به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 91 [ 16:44]
    تاریخ عضویت
    1391-8-21
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    222
    سطح
    4
    Points: 222, Level: 4
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered100 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    Question دوست بودیم ، خواستگاری اومد ، خانواده ها ناراضی و او منفعل و حالا موندم چه کنم ؟

    با سلام و اردات
    خیلی ها رو راهنمایی می کنم ولی خودم تو درد خودم موندم :
    یک ساله با پسری از مشهد اشنا شدم همیشه بهم زنگ میزد برام هدیه می خرید به دیدار هم می رفتیم اول ازش بدم میومد چون راهش دور وبد و فوق دیپلم داشت و هنوز دانشجو بود و اینکه قیافشو دوست نداشتم ولی او منو عاشق خودش کرد با محبت هاش ،
    با راهنماییش تونسم از بیکاری در بیام و تشویقم کرد تا به جاهایی برسم که خودمم شاخ در بیارم
    در عوض منم دوستش داشتم و ماهی یه بار همدیگرو میدیدیم میرفتیم جاهای دیدنی رو باهم می گشتیم باهم که بودیم خیلی خوش می گذشت ::
    از این طرف خانوادم می دونستن باهاش ازتباط کاری دارم و برام هدیه می خره و کاری باهام نداشتن فقط می گفتن احتیاط کن
    منم با حرفام برای اون تو دل همه جا باز کردم و داداش و داییم رو فرستادم تحقیقات و تحقیقات خوب بود داییم سه جلسه دیدش و تاییدش کرد وتصمیم ازدواج بااونو بخودم واگذار کرد
    خلاصه همه چیز خوب پیش میرفت ولی حس کردم خانواده ی طرف ناراضین
    ولی اونم با اصرار خانوادشو راضی کرد و اومدن خواستگاری
    شب خواسگاری هنوز حرفی نزده بودیم که مادر داماد شروع کرد به صحبت و دایم حرف از مهریه ی پایین و اینکه خرج عقد با خانواده ی عروسه و ما پول نداریم و حق تملک نمی زنیمو اینا
    اصلا از پسرش تعریف نکرد می گفت بیکاره ، دانشجویه 27سالشه هیچی نداره و ما بهش خونه نمیدیمو(بااینکهخونه داشتن و ....)
    پسر هم موقع خواسگاری با ظاهری آشفته و دمغ اومده بود می لنگید و چشماش می زد و دست و پاشو گم کرده بود
    در حالی که باهم توافق کرده بودیم دوتایی حرف بزنیم ولی لام تا کام چیزی نگفت
    وقتی مامانم دیدش می گفت این چرا اینجوریه نکنه مریضه ومن دفاع میکردم که مامان خجالت میکشه
    من حتی با مادرداماد صحبت کردم و همه ی تلاشموکردم قضیه حل بشه و ما عقد بشیم
    ولی آقا هیچی نمی گفت دو سه روز خونمون بودند ولی کسی نبود که رهبری کنه و علی رقم تلاش های من برای عقد و آزمایش معلوم بود کسی راضی به این وصلت نیست
    خلاصه تصمیم گرفتم حالا که داماد هیچی نمیگه جواب رو موکول کنم به بعد
    خانواده ی داماد رفتند و ده روز بعد زنگ زدند و ما جواب رد دادیم
    الان 4ماه از این جریان میگذره سعی کردم طرف رو فراموش کنم و مدتی جواب پیام هاشو زنگ هاشو نمیدادم تا بتونم فراموشش کنم
    چون فکر میکنم مرد زندگی نیست چون نتونست از خودش دفاع کنه و با اینکه روابط عمومیش خوبه تو خواسگاری لال شده بود
    مشکل دوم اینه که تو این مدت به فکر جایگزین فوری بودم ولی ترسیدم اونم بد باشه پس دنبال دیگری نرفتم
    مشکل سوم اینه که دست ما بهم خورده و محرم نبودیم ومن توبه کردم
    مشکل چهارم تهدید هاشه که گاهی میگه مجرد میمونه تا اخر عمر یا میگه خودکشی میکنه وارزوداره روزی برسه که من ازدواج کرده باشم و بیاد ابروی منو ببره چون من چنتا عکس پیشش دارم وکامپیوترای شخصیمون پر از عکس هایی که با هم گرفتیم ومن می ترسم
    مشکل پنجم گوش من فقط به شنیدن صدای اون و چشمام به دیدن اون عادت کرده وخیلی بهش وابسته ام حس میکنم مجبورم باها ش ازدواج کنم و منو ببره مشهد و از خانوادم دور بشم
