به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 49
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 43 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟

    سلام

    نمیدونم منو یادتون هست با نه؟
    قبلا یک پست گذاشته بودم که مادر شوهرم مثل آوار بر سرم ریخت
    واقعیت اینه که الان با شوهرم خوبم
    چون با اونها ارتباطی ندارم و خارج از ایران هستم
    حتی با پدر شوهرم هفته ای یکبار صحبت میکنم
    اما شوهرم با خانواده من و با خانواده خودش حرف نمیزند
    مادر من هم مدام میگوید این یک تله است که شوهرت ساخته و این همه مهربان شده
    بهمن ماه که بخوایی برگردی کلا ایران دوباره تو را مجبور خواهد کرد که ارتباط برقرار کنی و باز مشکلات شروع خواهد شد
    من هم که همه اش دارم اوضاع رو مرور میکنم
    راستش من قبل آشنایی با همسرم افراد دیگری هم در مسیر زندگیم قرار گرفته بودند اما از آنجا که متارکه کرده بودم خیلی جدی به ازدواج فکر نمیکردم
    مدتی است یکی از آنها را مرتب در خواب میبینم
    میبینم که ناراحت من است و گریه میکند و مدام به من ابراز علاقه میکند
    این پسر یک دوست واقعی برای من بود و بی هیچ سو استفاده ای خالصانه در بدترین روزهای زندگیم در کنارم بود حتی در روزهایی که با همسرم که در آن زمان دوستم بود مشکلاتی داشتم
    اما خوب نمیتواند علاقه خود را به من پنهان کند
    چند شب پیش او را در خواب دیدم و روز بعد تصادفا به من زنگ زد
    برای یکی از دوستانش سوالی داشت
    و گفت به خاطر اختلافات با همسرم ناراحت من است اما خوب آنقدر خوب است که هیچ سو نیتی ندارد و مرا دعوت به صلح و سازس میکند
    اما من دچار نوعی تردید شده ام
    آیا باید در مورد اوجدی تر فکر میکردم
    آیا دل او را شکسته ام و این قدر در زندگی ام دارم اذیت میشوم
    البته ایشان محرد بود و من همیشه میترسیدم که اگر موضوع جدی شود خانواده اش اجازه نمیدهند که ما با هم باشیم در موردش جدی فکر نکردم
    اما او همیشه پیگیر من بود
    بی اندازه به من محبت داشت
    بی هیچ سو نیتی
    دچار تردید شده ام
    بعد این اختلافات مدام بعضی از کسانی که در مسیر زندگیم بودند را به خاطر می آورم
    ایا دارم به همسرم خیانت میکنم
    آیا دچار بحران شده ام
    ضمنا این را هم بگویم که همسرم را بی اندازه دوست دارم و زندگی بی او برایم غیر قابل تصور است اما مشکلات اوایل زندگی و مسائلی که مادرش به وجود اورد و حرکتهای خشونت بار خودش و حتی سیلی زددن به من و عصبانیت هایش مرا کمی دچار تردید کرده است
    شوهرم بی نهایت دوستم دارم و حتی شاید الان که از من دور است هر نیم ساعت یکبار به من تک زنگ میزند یا اس ام اس میدهد که بگوید به یاد من است
    اما من افکار عجیبی پیدا کرده ام
    مرا از این آشفتگی نجات دهید

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 بهمن 93 [ 12:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-27
    نوشته ها
    269
    امتیاز
    2,749
    سطح
    31
    Points: 2,749, Level: 31
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    968

