باران عزیز سلام
ممنون از حرفهای شما
من رو تحت تاثیر قرار داد
اما واقعیت آن است که تاپیک مذبور را خواندم
اما اصلا راجع به من نمیشود
چرا که من یا تعهدی را نمیپذیرم و یا اگر پذیرفتم حتی اگر به قمیت جانم هم باشد از ان نمیگذرم
من اصلا به این آقا یا با ایشان بودن فکر نمیکنم
حتم دارم که ایشان نیز مثل من است
فقط افکارم ناراحتم کرد از اینمه نکند اشتباه کرده باشم که حتی اگر کرده باشم هم حاضر نیستم نه با این آقا نه با هیچ کس دیگری ارتباط برقرار کنم
چرا که همانطور که گفتید در زندگی بعد جدایی بعضی ها در مسیر راهم قرار گرفتند که شاید ارتباط نسنجیده ای هم به وجود آمد اما من همیشهش به خاطر ترس از ازدواج این افراد را ترک کردم
اما این آقا هیچ ارتباطی با من نداشتند
شاید نوعی ارتباط عاطفی بین ما بوده اما ارنباط دیگری وجود نداشته
من به لطف خداوند به سفری زیارتی رفته بودم و آن موقع با همسرم در مرحله آشنایی بودم و از خداوند خواستم از خطاهایام چشم پوشی کند و مرا ببخشد
چون به همسر فعلی ام از روابط قبلی ام چیزی نگفته بودم و همیشه میترسیدم که بفهمد
هنوز هم این ترس را دارم
با اینکه از آن افراد 3 سال است کوچکترین خبری ندارم اما باز هم میترسم و از کرد ه هایم پشیمانم
اما در مدت کوتاه زندگی مشترک یا همسر فعلی ام آنقدر اتفاقات بد و جنجالی روی داد که مرا سخت آزرد و حتی بعضا پشیان شدم که چرا دوباره ازدواج کردم
میدانم که هز زندگی مسائلی دارد اما از آنجا که پدرم بیمار است و روحیه من بسیار آزرده انتظار داشتم بیش از این درک و فهمیده شوم
نه اینکه سیلی بخورم و مورد ضرب و شتم واقع شوم
ان هم در حالتی که من شاکی بودم نه متهم و بیگناه و بی تقصیر
پیش مشاور هم رفتیم
هم من و هم همسرم
مشاور هم اذعان دارد که همسرم مشکلاتی دارد
نمیدانم
خیلی ناراحتم
مدام سعی دارم با خودم کنار بیایم
اما اتفاقات اخیر سخت مرا آزرد اما با تمام اینها نه آن آقا نه هیچ کس دیگر را به زندگی خود راه نمیدهم
فقط افکار م فشار سختی به من آورد
چون این آقا را همسرم هم میشناسد و گاها دور هم که جمع میشویم این آقا هم هست
همسرم هم میداند که ما با هم دوستی داشتیم
اما از هر نوع ارتباط عاطفی بین ما بیخبر است
سلام مهری عزیز
متاسفم که در زندگیت مشکل داری و خوشحالم که دغدغه هات رو مطرح کردی .
ببین عزیزم این که شوهرت رو دوست داری خیلی خوبه ، درسته که مشکلاتی دارید اما باید بدونید خیلی ها در زندگیشون مشکلاتی شبیه شما یا حتی بدتر از شما دارند . تو تالار دوری بزن متوجه میشی .
شما باید مدیریت روابط زندگیت رو بدست بیاری و این کار رو بایک مشاور میتونی انجام بدی . تا حالا تلاشی برای مشکلت کردی؟
در رابطه با افکار مزاحمی که داری این یک علامت خطر بزرگه و متاسفانه باید گفت بله میتونه به خیانت کشیده بشه .
یک بار دیگه پست هات رو بخون شما همش داری از کسی حرف میزنی که بیشتر از شوهرت درکت میکنه ، همراهیت میکنه ، دوستت داره و.....................
همین افکار و خواب های شما کم کم میتونه تبدیل بشه به یک ارتباط تلفنی بعد درد و دل بعد حضوری بعد دلسردی از همسر و بعد...........
مواظب باش تو دور باطل نیافتی . یک بار اینکار رو کردی اون هم ارتباطت بعد از جدایی با چند مرد فقط برای دوستی ..... میدونی خود این ارتباط میتونه عامل انتخاب غلط و بعد مقایسه و نا امیدی از زندگی و... بشه . یعنی حالی که امروز شما داری .
این زنگ خطر رو جدی بگیر و اگر فکر میکنی که نمیتونی به شوهرت و زندگیت پایبند بمونی بهتره یک تصمیم جدی برای زندگیت بگیری
این تاپیک رو حتما بخون»»»»»»»»» من به شوهرم خیانت کردم
نوشته اصلی توسط
مدیرهمدردی
با سلام و احترام
همانطور که در پزشکی نسبت به یک مشکل ابتدا راههای کم تهاجمی تر مثل تجویز داور هست و در مراحل پیشرفته حتی ممکن است به قطع عضو هم برسد در مشکلات روانشناختی هم همین طور.
دوستان تجویز های دارویی را خیلی زیبا توضیح دادند و آن اینست که متمرکز بر زیبایی های درون شخصی خود شوید و فریب لذتهای حاشیه ای را نخورید. مهمترین چیزی که از دست خواهید داد از دست دادن خویشتن هست. یعنی اینکه تا آخر عمر دیگر نمی توانی صفورای دوست داشتنی را در خود ببینی. همانطور که در این تاپیک هم خودت را معرفی کردی ، خودت را خیانت کار خواهی دید. و این مهمترین آسیب غیر جبران اینگونه ادامه دادن هست.
اما به هر حال ممکن است مشکل شما بسیار حاد شده باشد و به خاطر سالها ارتباطی که با این همسرت (غیر از عرفی و شرعی) داشتی و ارتباطی که با این آقای جدید داشته اید. درونتان به مرحله غیر قابل برگشت رسیده باشد و زیبایی و زشتی برایش یکسان باشد یا خوبی و بدی با لذت معنی شود.
اگر چنین هست تجویز دارویی من و دوستانمان در این تالار کمکی نمی کند. پس بهتر هست از روش جراحی و قطع عضو استفاده کنید. خسارتش بسیار شدید هست. اما از مرگ درون شما بهتر هست. از مرگ زیبایی ها انسانی بهتر هست. و آن اینست که قبل از ارتباط مجدد حتی تلفنی با این آقا . ابتدا از این زندگی بیرون بروی. طلاقت را بگیر. و به عنوان یک فرد انتخاب دیگری داشته باش. در این صورت اگر آن آقا را هم مثل شوهرت یافتی ، حداقل خودت را نباختی و خیانتکار ندیدی. بلکه یک تجربه بسیار سخت به دست آوردی به قیمت متلاشی کردن زندگیت.
این مقاله هم موضوع را بیشتر برایتان روشن خواهد کرد:
انتخاب همسر در زیر نور قرآن از زبان مثنوی
علاقه مندی ها (Bookmarks)