به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    465
    سطح
    9
    Points: 465, Level: 9
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به پسرا کاملا بی اعتمادم

    سلام
    من حدود یه ماهه که یه رابطه ی عاشقانه رو به خاطر اینکه بعد یه سال و خرده ای طرف مقابلم گفت که مادرم خودش میخواد برام زن بگیره!!!رو تموم کردم.رابطه ای که با تار و پود روزای زندگیم تنیده شده بود.توی همون بین هم یه خواستگار داشتم که به خاطر تفاوت هایی که باهاش داشتم رد کردم.الان بعد این مدت حالم که خوب نشده هیچ،بدتر هم شده.به یاد کوچکترین حرفش،دوست دارم گفتناش و ریزترین خاطراتش میفتم گریه م می گیره.دلم به حال خودم می سوزه که این بلا رو کسی به سرم آورد که واقعا ارزشی برام قائل نبود.با این حال خودم و حال و روز دوستام به تموم مردا بی اعتمادم،اصلا عشقو نمی تونم باور کنم.
    من 3 تا دوست دارم که از دبیرستان باهام بودن،توی یه دانشگاه بودیم و الان همکاریم.از کوچکترین روابطشون باخبرم.
    یکی از دوستام توی 21 سالگی نامزد کرد.توی اون روزای قشنگ و جذاب زندگیش،وقتی که اونقدر عاشق همسرش و به فکر شکل دادن آینده ش بود آقا بهش خیانت کرد و قلب دوستمو تکه تکه کرد.3 سال بعد از اون جدا شدنش یکی از همکلاسام ازش خواستگاری کرد که وقتی مادر خواستگارش مخالفت کرد اونم جواب منفی داد.بعد از 5-6 ماه اون آقا دوباره برگشت و گفت خانواده م راضین و توی این مدت آشنا بشیم که دوستمم قبول کرد.بعد از 6 ماه یه روز مادر پسره به دوستم ایمیل زد و هرچی از دهنش در اومد بهش گفت.گفت دست از سر پسرم بردار.گفت که جه دختر بدی هستی و ....اونوقت بود که فهمیدیم پسره اصلا بار دوم صحبت نکرده و حرفاش الکی بوده.با این ضربه دوست من تا مدت ها منگ منگ بود.
    دوست دومم هم که با آقایی آشنا شد و حتی اون آقا خواهر دوستمم دید و تموم قرار مدار هم گذاشته بودن برا ازدواج.حتی تاریخ خواستگاری رسمی هم مشخص کرده بودن که یهو یه روز برگشت و گفت کارای ادامه تحصیل من توی استرالیا درست شده شرمنده باید برم!!!مورد دومش هم که 3ماه با هم آشنا شده بودن(کاملا به قصد ازدواج)چند وقت پیش برگشته گفته که من هنوز جوونم و شرایطشو ندارم.یه مدت طولانی دوست باشیم که دوست من اینم به هم زد
    دوست سومم هم که از همون زمان دانشجویی یکی از کارشناس آزمایشگا ها دور و برش بود.اون طوری که ما میدیدیم واقعا عاشقش بود(و البته دوست منم عاشقش شد)چند وقت پیش بعد از 3 سال آقا زن گرفته و خانمش هم به دوست من معرفی کرده!!
    من نمی خوام غیر منطقی باشم که بگم همه ی آدما مثل هم هستن.ولی مشکلی که دارم اینه که واقعا به هیچ پسری نمیتونم اعتماد کنم.هر کسی باشه،چه ازم خواستگاری کنه،چه بگه دوسم داره.احساس می کنم دروغ میگه،عوض میشه،زیر حرفاش میزنه
    با مشکلم چه کنم؟(اگه جزئیاتی می خواین بگین تا بنویسم)

  2. کاربر روبرو از پست مفید nadianadia1366 تشکرکرده است .

    nadianadia1366 (چهارشنبه 29 شهریور 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 26 شهریور 95 [ 14:54]
    تاریخ عضویت
    1391-6-24
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    4,122
    سطح
    40
    Points: 4,122, Level: 40
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    566

    تشکرشده 594 در 190 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: به پسرا کاملا بی اعتمادم