    تشکرشده 980 در 243 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟

    سلام دوست عزیز

    خودت داری میگی افکار!
    انها زایده فکر ما هستند و ما بوجودشان اوردیم، پس خودمان هم میتوانیم پاکشان کنیم
    خیلی به افکار درهم ریخته و مشوش بها نده، خوباشو سوا کن مابقیش را دور بریز
    گاها این افکار انسان را دچار وسواس فکری میکنی، خودت ساختی خودت پرورش دادی اما در نهایت انقدر مرورش میکنی تا به باور خودت هم میرسه! با خودت میگی نکنه راست باشه!
    یاد یه داستان از بهلول افتادم، تو شهر الکی جار زد مردم فلان خونه آش میدهند، مردم رفتند توی صف، دید خیلی شلوغ شده، خودش هم رفت توی صف، دوستش که از ماجرا خبر داشت گفت چرا رفتی تو صف؟ گفت، ببین چه جمعیتی جمع شده، حتما دارند آش میدهند که اینها جمع شدند!
    شده حکایت و سواس فکری خودمان
    دوست عزیز توصیه ام به شما اینه که فکرت را با مواردی که دوست داری پر کن، خاطره های زیبایت را در ذهن مرور کن، زندگی زیبای خودت و همسرت در آینده را در ذهن بپروران
    فکر فردای پر دردسر را هم نکن، چون الکی گندش خواهی کرد، چو فردا شود فکر فردا کنی

  3. 2 کاربر از پست مفید elahe.a تشکرکرده اند .

    elahe.a (چهارشنبه 29 شهریور 91)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 91 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    908
    سطح
    16
    Points: 908, Level: 16
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 16 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟

    سلام عزیزم
    همین که از این حست آزرده خاطر شده خوبه که احساس خطر کردی و یعنی زندگیت خیلی بیشتر از اینا ارزش داره...
    ببین عزیزم به نظر من در ارتباط بودن یه خانوم متاهل با یه آقای مجرد درست نیست چون اقا هم یه مرده و هم جنسای خودشو خوب می شناسه مطمئنا اگه تو زنش بودی راضی نبود با یه مرد مجرد در ارتباط باشی...
    مهری جان تو شوهرتو دوست داری و زندگیه خوبی داری و این قبیل مشکلات حل شدنی هستند و اکثرا تو رابطه ها پیش میان... غزیزم به دنبال راه حل برای تکرار نشدن مشکلاتت باش و هرچه سریعتر ارتباطتو با اون آقا قطع کن...
    تمرکزت رو بهتر و بهتر کردن رابطه ات با همسرت بزار و از مسائل حاشیه مثل حضور اون اقا تو زندگیت بر حزر باش..
    امیدوارم هرچه زودتر مشکلاتت حل بشه و آرامش و شادی همیشه تو زندگیت باشه
    سلامت باشی

  5. 2 کاربر از پست مفید somina تشکرکرده اند .

    somina (چهارشنبه 29 شهریور 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 43 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چه کابوس وحشتناکی.......گریه امونم رو بریده

    نقل قول نوشته اصلی توسط somina
    سلام عزیزم
    همین که از این حست آزرده خاطر شده خوبه که احساس خطر کردی و یعنی زندگیت خیلی بیشتر از اینا ارزش داره...
    ببین عزیزم به نظر من در ارتباط بودن یه خانوم متاهل با یه آقای مجرد درست نیست چون اقا هم یه مرده و هم جنسای خودشو خوب می شناسه مطمئنا اگه تو زنش بودی راضی نبود با یه مرد مجرد در ارتباط باشی...
    مهری جان تو شوهرتو دوست داری و زندگیه خوبی داری و این قبیل مشکلات حل شدنی هستند و اکثرا تو رابطه ها پیش میان... غزیزم به دنبال راه حل برای تکرار نشدن مشکلاتت باش و هرچه سریعتر ارتباطتو با اون آقا قطع کن...
    تمرکزت رو بهتر و بهتر کردن رابطه ات با همسرت بزار و از مسائل حاشیه مثل حضور اون اقا تو زندگیت بر حزر باش..
    امیدوارم هرچه زودتر مشکلاتت حل بشه و آرامش و شادی همیشه تو زندگیت باشه
    سلامت باشی