    مشکل ششم بهم قول داده بود تا بهمن امسال درسش تموم میشه و میره سرکار دولتی قول 100 درصد داده بود ولی الان میشنوم که واحداش مونده و سال دیگه میره سرکار
    هفتم ما دوباره بهم گره خوردیم و شرط گذاشتم بره سرکار و زمین بخره بعد بیاد جلو تا خانوادم دوباره راضی شن
    هشتم با اینکه اذیت شده و میره سرکار :شرط گذاشته من باهاش باشم و باهم دور بزنیم و برام زمین بخره
    نهم الان باهاش خوب شدم و داره کار میکنه تا پول دربیاره ازمن پیشنهادهای قبلی رو داره که بهش امیدواری بدم و باهم بریم مسافرت دو روزه تا روحیه بگیره برا ادامه ولی من میترسم وگاهی دنبال صیغه ی محرمیت هستم تا باهم بودنمون شرعی باشه
    دهم حس می کنم زمین نمیخره و بهم دروغ میگه حس میکنم شرط اسکان در جایی نزدیک تر رو زیر پا میذاره میترسم دوباره بکشم کنار و ابرومو ببره
    میترسم منو ببره مشهد و درد غربت بکشم ولی با این حال خیلی دوسش دارم و تو روابطم چیزایی ازش دیدم حس می کنم با مردای دیگه فرق می کنه
    اون پسریه که خیلی بااحساسه و محور زندگیش اطفاء شهوت نیست دنبال رفیق لحظه های زندگیشه کسی که کنارش باشه تا بتونه خوشبخت زندگی کنه تحت تاثیر خانوادش نیست و مطمئنم از ایناس که زن رو دور از دو تا خانواده میذاره تا زنش اذیت نشه به سرولباس زن اهمیت میده وحوصله ی گوش دادن به حرفای چرت و پرت منو داره و به احساساتم توجه داره و نگران حالم میشه و چاخان نمیکنه هرچی ازش بخوام بابرنامه ریزی برام تهیه می کرد وبرااینده دلداریم میداد منو راهنمایی کرد تشویقم کرد وقتی باهاش بودم حتی می خواستم رومان هم بنویسم دوس داره من رو قله باشم و خودش تو چاه وبراموفقیت من دست بهر کاری میزد بهم یادداد چجوری حرف بزنم روابط عمومیمو قوی کنم وحتی شاد زندگی کنم ولی نمی دونم چرا موقع خواسگاری انقد دستو پاچلفتی شده بود و کت شلوارم نپوشده بود
    الان که براتون مینویسم قدرت تصمیم گیری رو از دست دادم گاهی بهش پیام میدم تا اخرش باهاتم و اون خیلی خوشحال میشه و وعده و وعید که تا عید زمینو میخرمو و بیا همدیگرو ببینیمو روحیه بگیریم و بعدش من پنچرش میکنم و میگم دوسش ندارمو نمی خوامش گاهی هم صحبت از صیغه محرمیت داریم تا زمین بخره و اون ازمن میخواد باهاش برم مسافرت دو روزه و باهم باشیم و بهم روحیه بدیم که من قبول نمی کنم
    من طاقت زندگی تو مشهد رو ندارم هرچند اگه برم پیشش مطمئنم تو کارم خیلی پیشرفت می کنم و میتونم دکترا قبول شمو و نویسنده و مترجم خوبی باشم و اونم حتما پیشرفت میکنه و پولدارمیشه
    گاهی ازم میخواد سخت نگیرم و جلو مامانم اینا وایسم زمینو کنسل کنم و با مانتو شلوار برم خونش و بعدش اون برام کم نذاره که البته من قبول نمیکنم چون باید برام ثابت کنه که میتونه زمین بخره
    اینم بگم که دو تا از آبجیام زود تر از من ازدواج کردن و من قبلا سلامت روانی خوبی داشتم و بمب روحیه بودم و برام مهم نبود کوچیک تراز من اونم دوتا ازدواج کنن
    ولی الان چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟
    نمیدونم چیکار کنم بمونم باهاش و خودمو عاشق بگیرمو باهاش برم این ور اونور تا روحیه بگیره صیغه هم بخونم تا راحت باشیم تا برامن کار کنه و زمین بخره و بیاد خواسگاری و خانوادم راضی بشن یا بکشم کنار و فکر اینکه بهتر ازون گیرم نیاد و خواسگارنیاد و ابجیامو ببینم و داغون شم
    خیلی غم و غصه دارم علی رقم ظاهر شادم از درون دارم متلاشی میشم اینم بگم بالاسری کمکم نمی کنه می ترسم ازش ناامید شم و گناه کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    339
    Array