    دوستم برا شرایطی که داری ناراحت شدم اما همه رو با یه چوب نمیزنن که. خب اگه ما بگیم همه مردا چنانن و بهمانن مردای بدبینم میگن دخترا همه بی وفاین و.. و هزار تا مثال مثال میارن. بد بینی شما با توجه به مدت کمی که از قطع رابطه گذشته طبیعیه. گاهی تا یکسال طول میکشه تا بعد از اتمام یه رابطه جدی یه دختر یا پسر بتونه روحیه خودشو بدست بیاره. ایشالا برا شما زودتر میشه ناراحت نباش.
    دوستم مشکل شما رو داشت و من یه مقاله خوندم که نوشته بود بلافاصله پس از تموم شدن رابطه وارد یه رابطه دیگه نشین چون زمان میبره تا قلبو روحتون التیام پیدا کنه. اصلا تحت تاثیر تجربیات تلخ بقیه نباشین شما که همه ماجرا رو نمیدونین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟درس ته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بهترین کار اینه دخترا تو رابطه براساس قدمهای عملی که طرف مقابلشون برمیداره پیش برن تا آسیب نبینن. چون حرف قابل اطمینان نیست.

  4. 6 کاربر از پست مفید روژان20 تشکرکرده اند .

    روژان20 (پنجشنبه 30 شهریور 91)

  5. #3
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    جمعه 29 شهریور 92 [ 20:28]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    982
    سطح
    16
    Points: 982, Level: 16
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 135 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به پسرا کاملا بی اعتمادم

    دروود
    درکت می کنم . بهت حق می دم ناراحت باشی. ولی شاید تقدیر و سرنوشتت یه چیز دیگه است . حتما خداوند بهتر از اون رو برات می خواد.
    اما بهترین کاری که الان می تونی بکنی بدبینی رو بذاری کنار چون ان شا ا.. چند وقت بعد که عروس شدی این بدبینی کار دستت می ده. حتما دور و برت مردهای هستند که عاشقانه همسرانشون رو دوست دارن. چرا از اون ها برامون نمی گی؟؟ چرا از خداوند نمیخوای یه عشق واقعی بهت بده.
    بهتره سرگرمی هایی برای خودت بذاری تا هم از این حال و هوا بیرون بیای و هم بدبینی هات کم بشه.
    گذر زمان همه چیز رودرست می کنه.
    موفق و پیروز باشی.

    بدروود

  6. 2 کاربر از پست مفید masom تشکرکرده اند .

    masom (پنجشنبه 30 شهریور 91)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 اردیبهشت 93 [ 10:47]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    503

    تشکرشده 496 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به پسرا کاملا بی اعتمادم

    سلام نادیا جان

    دوستی بین دختر و پسر توی ایران اغلب همین مسائل رو هم داره.
    حتی اگر که تحت عنوان ازدواج باشه
    به نظر من وقتی که یک رابطه رو میخوایم تحلیل کنیم به جای تیتر رابطه باید به متن رابطه نگاه کنیم.

    من خودم به طور قطع جلوی این جور روابط حتی اگر تحت عنوان دوستی باشه نمی ایستم (چون خوبی و بدی و سودمند بودن و نبودن نسبی هستش) ولی در ایران دید مردم جوری شده که اولا تمایل به تشکیل زندگی و ازدواج دائم بیشتر از طرف خانومهاست و این خودش یه آتو دست آقایون میده برای اینکه از این حربه استفاده کنن و رابطۀ دوستی ای رو که میخوان تحت عنوان ازدواج جا بزنن و ثانیا اینکه چون عموم مردم این روابط رو نمیپذیرن میبینیم که این روابط بیشتر پنهانی هستش و همین پنهانی بودنشه که باعث آسیب رسانی میشه.

    در مورد رابطۀ خودتون اینطور نگاه کنید که در ازدواج حداقل 40 درصد خونواده و فرهنگ طرف مقابل مهمه

    شما اگر که واقعا قصد ازدواج داشته باشید باید همسو با اینکه سعی میکنید طرف رو بشناسید اجازه بدید که خونواده ها هم انتخاب کنن نه اینکه شما یک سال و نیم دوست باشید و ابراز علاقه هم داشته باشید و تازه بعد بخواید تکلیف رابطه رو یک سره کنید این جوری شما اول انتخاب میکنید بعد شرایط رو میبینید و این باعث تنش میشه

