به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 09:17]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    923
    سطح
    16
    Points: 923, Level: 16
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    307

    تشکرشده 305 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آيا اين رفتار جرات مندانه است؟مي خواهم منفعل نباشم.

    خوب من آخرش رفتم پيش مشاور خانواده. بعد از اينكه جريان تنش چندين ساله بين پدر و همسرمو براش تعريف كردم و همچنين موضوعات اخير رو . مشاور به من گفت من خودم مقصر بودم كه خيلي منفعلانه رفتار كردم و هميشه اجازه دادم والدينم هر چقدر دوست داشتند بهم فشار وارد كنند حتي اگر به زعم خودشون بهت لطف مي كردند اما عملا در تنگنا قرارت دادند و تو بخاطر اينكه دختر خوبه باشي دم نزدي. در حال حاضر همين كار رو هم با همسرت كردي و خواستي از اون يك موجود منفعل بخصوص در مقابل پدرت بسازي كه حتي حق اظهار نظر نداره.
    در خصوص جريان اخير خواستگاري و بله برون خواهرم كه دقيقا تاريخشو وقتي گذاشتند كه همسرم در شهر ما نيست و براي انجام كارهاي ضروري خودش مجبوره بره (ديشب به روح پدرش قسم خورد كه عمدي در كار نيست ودارم به خاطر كارم مي رم.) هم مشاور به من گفت شما بايد با همسرت همدلي كني و جراتمندانه با خانواده ات روبرو بشي. عملا تو هم در اينجا ديده نشدي. عملا با محترم نشناختن حضور همسرت در خانواده اي كه اين چيزا براشون سابقا خيلي مهم بوده ، تو رو هم كوچك كردند و بايد در اين شرايط از انفعال دست بكشي و تو هم در مراسم حضور پيدا نكني.

    با اين تفاسير من طبق گفته مشاور ديگر نقش ميانجي رو نبايد ايفا كنم. فقط ديگه نبايد در مراسم خواستگاري حاضر بشوم و بعدش كه آب ها از آسياب افتاد به والدينم بگم من ازشون به اين خاطر ناراحتم و وقتي ديدم بخاطر شوهرم خواستگاري رو دو روز عقب نينداخته اند و با كارشون نشون دادند كه خيلي براشون مهم نبوده حضور همسرم . منم ترجيح دادم بدون همسرم جايي نباشم.


    ميترسم هنوز. از عواقبش مي ترسم... به نظرتون اين كار رو انجام بدم؟

  2. 3 کاربر از پست مفید مهرو تشکرکرده اند .

    مهرو (دوشنبه 09 بهمن 91)

  3. #2
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: آيا اين رفتار جرات مندانه است؟مي خواهم منفعل نباشم.

    سلام مهرو
    قهر کردن به هیچ وجه جراتمندانه نیست و این رفتار شما به نوعی قهر محسوب می شه
    در مهارت رفتار جرات مندانه چیزی به عنوان بعدا خدمتتون می رسیم وجود نداره و فرد جرات مند هرگز تلافی نمی کنه و یاگله نمی کنه. عملا تلافی و گله، نمادهایی از پرخاش و انفعال هستند که موجب خواهد شد صمیمیت بسرعت کاهش پیدا کنه
    معمولا افراد پس از ازدواج بمنظور ایجاد صمیمیت بیشتر بخصوص با خانواده به موضع انفعال فرو می روند و البته با این کار موجب می شوند یک چرخه منفی شدید راه بیوفته و صمیمیت به شدت کاهش پیدا کنه. کاری که شما کردین تا کنون این بوده! یعنی به جای اینکه صمیمیت بیشتر بشه، صمیمیت کمتر شده! و شما دختر حرف گوش کنی بودید!!! اما با شما صمیمی نیستند و شما رو در نظر نمی کیرند چون دختر خوبی بودید اما خانواده و شخص ارزشمندی نبودید!
    جرات مندی همواره موجب افزایش صمیمیت می شه و نباید با پرخاشگری اشتباه بشه، پس دقت کنید
    در رفتار جرات مندانه شما خواسته ها و نیازهای خود رو با در نظر گرفتن و احترام به حقوق فردی طرف مقابل بیان می کنید
    حالا در این مورد خاص، که سوال کردید رفتار جرات مندانه این است که درخواست جرات مندانه ای مطرح شود از سوی شما و بگید
    پدر جان، من خیلی برای شما احترام قائلم و می دونم تمامی جوانب رو بی شک برای زمان مراسم خواستگاری در نظر گرفته اید، ولی همسر من در اون روز شهرستان کار داره و متاسفانه نمی تونه زمانش رو تغییر بده، برای همین چون دوست داشتم در مراسم حضور داشته باشم و حضورم بدون ایشون بی معنی است، لطفا در زمان مراسم یه تجدید نظری بکنید
    در درخواست جرات مندانه استفاده از پیامهای " من " ضروری است و استفاده از پیامهای تو پرخاشگرانه است
    تاپیکی با عنوان " چکونه منفعل نباشیم" رو جستجو کنید و بخونید