    RE: جای من بودی چیکار میکردی (اورزانسی )

    نقل قول نوشته اصلی توسط keyvan
    سلام
    دوست گرامی،ضمن عرض خوش آمدگویی به شما،عنوان فعلی تاپیک شما نامفهوم است و مناسب نمی باشد لطفا" در ارسال بعدی خود، عنوان جدید را ذکر کنید تا نسبت به تغییر آن اقدام شود.
    __________________________________________________ __________

    اعضاء محترم لطفا" تا زمانی که عنوان تاپیک تغییر نکرده از ارسال پست خودداری کنید،در غیر اینصورت ارسال های شما حذف خواهد شد

  3. کاربر روبرو از پست مفید ویدا@ تشکرکرده است .

    ویدا@ (یکشنبه 21 آبان 91)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 دی 91 [ 15:25]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    546
    سطح
    10
    Points: 546, Level: 10
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 19 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جای من بودی چیکار میکردی (اورزانسی )

    دوست عزیزم امیدوارم ناراحت نشی ولی با توجه به نکاتی که گفتی این آدم اصلا به درد زندگی نمیخوره

  5. 3 کاربر از پست مفید sepeedeh_1989 تشکرکرده اند .

    sepeedeh_1989 (دوشنبه 22 آبان 91)

  6. #4
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: جای من بودی چیکار میکردی (اورزانسی )

    سارا قادم عزیز

    به تالار همدردی خوش آمدی


    این ارتباط فقط به شما آسیب میزند و بهتره رابطه را قطع کنی . و به ایشان بگی تا وقتی که شرایطتت مساعد شد و توانستی خانواده ات را راضی کنی و محکم باشی در انتخابت هیچ رابطه ای نمیخواهم داشته باشیم .

    اینجوری هست که به شما ثابت خواهد شد که برای بدست آوردن شما چقدر اهل تلاش هست .

    .

    همین ارتباط پنهانی تا کنون تهدیدی شده برای شما ، چطور میخواهید رو به محرمیت بیارید وبا هم مسافرت برید که قطعاً
    کار به جایی میکشه که راه برگشت نداشته باشی و ازدواج اتفاق نیافته شما می مانید مسائل عدیده و بی خبری خانواده و تهدیدی برای فرداهایت ، آدم عاقل پا توی چنین ورطه ای نمیگذاره .


    اگر عاقل باشی و به راهنمایی کارشناسی اینجا بخواهی توجه کنی ، بهترین کار برای شما قطع رابطه هست ، به ایشان هم همانطور که گفتم بگو قطع کامل رابطه ، هروقت شرایطتت فراهم شد بیا خواستگاری ، و اگر در این فاصله خواستگاری مناسبتر اومد من ازدواج خواهم کرد ، بنا براین اگر خواهانی باید تلاش کنی .

    بجای اینکه در دسترسش باشی که تأمین شود و سهل انگاری برایش راحت شود ، بهتره در دسترس نباشی تا تلاش کند . اگر تلاش کرد می توانی روی او حساب کنی ، اگر نه که بهتره فراموشش کنی چون مرد زندگی نیست . بازه زمانی تا آغاز سال نو را برایش می توانی تعیین کنی



    .

  7. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 22 آبان 91)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    68
    Array

    RE: دوست بودیم ، خواستگاری اومد ، خانواده ها ناراضی و او منفعل و حالا موندم چه کنم ؟

    دوست عزیز،

    این آقا یه بار اومده و با خانواده اش سه روز خونه شما موندن، به قول خودت دریغ از یه حرکت مثبت که نشون بده به شما علاقمنده و ... حتی لباس مرتب نپوشیده.

    الان هم واضح بهت گفته که منتظرم ازدواج کنی، بیام زندگیت را به هم بریزم.

    حالا می خوای باهاش بری مسافرت که مدارک کافی برای به هم ریختن آینده ات داشته باشه؟ مطمئن باش که نه عاشقت هست و نه می خواد باهات ازدواج کنه. فقط می خواد ازت سواستفاده کنه.

    بعد از اینکه رفتی مسافرت، می گه یا باید تا هر وقت من خواستم باهام ارتباط ... داشته باشی یا آبروت را می برم و ...

    الان اگر بخواهی ازدواج کنی، می تونی با خواستگارت صحبت کنی و بگی اشتباه کردی و چند تایی عکس پیش این آقا داری که ممکنه طرف ازت بپذیره.
    اما به کدوم مردی می شه بگی اشتباه کردی با فلانی رفتی مسافرت و چند تایی فیلم و عکس ... ازت داره و ...

    تماس نگیر.
    مسافرت نرو.
    گول نخور.