    به هر حال استفاده از تجارب خونواده هم خیلی زندگی ها رو نجات داده

    در مورد یکی از دوستاتون اینکه اون خواهر دوستتون رو دیده که دلیل نشد! باید خونوادۀ پسر درگیر قضیه باشن که مسئله از جانب اون جدی تلقی بشه و احساس مسئولیت کنه احساس کنه که آبروش در گرو این قضیه ست کما اینکه با این وجود هم خیلیا جا میزنن چه برسه اینکه خانواده اصلا درگیر نشده باشه و در حاشا باز باشه واسه طرف .... اینکه خواهر رو ببینه و نبینه مسئله رو تغییر نمیده دوست من!

    در مورد اون یکی دوستتون که مسئول آزمایشگاه دور و بر ایشون بوده ! خب خودتون میگید که ازدواجش رو به این دوستتون خبر داده پس مسئله برای طرفین رابطه شفاف سازی نشده بوده و این باعث شده که دختر خانوم برای خودشون احتمالا خیالاتی داشته باشند که در عمل وجود خارجی نداشته!

    بیشتر مواردی که شما مثال زدید فقط یک دوستی بین پسر و دختر بود که گاها از طرف دختر و گاها از طرف دو نفر عنوان (تأکید میکنم فقط عنوان) ازدواج به خودش گرفته و روح رابطه اینجوری نبوده!

    ازدواج یک قرارداد اجتماعیه که مثل هر قرارداد دیگری باید پایه و اساس محکم داشته باشه.
    مثلا شما اگر یه پولی رو به یه نفر پرداخت کنید و ازش چکی نگیرید و طرف بعدا منکر این قضیه بشه میتونید بگید که به وجدان انسانها بی اعتماد شدید و همه ازتون قبول میکنن ولی کسی به شما حق نخواهد داد برای این عمل ضعیف!! اینو بپذیرید!

    درست این هست که انسان قوی تر عمل کنه و روابط پنهانی رو قبول نکنه به جز چیزهایی که واقعا شخصی و خصوصی هستش.
    اگر رابطه رو میخواید به وجود بیارید بهتره که عیان باشه چون نیازی به پنهانکاری نیست
    هر چی یه چیزی بیشتر توی دید باشه بیشتر مورد تحلیل قرار میگیره و تو تاریکی غولی نمیشه که وقتی به روشنایی بیاد تازه بدونید که چی بوده!!!

    وقتی اصول قراردادهای اجتماعی و طریقۀ پایداریشون و کسب منفعت رو یاد بگیرید دیگه نه به وجدان کسی وابسته میشید و نه اینکه شکست رو تجربه میکنید.

    اینکه من خودم رو دچار شکست کنم و بعد به جای کسب عبرت احساسات بدی مثل بی اعتمادی عمومی رو هم به مشکلات خودم اضافه کنم اصلا عاقلانه و درست نمیتونه باشه

    در آخر یه چیزی رو هم اضافه میکنم شرط برد در روابط اعتماد زیاده از حد نیست دوست من همیشه باید اعتمادت رو خیلی محتاطانه بالا ببری چون ممکنه زمینه ساز شکستت بشه.

    به تنها کسی که باید بی قید و شرط اعتماد کنی خودتی و خودت!

    هر چیزی از راهش دوست من



  8. 9 کاربر از پست مفید unknownGirl تشکرکرده اند .

    unknownGirl (پنجشنبه 30 شهریور 91)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    465
    سطح
    9
    Points: 465, Level: 9
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به پسرا کاملا بی اعتمادم

    نقل قول نوشته اصلی توسط روژان20
    بد بینی شما با توجه به مدت کمی که از قطع رابطه گذشته طبیعیه. گاهی تا یکسال طول میکشه تا بعد از اتمام یه رابطه جدی یه دختر یا پسر بتونه روحیه خودشو بدست بیاره. ایشالا برا شما زودتر میشه ناراحت نباش.
    دوستم مشکل شما رو داشت و من یه مقاله خوندم که نوشته بود بلافاصله پس از تموم شدن رابطه وارد یه رابطه دیگه نشین چون زمان میبره تا قلبو روحتون التیام پیدا کنه. اصلا تحت تاثیر تجربیات تلخ بقیه نباشین شما که همه ماجرا رو نمیدونین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟درس ته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بهترین کار اینه دخترا تو رابطه براساس قدمهای عملی که طرف مقابلشون برمیداره پیش برن تا آسیب نبینن. چون حرف قابل اطمینان نیست.
    مرسی از لطف شما که خوندین مطلبمو