    موفق باشید

  4. 12 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    sci (یکشنبه 08 بهمن 91)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 09:17]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    923
    سطح
    16
    Points: 923, Level: 16
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    307

    تشکرشده 305 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آيا اين رفتار جرات مندانه است؟مي خواهم منفعل نباشم.

    آقاي Sci واقعا خوشحالم كرديد كه به پستم سر زديد. واقعيتش همين مشاوري كه پيشش رفتم با توجه به شناختي كه از پدرم دورادور داشت، گفتند كه بايد پدر ت متوجه بشه ويك تكوني بخوره. درسته شايد يه هزينه هايي هم اين جريان داشته باشه و دلخوري هايي هم پيش بياد.چون قبلا سر جريان جلسه معارفه خواستگار با خانواده ما از پدرم خواسته بودم كه به همسرم زنگ بزنه و خودش شخصا بهش بگه كه در مراسم حضور داشته باشه و متاسفانه پدرم سر همين جريان به شدت با مادرم گلاويز شد و حتي ايشونو زد! و كلي جريانات بوجود آمد كه واقعا انرژي منو گرفت، مشاورم گفت ديگه امكان داره مجددا پدرت لجبازي كنه و دليل بياره كه خب همسرت مي گذاشت هفته ديگر بره و يا خودشو بايد برسونه(چون بعيد نيست از پدرم گاهي خيلي لجبازي مي كنه) و نهايتا تو مقصر شناخته ميشوي كه در روند مراسم ها هميشه نه ! مي آوري.

    به همين دليل مشاور گفت اصلا بروز نده كه قصد نداري در مجلس حاضر شوي .حتي روز مراسم هم اگر تماسي گرفتن دقيقا نگو نمي روي. يه بهانه بياور و نهايتن نرو. چند روز بعد بگو واقعيتش من از اين قضيه دلگير بودم و حق رو به همسرم مي دهم و به همين دليل خودم هم نيامدم. تا خانواده بويژه پدرت متوجه شود كه نبايد اينقدر تو را اذيت كند و به اين شكل حتي امكان اينكه در عقد يا عروسي خواهرت هم نباشيد، هست و در رفتارش تجديد نظر كند.

    درادامه من به همسرم امروز صيح در حاليكه به شهرستان رفته از طريق مسج گفتم كه من تمام ديروز به اين فكر مي كردم كه بدون تو در مجلس خواستگاري و بله برون نمي روم. هرچند مي دانم خانواده ام از روي غرض اين كار رو نكردند و رفتار منفعلانه من باعث و باني اين برخورد بوده ولي من تحمل اينكه تو رو كسي بي دليل ناراحت كنه ندارم حتي اگر عزيزترينم باشه و در اين شرايط حق ميدهم كه ناراحت بشي . همسرم در جواب گفت كه نمي خواهم جوري رفتار كني كه از چشم من ببيند هر چند ناراحت شدم كه چرا با علم اينكه من اين هفته برنامه ديگري داشتم و به مادرت هم گفته بودم، باز جلسه را هماهنگ كردند و از من توقع كوتاه آمدن دارند. درادامه هم به من گفت اگر چنين تصميم سختي گرفتي حمايتت مي كنم.(كلا همسرم مخالف اينه كه به خانواده ام هم بگويم كه او ناراحت شده از اين برخوردتون! مي ترسه اگر برخوردي پيش بياد مجددا اون خراب بشه).

