به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1391-6-31
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    325
    سطح
    6
    Points: 325, Level: 6
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عشق قدیمی رهایم نمی کند

    سلام
    داستان من طولانیست خواهشمندم که حوصله به خرج دهید
    من 4 سال است که ازدواج کردم. ازدواجمان با مخالفت مادر شوهرهمراه بود که با اصرار همسرم در حدی که تهدید کرد که خونه رو ترک میکند رضایت داد. دو سال قبل ازازدواجمان خواهرم ایران را ترک کرد. من از همان ابتدا که همسرم خواهرم را در منزل ما دید احساس می کردم که به وی علاقه دارد یا نمیدانم اسمش را چی بگذارم اگر علاقه است پس چرا با این اصرار با من ازدواج کرد و با خواهرم طرح دوستی نریخت و مانع از رفتنش نشد؟اگر علاقه است پس چرا الان هر چه میخواهم برایم فراهم میکند به خواسته ها و علائقم توجه میکند؟هر وقت میخواهم خودم را راضی کنم که این یک احساس معمولی به خواهرم هست به وجد آمدن شدید وی را می بینم زمانی که با خواهرم تلفنی صحبت میکند و یا وقتی صدایم را پشت oovo میشنود می گوید که شبیه صدای خواهرم است نمیدانم که حساسیت من نابجا است و یا واقعا احساسی وجودد دارد و حالا با وجود زندگی که نسبتا خوب است با این قضیه چکار کنم؟
    وقضیه عشق قدیمی اینست که سالها پیش پسر فوق العاده خوشگل و پولداری بود که به من علاقه داشت و من نیز وی را دوست داشتم خانواده اش نیز سعی داشتند که این ازدواج صورت بکیرد اما من بدلیل اینکه افت مالی شدیدی پیدا کرده بودیم احساس خیلی بدی داشتم از انطرف هم مامانم دائم در گوشمان خوانده بود که باید خودتان را بگیرید محل هیچ کس نگذارید... (که چی بشود؟ نمیدانم) من هم آن زمان در نهایت حماقت خودم را گرفتم تا به حدی که آن پسر تب کرد و برای اینکه نجاتش بدهند وادار به ازدواجش کردند و از ایران رفتند. الان من ماندم و حسرت وی...
    امید داشتم که این ازدواج مرا نجات دهد اما همسرم از فرهنگی است که نمیدانست که باید بعد از ازدواج عشقی که من سعی در پرورش آن داشتم را رشد دهد بلکه با این رفتارهایی که گفتم نسبت به خواهرم داشت دائم ناخواسنه آزارم میداد (من هیچوقت به رویش نیاوردم)
    ضمن اینکه خودش را می گرفت و اصلا با من بگو بخند نمیکرد که من فکر میکنم به دلیل آن فرهنگ مزخرفش است. الان همیشه به من می گوید که آن شادابی قبل را ندارم ولی من نمیتوانم واقعیت قضیه را به وی بگویم که علت آن رفتار خودش است. فکر می کند همین که در کارهای منزل کمکم کند و خواسته هایم را در حد امکان فراهم کند کافیست. ناامیدی از زندگی الانم بیشتر باعث میشود که حسرت آن عشق قدیمی را بخورم. تصمیم داشتم بچه دار نشوم اما ناخواسته صاحب فرزند هم شدم
    لصفا راهنمایی کنید که چه باید بکنم


  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    340
    Array

    RE: عشق قدیمی رهایم نمی کند

    مشکلت از دوجا نشات می گیره.1.ذهن خوانی می کنی.2.هنوز اون پسر رو فراموش نکردی.


  3. 6 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 31 شهریور 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1391-6-31
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    325
    سطح
    6
    Points: 325, Level: 6
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق قدیمی رهایم نمی کند

    ممنون از اینکه پاسخ دادی
    اما راه حل چیه؟!

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    340
    Array

    RE: عشق قدیمی رهایم نمی کند

    ذهن خوانی نکن.هر وقت اون پسر خواست بیاد تو فکرت،تو فکرتو رو موضوع دیگه متمرکز کن.

  6. 2 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 31 شهریور 91)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    1,193
    سطح
    18
    Points: 1,193, Level: 18
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    372

    تشکرشده 373 در 113 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق قدیمی رهایم نمی کند

    سلام عزيز دلم

    به نظر من در مورد عشق همسرتون به خواهرتون 100 درصد دارين اشتباه ميكنين... تا اينجاي صحبت هاتون من هييييچ نشانه اي از عشق نديدم
    ميشه مثلا 5 تا نشانه و دليل قانع كننده از رفتارهاي مشكوكشون بزني؟؟؟؟؟