    آره.وارد رابطه ی جدید نمیشم.خودمم میدونم که روحم به آرامش نیاز داره.مشکل من اینه که خیلی از آدما(آقایونی)که دیدم به راحتی آب خوردن دروغ گفتن،عهد شکستن


    نقل قول نوشته اصلی توسط masom
    دروود
    حتما دور و برت مردهای هستند که عاشقانه همسرانشون رو دوست دارن. چرا از اون ها برامون نمی گی؟؟ چرا از خداوند نمیخوای یه عشق واقعی بهت بده.
    بهتره سرگرمی هایی برای خودت بذاری تا هم از این حال و هوا بیرون بیای و هم بدبینی هات کم بشه.
    گذر زمان همه چیز رودرست می کنه.
    موفق و پیروز باشی.

    بدروود
    ممنون دوست من از نظرات خوبت
    واقعا دوست دارم از دست این احساس بد خلاص شم.تموم وجودم نیاز به آرامش داره.مشکل اینه که من با چشمای خودم دروغ و دغل بازیو زیاد دیدم که این بدبینم کرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط unknownGirl
    سلام نادیا جان

    در مورد رابطۀ خودتون اینطور نگاه کنید که در ازدواج حداقل 40 درصد خونواده و فرهنگ طرف مقابل مهمه

    شما اگر که واقعا قصد ازدواج داشته باشید باید همسو با اینکه سعی میکنید طرف رو بشناسید اجازه بدید که خونواده ها هم انتخاب کنن نه اینکه شما یک سال و نیم دوست باشید و ابراز علاقه هم داشته باشید و تازه بعد بخواید تکلیف رابطه رو یک سره کنید این جوری شما اول انتخاب میکنید بعد شرایط رو میبینید و این باعث تنش میشه

    در مورد یکی از دوستاتون اینکه اون خواهر دوستتون رو دیده که دلیل نشد! باید خونوادۀ پسر درگیر قضیه باشن که مسئله از جانب اون جدی تلقی بشه و احساس مسئولیت کنه احساس کنه که آبروش در گرو این قضیه ست کما اینکه با این وجود هم خیلیا جا میزنن چه برسه اینکه خانواده اصلا درگیر نشده باشه و در حاشا باز باشه واسه طرف .... اینکه خواهر رو ببینه و نبینه مسئله رو تغییر نمیده دوست من!

    در مورد اون یکی دوستتون که مسئول آزمایشگاه دور و بر ایشون بوده ! خب خودتون میگید که ازدواجش رو به این دوستتون خبر داده پس مسئله برای طرفین رابطه شفاف سازی نشده بوده و این باعث شده که دختر خانوم برای خودشون احتمالا خیالاتی داشته باشند که در عمل وجود خارجی نداشته!

    بیشتر مواردی که شما مثال زدید فقط یک دوستی بین پسر و دختر بود که گاها از طرف دختر و گاها از طرف دو نفر عنوان (تأکید میکنم فقط عنوان) ازدواج به خودش گرفته و روح رابطه اینجوری نبوده!

    اینکه من خودم رو دچار شکست کنم و بعد به جای کسب عبرت احساسات بدی مثل بی اعتمادی عمومی رو هم به مشکلات خودم اضافه کنم اصلا عاقلانه و درست نمیتونه باشه

    در آخر یه چیزی رو هم اضافه میکنم شرط برد در روابط اعتماد زیاده از حد نیست دوست من همیشه باید اعتمادت رو خیلی محتاطانه بالا ببری چون ممکنه زمینه ساز شکستت بشه.

    به تنها کسی که باید بی قید و شرط اعتماد کنی خودتی و خودت!