    اميدوارم با راهنمايي شما بتوانم اين مساله را مديريت كنم.

  6. 4 کاربر از پست مفید مهرو تشکرکرده اند .

    مهرو (یکشنبه 08 بهمن 91)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    149
    Array

    RE: آيا اين رفتار جرات مندانه است؟مي خواهم منفعل نباشم.

    مهرو جان به نظر من پیشنهاد جناب آقای sci خیلی بهتر از پیشنهاد مشاوره ات هست
    چون قطعا درگیری و ناراحتی زیادی بعدا پیش خواهد آمد که کلی انرژی از تو و همسرت خواهد گرفت

  8. 7 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (یکشنبه 08 بهمن 91)

  9. #5
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: آيا اين رفتار جرات مندانه است؟مي خواهم منفعل نباشم.

    خانم مهرو،
    متاسفانه موافق نیستم که ابراز نکنید نظرتون رو چون هم منفعلانه است و هم پرخاشگرانه
    شما درخواستتون رو مطرح کنید و بعد در صورتیکه هر موضعی گرفتند که نمی خواستند تجدید نظر کنند به آرامی اعلام کنید که متاسفانه نمی توانید در این مراسم شرکت کنید و از خواهرتون بابت این عدم شرکت عذر خواهی کنید و به ایشون موضوع رو توضیح دهید
    دقت کنید که اگر می خواهید رفتار جرات مندانه داشته باشید شیوه اش این هست
    ضمنا یک نکته: شما تحت هیچ شرایطی نباید عصبانی شوید

  10. 11 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    sci (یکشنبه 08 بهمن 91)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 09:17]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    923
    سطح
    16
    Points: 923, Level: 16
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    307

    تشکرشده 305 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آيا اين رفتار جرات مندانه است؟مي خواهم منفعل نباشم.

    واقعا ممنونم از همتون بخصوص شما آقاي Sci كه مي دونم واقعا با دانش و حوصله به سوالات مراجعان پاسخ مي دهيد. پس برام دعا كنيد كه بتونم در مقابل پدرم اين خواسته رو مطرح كنم.
    ذهن من پر از باورهاي ديكته شده است كه وقتي بهشون فكر مي كنم از خودم خجالت مي كشم. تر س از ناراحت كردن پدرم! در واقع حسيه كه همه ما در خانواده داريم و بيشتر از همه من و مادرم درگيرش هستيم. از الان تپش قلب گرفتم كه قراره اينو ازشون بخواهم.باورتون ميشه هنوز كسي به من نگفته قراره برنامه اي باشه!

    آقاي sci عزيز ، من بخاطر شغلم و مسايل كاري ام كاملا به موضوعات روانشناسي آگاهم. با افراد سطح بالاي جامعه به لحاظ تحصيلي سرو كار دارم و شرايط اجتماعي ام بسيار خوبه ولي ....ولي غمگينم! اصلا خودمو دوست ندارم! واقعا حس شادي در وجودم نيست. اين انفعال و اعتراض نكردن و خودخوري و ترس از اينكه ديگران دوستم نداشته باشند در واقع بارزترين خصلت اخلاقي منه كه باعث شده در نهايت اين روزها من رو فردي گاها عصبي و پرخاشگر نشون بده. من مثل يه فنر كه فشرده شده و هميشه تحت اين فشار بوده هستم كه الان ديگه دارم مي زنم بالا. ديگه دارم قاطي مي كنم. روي كارم، روي برخوردهاي اجتماعي ام هم اثر گذاشته و منزوي ام كرده... به نظرم چون روي خودم كار كردم و سعي كردم مسالمو هي كشف و حلاجي كنم يكم رسيدن به اين مرحله در من طولاني تر شده. ولي الان واقعا حالم خوب نيست. مثالشم اينه كه چند روزه مرخصي گرفتم وفقط صبح ها ميام تو دانشگاه محل كارم مي نشينم و بدون خوندن حتي يه مقاله يا نوشتن كار و....فقط تو سايت همدردي مي چرخم!!!! آخه اينم شد كار؟

  12. 5 کاربر از پست مفید مهرو تشکرکرده اند .