    سلام

    از زاهنمایی هر دوی شما ممنونم
    اما رفتارهای بد و ناجور مادر شوهرم در طی مدتی که در ایران بودم چنان کابوسی برایم ساخته که باور کنید چند بار هست با صدای جیغ خودم از خواب میپرم
    یعنی مدام اون رفتارهای شوهرم
    اینکه سر مادرش که واقعا حرفهای ناجور بهم میزد اون همه منو ضرب و شتم کرد و اون همه آزارم داد همه اش منو بهم میریزه
    از طرفی من روحا ضعیف شدم شوهرم هم این رو میدونست چون پدرم بیماری سختی داره اما مثل یک دشمن با من رفتار شد
    حتی الان که میگویم اشکام اجازه نمیده بنویسم
    همینه که مدام اون دوست یادم می آید
    دوستی که در تمام این 4 سال حتی زمانی که شوهر من در زتدگیم نبود مدام کمکم کرد و حتی اجازه نمیداد کسی آزارم بده
    کسی که در خوب و بد در بیماری و سلامتی در مشکل مالی کنارم بود و از من هیچ سواستفاده ای نکرد
    الان هم حس می کنم که از ناراحتی من چقدر دلسوزانه در عذابه
    شاید تقصیر من بود که باید آدم ها رو درست می دیدم

    وحشتناک تر اینکه بعد این همه اختلاف پی به این بردم که همسر قبلی شوهرم هم قربانی مادر شوهرم شده و دختر بی اندازه خوبی بوده
    شوهرم الان خودش رو زده به بی خیالی و میگه ناراحت نشو و اهمیت نده
    اما بعد خرابی بصره
    خیلی خیلی در عذابم
    مادر شوهرم کابوس زندگی من شد

  7. کاربر روبرو از پست مفید mehri_bahari تشکرکرده است .


  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 91 [ 13:18]
    تاریخ عضویت
    1391-6-04
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    89

    تشکرشده 90 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟

    سلام
    مادر من هم مدام میگوید این یک تله است که شوهرت ساخته و این همه مهربان شده
    بهمن ماه که بخوایی برگردی کلا ایران دوباره تو را مجبور خواهد کرد که ارتباط برقرار کنی و باز مشکلات شروع خواهد شد
    هنوز خبری نشده مادر شما پیش بینی می کنن که به احتمال زیاد اصلا اینطور نشه

    مدتی است یکی از آنها را مرتب در خواب میبینم
    میبینم که ناراحت من است و گریه میکند و مدام به من ابراز علاقه میکند
    من هم مدتی به یکی خیلی فکر می کردم و هر شب در خواب می دیدمش که خودش اومده سراغ من . هیچ وقت هیچ وقت بر پایه خواب برای زندگی تون تصمیم نگیرین . وقتی بیداریم چه گلی به سرمون می زنیم که حالا تو خواب

    اما خوب آنقدر خوب است که هیچ سو نیتی ندارد و مرا دعوت به صلح و سازس میکند
    بهترین کمکی که می تونه ایشون یه یک زن شوهر دار بکنه اینه که جلوی چشم شما ظاهر نشه . نه زنگ بزنه نه کمک کنه

    اما من دچار نوعی تردید شده ام
    آیا باید در مورد اوجدی تر فکر میکردم
    چون نتیجه اش میشه همینی که گفتین .