    هر چیزی از راهش دوست من


    دوست خوبم.از جواب خوب و جامعت یه دنیا ممنونم
    گفتم که من خیلی وارد جزئیات نشدم
    در مورد رابطه ی خودم باید بگم که شروعش با کار توی یه اموزشگاه بود.مادر ایشون هم من دیدم که گفتن در جریانن.طرف مقابل هم تحصیلاتی مثل من،استقلال فکری ومشابهت های فرهنگی و خانوادگی با من داشتن.میدونم که این روابط پرخطر هستن،اما منم به عنوان یه دختر دوست داشتم و نیاز داشتم که توی انتخاب شریک زندگیم دخیل باشم.خانواده ی من(مادرم)کاملا در جریان بودم.وقتی که4-5 ماه یه بار میدیدمش دلیلی نداشت که از مادرم قایم کنم و یواشکی برم.مشکل من اعتمادی بود که بهشون کردم.منتظرش شدم که شرایط مالیشو اوکی کنه که بعد این همه مدت بهم گفت که مادرم نمیدونسته و ترجیح میده خودش عروس انتخاب کنه.
    کسی واقعا میتونه درک کنه که من باید با این برخورد چطوری با مادرم حرف میزدم؟مادرم حتی خواست شماره شو بگیره که باهاش صحبت کنه.ولی من خواهش کردم که در مورد ادامه روند هیچی نگه.بودن کسی رو با زور وجنجال نمی خواستم.دیگه با مادرم راجع بهش صحبت نکردم.اصلا نمیدونم حرف زد باهاش یا نه.قلبم،غرورم و دو سال عمرم سر اعتماد بیجا رفت. و این واقعا تلخهدر مورد دوستام.اینکه خواهرش وخانواده ش در جریان بودن،دوست من هزار بار بهش گفت که به خانواده ت بگو.واقعا سخته که بیشتر از حد دختری در این جور روابط خواستار جهت دهی باشه.وقتی میگفت که اوکیه غرور نمیزاشت که بیشتر ادامه بده
    مورد سوم هم قبول دارم .خیال پردازی های دخترانه کار دستش داد
    روی صحبت من با این جور پسراس.اگه نمی خواین که آینده ای داشته باشین،چرا دختری که واقعا حسی بهتون نداره رو اینقدر توی حرفاتون غرق میکنین؟چرا درگیرش میکنین؟دخترا از راه شنیدن شدیدا تحت تاثیر قرار میگیرن و این به نظر من یه نقطه ضعف اساسیه
    بازم ممنون

  10. 2 کاربر از پست مفید nadianadia1366 تشکرکرده اند .

    nadianadia1366 (پنجشنبه 30 شهریور 91)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 26 شهریور 95 [ 14:54]
    تاریخ عضویت
    1391-6-24
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    4,122
    سطح
    40
    Points: 4,122, Level: 40
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    566

    تشکرشده 594 در 190 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: به پسرا کاملا بی اعتمادم

    با توجه به منطقی که توی خاتمه رابطه داشتی بهت خیلی خیلی امیدوار شدم مطمئنم خیلی زود اون کسی که استحقاقشو داری سر راهت قرار میگیره. یکی از دوستان بالا گفته بود مطمئن باش خیرته. من 100درصد باهاش موافقم. آینده بهت ثابت میکنه که این به صلاحت بوده. بقیه رو نمیدونم ولی من اگه یه پسر بعد از 2سال بیاد بگه مامانم باید برام زن بگیره و اون زنم تو نیستی به نظرم اصلا صلاحیت ازدواج با هیچ دختری رو فعلا نداره نه فقط شما. چون اولا من باور نمیکنم یه مرد این حرفو صادقانه بگه قصدش شاید تموم کردن رابطه بوده با حداقل دلخوری. (یکی از فامیلامون دختر عموش عاشقش بود اما اون یکی رو خودش میخواست.رفته به دختره گفته مامانم به هیچ عنوان حاضر نمیشه باهات ازدواج کنم درصورتی که ما خبر داریم مادره روحشم خبر نداره) 2 سال چیزی نیست. بخدا خداروشکر کن هنوز مجردی و این تجربه رو داری. خیلی از دخترا همون اول آشنایی ازدواج میکننو تا میفهمن طرفشون کیه که دیگه شرایط برگشت خیلی سخت شده. در مورد پسا هم بدبین نشو بخدا خوبم دارندرسته جمعیت خوبای ما بیشتر ولی دارن:)

  12. 2 کاربر از پست مفید روژان20 تشکرکرده اند .