    خيلي ها ميگن: خواهر زن نون زير كبابه... خيلي از شوهر خواهر ها و خواهر زن ها رابطه خوبي باهم دارن، اما هيچ كس اين رابطه رو عشق معني نميكنه ... لااقل ميتونم بگم 98% مواقع اين طوره... پس فكرتون رو باز كنين و تمام حسن رفتارها رو سوء رفتار تعبير نكنين

    مثلا من با شوهر خواهرم رابطه خيليييييييييي خوبي دارم... من اون رو خيلي دوست دارم و واسش احترام قائلم... اونم همين حس رو نسبت به من داره....هميشه ازش كمك ميگيرم تو كارام.... هميشه من رو تشويق ميكرد به ادامه تحصيل... ساعت ها ميشينه باهام صحبت ميكنه و در زمينه انتخاب همسر راهنماييم ميكنه.... ميگه يه وقت كسي اغفالت نكنه.... بهم سنتور ياد ميده و كلي كاراي ديگه.... اما هميشه اون واسه من شوهر بهترين كسمه و اونم منو به چشم خواهر عزيز ترين كسش ميبينه.... نه بيشتر نه كمتر... و خواهرم خيلي از اين بابت احساس رضايت ميكنه....(((البته ما هميشه حدود رو رعايت ميكنيم.... و احساس ميكنم خواهر و همسر شما هم حدود رو رعايت كردن)))

    اين رو ميگم، تا هر دوست داشتن و هر احترام گذاشتني رو عشق معني نكني

    گاهي اوقات توي ضمير ناخود آگاه ما چيزهايي شكل ميگيره كه باعث ميشه ما كوچيك ترين رفتارها رو به بدترين حالت تعبير كنيم.... اين تفكر ماست كه روي بينش ما تاثير ميزاره و رفتار ما رو شكل ميده و اجازه ميده هر طور كه دوست داريم در مورد ديگران قضاوت كنيم...
    اگه مرتب اين افكار پليد رو تو ذهنت پرورش بدي، مسلمه كه توي دنياي واقعي هم با همين پيش فرض به تمام رفتارها نگاه ميكني


    در زمينه عشق قديميتم كه صحبت كردي خيلييييييييي دلگير شدم ازت

    به نظرم توي سست شدن رابطه شما و همسرتون، بيشتر از اينكه همسرتون مقصر باشن، شما تقصير داشتين
    چرا الان اين وظيفه رو فقط به دوش همسرتون انداختين كه عشق رو در زندگيتون جاري كنه!!!!!!!!

    از يه سري رفتارها واسه خودتون يه معضل بزرگ ساختين، بعد همه چيز رو انداختين تقصير شوهرتون، بعد هم با خودتون ميگين: حالا كه نتونست عشق رو در من پديدار كنه پس منم افكارم رو ميبرم به سمت عشق قديميم

    اين كار شما هم خيانت محسوب ميشه.... خيانت هميشه همبستر شدن با يه نفر سوم نيست... همين درگيري ذهن شما به يه مرد ديگه خيانت محضه

    مطمئن باشين اون عشق قديميتونم تو يه كشور ديگه داره با همسرش خوش ميگذرونه و يادي هم از شما نميكنه... و شما به خاطر اون شخص دارين زندگي و افكار خودتون رو خراب ميكنين

    دست بجنبونين... و پا به پاي همسرتون واسه نجات زندگيتون تلاش كنين.... كاري نكنين كه كم كم رفتار شما باعث بشه بازخور هاي بدي از طرف همسرتون دريافت كنين

    ببخشيد اگه بعضي جاها لحنم تند شد.... فقط قصد كمك به شما رو داشتم


  8. 6 کاربر از پست مفید rama25 تشکرکرده اند .

    rama25 (جمعه 31 شهریور 91)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    77
    Array

    RE: عشق قدیمی رهایم نمی کند

    سلام دوست عزیز

    به خاطر فراموش نکردن اون پسر بی اعتماد شدی به خواهرت و همسرت !
    بهتر است این افکار را از خودت دور کنی و با این افکار شرمساری را برای خودت نخری ..

    مطمئن باش خواهرت قصد به هم ریختن زندگیه تو را ندارد و فقط خوشبختی شما را دوست دارد ..
    ولی مطمئن باش همسرت هم فقط دوست دارد شما همسرش باشی نه کسی دیگری !
    [size=large]فقط حساس شدی
    و با حساسیتت داری زندگیت رو خراب می کنی ..بهترین کار این است که به جای فکر کردن به این مسائل مشکل آفرین ذهنت را به سمت مثبت اندیشی سوق بدهی و از این افکار فرار کنی ..
    ودوباره شادی و نشاط را به خانه ات برگردان ..
    فکر کردن به اون پسر هم فقط آتش زدن به زندگیت را دربردارد ...
    به فکر فرزندت هم باش که این نعمت نصیب هر کسی نمی شود و فقط شما مسئول روح و روان این بچه هستی ..
    [/size]

  10. 3 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    چشمک (شنبه 01 مهر 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.