    ضمنا این را هم بگویم که همسرم را بی اندازه دوست دارم و زندگی بی او برایم غیر قابل تصور است اما مشکلات اوایل زندگی و مسائلی که مادرش به وجود اورد و حرکتهای خشونت بار خودش و حتی سیلی زددن به من و عصبانیت هایش مرا کمی دچار تردید کرده است
    شوهرم بی نهایت دوستم دارم و حتی شاید الان که از من دور است هر نیم ساعت یکبار به من تک زنگ میزند یا اس ام اس میدهد که بگوید به یاد من است
    اما من افکار عجیبی پیدا کرده ام
    راستش من مجردم و از ازدواج کمی می ترسم . احساس می کنم خانم ها واقعا گاهی از تجزیه و تحلیل اوضاع خیلی مشخص هم درمانده می شن و این منو می ترسونه . شما که شوهرتون رو انقد دوست دارین چطور می تونین حتی یه لحظه به مردای هوس بازی که به اسم کمک می خوان بهتون نزدیک بشن فکر می کنین ؟ شاید اون خودش هم نمی دونه ولی این کمکش واقعا دوستی خاله خرسه است نتیجه اش هم همین دودلی یه خانم متاهله به شوهرشه.فقط چیزی که از ته دلم می تونم بگم اینه فکر هر کسی غیر از همسرتونو از ذهن تون دور کنین حتی به مشکلات خیلی خیلی حادتری هم خوردین ولی غیر از دو نفرتون اجازه ندین کسی وارد حریم زندگی تون بشه .اگر خیلی مشکل داشتین و غیرقابل تحمل بود طلاق رو برای همین گذاشتن . هنوز اتفاقی نیافتاده خدا رو شکر ولی ممکنه اتفاق های خیلی بدی بیافته تو همین سایت یه سرچ کنین کلی موضوع در این باره هست

  9. کاربر روبرو از پست مفید hamdardi تشکرکرده است .

    hamdardi (چهارشنبه 29 شهریور 91)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 43 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟

    همدردی عزیز

    حرفهایتان را خواندم
    ترس شما از ازدواج ترسی بجاست
    میدانید روحیات خانم ها بی اندازه حساس است
    این ماهیت وجودی و خلقت آنهاست
    وقتی مورد ظلم و آزار و خشونت قرار میگیرند مدام به دنبال آن است که بتواند مرهمی پیدا کند
    هنوز هم شوهرم با این حال من طرفداری از خانواده اش میکند و به من فحش میدهد
    هنوز هم قبول ندارد که مادرش چه با روحیه من کرده است
    واقعا بریده ام

  11. کاربر روبرو از پست مفید mehri_bahari تشکرکرده است .


  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟

    سلام مهری عزیز

    متاسفم که در زندگیت مشکل داری و خوشحالم که دغدغه هات رو مطرح کردی .

    ببین عزیزم این که شوهرت رو دوست داری خیلی خوبه ، درسته که مشکلاتی دارید اما باید بدونید خیلی ها در زندگیشون مشکلاتی شبیه شما یا حتی بدتر از شما دارند . تو تالار دوری بزن متوجه میشی .
    شما باید مدیریت روابط زندگیت رو بدست بیاری و این کار رو بایک مشاور میتونی انجام بدی . تا حالا تلاشی برای مشکلت کردی؟

    در رابطه با افکار مزاحمی که داری این یک علامت خطر بزرگه و متاسفانه باید گفت بله میتونه به خیانت کشیده بشه .
    یک بار دیگه پست هات رو بخون شما همش داری از کسی حرف میزنی که بیشتر از شوهرت درکت میکنه ، همراهیت میکنه ، دوستت داره و.....................
    همین افکار و خواب های شما کم کم میتونه تبدیل بشه به یک ارتباط تلفنی بعد درد و دل بعد حضوری بعد دلسردی از همسر و بعد...........
    مواظب باش تو دور باطل نیافتی . یک بار اینکار رو کردی اون هم ارتباطت بعد از جدایی با چند مرد فقط برای دوستی ..... میدونی خود این ارتباط میتونه عامل انتخاب غلط و بعد مقایسه و نا امیدی از زندگی و... بشه . یعنی حالی که امروز شما داری .
    این زنگ خطر رو جدی بگیر و اگر فکر میکنی که نمیتونی به شوهرت و زندگیت پایبند بمونی بهتره یک تصمیم جدی برای زندگیت بگیری