    مهرو (یکشنبه 08 بهمن 91)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-6-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,179
    سطح
    28
    Points: 2,179, Level: 28
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    206

    تشکرشده 221 در 81 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: آيا اين رفتار جرات مندانه است؟مي خواهم منفعل نباشم.

    مهرو جان نقاط خيلي خيلي مشتركي داريم.
    من هم مدتيه كارم شده بيام و توي تالار بچرخم و منتظر جواب بمونم. حتي كارهايي كه رئيسمون هفته پيش از من خواسته هنوز انجام ندادم. موضوع من هم كه از جهاتي بي شباهت به موضوع شما نيست، همه وقت و انرژي منو گرفته. خيلي حس بي خودي و بيهودگي ميكنم. نه كارم رو درست انجام مي دم نه درس مي خونم. همه فكر و ذكرم شده همسر و پدرم . فكر مي كنم اين دو مثل پدر و پسر باشند همه ي مشكلات من حل مي شه و من خوشخبترين دختر روي زمين مي شم. هر چند الان اوضاع خوبه ولي هميشه يك ترسي در دلم هست كه نكنه با يك جمله كارها خراب شه و باز بي تابي ها...
    شايد خنده ات بگيره 40 روز زيارت عاشورا نذر كردم همه چي خوب و آروم و صميمي باشه و همين كه 40 روز تموم مي شه از فرداش باز 40 روز ديگه نذر مي كنم. الان 4 تا 40 روز نذر كرده و خوانده ام و شايد باورت نشه مي ترسم يك روز دعا رو كنار بذارم و اوضاع خراب شه. اصلاً به كل مخم داغون شده و همه تمركز زندگي ام روي اين موضوع است.

    استاد گرامي جناب sci بي صبرانه منتظر راه حل ها و راهنمايي هاي كارشناسانه و استادانه شما هستم.

  14. 4 کاربر از پست مفید negar_ba تشکرکرده اند .

    negar_ba (یکشنبه 08 بهمن 91)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 09:17]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    923
    سطح
    16
    Points: 923, Level: 16
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    307

    تشکرشده 305 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آيا اين رفتار جرات مندانه است؟مي خواهم منفعل نباشم.