  9. 8 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (دوشنبه 22 آبان 91)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: دوست بودیم ، خواستگاری اومد ، خانواده ها ناراضی و او منفعل و حالا موندم چه کنم ؟

    دوست عزیزسلام
    باتوجه به اینکه شمابااین اقادرتماسیدباعث شده فکرکنیدکه این اقاواسه شماازهیچ لحاظ کم نمیذاره وهمیشه یاروپشتیبان شمادرهمه شرایطه ولی این رودرنظربگیریداگه شمابااین اقاازدواج کنیدوخانوادش همچنان مخالف باشنداگردرشرایطی قراربگیریدکه نیازبه کمک خانواده داشتیدبراحتی به شماخواهندگفت که شماخودتون خواستیدماکه ازهمون اول مخالف بودیم یااگراین اقادرشرایط سخت قراربگیرندبازبرای شماکم نمیذارند؟
    2-شمانوشتیدکه چندتاعکس داریدوتهدیدتون کردندیه لحظه فکرکنیدبااین اقابه مسافرت رفتیدوصیغه محرمیت هم خواندیداگرخدای نکرده کارتون به ازدواج نکشیدچه مشکلی پیش میادباتوجه به اینکه این اقامحرم شماهستندمیدونیدممکنه چه بلایی سرشمابیادکه قابل جبران نباشه بازاین وسط شماییدکه اسیب میبینید
    3-هرچی بیشترباهاش بمونیدایشون مطمئن میشندکه دوسش داریدوکاری هم نمیکنندچون میدونندکه کنارش هستیدولی شماقطع رابطه کنیداگرواقعاخواهان شماباشه همه تلاشش روبرای رسیدن به شمامیکنه والااجازه ندیدکه ایشون به شمابگن خوشبخت شی من رفتم بلکه این شماییدکه بایدارزش خودتون روحفظ کنیدواجازه ندیدبااحساساتتون بازی بشه دوست عزیزم به راهنمایی های دوستان اهمیت بدید وکاری نکنید که بعداباعث پشیمونیتون بشه
    خوشبخت باشید

  11. 2 کاربر از پست مفید roseflower تشکرکرده اند .

    roseflower (دوشنبه 22 آبان 91)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 91 [ 19:45]
    تاریخ عضویت
    1391-8-18
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    214
    سطح
    4
    Points: 214, Level: 4
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered100 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوست بودیم ، خواستگاری اومد ، خانواده ها ناراضی و او منفعل و حالا موندم چه کنم ؟

    هر کاری می کنید صیغه محرمیت نخونید و کار رو به ارتباط جنسی نکشونید. شما به ایشون عادت کردین و در شرایطی نیستید که بخواهید تصمیم مهمی بگیرین. من پیشنهاد می کنم حداقل برای چند ماه همه ارتباطتون رو با ایشون قطع کنید و بعد تصمیم بگیرید.

  13. 2 کاربر از پست مفید gainwiw تشکرکرده اند .

    gainwiw (دوشنبه 22 آبان 91)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 98 [ 02:57]
    تاریخ عضویت
    1389-6-09
    نوشته ها
    274
    امتیاز
    9,988
    سطح
    66
    Points: 9,988, Level: 66
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    SocialVeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    2,955

    تشکرشده 2,268 در 375 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: دوست بودیم ، خواستگاری اومد ، خانواده ها ناراضی و او منفعل و حالا موندم چه کنم ؟

    سلام.
    ببخشید چند سالتونه؟؟؟!! اصلا واقع بین نیستید
    خوبه یه بار تو عمل نشون داده که چند مرده حلاجه،بعد شما میخواید باز دل خوش کنید به قول و قرار و ال میکنم و بل میکنم؟؟؟
    اونم قول و قرار کسی که انقدر براش ارزش نداری که خیلی راحت میگه آبروتو میبرم،کسی که انقدر عقل و منطق نداره که میخواد از این راه کارشو پیش ببره

    چشماتو باز کن خواهرمن،ببین اگه دوستش نداشتی و هیچ حسی نداشتی بازم با این شرایط قبولش داشتی؟

    میدونی یکی از بدی های این روابط چیه؟؟؟
    این که به جای اینکه آدم طرفشو با معیاراش برای ازدواج بسنجه و سبک و سنگین کنه،معیاراش برای ازدواج میشه ویژگی ها و اخلاق و رفتار طرفش!
    درصورتی که تو اینجور روابط اصلا دختر و پسر خود واقعیشونن نیستن،بلکه سعی میکنن جوری باشند که دوستشون خوشش بیاد و جذاب باشن براش،تو این روابط همیشه همه چی خوب و قشنگه،ولی واقعی نیست،یه بازیه.

    در ضمن،صیغه ی دختر باکره بدون اذن پدر باطله

  15. کاربر روبرو از پست مفید راحیل خانوم تشکرکرده است .

    راحیل خانوم (سه شنبه 23 آبان 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. وسایل برای استفاده کردن هستند و انسانها برای دوست داشتن
    توسط setareh در انجمن هیجانات و احساسات
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 آبان 89, 01:16
  3. +دختری را دوست دارم که ازش خواستگاری میکنم و منفی جواب میده . واجبه.
    توسط گیو در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 آذر 87, 13:57
  4. وابستگی های افراطی به دوست
    توسط shadi در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 دی 86, 09:31

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.