ببخشید سلام نمیدونم این سایت جای دردو دل کردن هم هس یا نه ولی من امشب دلم بدجوری گرفته دلم میخواد برم امامزاده ای تنهایی و بلند گریه کنم. قبلا یکی رو خیلیییییییییییی دوست داشتم بهش که گفتم گفت نمیخوامت برو به مامانم گفت دوسش ندارم به زور میخواد زنم شه. دلم شکسته من نخواستم به زور زنش شم فقط خیلی دوسش داشتم و دارم فقط خدا شاهده که چقد برام عزیزه حالا 10 ماهه ندیدمش دلم براش داره پر میزنه
اون حتما تا الان یک دوستدختر شایدم چندتا داره هر چند عاشق هیچکدوم نمیشه آخه عاشقه یه دختر خانومه دیگه بود که ازدواج کرد
من دلم میخواد دستاشو بگیرم محکم ول نکنمم بچه ها حالم بد میشه گاهی همه جا دنبالش میگردم یه چیزی گم کردم کلافم نمیتونم گریه کنم مامانم میفهمه و اونوقت شرو میکنه به سرزنشو کاری میکنه که این بغضو ترجیح بدم
کی میشه این حالم خوب شه خواستگارامو دوست ندارم سر سوزن حسی ندارم بعضیاشون واقعا خوب بودن کاش یکیو قبول میکردم شاید جای اونو میگرفت حالا هم خواستگارام فک کنم تموم شده باشن دیگه پسریو نمیشناسم
پس کی جاشو پر میکنه ینی من باید بسوزمو بسازم شاید از دلتنگیش بمیرم
کاش یه جایی بود بچه ها تجربشوونو از عشق مینوشتن آدم بخونه فک کنه تنها نیس![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)