    روژان20 (پنجشنبه 30 شهریور 91)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-23
    نوشته ها
    301
    امتیاز
    2,429
    سطح
    29
    Points: 2,429, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,706

    تشکرشده 1,723 در 325 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: به پسرا کاملا بی اعتمادم

    خب برای اینکه بی اعتمادیت کامل تر هم بشه یه نگاهی به این تاپیک بنداز که لینکشو این زیر میذارم برات:

    کلیک کن



    بگذریم خواستم یه مقدار شوخی کرده باشم.

    پایان ناخوش آیند مواردی که ذکر کردی به نظر من اصلا دور از انتظار نیست. و راستش رو بخوای خدا خیلی تو و دوستات رو دوست داشته که قبل از جدی تر شدن مسئله کلا قضیه منتفی شده چون بعد از ازدواج شرایط به مراتب پیچیده تر خواهد بود.

    چرا این حرفو میزنم؟ برای اینکه سنگ بنای اولیه این روابط اشتباه گذاشته شده خودت دقت کن:

    - پسری تو آزمایشگاه دور و بر یکی دیگه میپلکه، خانوم عاشق میشه، آقا پسر هم همینطور... خب بعدش؟ هم خانوم و هم آقای این قصه میتونن هر وقت که بخوان برن، کسی به کسی تعهدی نداده

    -توی آموزشگاهی کار می کردی و آقایی رو دیدی و ایشون از شما خوشش اومد و مامانشم شما رو دید... خب چی؟ آخرش چی؟ کجا صحبت از ازذواج شد؟ این آقا کجا برادریش رو به شما ثابت کرد؟ به کدام دلیل به این نتیجه رسیدی که باید در گنچینه احساسات پاکت رو باز کنی و نثار ایشون بکنی و از عاطفه ات خرج کنی اونم وقتی معلوم نیست این آقا چقدر در تصمیمش جدیه؟...

    ببین دوست من نمی خواستم تند صحبت کرده باشم اما این نوع نگاه شما رو دچار مشکل کرده....

    در نگاه شما تمام خانوم های این قصه ها قربانی اند، از احساسات پاکشون سوء استفاده شده، ....

    نه دوست من این خانوم ها هم مقصرند، شاید کمتر، ولی قربانی نیستند، خودشون اجازه دادند که باهاشون بازی بشه، خودشون اشتباه کردند، سادگی و چشم پوشی از نشانه های مهمی که زنگ خطر هست رو با "نقش پویا در انتخاب همسر اینده اشون" اشتباه گرفتند.

    بی اعتمادی به نیمی از جامعه مسلما دوای درد شما نیست، بلکه شما نیاز داری که اعتماد کنی به خداوند، به خودت، که برات مثبت اندیشی و نکته سنجی رو با ارمغان بیاره...

    به منطقت اعتماد کن و زندگی رو روی اصول پیش ببر. اونوقت میبینی که همه انسان های اطرافت اونقدر که تو بهشون میدون میدی قابل اعتماد خواهند بود.

  14. 6 کاربر از پست مفید دانوب تشکرکرده اند .

    دانوب (پنجشنبه 30 شهریور 91)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 فروردین 93 [ 13:46]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    298
    امتیاز
    2,164
    سطح
    28
    Points: 2,164, Level: 28
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,619

    تشکرشده 1,636 در 313 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به پسرا کاملا بی اعتمادم

    راه اشتباه مقصدش همینه... از راه درست برو به خدا توکل کن اون موقع اعتمادتو فقط به یه پسر ( شوهرت ) بده!!!!
    وقتی قرارمان پروانه شدن است ، بگذار روزگار هرچقدر میخواهد پیله کند .

  16. 2 کاربر از پست مفید gole kaghazi تشکرکرده اند .

    gole kaghazi (پنجشنبه 30 شهریور 91)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    465
    سطح
    9
    Points: 465, Level: 9
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به پسرا کاملا بی اعتمادم

    [quote=gole kaghazi' pid='232309' dateline='134814237
    راه اشتباه مقصدش همینه... از راه درست برو به خدا توکل کن اون موقع اعتمادتو فقط به یه پسر ( شوهرت ) بده!!!!
    [/quote]

    ممنون از راهنماییتون.امیدوارم که بتونم[/size]

    نقل قول نوشته اصلی توسط 'دانوب

    پایان ناخوش آیند مواردی که ذکر کردی به نظر من اصلا دور از انتظار نیست. و راستش رو بخوای خدا خیلی تو و دوستات رو دوست داشته که قبل از جدی تر شدن مسئله کلا قضیه منتفی شده چون بعد از ازدواج شرایط به مراتب پیچیده تر خواهد بود.