    آقای sci محترم واقعا الان به کمکتون نیاز دارم

    من مثلا خواستم رفتار جراتمندانه رو تست کنم. امروز ظهر وقتی برای برداشتن دخترم به منزل مادرم رفتم. مادرم در خصوص مراسم بله برون خواهرم شروع به صحبت کرد و از پدرم شروع به بدگویی کرد که خیلی رفتارش عصبیه و....
    منم اصلا فکرشو نمی کردم که جریان از مادرم آب میخوره گفتم واقعیتش منم تصمیم دارم در خصوص جریان خواستگاری با پدر صحبت کنم منم یکم دلخور شدم چون احتمالا پدر میدونست همسر من سه شنبه نیست و بگم که اگه امکانش هست جلسه رو یکم جابجا کنن که ما بتونیم باهم تو جلسه باشیم. .که مادرم عصبی شدو گفت دوباره تو شروع کردی؟! اصلا من دوست داشتم سه شنبه باشه و هر آدم مسلمونی این روز رو ول نمی کنه .مگه حضرت محمد چند بار به دنیا میاد! اگر تو هم دوست نداری نیا! تو آأم نیستی که برای مراسم خواهرت هی حرف و حدیث میاری. تو مقصری که طرف ما رو رها کردی چسبیدی به شوهرت. من خودم پدرتو متقاعد کردم وگرنه اصلا دلش نمی خواست به این زودی مراسم پیش بیاد. من به پدرت نگفتم همسرت نیست. گفتم اگر برای همسرت، خواهر زنش مهمه و ما مهمیم یه روزه میره و میاد مگر غیر از 5 ساعت تو اتوبوس نشستن داره؟!!!
    آخرشم کلی بد و بیراه به من و خانواده همسرم و خود همسرم گفت و حتی گفت من اکر شما تو مراسم تیومدین. زنگ می زنن به خانواده شوهرت همشونو می شورم!!! شوهرتو می کنم سکه یه پول و ولت می کنم به امون خدا.
    همچنین بهم گفت اصلا من آهت میکنم که همین دختر یک ییدونه ات تمام این زجرها و تنش هایی که تو به من دادی رو از تو دلت در بیاره. ضمن اینکه من می دونم همه این حرف ها از گور شوهر ... بلند میشه!
    واقعیتش من حرف هایی رو از مادرم نسبت به شوهرم شنیدم که دیگه واقعا دلم نمی خواد مادرمو نگاه کنم ول یبازم احترامشو نگه داشتم و گفتم اشکال نداره. همسرم اصلا روحش خبر نداره که من می خواستم به بابا بگم. من اگر می دونستم این تصمیم توئه اصلا جور دیگری حرف می زدم. آخه در کمتر از یه هفته برنامتون عوض شد. خب ما هم برنامه ریزی متفاوت یداشتیم و قصد و غرضی در کار نبوده که تو اینقدر تعبیر منفی میکنی.
    همسر من حتی در مورد تصمیم به نرفتن من هم خیلی استقبال نکرد.ول یبا این اوصاف من کاملا متوجه شدم که پدر و مادرم توامان مشکل دارند و منو آدم فرض نمی کنند. در حال حاضر الویت به خواهرمه و خواسته های اون. مادرم حاضره منو فدای خواسته های خواهرم کنه جتی اگر منطق یهم نداشته باشه.
    مادرم به من گفت تو دختر خوبب برای من نبودی! واقعا اشکم در اومده . دارم زار زار گریه میکنم فقط بخاطر این همه شکنجه ای که به من دادند و تنش هایی که ناخواسته کشیدم و نهایتا مقصر هم شدم.

    من اصلا نمی دونستم این تصمیم مادرمه که قراره خواستگاری به این سرعت برگزار بشه. وگرنه اصلا بهش نمی گفتم. من فقط صرف دردل کردن بهش کفتم که مطمئنم اشتباه کردم.الانم خیلی داغونم.حتی خواسته خودمو باور ندارند و فکر میکنن همسرم ازم خواسته. وقتی هم بهش میگم خواسته خودمه و حتی به مرگ بچم قسم خوردم .بهم گفت تو بیشعوری که نتونستی تشخیص بدی این مراسم چقدر برای خواهرت مهمه و تو داری خرابش می کنی. یعنی مادرم واقعا عجولانه تصمیم گرفت. به پدرم هم نگفته بود که همسرم شاید نباشه. حرف ها رو انتقال نداده و تصمیم اشتباه گرفته شده که با توجه به حساسیت های پدرم می دونم عواقب خوبی نداره.

    حالا من دیگه چکار کنم. من واقعا سعی کردم عصبی نشوم.ول یحرف هایی که شنیدم آتیشم زد. بیخودی مقصر شناخته شدم. الکی فحش شنیدم. فقط بخاطر اینکه خواستم دیده بشم!

  16. 3 کاربر از پست مفید مهرو تشکرکرده اند .

    مهرو (یکشنبه 08 بهمن 91)

  17. #9
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: آيا اين رفتار جرات مندانه است؟مي خواهم منفعل نباشم.