    این تاپیک رو حتما بخون»»»»»»»»» من به شوهرم خیانت کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    با سلام و احترام
    همانطور که در پزشکی نسبت به یک مشکل ابتدا راههای کم تهاجمی تر مثل تجویز داور هست و در مراحل پیشرفته حتی ممکن است به قطع عضو هم برسد در مشکلات روانشناختی هم همین طور.
    دوستان تجویز های دارویی را خیلی زیبا توضیح دادند و آن اینست که متمرکز بر زیبایی های درون شخصی خود شوید و فریب لذتهای حاشیه ای را نخورید. مهمترین چیزی که از دست خواهید داد از دست دادن خویشتن هست. یعنی اینکه تا آخر عمر دیگر نمی توانی صفورای دوست داشتنی را در خود ببینی. همانطور که در این تاپیک هم خودت را معرفی کردی ، خودت را خیانت کار خواهی دید. و این مهمترین آسیب غیر جبران اینگونه ادامه دادن هست.

    اما به هر حال ممکن است مشکل شما بسیار حاد شده باشد و به خاطر سالها ارتباطی که با این همسرت (غیر از عرفی و شرعی) داشتی و ارتباطی که با این آقای جدید داشته اید. درونتان به مرحله غیر قابل برگشت رسیده باشد و زیبایی و زشتی برایش یکسان باشد یا خوبی و بدی با لذت معنی شود.
    اگر چنین هست تجویز دارویی من و دوستانمان در این تالار کمکی نمی کند. پس بهتر هست از روش جراحی و قطع عضو استفاده کنید. خسارتش بسیار شدید هست. اما از مرگ درون شما بهتر هست. از مرگ زیبایی ها انسانی بهتر هست. و آن اینست که قبل از ارتباط مجدد حتی تلفنی با این آقا . ابتدا از این زندگی بیرون بروی. طلاقت را بگیر. و به عنوان یک فرد انتخاب دیگری داشته باش. در این صورت اگر آن آقا را هم مثل شوهرت یافتی ، حداقل خودت را نباختی و خیانتکار ندیدی. بلکه یک تجربه بسیار سخت به دست آوردی به قیمت متلاشی کردن زندگیت.


    این مقاله هم موضوع را بیشتر برایتان روشن خواهد کرد:

    انتخاب همسر در زیر نور قرآن از زبان مثنوی

  13. 4 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (چهارشنبه 29 شهریور 91)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 43 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط baran.68


