زیاد جالب صحبت نکردمبا این آقا ...چون زیاد وارد جزئیات شدم...مثلا یه همچین حرفایی بین من و این آقا مطرح شد:ایشون اول راجب تحصیلات و سنم سوال پرسیدند.اونروز صبح قبل اینکه اینا بیان خونمون صبحش من با مادرم رفته بودم بیرون و ایشون منوبیرون دیده بودند.ازم پرسیدند امروز شما با مادرتون بودید منم گفتم بله...گقتند شمامانتویی هستید جواب دادم بله...اولین حرفشون این بود که اگه من ازتون بخوام چادری بشیدقبول می کنید من اولش سکوت کردم و ...یجورایی فک کنم متوجه شد که نه دوس ندارم چادریشمبعدش گفتند من دوس ندارم خانومم بیرون کار کنه یعنیمد نظرم این بودش که خانومم خانه دار باشه ولی چون خواهرم گفته بودند رشته شما جوریهست که حتی تو خونه هم میشه بشینید پشت کامپیوتر و محاسبات و ... رو انجام بدید گفتمشاید بتونید بهم کمک کنید تو کارم.اما من گفتم من لیسانس نمیگیرم که خونه بشینم مندوس دارم کار کنم حالا صرفا نه بخاطر درآمدش بخاطر اینکه دوس دارم تو اجتماع باشم...ایشونگفتند که محیط کار و جامعه خوب نیستش و من دوس ندارم یکی تو محیط کار به خانومم زلبزنه حالا نمیدونست اسمشو بزاره حسادت یا تعصب و یا....راجب ادامه تحصیل بحث شد...من گفتم که من میخوامتا دکترا ادامه بدم و دوس دارم واسه دکترا برم خارج از کشور(اما حالا از زدن این حرفمپشیمونم چون فک میکنم زیاد وارد جزئیات شدم و درست نیس,شاید یه زمانی نتونستم به اینخواسته م برسم و اونوقت طرف راجع به من چی فک میکنه سالها بعد...)ایشون اول چیز خاصی نگفتند ولی بعدا بهم گفتند کهاگه من ازتون بخوام که تا همین لیسانس ادامه بدید قبول می کنید منم خیلی رک گفتم نه!خلاصه یه همچین حرفایی زده شد...نمیــدونم برخوردو صحبت هام درست بوده یا نه!از این میترسم که در آینده پشیمون شم اینکه چرابه بقول ایشون اینقد ایده آل گرا بودم و رو واقعیات تمرکز نکردممن چیکــــار کنــم؟؟!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)