    خواهرم
    شما با پدر به گونه ای که گفتم صحبت کنید و بدونید نکته اساسی اونجاست که شما نباید نباید نباید تحت هر شرایطی عصبانی بشوید! اگر نتونید خشمتون رو کنترل کنید موفق نخواهید بود. پس نه عصبانیت و نه قهر... حتی اگر عصبانی شدند. به شما بی احترامی کردند.
    مهم نیست چگونه قضاوت می کنند شما رو، شما حرفتون رو محترمانه بزنید
    اگر دقت کنید حالا به این نتیجه می رسید که هر چه در انفعال بیشتر باشید بیشتر مقصر شناخته می شوید
    در طول بحث، مثل صحبت با مادرتون، هرگز طرف مقابل رو متهم نکنید و از او گله نکنید و به هیچ وجه به عقب باز نگردید... مثلا نگید یادته اون روز.... یا: پس مقصر اصلی شمایید! یا: شما هیچ وقت ما رو ندیدید!!!
    ( البته با توجه به موقعیت زمانی، اگر تغییر در برنامه مقدور نبود در نهایت روز دوشنبه بگید با توجه به اینکه اصلا مایل نیستم بدون همسرم حضور داشته باشم اما سعی می کنم بیام) اما فعلا این درخواست الی نیست اما در مجموع حضور در این مراسم بعد از اعلام درخواستتون و صراحت در بیان اون، و اینکه بدونند شما شخصیت جرات مند و مصممی هستید، خلاف مهارت جرات مندانه نیست.

    دقت کنید ضمنا مهارت رفتارجرات مندانه را بعد از این جلسه، باید با دقت و حوصله یاد بگیرید

  18. 7 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    sci (یکشنبه 08 بهمن 91)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 09:17]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    923
    سطح
    16
    Points: 923, Level: 16
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    307

    تشکرشده 305 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آيا اين رفتار جرات مندانه است؟مي خواهم منفعل نباشم.

    خستم و داعون.با پدرم حرف زدم.گفت نمیشه تاریخشو عوض کرد.هماهنگ کردیم.شوهرت اگر ما براش مهم هستیم میاد اگر نه دیگه میخواد هرگز در مراسمات ما شرکت کنه.مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.
    اعصابمو بهم ریختن.شوهرم هم ازاونطرف خیلی انرژی منفی فرستاد.
    به همسر در کمال آرامش گفتم واقعیتش متوجه شدم برنامه ریزی از سمت مادرم بوده و فکر می کرده شما نهایتن سه شنبه خودتو می رسونی ودر غربت نمی مونی.ولی ریکشن همسرم منفی تر شد و گفت دیگه عذر بدتر از گناه.دیگه من باید چطور به مادرت می گفتم نیستم. گویا از خدا خواسته بود که بهش گفتم بدون من بگیرد مشک با اینک لی نیست.عملا نشون دادند اصلا برای حضورت ارزش قایل نیستند.
    نهایتن همسرم گفت من حتی اگر سه شنبه هم اومدم پامو نمیزارم خونتون.تو هم حق نداری بری.چون منو کوچیک کردن.نشون دادن مهم نبودم براشون .نهایتش روز جابجا می کردند.
    از این به بعد نه.نامزدی نه عقد و نه عروسی خواهرت پامو نمیزارم.
    خسته ام.فشارم افتاده و مستاصل.مادر و پدرم واقعا برای شوهرم نه احترام و نه محبت قلبی قایلن.واقعا دوستش ندارن.چون کاراشون فقط از روی ظاهره و برای اینکه جلوی گلایه رو بگرن. یلط املاد

  20. 2 کاربر از پست مفید مهرو تشکرکرده اند .

    مهرو (دوشنبه 09 بهمن 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 30 فروردین 94, 00:54
  2. خدایم کجاست؟چرا از من دور است؟
    توسط bitab.khaste در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 45
    آخرين نوشته: یکشنبه 23 تیر 92, 20:01
  3. آیا این یک فرصت دوباره است؟نمیدانم!
    توسط ehsan-nba در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 فروردین 88, 12:07
  4. ثمین کجاست؟کسی ازش خبر داره؟
    توسط m.mouod در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 19 بهمن 87, 09:17

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.