    باران عزیز سلام

    ممنون از حرفهای شما
    من رو تحت تاثیر قرار داد

    اما واقعیت آن است که تاپیک مذبور را خواندم
    اما اصلا راجع به من نمیشود
    چرا که من یا تعهدی را نمیپذیرم و یا اگر پذیرفتم حتی اگر به قمیت جانم هم باشد از ان نمیگذرم
    من اصلا به این آقا یا با ایشان بودن فکر نمیکنم
    حتم دارم که ایشان نیز مثل من است
    فقط افکارم ناراحتم کرد از اینمه نکند اشتباه کرده باشم که حتی اگر کرده باشم هم حاضر نیستم نه با این آقا نه با هیچ کس دیگری ارتباط برقرار کنم
    چرا که همانطور که گفتید در زندگی بعد جدایی بعضی ها در مسیر راهم قرار گرفتند که شاید ارتباط نسنجیده ای هم به وجود آمد اما من همیشهش به خاطر ترس از ازدواج این افراد را ترک کردم
    اما این آقا هیچ ارتباطی با من نداشتند
    شاید نوعی ارتباط عاطفی بین ما بوده اما ارنباط دیگری وجود نداشته
    من به لطف خداوند به سفری زیارتی رفته بودم و آن موقع با همسرم در مرحله آشنایی بودم و از خداوند خواستم از خطاهایام چشم پوشی کند و مرا ببخشد
    چون به همسر فعلی ام از روابط قبلی ام چیزی نگفته بودم و همیشه میترسیدم که بفهمد
    هنوز هم این ترس را دارم
    با اینکه از آن افراد 3 سال است کوچکترین خبری ندارم اما باز هم میترسم و از کرد ه هایم پشیمانم
    اما در مدت کوتاه زندگی مشترک یا همسر فعلی ام آنقدر اتفاقات بد و جنجالی روی داد که مرا سخت آزرد و حتی بعضا پشیان شدم که چرا دوباره ازدواج کردم
    میدانم که هز زندگی مسائلی دارد اما از آنجا که پدرم بیمار است و روحیه من بسیار آزرده انتظار داشتم بیش از این درک و فهمیده شوم
    نه اینکه سیلی بخورم و مورد ضرب و شتم واقع شوم
    ان هم در حالتی که من شاکی بودم نه متهم و بیگناه و بی تقصیر
    پیش مشاور هم رفتیم
    هم من و هم همسرم
    مشاور هم اذعان دارد که همسرم مشکلاتی دارد
    نمیدانم
    خیلی ناراحتم
    مدام سعی دارم با خودم کنار بیایم
    اما اتفاقات اخیر سخت مرا آزرد اما با تمام اینها نه آن آقا نه هیچ کس دیگر را به زندگی خود راه نمیدهم
    فقط افکار م فشار سختی به من آورد
    چون این آقا را همسرم هم میشناسد و گاها دور هم که جمع میشویم این آقا هم هست
    همسرم هم میداند که ما با هم دوستی داشتیم
    اما از هر نوع ارتباط عاطفی بین ما بیخبر است


    سلام مهری عزیز

    متاسفم که در زندگیت مشکل داری و خوشحالم که دغدغه هات رو مطرح کردی .

    ببین عزیزم این که شوهرت رو دوست داری خیلی خوبه ، درسته که مشکلاتی دارید اما باید بدونید خیلی ها در زندگیشون مشکلاتی شبیه شما یا حتی بدتر از شما دارند . تو تالار دوری بزن متوجه میشی .
    شما باید مدیریت روابط زندگیت رو بدست بیاری و این کار رو بایک مشاور میتونی انجام بدی . تا حالا تلاشی برای مشکلت کردی؟

    در رابطه با افکار مزاحمی که داری این یک علامت خطر بزرگه و متاسفانه باید گفت بله میتونه به خیانت کشیده بشه .
    یک بار دیگه پست هات رو بخون شما همش داری از کسی حرف میزنی که بیشتر از شوهرت درکت میکنه ، همراهیت میکنه ، دوستت داره و.....................
    همین افکار و خواب های شما کم کم میتونه تبدیل بشه به یک ارتباط تلفنی بعد درد و دل بعد حضوری بعد دلسردی از همسر و بعد...........
    مواظب باش تو دور باطل نیافتی . یک بار اینکار رو کردی اون هم ارتباطت بعد از جدایی با چند مرد فقط برای دوستی ..... میدونی خود این ارتباط میتونه عامل انتخاب غلط و بعد مقایسه و نا امیدی از زندگی و... بشه . یعنی حالی که امروز شما داری .
    این زنگ خطر رو جدی بگیر و اگر فکر میکنی که نمیتونی به شوهرت و زندگیت پایبند بمونی بهتره یک تصمیم جدی برای زندگیت بگیری


    این تاپیک رو حتما بخون»»»»»»»»» من به شوهرم خیانت کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    با سلام و احترام
    همانطور که در پزشکی نسبت به یک مشکل ابتدا راههای کم تهاجمی تر مثل تجویز داور هست و در مراحل پیشرفته حتی ممکن است به قطع عضو هم برسد در مشکلات روانشناختی هم همین طور.
    دوستان تجویز های دارویی را خیلی زیبا توضیح دادند و آن اینست که متمرکز بر زیبایی های درون شخصی خود شوید و فریب لذتهای حاشیه ای را نخورید. مهمترین چیزی که از دست خواهید داد از دست دادن خویشتن هست. یعنی اینکه تا آخر عمر دیگر نمی توانی صفورای دوست داشتنی را در خود ببینی. همانطور که در این تاپیک هم خودت را معرفی کردی ، خودت را خیانت کار خواهی دید. و این مهمترین آسیب غیر جبران اینگونه ادامه دادن هست.