    چرا این حرفو میزنم؟ برای اینکه سنگ بنای اولیه این روابط اشتباه گذاشته شده خودت دقت کن:

    -ببین دوست من نمی خواستم تند صحبت کرده باشم اما این نوع نگاه شما رو دچار مشکل کرده....

    در نگاه شما تمام خانوم های این قصه ها قربانی اند، از احساسات پاکشون سوء استفاده شده، ....

    نه دوست من این خانوم ها هم مقصرند، شاید کمتر، ولی قربانی نیستند، خودشون اجازه دادند که باهاشون بازی بشه، خودشون اشتباه کردند، سادگی و چشم پوشی از نشانه های مهمی که زنگ خطر هست رو با "نقش پویا در انتخاب همسر اینده اشون" اشتباه گرفتند.

    بی اعتمادی به نیمی از جامعه مسلما دوای درد شما نیست، بلکه شما نیاز داری که اعتماد کنی به خداوند، به خودت، که برات مثبت اندیشی و نکته سنجی رو با ارمغان بیاره...

    به منطقت اعتماد کن و زندگی رو روی اصول پیش ببر. اونوقت میبینی که همه انسان های اطرافت اونقدر که تو بهشون میدون میدی قابل اعتماد خواهند بود.[/b][/color]
    دوست من،نمیدونم اینجا چرا همه اصرار دارن که برام گذشته رو حلاجی کنن.گذشته ای که روح و قلب منو تا این حد زخم کرده.
    شاید خیلی از بنده های خدا مثل فرشته ها باشن،اما من زمینی ام و مثل یه آدم زمینی اشتباه میکنم.من 5ماه تموم از عشق شنیدم،از دوست داشتن،از محبت.با کسی حرف زدم که حتی برادرم هم دیدش.مادرشو دیدم.قایمکی کنارش نبودم.وقتی باهام حرف میزد میگفت که میخوام تا آخرین لحظه ی زندگیم کنارت باشم.کسیو مثل تو دیگه نمی تونم دوست داشته باشم.فقط صحبت رسمی و صراحتا حرف زدن مادرش با مادرم مونده بود.
    من آدمم.یه دختر که واقعا نمیتونست در برابر این حرفا بعد این مدت عین سنگ باشه.
    منتظر موندم که شرایط مالیش اوکی بشه که یهو بعد این همه مدت بهم گفت که هر دوست داشتنی که نباید ازدواج باشه،من به خاطر خودت میگم مادرم قبولت نمی کنه!!!!
    فکر کردن به گذشته و کندوکاو در موردش واقعا عذابم میده
    اینجا خیلی از دوستانمحبت زیاد به من کردناما تقریبا خیلیا گفتن که اگه فلان میکردی و اگه بهمان میکردی اینجوری نمیشد.
    من یه دختر 25 ساله ام.اونقد ساده نیستم تا کسی گفت دوست دارم زندگیمو به پاش بریزم
    من به سادگی احساسمو پای کسی نریختم
    مشکل من گذشته و تلخیش نیست.چون بالاخره میسازم باهاش
    مشکل من اینه که واقعا اعتمادم سلب شده.حتی به کسی که رسمیو سنتی ازم خواستگاری میکنه اعتماد ندارم
    دوستای خوبم من فقط میخاستم تلاشمو برای بهتر شدن این وضعیت کنم.ولی اشتباهاتم به رخم کشیده شد
    بازم ممنون که خوندین و نظر دادین


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. به پسرهااعتمادندارم ایامن بدبدبینم؟
    توسط roseflower در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 فروردین 93, 18:50
  2. بی اعتمادی نسبت به پسرا در مورد ازدواج
    توسط ayda86 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 اسفند 92, 18:23
  3. عدم اعتماد و شکاکی دوست پسرم نسبت به من
    توسط نیکا در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 22 اردیبهشت 91, 00:40
  4. اعتماد به نفس کاذب در پسران!
    توسط بالهای صداقت در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 شهریور 89, 08:45

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.