    اما به هر حال ممکن است مشکل شما بسیار حاد شده باشد و به خاطر سالها ارتباطی که با این همسرت (غیر از عرفی و شرعی) داشتی و ارتباطی که با این آقای جدید داشته اید. درونتان به مرحله غیر قابل برگشت رسیده باشد و زیبایی و زشتی برایش یکسان باشد یا خوبی و بدی با لذت معنی شود.
    اگر چنین هست تجویز دارویی من و دوستانمان در این تالار کمکی نمی کند. پس بهتر هست از روش جراحی و قطع عضو استفاده کنید. خسارتش بسیار شدید هست. اما از مرگ درون شما بهتر هست. از مرگ زیبایی ها انسانی بهتر هست. و آن اینست که قبل از ارتباط مجدد حتی تلفنی با این آقا . ابتدا از این زندگی بیرون بروی. طلاقت را بگیر. و به عنوان یک فرد انتخاب دیگری داشته باش. در این صورت اگر آن آقا را هم مثل شوهرت یافتی ، حداقل خودت را نباختی و خیانتکار ندیدی. بلکه یک تجربه بسیار سخت به دست آوردی به قیمت متلاشی کردن زندگیت.


    این مقاله هم موضوع را بیشتر برایتان روشن خواهد کرد:

    انتخاب همسر در زیر نور قرآن از زبان مثنوی


  15. کاربر روبرو از پست مفید mehri_bahari تشکرکرده است .


  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟

    مهری جان خدانکرده قصد نداشتم به شما اتهام خیانت بزنم . سوء برداشت نشه .
    منظور من این بود که این افکار میتونه به جاهای بدی کشیده بشه و این خیلی خوبه که شما نگرانش هستید . بنابراین سعی کنید کنترلش کنید .

    ببینید شماترس از ازدواج داشتید و متاسفانه برای التیام خودتون از شکست قبلی راه درستی انتخاب نکردید چرا که هم ترس شما را بیشتر خواهد کرد هم مانع انتخاب درست برای ازدواج بعدی شده .

    بهتره به بررسی مشکلات زندگیت بپردازی و اون آقا و افکارش رو مدیریت کنی حتی شده تنهایی مشاوره برو و راهکار برخورد با مشکلاتت رو یادبگیر و باتشخیص های یک متخصص برای زندگیت تصمیم بگیر .

    به افکار و حرف های اطرافیانت بی توجه باش حتی مادرت و بگذار تمام تلاشت رو برای زندگیت کرده باشی . اگر صمیمیت بین شما حاکم باشه و شوهرت تاثیرپذیر نباشه خیلی به زندگیتون میشه کمک کرد . از نظر خودتون چه راهی برای افزایش صمیمیت بین شما و همسرت با توجه به فضای زندگیتون وجود داره ؟
    ترس رو کنار بگذار . شما باید برای این ترسی که داری قبل از ازدواج مشاوره میرفتی . این ترس به طور ناخودآگاه هم در انتخاب شما و هم در روند زندگی شما تاثیرگذار خواهد بود . با ترس نمیشه زندگی کرد پس حلش کن.

    مشاور به شما نگفت همسر شما چه مشکلی داره؟

  17. 3 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (یکشنبه 21 آبان 91)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 43 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟

    باران عزیز

    خواهش میکنم
    اصلا ناراحت حرفهایتان نشدم
    فقط خواستم بیشتر با روحیات من آشنا شوید
    برای ترس از روابط قبلی با مشاوران زیادی در تماس بودم و همه به من گفتند که تو توبه کردی و اصلا به این موضوعات فکر نکن و به همسرت هم چیزی نگو
    من هم به خدا توکل کردم و هیچ موقع حرفی به همسرم نزدم چون شدیدا به این مسائل حساس است
    اما خوب هنوز هم افکار منفی به سراغم می آید که نکند کسی چیزی به شوهرم بگوید و آن موقع من چه باید بکنم
    چون متاسفانه به خاطر موقعیت شغلی و تحصیلی خوبم دشمنان زیادی دارم که حتی از ازدواجم با این آقا بسیار ناراحت شدند
    البته نه آن اشخاص
    منظورم فامیل و بعضی از آشنایان خانم
    من قبل عقد در برگه های دادگاه شوهرم نظر پزشک قانونی را دیده بودم که دچار اختلال شخصیت نوع ب هست اما دادگاه گفته بود که این اختلال جز مصادیق طلاق نمیباشد
    این برگه را من عصر روز عقد دیدم و دیگر فرصتی نداشتم که جا بزنم
    مشاور ما هم اعتقاد دارد که همسرم به دلیل آشفتگی های زندگی قبلی خود دچار نوعی افسردگی است که آثار مسائل مربوط به گذشته ایشان میباشد
    از طرفی من مخفیانه بعد ازدواج با خواهر همسر سابقش صحبت کردم
    ایشان هم میگفتند که شوهرم پسر بدی نیست ولی کمی روحا مشکل دارد که فکر میکنم این جنبه اکتسابی یا ژنتیکی از طرف مادرشان دارد
    مادرشان بی وقفه حرف میزنند
    متکم وحده هستند و اصلا تمرکز ندارند
    مرتب غیبت میکنند و شدیدا به موقعیت من حسادت میکنند
    و وقتی مثلا همسرم در حضور ایشان به من محبت میکند با مرا به آغوش میکشد شدیدا عصبی شده حرفهای ناجوری میزنند و یا من را به شوهرم بدبین میکنند که شوهر تو هر روز عاشق یک نفر میشود و فلان و بهمان
    البته گذشته همسرم هم پاک پاک نیست
    ایشان ادعا دارند که تا سن 34 سالگی که ازدواج کرده اند هیچ رابطه ای (جنسی) با کسی نداشته اند اما دوست دختر های متعددی داشته اند که من کما بیش آنها را میشناسم و دخترا ن نسبتا راحتی هستند و اینکه رابطه شان با همسرم در حد تلفن بوده باشد کمی دور از ذهن است برای من
    مخصوصا با عرض پوزش به دلیل گرم مذاجی زیاد همسر من و سن ایشان موقع ازدواج اول
    اما خوب من کاری به این مسائل ندارم و میگویم گذشته سپری شده و مهم آن است که حالا با من صادق باشند که شکر خدا هستند
    شوهرم شدیدا دچار عدم تمرکز است
    مثلا فیلم یا سریال را نمیتواند تا آخر نگاه کند
    یا ندیدم که بتواند کتابی بخواند
    با اینکه پزشک است اما مطالعه جنبی ندارد
    متاسفانه برخلاف ظاهر بی اندازه موقر و آرامی که دارد شدیدا بد دهن است
    خیلی هم متعصب است
    یعنی در مورد لباس من یا رفت و امد های من تعصب زیادی دارد
    در حالیکه میدانست من دختری هستم که چند سال تنها زندگی کرده ام و بی انداره اجتماعی ام
    حالا من و او مسئله حادی نداریم
    روابط بین ما خوب است
    ولی با خانواده ایشان و من قطع ارتباطیم
    من با پدر ایشان و مادر و پدر خودم حرف میزنم
    اما ایشان با هیچ کس حرف نمیزند
    نمیدانم آخر این مسیر به کجا ختم خواهد شد


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.